“تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” روز هشتم مارس (امسال مطابق ۱۸ اسفندماه ۱۴۰۳) روز جهانی زنان، روز تجدید عهد و همبستگی با مبارزات زنان برای ساختن جهانی عاری از فقر، خشونت، تبعیض، بیعدالتی، و تخریب محیط زیست را به همهٔ زنان و دختران ایران شادباش میگوید. روز هشتم مارس هر ساله ازسوی زنان مبارز و نیروهای ... بیانیه تشکیلات دموکراتیک زنان ایران به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زنان
دهها هزار کارگر و کارمند و دانشجوی یونانی قرار است روز جمعه در سالگرد حادثه مرگبار قطار این کشور که منجر به مرگ کارگران و دانشجویان شد، به دلیل نقض پیمانهای رسمی در حوزه ایمنی توسط دولت و کارفرمایان، اعتصاب کنند. به گزارش خبرنگار ایلنا به نقل از فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری (WFTU)، این تشکل ... حمایت فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری از اعتصاب سراسری یونان با مطالبه «ایمنی»
رویترز نوشت: به دنبال اعتصاب کارمندان خطوط هوایی و ریلی بلژیک در اعتراض به قانون اصلاح حقوق بازنشستگی، شبکه حمل و نقل این کشور اروپایی فلج شد. به گزارش ایرنا، رویترز با اعلام این خبر افزود: نزدیک به نیمی از پروازهای فرودگاه بروکسل پایتخت بلژیک به دلیل اعتصاب کارکنان بخشهای مختلف لغو شد. همزمان اپراتور ... اعتصابها در بلژیک؛ خطوط هوایی و ریلی فلج شد
دولت بهاصطلاح “وفاق ملی” پزشکیان همان یورش دولت رئیسی به دستمزد و امنیت شغلی آموزگاران را دنبال میکند و مجلس دوازدهم نیز همان وعدههای بیپایه دولت پزشکیان را تکرار میکند. با خط فقر حداقلی ۴۰ میلیون تومان درماه و حقوقهای ۱۲ تا ۱۵ میلیونی آموزگاران رسمی و دستمزدهای حتا ۷ میلیونی معلمان غیررسمی با ساعات ... مبارزه معلمان علیه سیاستهای رژیم ولایت فقیه
رسول بداقی بند ۴ زندان اوین؛ معلمان چه میگویند، چه میخواهند؟
رسول بداقی چهره خستگی ناپذیر مبارزات صنفی معلمان ایران طی دو دهه برای پیشبرد آموزش نوین و بهرهمندی همه کودکان ایران از آموزش با کیفیت، رایگان و برابر، هزینههای زیادی پرداخته است. او پیش از این با نوشتن مقالات «آموزش سفید» به تبیین دیدگاههای خود از آموزش و پرورش مطلوب پرداخته است و هم اینک در زندان نیز همچنان این دغدغه کانونی خود را در امر آموزش دنبال میکند.
در جدیدترین یادداشتی که رسول بداقی در زندان اوین نگاشته، از خواستههای معلمان طی این سالها سخن گفته و دلایل برخوردهای سرکوب گرایانه حاکمیت با آنها و فریبکاریهای منفعت طلبانهی دو جناح حاکم در حکومت (اصولگرایان و اصلاح طلبان) را تبیین کرده است. خواندن این یادداشت را به همه کنشگران صنفی توصیه میکنیم.
تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران که نخستین جرقههای خود را در سال ۷۹ با تشکیل کانون صنفی فرهنگیان قزوین آغاز کردند و سپس در سایر استانها مانند: تهران، فارس، خراسان، یزد، اصفهان، کردستان، همدان، لرستان، اردبیل، آذربایجان و… تشکیل شد. در شرایطی تبدیل به یک نیروی قدرتمند شد که معلمان پیشرو در سراسر کشور به این موضوع مهم پی بردند که حاکمیت مستبد هیچ برنامهای برای توسعه کشور از راه توسعه آموزش و پرورش ندارد و عمدتاً آموزش و پرورش برای حاکمیت فقط ابزاری است برای نمایش قدرت سیاسی در نزد افکار عمومی در داخل و رسانههای خارجی، همچنین دستگاهی است برای القا و تلقین ایدئولوژی ولایت فقیه در ذهن جوانان کشور و پرورش نسل اندر نسل جوانان با هدف پرورش تودهای مقلد و فرمانبردار.
