در حالی که جنگ کنونی در اوکراین به کشته و زخمی شدن هزاران نفر و آواره شدن صدها هزار خانواده منجر شده است، و صلحدوستان جهان نگران جان و زندگی و سرنوشت میلیونها انسان و خواهان پایان یافتن درگیری و خونریزی هستند، صنایع تسلیحاتی(کمپانیها و یا پیمانکاران صنایع..) و خدمات جانبی، افزایش فروش و سود خود را جشن میگیرند. و البته این حکایتی تازه نیست.
زخمی کهنه است که دهها سال است در جنگهای متعدد- از جنگ در ویتنام و کره گرفته تا جنگ در عراق و ایران و افغانستان و یمن و سوریه و…- بر تن بشر نشسته است. چه سرمایههای انسانی و مادّی عظیمی که در تولید تسلیحات و در جنگها از بین میرود. چه خانهها و کارخانهها و زمینهای کشاورزی و امکانات تفریحی و رفاهی و فرهنگی و… که در جنگافروزیها نابود میشود. سرمایهها و امکاناتی که میتوانست- و میتواند- در راههای صلحآمیز برای رونق و آسایش و بهروزی زندگی انسانها صرف شود.
در چند ماه گذشته، تنشهای میان روسیه و ناتو و اوکراین بر سر خواستِ عضویت اوکراین در سازمان پیمان اطلس (آتلانتیک) شمالی “ناتو” و گسترش قلمرو ناتو به شرق و به مرزهای روسیه از یک سو، و نفوذ راستهای افراطی و فاشیستی در دستگاههای اجرایی دولت اوکراین از سوی دیگر، بسیار بالا گرفت و کانون تشنج جدّی دیگری در دنیا شکل گرفت. ریشههای این تنش به سالهای گذشته و درخواست مکرر روسیه برای توقف گسترش ناتو به شرق و تهدید امنیت آن کشور بازمیگردد؛ روسیهای که پس از انحلال اتحاد شوروی، در سال ۱۹۹۴ به عضویت گروه “مشارکت برای صلح” در ناتو در آمد و توافقنامههای همکاری با ناتو امضا کرد، خود زمانی عضو گروه-۸ اقتصادهای بزرگ جهان سرمایهداری بود (۲۰۱۴-۱۹۹۷)، و حتی در سال ۲۰۰۰ (در دیدار ولادیمیر پوتین با بیل کلینتون در مسکو) به طور غیررسمی صحبت از عضویت در ناتو کرد، و پس از تشکیل “شورای روسیه-ناتو” (۲۰۰۲) در مبارزه با تروریسم و در جنگ افغانستان همکاریهایی با ناتو کرد. متأسفانه به درخواستهای روسیه برای توقف گسترش ناتو به شرق توجهی نشد و دولتهای پس از کودتای ۲۰۱۴ (۱۳۹۳) در اوکراین، همچنان بر عضویت در ناتو اصرار کردند. در عین حال، تبعیض و ستم ملی در مورد جمعیت روس در اوکراین ادامه یافت.
آنچه وضع را خرابتر از قبل کرد، خروج دولت آمریکا در زمان ریاستجمهوری دونالد ترامپ از “پیمان [منع] موشکهای هستهیی میانبُرد” در مهر ۱۳۹۷ بود که نگرانی روسیه را- که خود یکی از بزرگترین زرادخانههای هستهیی جهان را دارد- در مورد نصب این موشکها در نزدیکی مرزهایش بیش از پیش کرد. این پیمان در آذر ۱۳۶۶ بین گورباچف و ریگان، رؤسای جمهور اتحاد شوروی و آمریکا، امضا شده بود. همهٔ اینها در حالی رخ داد که در آستانهٔ اتحاد دو آلمان (۱۹۹۰)، جیمز بیکر، وزیر امور خارجهٔ وقت آمریکا، و البته دیگر سران کشورهای غربی از جمله آلمان، در گفتوگو با گورباچف رسماً تعهد کرده بودند که ناتو حتی یک اینچ هم به سمت شرق، فراتر از آلمان، گسترش نخواهد یافت، که دروغ و فریبی بیش نبود. بهعلاوه، این سؤال اساسی نیز مطرح است که پس از برچیده شدن دولتهای سوسیالیستی در اروپای شرقی (اواخر دههٔ ۱۳۶۰) و انحلال پیمان ورشو (تابستان ۱۳۷۰) و سپس اتحاد شوروی (زمستان ۱۳۷۰)، اصلاً دیگر چه دلیلی برای ادامهٔ حیات ائتلاف نظامی ناتو بود که برای مقابله با کشورهای سوسیالیستی ایجاد شده بود؟ پاسخ را در ادامهٔ مطلب خواهیم یافت.
