کامیلا والیو: چپ‌ها هم مثل راست‌ها باید هوشیاری طبقاتی‌شان را حفظ کنند

مجلس تدوین قانون اساسی شیلی وعده می‌دهد که توازن قدرت را در جامعه‌ای که به مدّتی طولانی طعمهٔ جزم‌اندیشی‌های نولیبرالی بوده است، تغییر دهد. اما کامیلا والیو، نمایندهٔ کمونیست در پارلمان شیلی، می‌گوید که راست‌گرایان شیلی برای دفاع از منافع طبقهٔ حاکم از انجام هیچ کاری کوتاهی نخواهند کرد.

 

مصاحبهٔ نشریهٔ ژاکوبن با خانم کامیلا والیو، نمایندهٔ کمونیست پارلمان شیلی

 

مقدمه: هنگامی که کامیلا والیو در سال ۲۰۱۲ اعلام کرد که قصد دارد برای انتخاب شدن در پارلمان شیلی نامزد شود، بسیاری از چپ‌ها او را به پشت کردن به اصول متهم کردند. سالِ پیش از آن، او در مقام سخن‌گوی کنفدراسیون دانشجویان شیلی (CONFECH) یکی از نمایان‌ترین چهره‌ها در اعتراض‌های دانشجویی شده بود که خواستار آموزش رایگان و با کیفیت بود. در آن زمان، توجه رسانه‌های بین‌المللی به او چنان زیاد بود که در اکتبر سال ۲۰۱۱ خوانندگان نشریهٔ گاردین او را «فرد سال» انتخاب کردند.

 

اما برای خیلی‌ها در شیلی، تصمیم او برای وارد شدن به پارلمان، خیانت به احساسات و موضع‌گیری اعتراض‌های دانشجویی آن زمان بر ضد دستگاه حاکم بود. بیست سال پس از بازگشت دموکراسی به شیلی، فاجعهٔ نولیبرالی تحمیل شده توسط دیکتاتوری آگوستو پینوشه همچنان ادامه یافت، و بسیاری، از جمله شخصیت‌هایی در چپ، سیاست پارلمانی را روندی می‌دیدند که وعده و وعید‌ها در آن کشته و سربه‌نیست می‌شود.

 

کامیلا والیو اکنون به پایان دورهٔ دوّم نمایندگی خود در پارلمان نزدیک می‌شود. وی در ماه اوت [شهریور] امسال اعلام کرد که برای دورهٔ سوّم نمایندگی‌اش در پارلمان نامزد نخواهد شد. واکنش‌ها به این خبر، با واکنش‌هایی که به نخستین نامزدی او در نُه سال پیش نشان داده شد کاملاً متفاوت بود. این بار، موجی از حمایت و دریغ نسبت به خروج این قانون‌گذار کمونیست از پارلمان در رسانه‌های اجتماعی به راه افتاد. اما این هم واقعیتی است که کار پارلمانی خانم والیو، مبارزه‌ای دشوار بوده است؛ نه‌فقط به دلیل دفاع سرسخت راست‌گرایان از نظام نولیبرالی، بلکه به این دلیل که «چپ میانه» لجوج و خیره‌سر، خود را اسیر سیاست «راه سوّم» شکست خورده کرد.

 

تردیدی نیست که والیو و دیگر همکاران قانون‌گذارش از حزب کمونیست، از کارپایهٔ سیاسی خود در پارلمان برای پیشبُرد تغییرهای عمده در شیلی استفاده کرده‌اند. آنها برای پایین آوردن سقف هفتهٔ کاری از چهل و پنج ساعت به چهل ساعت مبارزه کردند، و خواستار اقدام‌های امدادی گوناگون در شرایط همه‌گیری کنونی، مانند مالیات بستن بر اَبَرثروتمندان و تأمین درآمد پایهٔ همه‌شمول، شدند. در پی اعتراض‌های مردمی گسترده در پاییز ۲۰۱۹/۱۳۹۸، هنگامی که مجلس بازنویسی قانون اساسی میراثِ دورهٔ پینوشه فراخوانده شد، والیو از جمله کسانی بود که در برابر تعیین حدّ نصاب دو-سوّم برای تصمیم‌گیری در این مجلس- مانعی نیرومند در برابر هر گونه تغییر که از قدیم تحمیل شده بود- مقاومت کرد.