همچنین معلمان پیشرو پی بردند که دو جناح حاکم که هر دو ریشه در زمین تشیع حکومتی داشتند که میوه آن برده پروری از یک طرف و ارباب پروری اقلیتی ناچیز از طرف دیگر میباشد. همچنین معلمان پیشرو در شرایطی در سراسر کشور دست به دست هم دادند و همدیگر را در شب تاریک دگماتیسم و خودکامگی و سرکوب یافتتد، که حاکمیت، مبارزات سران احزاب و هواداران آنها را به هیچ روی بر نمیتافت و حتی حق زنده بودن و زندگی کردن را از آنها میگرفت. معلمان پیشرو اندیشمندان کم درآمد و تحصیل کردگان نجیبی بودند که دریافته بودند زور مبارزه خشونت آمیز ساختار شکن و براندازانه پیامدی به جز نابودی با خود به همراه ندارد و از همین رو معلمان پیشرو به طور آگاهانه دریافته بودند که برای آگاهی مردم، توده معلمان و دانش آموزان باید با همان زبان حاکمان اما با هدف والاتری از زندگی و مبارزه سخن گفت و عملا وارد مبارزه شد.
معلمان پیشرو در دهههاى خفقان، در شب یلداى ایدئولوژى دریافته بودند. که سیستم امنیتى کشور به کمک تکنولوژى پیشرفتهى جهان و سیستم امنیتى «هر خانواده یک جاسوس» یا «هر خانواده یک کشته» در دل تک تک خانوادهها نفوذ کرده و امکان انجام فعالیت سیاسى پنهان، گرچه مسالمت آمیز و اصلاح گرایانه وجود ندارد.
معلمان دریافته بودند که حاکمیت، نخست همهى ذخایر ومنابع اقتصادى کشور را در چنگ خود گرفته و سپس براى رام کردن مردم و خفقان شدید، مردم را تبدیل ریزه خواران سفرهى خود نمود و ازاین طریق براى همیشه بر آنان به نام ایدئولوژى و دین سرورى میکند.
معلمان دریافته بودند که زبان حکومت فقط زبان خون، زندان، اعدام، تخریب شخصیت، نابودى حیثیت وشرافت شهروندان، قطع نان، قطع جان و(به مفهوم عام) فلاکت است.
معلمان دریافته بودند که حاکمان به سبب آموزشهاى خاص ایدئولوژى خود، تنها راه حل مشکلات جامعه را ریختن خون آنان مىداند.
معلمان پیشرو به تجربه دریافته بودند که هدف جناحهاى حکومتى نه گسترش مبانى و اصول دین، نه پیشبرد آرمانهاى انسانى، نه پیشبرد آرمانهاى ملى، نه پرورش انسانهاى با اخلاق دین مدار و آزاده است؛ بلکه آنان شهروندانى تحقیرشده، خودناباور و کوچک مىخواهند. به گمان حاکمان، انسانهاى تحقیرشده، کوچک، نیازمند و گرسنه، براى حکومت، شهروندانى خوب و براى خدا بندگانى پرهیزکار و خاص هستند که پاداش ناکامىهاى خود را در بهشت دریافت خواهند کرد.
معلمان دریافته بودند که حاکمان از سیستم آموزش وپرورش درک درستى ندارند، بلکه آموزش وپرورش را نهادى براى آموزش خواندن و نوشتن صرف مىخواهند که به طور طوطى وار آیاتى از قرآن را بدون درک معنا ازبر داشته باشند و بتوانند رساله توضیح المسائل مجتهدین را بخوانند و به آن کورکورانه عمل کنند و درمواقع ضرورى آماده باشند جان خود را فداى دستورات حاکمان کنند.
معلمان در طول سالها از عمر حکومت دریافته بودند که سران جناحهاى اصولگرا و اصلاح طلب، هدفى جز رسیدن به منافع شخصى از راه رسیدن به قدرت سیاسى ندارند و دراین راستا حاضرند آرمانهاى دینى، آرمانهاى ملى، رفاقت، هم خونى و خویشاوندى، اخلاق و شرافت خانوادگى، وجدان و آنچه ارزشهاى انسانى نامیده مىشود را قربانى اهداف و منافع شخصى خود کنند.