در روز ۵ اسفند، امانوئل ماکرون در مسکو با ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه دیدار کرد تا دربارهٔ کاهش تنشهای میان اوکراین و روسیه گفتوگو کنند. و طبیعی است که صحبت آنها به موضوع گسترش قلمرو ناتو به شرق اروپا کشیده شد. این دیدار به دلیل دیگری نیز شایان توجه بود. در یک سال گذشته، ماکرون که مذاکره کنندهٔ اصلی صلح از جانب اتحادیهٔ اروپا بوده است، از سوی دیگر، رهبری یک کارزار بلندپروازانهٔ فروش تسلیحات را نیز بر عهده داشته است و از تنشهای موجود در جهان برای تقویت کردن صادرات فرانسه بهرهبرداری کرده است، از جمله در آفریقا، که فرانسه دخالت مستقیم در مالی و چند کشور دیگر دارد. در زمان دیدار رهبران روسیه و فرانسه، مطبوعات حتی گزارش دادند که ماکرون امیدوار است جتهای جنگنده رافائل به اوکراین بفروشد و به “پایگاه پیشین صنایع روسیه” پا بگذارد و جای روسیه را در صادرات تسلیحات و تجهیزات نظامی بگیرد.
سرانجام روز ۲۴ فوریه (۵ اسفند) روسیه دست به حملهٔ پیشگیرانه(پیشگیرانه حذف شود) به اوکراین زد و شهرهای آن کشور را زیر شلیک مهمات خود گرفت و سربازانش را به آن سوی مرز روسیه-اوکراین فرستاد. آوار تقابل روسیه با ناتو بر سر مردم اوکراین ریخت. البته باید گفت که هم ناتو و هم دولت اوکراین، و هم نیروهای فاشیستی در اوکراین در پدید آمدن این فاجعه نقش داشتند. در پی سماجت زلنسکی و بیاعتنایی به خطرهای مهیب جنگ برای مردم عادی، آمریکا و ناتو کشور و ملت اوکراین را گوشت دم توپ کردند. صدای زوزهٔ جتهای جنگنده فضا را پر کرد؛ در حالی که غیرنظامیان در کییف به خیابانها میریختند و تلاش میکردند از پایتخت اوکراین فرار کنند. و درست در همین احوال، قیمت سهام اسلحهسازان افزایش یافت.
همهٔ پیمانکاران ناتو آشکارا بحران در اوکراین را کسبوکار خوب و پُرسودی میبینند. جاناتان اِنگ، استاد تاریخ در دانشگاه نورتوسترن آمریکا، در نوشتهای دربارهٔ سودوری منادیان جنگ و کشتار یادآوری میکند که در ماه ژانویه امسال، گرِگ هِیز، مدیرعامل شرکت هوا-فضا و نظامی غولپیکر “رِیتیان” (Raytheon)، در سخنانی در جلسهٔ بررسی درآمد ربع چهارم شرکت در سال ۲۰۲۱، “تنش در اروپای شرقی” را فرصتی خوب برای کسبوکار دید و گفت: “من کاملاً انتظار دارم که سودی از این وضع نصیب ما شود.” همینطور جیم تایکلت، مدیرعامل “لاکهید مارتین”، دیگر شرکت عظیم نظامی فراملی، در نشستی مشابه در همان ماه ژانویه، از مزایای “رقابت قدرت بزرگ” در اروپا برای سهامداران شرکت صحبت و بر آن تأکید کرد.
درگیری فزاینده بر سر اوکراین، بار دیگر قدرت نظامیگری و نفوذ پیمانکاران دفاعی-نظامی را آشکار کرد. تلاش بیرحمانه برای دستیابی به بازارهای فروش تسلیحات- که پیوند تنگاتنگ با پدیدهٔ امپریالیسم دارد- در حالی که به راهاندازی جنگهای متعدد از اروپای شرقی تا یمن دامن زده، روند گسترش ناتو به شرق اروپا و دیگر مناطق جهان را نیز به پیش برده است.