 

واقعیت این است که گرچه این حرکت‌ها همه از حمایت حداکثری مردم برخوردار بود، ولی با مخالفت‌های عمده‌ای در پارلمان مواجه شد. بیشتر آنها به نتیجه‌ای نرسید، یا دست‌کم هنوز چنین نشده است. اما برخی از آنها راهی به جلو باز کردند. به‌تازگی مجلس تدوین قانون اساسی جدید موافقت کرد که تصمیم‌گیری در موضوع‌هایی که حدّ نصاب دو-سوّم را ندارد، اما دست‌کم ۶۰درصد نمایندگان از آنها حمایت می‌کنند، از طریق همه‌پرسی انجام خواهد شد. علاوه بر این، لایحهٔ جُرم‌زدایی از سقط جنین که والیو و دیگر زنان نمایندهٔ پارلمان پیش برده بودند، به‌تازگی در پارلمان تصویب شد، و اکنون قرار است در سنا مورد بحث قرار گیرد.

 

والیو در حال حاضر جناح کمونیستِ ائتلاف چپ در حمایت از نامزدی ریاست‌جمهوری گابریل بوریک، نمایندهٔ کنونی پارلمان، را رهبری می‌کند. در این کارزار، فعالان دانشجویی پیشین بار دیگر در کنار هم قرار دارند: گیورگیو جکسون، همتای خانم والیو در جناح میانه‌رو کارزار، که هم‌زمان با فعالیت دانشجویی کامیلا والیو، رئیس فدراسیون دانشجویی دانشگاه کاتولیک شیلی (FEUC) بود؛ و گابریل بوریک، که جانشین او در مقام رئیس فدراسیون دانشجویی دانشگاه شیلی (FECH) بود. اما در این کارزار تفاوت‌هایی در درون چپ نیز دیده می‌شود، به‌ویژه در مورد ماهیت تغییرهایی که در شرایط کنونی- که روند تدوین قانون اساسی و انتخابات ریاست‌جمهوری، شیلی را در نقطه‌عطفی تاریخی قرار داده است- امکان‌پذیر است.

 

خانم والیو اخیراً در مورد تصمیم خود به کناره‌گیری از انتخاب مجدد به نمایندگی پارلمان، ترکیب اعتقادی‌اش از مارکسیسم و فمینیسم، و امیدهایش به جوان‌ترین جمعیت شیلی، با خبرنگار نشریهٔ ژاکوبن صحبت کرد. ترجمهٔ‌ فارسی آن مصاحبه را در اینجا می‌خوانید.

*****

 

– شما قبلا گفته بودید که لازم است یک پا در دولت و یک پا در خیابان‌ها داشته باشیم. منظورتان از حضور در خیابان‌های چیست؟

 

یعنی که سازمان ما- چه حزب کمونیست یا اتحاد گسترده‌تر با دیگر نیروهای سیاسی و اجتماعی- باید در سازمان‌های اجتماعی، در تمام بخش‌های گوناگون جامعه که امروزه با پیامدهای الگویی تبعیض‌آمیز، بیدادگر، و ناعادلانه دست به گریبان‌اند، حضور داشته باشد. ما وقتی از یک پا در پارلمان یا در دولت، و یک پا در خیابان‌ها سخن می‌گوییم، منظورمان این است که تلاش جمعی ما به رفقایی نیاز دارد که در واقعیتِ زندگی و کار روزمرّهٔ مردم حضور دارند. نیز اینکه کار ما، و کار من در پارلمان را نمی‌توان ۲۴ ساعته و هفت روز هفته در درون این چهاردیواری محدود و محصور کرد. این تلاش جمعی ما به تمرکز واقعی بر برقراری ارتباط با سازمان‌های اجتماعی، همکاری با یکدیگر، گوش دادن مداوم به نگرانی‌ها و نظرهای مردم، و رسیدگی به آن نگرانی‌ها از راه قانون‌گذاری نیاز دارد.