معلمان دریافته بودند سران حکومت و درپى آن، نوچههاى بى مغز آنان، آمادگى این را دارند تا کشور و ملت را به آتش بکشند تا خود را در یک شب سرد زمستانى تا صبح گرم نگهدارند.
آنان دریافته بودند که براى حاکمان هیچ هنر، تخصص، انسانیت و تقوایی ارزش ندارد جز پیروى کورکورانه از دستورات سران حکومت.
معلمان پیشرو دریافته بودند که نیروهاى امنیتى حکومت، تا بیخ دندان آنان مخبر دارد و هرگز نمىتوانند حتى در خلوت خود نجوا کنند، آنان مىدانستند رژیم حتى گفتگوهاى محرمانهى آنان را با اهل خانواده، بدون هیچگونه ملاحظهى اخلاقى، قانونى و شرعى شنود مىکند. از این رو پنهان کارى و مبارزات زیر زمینى را هرگز در پیش نگرفته و گرد آن گونه فعالیتها نگردیدند.
معلمان پیشرو دریافته بودند که با شعاردادن و نظریه پردازى هیچ کارى ازپیش نخواهد رفت. آنان مىدانستند «گفتنىها گفته شده، زمان برخاستن است». معلمان پیشرو دریافته بودند «شعارهاى بزرگ، فریبهاى بزرگى بیش نیست.» از این رو آنان به کارهاى کوچک دست نزدند و قطرههاى جدا جدا را به هم پیوستند، تا عملاً در خیابان، حضور یافته، خیابان را به مردم بازگرداندند و باوراندند مىتوان به خیابان آمد و فریاد دادخواهى سرداد و در شبهاى تاریک بیداد وسرکوب اعتراض کرد و خیابان را از حکومت استبداد پس گرفت و هیمنهى رژیم را درهم کوبید و به اقشار جامعه آموخت نه فعالیت زیرزمینى، نه مبارزهى خشونت آمیز، نه پنهان کارى، نه شعار بزرگ، نه فریب تودهها، نه جاه طلبى و قدرت طلبى شخصى و گروهى، نه تئوریهاى پیچیده و عاریهاى از روشنفکران و فلاسفهى شرق و غرب، نه زیاده خواهى، نه غولهاى رسانهاى، نه وعدههاى آسمانى و متافیزیکى، نه قهرمان سازىهاى بادکنکى و تاریخ مصرف دار و… هیچکدام نسخهى رهایی بخش براى جامعهى استبداد زده و فریب خورده نیست، بلکه تکیه بر داشتههاى اندک خود، راهکارهاى بومى که حاصل اندیشه و تجربهى خرد ستمدیدگان است و آنچه ابتداییترین حقوق انسانى است، خواهد توانست دریچهاى از رهایی را به روى فرهنگیان، دانش آموزان و ستمدیدگان جامعه بگشاید.
معلمان پیشرو، تنها راه رهایی از ستم رابه کمک تجربههاى اندک تدریجى، اما زمان برِ خودِ ستمدیگان مىدانستند؛ ازاین رو شعار رهایی از ستم، به کمک تئوریهاى کوچک، بلندمدت، مسالمت آمیز، شفاف، تجربى، بومى و مستقل را مىتوان در لایههاى پنهان مبارزات فرهنگیان دریافت.
شگردهاى پیچیده ى نیروهاى امنیتى، براى برخورد باهرگونه فریاد اعتراضى، آمادگى کامل داشت. آنان آمادگى این را داشتند که به بهانههاى عملیات تروریستى، بمب گذارى، عملیات تخریبى، ضد امنیتى، جاسوسى، مواد مخدر و… هر گروهى را بدنام و سرکوب کرده و آنان را در نزد افکار عمومى تخریب کنند، به جز شیوهى شفاف، قانونى و مطالبه گرانه و به حق اصناف و گروههایی که واقعا از بطن جامعه برخاسته و بدون چشمداشت به قدرت، فریاد دادخواهى سر داده بودند.
در این راستا معلمان، زیرکانه سه استقلال را در برنامههاى مبارزاتى خود در پیش گرفتند:
استقلال مالى
استقلال تئوریک
استقلال رسانهاى
آنان به تجربه آموختند که تنها راه رهایی، راستگویی و درستکارى است. آنان از تجربه آموختند که خوشبختىهاى فردى بر پایهى محکمى استوار نیست، بلکه خوشبختى مانند خورشید است، که هرگز کسى نمىتواند آن را به خانهى خود کشانده و از آن بهره مند شود، بلکه خورشید هنگامى به همه گرما خواهد داد، که در مالکیت شخصى و گروه ویژهاى نباشد.