ترغیب به عضویت در ناتو
عوامل مؤثر در آغاز درگیری کنونی با روسیه را میتوان در سالهای پایان “جنگ سرد” پس از فروریزی دولتهای سوسیالیستی جستوجو کرد. در آن برهه، کاهش موقتی بودجههای نظامی در آمریکا و دیگر کشورهای عضو ناتو، به درآمدهای صنایع تسلیحاتی خدشه وارد کرد.
در حالی که تقاضای داخلی (وزارتخانههای دفاع) در آمریکا و اروپا کاهش مییافت، پیمانکاران دفاعی به جستوجوی بازارهای خارجی جدید، بهویژه در کشورهای نوبنیاد پس از انحلال شوروی برآمدند، و اروپای شرقی را بازار جدید و وسوسهانگیزی برای انباشت سرمایه و ثروت دیدند.
با این حال لابیگرهای شرکتهای تسلیحاتی با مانع بزرگی مواجه بودند؛ دستکم تا مدتی. و آن، قولی بود که جیمز بیکر به میخائیل گورباچف داده بود. با این حال لابیگرها امیدوار بودند. نیویورک تایمز در سال ۱۹۹۷ نوشت: “اسلحهسازان ترغیب به عضویت [کشورهای اروپای شرقی] در ناتو را ثروت ناگهانی سرسامآوری میبینند.” این روزنامه بعدها نوشت که “گسترش ناتو- ابتدا به لهستان، مجارستان، و جمهوری چک، و سپس احتمالاً به بیش از دهها کشور دیگر- بازاری جدید و بسیار پُرسود در اختیار اسلحهسازان خواهد گذاشت.” اعضای جدید ناتو، در واقع مشتریان جدید صنایع تسلیحاتیاند. و ناتو به معنای واقعی کلمه آنها را ملزم به خرید تجهیزات نظامی غربی میکند.
لابی صنایع نظامی در واشنگتن شدت یافت. کار به جایی رسید که بروس جکسون، معاون شرکت لاکهید، رئیس سازمانی به نام “کمیتهٔ آمریکایی برای گسترش ناتو” شد و ولخرجیهای کلان برای جلب توجه نمایندگان کنگرهٔ آمریکا آغاز کرد. (نقل از نوشتهٔ جاناتان انگ)
فشار لابیگرها بیامان بود. در اروپا، شرکتهای غولپیکر بل هلیکوپتر، لاکهید مارتین، و دیگران، در جریان تلاش رومانی برای عضویت در ناتو، بودجههای کلان در اختیار ماشین لابیگری رومانی گذاردند.
سرانجام، سیاستگذاران آمریکایی و اروپایی زیر قول خود به گورباچف زدند و لهستان، مجارستان، و جمهوری چک را در سال ۱۹۹۹ به ناتو پذیرفتند. در جریان مراسم رسمی پذیرش این کشورها، مادلین آلبرایت، وزیر امور خارجه آمریکا با شادمانی قلبی فراوان به آنها خوشامد گفت. جورج کِنان، معمار فکری “جنگ سرد”، همان زمان وقوع فاجعه را پیشبینی کرد. او هشدار داد: “میتوان تصور کرد که چنین تصمیمی، گرایشهای ملیگرایانه، ضدغربی، و نظامیگرایانه را در افکار عمومی روسیه شعلهور کند.” (نقل از کتاب “ویرانههای جنگ” نوشتهٔ اندرو کاکبرن)
در مدت دو دهه، ۱۴ کشور اروپای مرکزی و شرقی به ناتو پیوستند. نگاهی به گذشته نشان میدهد که گسترش ناتو هم بهخاطر افزایش بازار تسلیحات و هم بهخاطر ایجاد تنش با روسیه، به سود اسلحهسازان بود.
به نوشتهٔ جاناتان انگ، تا سال ۲۰۱۴، اعضای تازهٔ ناتو نزدیک به ۱۷ میلیارد دلار سلاح آمریکایی خریده بودند. تأسیسات نظامی، از جمله شش پست فرماندهی نیروهای واکنش سریع ناتو، در اروپای شرقی گسترده شد. در همان سال (اواخر ۱۳۹۲)، روسیه برای حفاظت از پایگاه دریایی خود در خارج از کشور، نیروهای نظامی خود را به شبهجزیره کریمه گسیل کرد. پس از برگزاری همهپرسی در کریمه، این منطقه به سرزمین روسیه بازگردانده شد.