 

بدیهی است که وقتی پا را از خیابان‌ها کنار بکشیم، وقتی از گوش دادن به مردم و کار با سازمان‌ها دست برداریم، صرفاً به بازتولیدکنندهٔ سیاست‌های نولیبرالی و ساختاری دولتی می‌شویم که نمایندهٔ منافع طبقهٔ اقلیت است نه منافع اکثریتی بزرگ.

 

– چرا برای انتخاب مجدد نامزد نمی‌شوید؟

 

این موضوع صرفاً شخصی نیست. ما نیرویی سیاسی متشکل از مبارزان اجتماعی بزرگ در سنگرهای متعدد هستیم. به اعتقاد من، مهم است که فضا برای شرکت رفقای دیگر در پارلمان باز شود. همچنین، برای من مهم است که به یادگیری و رشد خودم در فضاهای دیگر آموزش و تعهد سیاسی ادامه دهم. به همین دلیل است که نمی‌توانستم خودم را مقیّد به چهار سال دیگر در پارلمان ببینم. زمانی که همیاری خوبی بین نیروها وجود دارد، بدون شک امکانات زیادی برای تغییر وجود دارد، اما این تنها فضایی نیست که در آن می‌توان برای تغییر مبارزه کرد. ما نیرویی زنده و پویا هستیم و حزب فقط محدود به چهره‌های شناخته‌شدهٔ آن نیست. رفقای زیاد دیگری هم هستند که باید آنجا باشند و یاد بگیرند که مبارزه در آن فضا به چه معناست، چون در آنجا تضادهای طبقاتی بزرگی را می‌بینید. شخصی که به‌جای من برای نمایندگی پارلمان نامزد خواهد شد، رفیق دیگری از سازمان جوانان کمونیست به اسم دانیه‌لا سِرانو خواهد بود که سابقهٔ مبارزاتی بارزی دارد. او نیز از دنیای فعالیت دانشجویی می‌آید.

 

– برخلاف دیگر رهبران دانشجویی مانند گابریل بوریک و گیورگیو جکسون که از ابتدا حزب‌های سابقه‌دار همیشگی را رد می‌کردند، شما همیشه عضو حزب کمونیست بوده‌اید. سابقهٔ شما در حزب کمونیست چیست؟

 

من در سال ۲۰۰۷/۱۳۸۶، پیش از خیزش جنبش دانشجویی سال ۲۰۱۱/۱۳۹۰، عضو حزب کمونیست شدم. سازمان جوانان کمونیست برای من حکم مدرسه را داشت. در آنجا بود که بنیادهای اعتقادی من شکل گرفت. با این اعتقادهایی که به دست آوردم، و با مبارزه‌جویی سیاسی‌ام، وارد جنبش دانشجویی شدم و سعی کردم نمایندهٔ این جنبش باشم، که بیشترش به عنوان سخن‌گوی جنبش بود. قرار نیست که فقط برای اینکه وارد پارلمان شوم، آن اعتقادها را رها کنم.

