۸۴ سال پیش، در بهمنماه ۱۳۱۸، جلادان حکومت دیکتاتوری رضاشاه، دکتر تقی ارانی، کمونیست مبارز میهن ما و اندیشمند انقلابی را در سن ۳۶ سالگی درزندانهای مخوف استبداد بهقتل رساندند.
ولی راه ارانی با قتل او بهپایان نرسید. ندای رسا و تجهیزکنندهٔ جنبش کارگری و کمونیستی ایران خاموش نگردید.
دکتر تقی ارانی درتاریخ ۱۳ شهریورماه ۱۲۸۲ در شهر تبریز دیده به جهان گشود. او چهارساله بود که بههمراه خانواده به تهران آمد. بعد از به پایان رساندن دوره ابتدائی، ادامه تحصیل در مدرسه دارالفنون و اخذ مدرک دیپلم و تشویقنامه درسال ۱۳۰۱ درسن ۱۹ سالگی برای ادامه تحصیل به آلمان رفت. رشته اصلی تحصیلی او شیمی بود که او آن را در سال ۱۳۰۷(۱۹۲۸) با درجهٔ دکترا به پایان رساند. رشتههای دیگر تحصیلی او عبارت بودند از فیزیک، تکنولوژی، و شیمی صنعتی.
تقی ارانی ازهمان ابتدای ورود به برلین به مطالعات علمی، سیاسی، و اجتماعی دست زده و به فراگیری آثار کلاسیکهای مارکسیسم پرداخت و با بنیانهای نظری فلسفهٔ علمی آشنائی یافت. سالهای اقامت ارانی در آلمان همچنین سالهای رشد، شکوفائی، و آبدیدگی اندیشمند و انقلابیای واقعی است. او در دوران تحصیل دانشگاهی در برلین بهعضویت “جمعیت مبارزه علیه دیکتاتوری” که از سوی ایرانیان مهاجر تشکیل شده بود درآمد ودر آنجا مبارزه برضد رضاخان که در ایران در تدارک برقراری دیکتاتوری بود را سازماندهی میکرد. اوجهت تأمین هزینه زندگی و تحصیل در آلمان در چاپخانه مجلهٔ “کاوه” که از طرف سوسیالدمکراتهای مهاجر ایرانی در برلین منتشر میشد مشغول بهکار شد و از این طریق با شرایط کار و زندگی طبقه کارگر و زحمتکشان آلمان آشنا گردید. او همچنین از این راه با کمونیستهای نامداری ازجمله: مرتضی علوی، نیکبین، و سلطانزاده آشنا شد. این آشنائیها در تعیین مسیر زندگی آینده او اثرهایی عمیق بر جا گذاشت آنطور که او در راه مبارزه و دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان به “حزب کمونیست ایران” پیوست. در آن دوران مجلهٔ “ستارهٔ سرخ” و همچنین روزنامههای “پیکار”، “نهضت”، و “برق انقلاب” در زمرهٔ ارگانهای مطبوعاتی حزب در آلمان منتشر میشدند و ارانی تا هنگام مراجعتش به ایران با روزنامهٔ “پیکار” و “نهضت” همکاری داشت. ارانی، آنطور که رفیق فرهیخته طبری از او یاد میکند: “فردی پُرکار، ژرفاندیش، و کوشا بود. زندگی را رسالتی دشوار و پُرمسئولیت برای انسان میدانست. او پاسخگوی وجدان خود بود و نمیخواست عضو انگلی در خاندان جلیل آدمی باشد.”
ارانی در دورانی به ایران بازگشت که رضاخان با تصویب قانون ضدِ مرام اِشتراکی یا “قانون سیاه” ۱۳۱۰ و یورشهای پیاپی به جنبش کارگری و نیروهای مترقی و با سرکوب خونین فرزندان میهن شالودهٔ دیکتاتوریاش را پایهریزی میکرد. درسال ۱۳۱۳ ارانی با کمک جمعی از یارانش جهت پیشبرد اندیشههای علمی و مارکسیسم-لنینیسم در ایران به انتشار مجلهٔ “دنیا” همت گماشت که نخستین نشریه در آن روزها در ایران بود که به اشاعهٔ علنی جهانبینی علمی و فلسفهٔ مارکسیستی میپرداخت. تا اواسط سال ۱۳۱۴ جمعاً ۱۲ شماره از مجله “دنیا” بهسردبیری دکتر ارانی منتشر گردید. از سال ۱۳۱۳ با تصمیم رهبری حزب کمونیست ایران در مهاجرت، دکتر ارانی عضو هیئت سهنفری مسئول احیای فعالیت سازمانی حزب گردید و همچنین مجله دنیا از شمارهٔ ششم ارگان حزب کمونیست ایران گردید.