معلمان، این نخبگان مردم دار و بشر دوست، تمرین دموکراسى را از محافل کوچک خود آغاز کردند. آنان به تجربه آموختند که آنچه سبب استوارى ستون و ساختمان جامعه است، ملاتى ست به نام قراردادهاى مکتوب، اساسنامه وآیین نامههایى که با گفتگو و چانه زنىهاى دراز مدت که باشکیبایى و تحمل یکدیگر، دوستانه و آرام و استفاده از تجربیات گذشته بین افراد بسته مىشود.
معلمان پیشرو آموختند که ستونهاى اصلى ساختمان دموکراسى جامعه از کوچک تا بزرگ، باید حفظ شود. آنان آموختند که هرکس از ستونهاى ساخته شده جدا شود، به دست باد قدرت طلبان، فرو خواهد ریخت. از این رو با وجود افکار و اندیشههاى رنگارنگ در کنارهم ایستادند و انرژى خود را تقسیم کردند تا در برابر ضربات محکم پتک خودکامگان فرو نریزند؛ آنان پذیرفتند که روزنههاى کوچک پیروزى را مىتوان به شاهراهى تبدیل کرد که خوشبختى جامعه از آن خواهد گذشت، تکیه بر اصول فراموش شده یا اصول نابود شدهى ١٩ تا ۴٢ به ویژه اصول ۲۶، ۲۷ و ۳۰ قانون اساسى، در آغاز راه مىتواند گذرگاه مناسبى باشد که دانش آموزان، معلمان، حتى همهى افراد جامعه را به سوى همبستگى و همدلى رهنمون شود.
معلمان پیشرو، زیر باران سرکوب ایستادند، مانند یک دوندهى ماراتن، انرژى خویش را در طول راه تقسیم کردند، از تند روى، دورى جستند تا در میانهى راه از پا نیفتند. آنان دریافتند که کنشگرى اجتماعى و مبارزه با استبداد، مسابقهى دو صد متر نیست که دونده همهى انرژى خود را به یکباره مصرف کند، بلکه مانند دو مارتن است و شاید دهها سال طول بکشد، از این رو نیازمند برنامه ریزى، هم اندیشى، احترام به خرد جمعى، تقسیم انرژى وشناخت پیشنهادی مسیر است که نوید بخش پیروزى مىباشد. گرچه این راه، هزینههاى سنگینى را بر آنان تحمیل کرد. اما هزینهها هرگز بدون برنامه نبود، و هرگز هدر نرفت، بلکه راهى بود که پیروزى به سمت هدف، نشان داد. هزینهها، ردپایی بود در مسیرى پوشیده از برف براى گذر کاروانها در زمستانى سرد و کشنده.
زندگى معلمان، سراسر تمرین دموکراسى است. کلاس درس، نمایشگاه جامعهاى دموکراتیک است. جلسات ماهانهى معلمان در مدارس، تنظیم صورتجلسه و امضاى تصمیم گیرندگان، تحلیل اوضاع مدرسه، تقویت نقاط مثبت و پیش بینى ضعفها، اجراى برنامههاى تصویب شده، رعایت سلسله مراتب ادارى در عین احترام متقابل فرهنگى، وظیفهى کمک به رشد ذهنى و فکرى دانش آموز به وسیلهى معلم، در مقام راهنماى دانش آموز، ارتباط با خانوادههاى دانش آموزان و سایر موارد اخلاقى و اجتماعى معلم، از او انسانى مردم دار، مهربان، وظیفه شناس، مسئولیت پذیر و آگاه مىسازد. ارتباط با دانش آموزان و زندگى با افرادى از طبقات مختلف اجتماعى با فرهنگها و روحیات مختلف وسطح درآمد متفاوت خانوادهها و دقت و نظارت ویژهى معلمان در این موارد، آنها را انسانهایی با حساسیت و ملاحظهى ویژهاى بار مىآورد.
معلمان قشرى جدابافته از جامعه نیستند. همیشه با مردم هستند، قشر روشنفکرى که با اقشار گوناگون جامعه در تماس روزانه است، آموزگار اقشار گوناگون جامعه هستند واندیشه و احساس آنها را از نزدیک حس مىکنند. درواقع گستردهترین بخش اجتماعى هستند که در نقطه نقطهى کشور، نفوذ دارند.