 

– آیا خانوادهٔ شما هم سابقهٔ حزبی دارند؟

 

بیشتر اعضای درجه اوّل خانوادهٔ من کمونیست بودند، اما نقش آنها در شکل‌دهی شخصیتی و اعتقادی من بیشتر از لحاظ ارزش‌های همبستگی بود تا مبارزهٔ سیاسی. من به دلیل تجربه‌ای که در دانشگاه شیلی داشتم تصمیم گرفتم به حزب کمونیست بپیوندم. من فعالانه به دنبال فضای فعالیت و حرکت بودم، چون مطمئن بودم که نمی‌خواهم فقط برای درس خواندن وارد دانشگاه بشوم. می‌خواستم در ایجاد تغییر، در عرصهٔ دموکراسی، عدالت، و برابری بیشتر، سهمی داشته باشم. سازمان جوانان کمونیست سازمانی بود که من آن را جدّی‌ترین و مسئول‌ترین نهاد یافتم، که آن هم محصول تاریخ و برنامه‌های آن بود.

 

– چپ بودن دلالت ضمنی بر پذیرش حقایقی سخت دارد: نابرابری اقتصادی، تغییرهای آب‌وهوایی، مردسالاری… من [خبرنگار ژاکوبن] به عنوان کسی که قرار است تا چند ماه دیگر پدر شود، از شما می‌پرسم: چگونه به پرسش‌های دشوار دختر هفت ساله‌تان پاسخ می‌دهید؟

 

شگفت‌انگیز است که بچه‌های امروز چقدر هشیار و بیدارند. هوش آنها تحسین‌برانگیز و شگفت‌آور است. دختر من می‌داند که من چه می‌کنم. نمی‌دانم که کار من ایده‌آل اوست یا نه، ولی می‌توانم بعداً با او در این مورد صحبت کنم و از او بپرسم که وقتی بچه بود مرا چگونه می‌دید. اما در حال حاضر، او می‌فهمد که چیزهایی است که باید تغییر کند؛ که افرادی هستند که از گرسنگی رنج می‌برند. کودکان امروزی بسیار مراقب حیوانات هستند- حتیٰ حشرات- و در مورد حفاظت از محیط‌زیست، رفتار بزرگ‌سالان را بسیار زیر علامت سؤال می‌برند. پس کاری که من می‌کنم این است که با او حرف می‌زنم. نه از بالا و از دیدگاهِ آدم بزرگ، بلکه به مثابه دو انسان برابر. برای توضیح اینکه چرا ما در محیط‌زیست خود مشکل داریم، چرا منابع طبیعی و آب آشامیدنی ما در حال ته کشیدن است، از واژه‌های ساده استفاده می‌کنم. در مورد مردم با او صحبت می‌کنم: افرادی هستند که به‌شدّت از منابع طبیعی، مثلاً جنگل‌ها، بهره‌برداری می‌کنند و بعد چوب آن را می‌فروشند و پولی که از فروش چوب به دست می‌آید، فقط به جیب چند نفر معدود می‌رود، نه همهٔ کسانی که در این بهره‌برداری از منبع طبیعی کار کرده‌اند.

 

من به او توضیح می‌دهم که راهی که ما اکنون برای سازمان‌دهی و ادارهٔ جامعه داریم، متأسفانه به نفع چند نفر است که درختان را قطع می‌کنند یا مس و مواد معدنی را از کشور ما استخراج می‌کنند، و در نتیجه، نه‌فقط اکثریت مردم، بلکه محیط‌زیست نیز در این روند آسیب می‌بیند. و او کاملاً می‌فهمد، و پرسش‌های بیشتر و بیشتری می‌کند.

 

– شما گفته‌اید که بیشتر با فرنته آمپلیو [Frente Amplio، «جبههٔ وسیع» متشکل از حزب‌های ترقی‌خواه] هماهنگ هستید تا با کنسرتاسیون [ائتلاف چپ میانه متشکل از حزب‌های سیاسی سابقه‌دار و سنّتی کشور]. روش کار این دو چه تفاوتی دارد؟

 