آخرین اثری که بهقلم دکتر تقی ارانی نوشته شده است “بیانیهٔ اول ماه مه ۱۳۱۵”* میباشد. این نوشته نهتنها از جهت شناخت جهانبینی و تعلق و گرایش سیاسی ارانی در مقام یک کمونیست برجسته ایرانی مهم است، بلکه خودِ “بیانیه” و محتوای آن یکی از اسناد تاریخی و مهم جنبش کارگری و کمونیستی میهن ما نیزمحسوب میشود. این بیانیه با زبانی منطقی و مستدل به بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در دوره استبداد رضاخانی میپردازد و با نشان دادن وضع اسفناک تودهٔ کارگر (ارانی با نام رنجبر از آنان یاد میکند) و دهقان محروم ایرانی بهدفاع از حقوق انسانی آنان میپردازد و با حمله به نیروهای ارتجاع وابسته به حاکمیت افشایشان میکند. این بیانیه علاوه بر تحلیل اوضاع داخلی ایران، توجهی عمیق به اوضاع جهان میکند و سعی در آن دارد که سیاستهای کشورهای امپریالیستی(انگلیس)، خطر وقوع جنگ، و بهقدرت رسیدن فاشیسم در آلمان را مورد بررسی قرار دهد. از دیگر نکات مهم “بیانیه” خصلت انترناسیونالیستی آن میباشد، آنطور که مبارزهٔ همهٔ خلقها را امری مشترک میداند. ازجمله دربیانیه میخوانیم: “رفقا، سرمایه مالی و فاشیسم که مهلکترین اسلحه این سرمایه است، در تهیه جنگ بینالمللی جدیدی است. فاشیسم مهمترین جرقهٔ اشتعال جنگ خونین جدید است، زیرا بزرگترین دشمن فاشیسم صلح و آزادی و بزرگترین خطر برای صلح و آزادی فاشیسم است. … رفقا، تمام این دستگاه برای چپاول رنجبر ایرانی و سرکوب رنجبر دنیا است.” با اشاره به خطر وقوع جنگ، یکی ازشعارهای محوری “بیانیه” ضرورت تشکیل “جبههٔ ملی از آزادیخواهان ایران” است. جبههای که علاوه بر پیکار با ارتجاع داخلی برای دستیابی مردم ایران به منافع خود همچنین در مقابل دسایس امپریالیسم و علیه فاشیسم مبارزه کند. بازخوانی این”بیانیه” هماکنون و بعد از ۸۷ سال از زمان نگارش آن بهقلم دکتر ارانی، تأئید کننده درستی ارزیابیهای اشاره شده در آن میباشد. بهحق میتوان گفت هنوز هم بخشهائی از “بیانیه اول ماه مه ۱۳۱۵” با وجودگذشت سالهای سال از نگارش آن اهمیتش را از دست نداده است. هماکنون نیز مسئله جنگ و صلح، اختناق و دیکتاتوری (بهخصوص دیکتاتوری ولائی در میهن ما) و سیاستهای دول امپریالیستی برای تحمیل خواستههای ضد انسانی خود به سایر خلقها، نکاتی هستند که “بیانیه” در آن زمان اهمیت توجه به آنها را یادآور شده است. در نتیجه فعالیتهای دکتر ارانی و یارانش درسالهای ۱۳۱۳-۱۳۱۴، چندین اعتصاب دردانشکدههای دانشگاه تهران در اعتراض به اقدامهای حکومت ترور رضاخانی روی داد. درسال ۱۳۱۴ وزارت فرهنگ از انتشار مجلهٔ “دنیا” جلوگیری کرد. پلیس رضاخانی که به پیگردهای امنیتیاش علیه دانشجویان افزوده بود، دراوایل سال ۱۳۱۵ عدهای را دستگیر و زندانی کرد و سرانجام موفق شد که ارانی وعدهای ازهمرزمان او را که بعدها به”گروه ۵۳ نفر” مشهور شدند را هم بازداشت و زندانی کند. دستگاه قضائی دیکتاتوری رضاخان، ارانی و یارانش را بهجرم خواندن و ترویج کتاب و ترجمه آثار علمی به حبسهایی تا ۱۰ سال محکوم کرد. ارانی در زندان نیز به مظهر شجاعت و پایداری تبدیل شد و کینه دستگاه حکومتی رضاخان را نسبت به خود برانگیخت. در بیدادگاهی که در آبانماه ۱۳۱۷ برگزار شد، دکتر ارانی در دفاع تاریخی ششساعتهاش بهدفاع از اندیشههای علمی و آزادیخواهانه برخاست که نشانهای از شهامت غرورآمیز یک کمونیست بوده است. او از جمله گفت: “چطور میتوان عقایدی را قدغن کرد که ریشه علمی آن با آغاز جامعه بشری شروع شده”. ارانی در دفاع شجاعانهاش با زدن داغ ننگ و نفرت ابدی بر پیشانی “قانون سیاه” رضاشاهی، بطلان تاریخی آن را اعلام کرد وگفت: “فقط آن قانونی مقدس است که حافظ منافع توده ها باشد”.