اما معلمان،چه مى خواهند؟ خواست معلمان و بلکه صددرصد خواستههاى آنان، حقوق همهى جامعه است. معلم اگر درپى حقوق خود، مطالبه گرى مىکند براى آن است که زیر پاگذاشتن حقوق این قشر، بى توجهى به بهبود کیفى و کمى آموزش است، آموزشى که حق دانش آموزان است، همان دانش آموزانى که از تک تک خانوادهها گرد هم آمدهاند.
براى شناخت جایگاه معلم، بایستى دانش آموزان را شناخت. دانش آموزان، انسانهایی مستقل، داراى اندیشه، آینده ساز و توانمند هستند که در آغاز یک زندگى اجتماعى با هزاران امید براى رسیدن به خوشبختى در کنارمعلم به تحصیل مىپردازند. دانش آموز مانند کوهنوردى است که نیاز به راهنما دارد. کوهنوردى که رسیدن به قلهى کوه، خوشبختى اوست. قلهاى که براى رسیدن به آن، همهى عمر و زندگى او را شامل مىشود. کوهنوردى که نه فقط در قلهى کوه، بلکه در مسیر رسیدن به قله، گام به گام به دنبال خوشبختى است، معلم فقط راهنماى او خواهد بود، نه سرور و سالار او و نه رسانندهى او به قله، این دانش آموز است که با پاى خود باید قله را فتح کند و معلم کسى است که فقط تجربهى مسیریک بار طى کردهى خود را چون راهنمایى براى رسیدن، در اختیار دانش آموز قرار مىدهد.
آیا راهنمایی که پایش لنگ باشد، خواهد توانست دانش آموز را به قله برساند؟ آیا راهنمایی که آگاهى بسندهاى از قله نداشته باشد، مىتواند کوهنورد را به قله برساند؟ آیا راهنمایى که تجهیزات لازم را نداشته باشد، خواهد توانست راهنماى کوهنوردان باشد؟
معلمان چه مى خواهند؟
– حقوق بالاى خط فقر، تا دغدغهى نان، آنان را از انجام وظایف قانونى، اجتماعى، انسانى، باز ندارد و بتوانند حقوق دانش آموزان را به جا آورند. – تحصیلات کافى و شایستهاى که از لحاظ اطلاعات علمى، تخصصى، تکنولوژیکى، جهان بینى، زیست محیطى، اجتماعى، سیاسى، منطقى و حتى عاطفى، مرجعى قابل اعتماد و به روز براى دانش آموزان باشند. – کتب درسى بایستى اصول یک نظام تربیتى و انسانى را تبیین کند، که دانش آموز، فارغ از هرگونه نگرش تعصب آمیز قومى، مذهبى، سیاسى، فرقه گرایانه، ملى گرایانه، نژاد پرستانه و هر گونه منیّت شخصى وگروهى در همهى جوامع بشرى، زیست انسانى را بیاموزد. – محیط آموزشى استاندارد: در جوامع پیشرفته، محیط آموزشى استاندارد، تعریف ویژهى خودش را دارد، تعریفى که برداشتهاى قابل تغییرى از آن به دست نمىدهد. – کلاسهاى درس ١٢ تا ١۶ نفره، مدارس مجهز به آزمایشگاه، بودجهى کافى براى گردش علمى، بودجهى کافى براى پژوهش و تحقیقات علمى و آموزشى معلمان و دانش آموزان. – باشگاه و محیط ورزشى استاندارد: مانند استخر شنا، زمین چمن، سالنهاى ورزشى مجهزبه وسایل گرمایشى و سرمایشى استاندارد، نور کافى، وسایل ورزشى کافى و معلمان تخصصى ورزش. – محوطهى کافى در زنگهاى استراحت براى تخلیه روحى و روانى دانش آموزان و جست و خیز کودکان و نوجوانان پس از٩٠ دقیقه نشستن روى نیمکت کلاس، سرویس بهداشتى مجهز. – امکانات کافى براى تدریس هنر:هنرهایی مانند موسیقى، فیلم سازى، تئاتر، نقاشى، خوشنویسى، صنایع دستى و سایر رشتههاى فرهنگى و هنرى. – کتابخانهى مجهز با محیط کتابخوانى و کتابدارى و بهرهمندى از شرایط محیطى آرام براى پژوهش و تحقیقات علمى و هنرى دانش آموزان و معلمان به طور١٢ ساعته. – تغذیه و پوشاک: مدرسه و آموزش و پرورش آینده موظف است یک وعدهى صبحانه و یک وعدهى ناهار با کیفیت که تامین کنند ى نیازهاى جسمى کودک و نوجوان در٢۴ساعت از لحاظ ویتامین و پروتئین باشد، فراهم نماید. – ارتباط معلمان و استادان دانشگاه به منظور بررسی کیفیت کتب درسی و چگونگی پیوستگی آن با دروس دانشگاه: دو جملهای که شایسته یاد آوری است: اندیشه معلم، باغبانی اندیشه است. زدودن سیاست و مذهب از آموزش و پرورش؛ سیاست و مذهبی که خشونت و تفرقه را بین انسان ها ترویج می دهد و میان انسانها تفرقه، جدایی و جنگ را پرورش میدهد.