بدیهی است که ما معیارها و اصول مشترک بیشتری با «جبههٔ وسیع» داریم. نسل ما در مبارزهٔ اجتماعی چند سال گذشته- خُب یک دههٔ گذشته [می‌خندد]- شکل گرفته است. اما مهم‌ترین موضوع، طرح و برنامهٔ کار است. «جبههٔ وسیع» ائتلافی نسبتاً جدید است، اما موفق شده است طرح و برنامه‌ای روشن‌تر از پیش برای غلبه کردن بر نولیبرالیسم تدوین کند. ما توافق‌های برنامه‌یی بزرگی داریم. همچنین، عزم و اراده‌ای واقعی برای پیشبُرد دگرگونی‌های مورد نظر داریم. من معتقدم اتفاقی که برای کنسرتاسیون افتاد این بود که بسیاری از نمایندگان آن بیش از بیست، سی، چهل سال در سیاست حکومتی بوده‌اند، و فعالیت‌های آنها نشان داد که علایق و منافع آنها بیشتر در مسیر حفظ الگوی فعلی بود تا غلبه بر آن و گذر از آن. در مورد «جبههٔ وسیع» چنین نیست. ما ممکن است که گاهی برخی تفاوت‌های نظری یا فرعی داشته باشیم، اما در نهایت، نیاز به تلاش برای پیشبُرد طرح تحوّل میان‌مدّت و بلندمدّت ما را متحد می‌کند. روندی که با اعتراض‌های ۱۸ اکتبر ۲۰۱۹ [۲۶ مهر ۱۳۹۸] آغاز شد، اکنون از طریق مجلس تدوین قانون اساسی دارد کشور را تغییر می‌دهد. پس چرا به‌جای اینکه بگوییم «انقلاب شیلی» یا «انقلاب اکتبر ما» می‌گوییم «انفجار اجتماعی»؟

 

اوّل از همه، به نظر من آنچه در ۱۸ اکتبر رخ داد به‌اشتباه «انفجار اجتماعی» نامیده شده است. آنچه رخ داد، طغیان صِرف نبود- خیزشی اجتماعی و مردمی بود که با زیر علامت سؤال بردن اساسی سیاست‌وَرزی سنّتی، با زیر علامت سؤال بردن جدّی الگویی که بر پایهٔ ستم و زورگویی استوار است، سعی کرد وضع موجود را به هم بزند و از آن بگسلد. گذشته از این، آنچه رخ داد «انفجار» نبود، زیرا حاصل فرایند طولانی جمع‌ شدن سازمانی و مبارزاتی بود. این طور نبود که از هیچ زاییده شود. حرکت‌های توده‌یی و خیزش‌های کوچک بسیاری پیش از آن رخ داده بود. فقط از رخدادهای سال ۲۰۱۱ صحبت نمی‌کنم که در آن ما آشکارا در پی در هم شکستن شالوده‌های الگوی نولیبرالی، زیر علامت سؤال بردن سودوَرزی در آموزش و پرورش، و ارائهٔ پیشنهادهایی در مورد اصلاحات مالیاتی و جز آن بودیم. ما حتیٰ از سال‌های ۲۰۰۶، ۲۰۰۵، ۲۰۰۱ از ضرورت تدوین قانون اساسی جدید صحبت می‌کردیم. موضوع دوّم این است که این نارضایتی از طریق توافقی سیاسی به مجرای نهادهای حکومتی انداخته شد که به همه‌پرسی برای تصمیم‌گیری در مورد ضرورت داشتن یا نداشتن تدوین قانون اساسی جدید و سپس تشکیل مجلس بازبینی و تدوین قانون اساسی جدید منجر شد. من معتقدم که برای اینکه ببینیم آنچه در جریان است «انقلاب» است یا نه، باید ببینیم که سرانجامِ پیشنهاد تدوین قانون اساسی جدید چه خواهد بود. اگر تغییری واقعی و ملموس در ماهیت دولت شیلی رخ ندهد، نمی‌توان از فرایندی انقلابی صحبت کرد. اگر ما چیزی شبیه به دولتی تابع و وابسته را ادامه دهیم [مبتنی بر الگوی کنونی حکمرانی در شیلی که طبق آن، از بازیگران بخش خصوصی خواسته می‌شود که هر جا که ممکن است کارکردهای دولتی را در دست بگیرند] که حقوق اجتماعی بنیادی را تضمین نمی‌کند، نهادهایی منطبق با منافع خانواده‌های شاغل ایجاد نمی‌کند، و بر پایهٔ الگوی جدیدی از توسعه نیست که ارزش کار را در مرکز توجه قرار بدهد و در هماهنگی با محیط‌زیست همزیستی داشته باشد، در آن صورت این فرایند چندان رادیکال نخواهد بود. نظریهٔ انقلابی در جریان یادگیری از تلاش‌های قبلی و زمینهٔ تاریخی آن تلاش‌ها، به صورت زنده و پویا شکل می‌گیرد. سهم جنبش فمینیستی شیلی در این میان چه بوده است؟