جمهوری اسلامی هم خیلی زود با اتهامهائی نظیر مندرجات “قانون سیاه” رضاخانی به بازداشتهائی غیرقاتونی و اجرای شوهای تلویزیونیای مشمئزکننده و گرفتن “اعتراف”هائی جعلی در زیر شکنجههای وحشیانه و سرانجام قتلعام تودهایها دست زد. بایستی اذعان داشت که این نوع “قوانین سیاه” شاهی و ولائی، توطئه ارتجاع وامپریالیسم علیه کمونیستها است.
طبری، همرزم جوان آن زمان ارانی مینویسد: “ارانی را در بیمارستان زندان موقت تهران مصنوعاً به تیفوس دچار کردند، سپس او را تعمداً بهعنوان بیمار مالاریا مورد درمان قرار دادند. میوه و غذائی را که بانو فاطمه ارانی، مادر مهربانش، میآورد به او نمیرساندند، با سرعتی حیرتانگیز او را که جوانی نیرومند بود به محتضری علیل و نزار بدل ساختند و سپس کشتند. بهنحوی که مادرش نعش فرزند را نشناخت و تنها شهادت دکتر سید احمد امامی، دوست شخصی ارانی را که هویت نعش را تصدیق کرد، باور نمود.” طبری ادامه میدهد: “سالیان درازی از شهادت ارانی میگذرد، ولی زمانه کماکان بر آن محوری میچرخد که جان بیتاب وجویندهاش میچرخید. … نبرد طبقاتی، رشد نیرومند نیروهای مولده در این عصر انقلاب علمی و فنی و تحول شگرف فکری انسانی بیشازپیش تحقق آرمانهای ارانی را به دستور روز بدل میکند. … با ارانی بودهایم، هستیم، و خواهیم بود. او را تنها نگذاشتهایم و نباید بگذاریم”.
۱۴ بهمنماه همچنین روز جانباختگان حزب تودهٔ ایران و روز تجدید عهد با آرمانهای والای جنبش کارگری و کمونیستی میهن ما و روز یادبود خاطره هزاران جانباخته تودهای در راه بهروزی تودههای ستمدیده کار و زحمت است. پس از شکستن زنجیر استبداد و باز شدن درِ زندانها، همرزمان ارانی درفش خونین او را بهدوش گرفته و برای برقراری آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی، حزب تودهٔ ایران را بنیاد گذاردند. راه ارانی، راه حزب او، راه طبقه کارگر ایران، راه همه مبارزان ضد استعمار وضد استثمار و راه تحولهای بنیادی در جامعه کهنه و ساختن جامعهای نو میباشد. درود آتشین به خاطرهٔ تابناک همه جانباختگان تودهای و همه رزمندگان راه آزادی و عدالت اجتماعی.
————————————————–
*) متن کامل ” بیانیه اول ماه مه ۱۳۱۵” در مجله دنیا، ویژه صدمین سالگرد تولد دکتر تقی ارانی، شماره ۶، تابستان ۱۳۸۲، انتشارات حزب تودهٔ ایران.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۲۰۰، ۹ بهمن ۱۴۰۲