در چنان شرایطی، سخنگویان ناتو از فرصت استفاده کردند و مدعی شدند که این حرکتهای روسیه و بحرانی که به وجود آمده است، توجیه کنندهٔ گسترش ناتو است. ولی در واقع، باید گفت که گسترش ناتو خود عاملی کلیدی در پیدایی این بحران بود. مثل همیشه، این درگیریها و آتشافروزیهای متقابل، هدیهای به صنایع اسلحهسازی بود. به گزارش “انستیتو بینالمللی پژوهش صلح استکهلم”، در پنج سال گذشته، صادرات عمدهٔ سلاح از آمریکا ۲۳ درصد افزایش یافت، ضمن اینکه صادرات فرانسه نیز ۷۲ درصد افزایش یافت و به بالاترین میزان خود پس از پایان “جنگ سرد” رسید. امروزه پهپادهای ترکیهٔ عضو ناتو را هم در ارتش اوکراین میبینیم. در همین حال، طبق آمار ژانویه ۲۰۲۱ “آژانس اروپایی دفاع”، هزینههای نظامی کشورهای اروپایی نیز به ارقام بیسابقهای رسید. در همین چند هفتهٔ گذشته، دولت آلمان اعلام کرد که صد میلیارد یورو به بودجهٔ نظامیاش افزوده است. و البته لابیگری جنگسالاران صنایع نظامی در سطح رهبران و سران کشورها، یا با بهرهگیری از فساد در دستگاههای دولتی، و در بهترین حالت با به خدمت گرفتن و استخدام کردن کارمندان و مدیران دولتی کشورها که روابط خوبی با مقامهای تصمیم گیرنده دارند، در پیشبرد هدفهای سودجویانهٔ فروش تسلیحات و جنگافروزی بسیار اثربخش بوده است. از سوی دیگر، بسیاری از مقامهای دولتی نیز سابقهٔ کار در صنایع تسلیحاتی دارند. برای نمونه، لوید آستین، وزیر دفاع کنونی آمریکا در دولت جو بایدن، خود از شرکت ریتیان آمده است، که نشان از ماهیت طبقاتی دولت دارد. در اینجاست که منافع شرکتها، منافع ملی جا زده میشود.
در آمریکا، “صنایع مرگ” در حدود ۷۰۰ لابیگر در استخدام خود دارند. نزدیک به سهچهارم این عده، پیش از استخدام در مجتمع صنعتی-نظامی برای دولت فدرال کار میکردهاند. به گزارش فایننشیال پست، این لابی در بیست سال گذشته ۲٫۵ میلیارد دلار، و فقط در سال ۲۰۲۰، در حدود ۱۰۸ میلیون دلار پول خرج کرده است.
برنامهریزان و تصمیمگیرندگان ناتو آشکارا دربارهٔ “جنگهای بیپایان” صحبت میکنند و هدفهای ویرانگر و خونین خود را دنبال میکنند. روشن است که انسانهایی که در این واقعیت بیرحمانه به بازی گرفته و قربانی جنگافروزیهای سرمایهداری- چه لشکری و چه کشوری- میشوند و زندگی خود را از دست میدهند، نمیتوانند با هدفهای ناتو موافق باشند. سازمان ملل متحد گزارش میدهد که از سال ۲۰۱۴ تا کنون دستکم ۱۴ هزار نفر در مناقشهٔ میان روسیه و اوکراین جان خود را از دست دادهاند. صحبت از کشته شدن انسانها و آسیب دیدن زندگیهاست، که در سراسر جهان، در دهههای اخیر، سر به میلیونها میزند.
ادامهٔ ذهنیت “جنگ سرد”، “دشمنتراشی” برای حفظ تنش، و “جنگ بیپایان” از شریانهای حیاتی نظام سرمایهداری برای فروش تسلیحات که فقط ویرانی و خونریزی به دنبال دارد. دهها جنگ محلی و منطقهیی و دو جنگ جهانی عظیم برای تقسیم جهان، نشان دهندهٔ این واقعیت است. در حالی که کاسبان مرگ در نظام سرمایهداری به دنبال حفظ و ادامهٔ گسترش ناتو، جنگافروزی، و فروش تسلیحاتاند، صلحدوستان جهان بر اصول انسانی خود پای میفشارند و بر آنچه جنگسالاران میترسند تأکید میکنند: برقراری و حفظ صلح، انحلال ناتو، و پایان دادن به نظامیگری
«نامۀ مردم»