 

به گمان من جنبش فمینیستی در مباحثه‌های سیاسی، چه در خیابان‌ها، چه در داخل خانه‌ها، چه در مجلس تدوین قانون اساسی، و چه در پارلمان، نقش فوق‌العاده‌ای داشته است. جولیه‌تا کِرک‌وود [جامعه‌شناس فمینیست شیلیایی، ۱۹۳۶–۱۹۸۵] در مورد اهمیت این مباحثه‌ها، و اینکه انقلاب به خانه‌ها و بسترهای خواب هم راه دارد، کاملاً حق داشت.

 

ما دیگر فقط از غلبه بر نولیبرالیسم یا زیر علامت سؤال بردن سرمایه‌داری سخن نمی‌گوییم، بلکه از پیوندی نیز سخن می‌گوییم که باید گسسته شود: پیوند نولیبرالیسم با مردسالاری. الگوی نولیبرالی بر اساس این شکل از سلطهٔ جنسیتی قرار دارد و از آن به سودِ بازتولید فرایندهای انباشت سرمایه نیز استفاده می‌کند.

 

– شما گفته‌اید که فمینیسم ذاتاً ضدسرمایه‌داری است.

 

نمی‌دانم عیناً با همین کلمه‌ها این مطلب را گفته‌ام یا نه، ولی به این موضوع باور دارم. من یک مارکسیست-فمینیست هستم. اگر فمینیسم دیدگاه مارکسیستی نداشته باشد یا در راه غلبه بر نولیبرالیسم تلاش نکند، ناقص است، و به فمینیسم لیبرالی تقلیل خواهد یافت، که تقریباً منحصراً به مسئلهٔ نابرابری در نهادهای دولتی می‌پردازد و آن را هدف قرار می‌دهد، نه تغییر در الگوی ساختاری را. من مدافع برابری جنسیتی در همهٔ نهادهای دولتی هستم، اما اگر فقط به این موضوع بسنده کنیم و الگوی تولید، الگوی انباشت، تولید ثروت، توزیع ثروت، و ارزش کاری را که در حال حاضر پرداخت نمی‌شود زیر علامت سؤال نبریم، آنگاه به ترویج همین الگوی بی‌عدالتی و نابرابری ادامه خواهیم داد.

 

کشاکش بین تلاش در راه عدالت و تلاش در راه توافق با راست‌گرایان به‌وضوح در مجلس تدوین قانون اساسی دیده می‌شود. تجربهٔ کودتای ۱۹۷۳/۱۳۵۲ [پینوشه علیه سالوادور آلنده] نشان می‌دهد که راست‌گرایان شیلی وقتی احساس خشم کنند چه می‌توانند بکنند. به کسانی که می‌گویند تلاش برای اجماع و توافق در بلندمدّت مطمئن‌تر است، چه می‌گویید؟

 