حاکمیت مسئول فرستادن انسانها به بهشت نیست، بلکه تامین کنندهی برابری فرصتهای بهداشتی، آموزشی و شغلی برای تک تک افراد جامعه است. بهداشت و آموزش رایگان وظیفهى حاکمیت است. از دیگر وظایف حاکمیت ایجاد اشتغال و بیمهی کامل و امنیت شهروندان است. در صورت عدم تامین آن، حاکمیت، نامشروع و مستبد خواهد بود. خواه دم از خدا بزند، خواه به شیطان تکیه کرده باشد.
بهترین استعدادها چنانچه از یک زندگی آرام و بی دغدغه، ناامید شوند، هیچ انگیزهای برای استفاده از استعدادهای خود در راستای کمک به پیشبرد جامعه نخواهند داشت. در یک کلام، جامعهای خوشبخت خواهد بود که محور توسعهی آن آموزش و پرورش باشد نه ساختن بمب و ابزارهاى انسان کشی.
اینگونه آموزش و پرورش راهی کوتاه اما مطمئن برای توزیع عادلانه ى درآمد و رفاه در جامعه خواهد بود؛ زیرا کمتر خانوادهای هست که از آموزش و و پرورش سهمی نداشته باشند. یعنی عدالت آموزشی، بهداشتی و اشتغال به آسانی میتواند جامعه و حاکمیت آینده را به سمت توزیع عادلانهی ثروت و درآمد به پیش ببرد.
هزاران نفر از معلمان و کارکنان مدارس پرتغال شنبه در لیسبون تظاهرات کرده و خواستار افزایش حقوقها و بهبود شرایط کاری شدند. به گزارش ایرنا به نقل از رویترز، این تظاهرات که یکی از بزرگترین اعتراضات سالهای اخیر در پرتغال بود توسط «اتحادیه متخصصان بخش آموزش» سازماندهی شد و معترضان خواستار استعفای «خوائو کوستا» وزیر ... دهها هزار معلم پرتغالی علیه دولت و شرایط نامساعد کاری تظاهرات کردند
دوستان، رفقا و همرزمان گرامی! همانطور که اطلاع دارید، نزدیک به ۴ ماه از تولد جنبش «زن، زندگی، آزادی» علیه رژیم دیکتاتوری حاکم در ایران میگذرد. این جنبش با تظاهرات مسالمتآمیز زنان و دیگر نیروهای اجتماعی، از جمله دانشجویان و دانش آموزان، معلمان، و کارگران در اعتراض به قتل مهسا امینی در سپتامبر گذشته آغاز ... بیانیهٔ تشکیلات دموکراتیک زنان ایران: خطر اعدام جان زندانیان سیاسی ایران را تهدید میکند
اعتصاب شاغلان بخش ریلی انگلیس در حالی شروع شده که کارکنان بخش بهداشت و معلمان نیز در انگلیس و اسکاتلند قصد اعتصاب دارند. به گزارش فارس، وبگاه شبکه خبری «الجزیره» بسیاری از کارگران با توجه به افزایش تورم و رکود رشد دستمزدها، قادر به تامین هزینههای زندگی و خانواده هایشان نیستند. از جمله نگرانیهای دیگر ... انگلیس در تب و تاب اعتصابات کارکنان راه آهن، پرستاران و معلمان