مهم‌ترین اجماع و توافق، در میان اکثریت بزرگ مردم شیلی است: گرد هم آمدن نیروهای طبقات مردمی و بخش‌های مترقی. چپ‌گرایان شیلی خیلی آسان اختلاف‌ها و تفاوت‌های میان خود را در معرض دید همگان می‌گذارند. در همین حال، راست‌گرایان شیلی که در رسانه‌ها تا حدّ مرگ با خودشان می‌جنگند، وقتی صحبت از دفاع از منافع اقتصادی‌شان می‌شود، به‌سرعت در یک صف قرار می‌گیرند. متأسفانه باید گفت که آگاهی و هوشیاری طبقاتی آنها خیلی بیشتر [از چپ] است. من معتقدم که گفت‌وگو همیشه گزینه‌ای ممکن است. من هشت سال در پارلمان بوده‌ام و باور کنید که سعی‌ام را کرده‌ام. اما کسانی هستند که به‌سادگی تسلیم نمی‌شوند، و کسانی که نمی‌خواهند تسلیم شوند، تا حدّ مرگ از جیب خود محافظت خواهند کرد. تصوّرش را بکنید. رئیسِ جمهوری، یکی از بزرگ‌ترین میلیاردرهای جهان، هرگز به وضع مالیات بر اَبَرثروتمندان- مالیاتی ساده، موقت، و حداقلی- حتیٰ فکر هم نکرد. او پیش از اینکه به فکر منافع مشترک مردم و حمایت از خانواده‌های کارگری باشد که در اوضاع همه‌گیری کنونی وضعیتی بسیار وخیم دارند، به تأمین و تضمین منافع اقتصادی و طبقاتی خود اولویت داد. بنابراین، وقتی که این بخش سیاسی در شیلی، که اقلیتی بیش نیست ولی قدرت زیادی دارد، خواستار توافق و اجماع می‌شود، در اساس به معنای لاپوشانی کردن و گذشتن از کنار اختلاف‌هاست. در شیلی تنها چیزی که سیاست اجماع برایش خوب بوده، این گرایش است که همه‌چیز همین طور که هست بماند، فقط توافق‌های ظاهری صورت بگیرد و تغییرهای صوری اعمال شود، اما در نهایت، بدون اینکه پایه‌های ساختاری الگوی بی‌عدالتی عمیق اجتماعی کنونی زیر علامت سؤال برده شود یا تغییر داده شود.

 

– خیلی ممنون، خانم والیو. در کارزار مبارزاتی خود موفق باشید. برای شما آرزوی آسایش و استراحتی خوب دارم، اگر این چیزی است که شما در واقع می‌خواهید، نه وزارت در دولت رئیس‌جمهور آینده گابریل بوریک.

 

[می‌خندد]. دشوار می‌شود استراحت کرد.

«نامۀ مردم»

کره‌شمالی؛ هدف آمریکا از مداخله در امور کوبا معدوم ساختن دستاوردهای کاسترو و نابودی سوسیالیسم بود

وزیر خارجه کره شمالی در اظهاراتی ایالات متحده را به دخالت در امور داخلی کوبا و تحریک اعتراضات ضد دولتی با هدف سرنگونی دولت این کشور متهم کرد.

ادامه

امریکا, امریکای لاتین, جهان, سوسیالیسم, شرق آسیا, کره شمالی, کوبا, همبستگی

درخواست قانونگذاران آمریکایی از بایدن برای تعطیلی گوانتانامو

ده‌ها قانونگذار دموکرات در کنگره آمریکا، از جمله روسای کمیسون‌های نیروهای مسلح، امور خارجه و اطلاعات، روز پنجشنبه از جو بایدن، رئیس جمهور این کشور خواستند که زندان گوانتانامو در کوبا را “فورا” ببندد.

ادامه

امریکا, امریکای شمالی, امریکای لاتین, جهان, حقوق بشر, خبر, کوبا