تابستان امسال ۳۶ سال از کشتار هولناک، بیسابقه، و برنامهریزی شدهٔ رژیم جمهوری اسلامی در زندانهای کشور میگذرد. در مرداد و شهریورماه سال ۱۳۶۷ هزاران مخالف سیاسی و دگراندیش بهدستور خمینی و با حمایت دیگر سران حکومت ولایی پس از بیدادگاههایی چنددقیقهای توسط هیئت مرگ که پاکسازی خونین زندانهای سراسر ایران را در دستور کار ... مادران خاوران، پیشتازان جنبش دادخواهی در ایران
پیروزی خیزش ملی سیام تیرماه ۱۳۳۱، دستاوردِ نبرد و اتحاد نیروهای ملی و آزادیخواه!
روز۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ در تاریخ مبارزات مردم غیور میهنمان ایران روزی است جاودانه وجایگاه ویژهای را برای خود کسب کرده است. در این روز مردم با قیام خود توطئهٔ دربار، ارتجاع داخلی، و امپریالیسم را که درتلاش بودند حق حاکمیت مردم را با تحمیل حکومت احمد قوام پایمال نمایند باطل و خنثی ساختند. گذری کوتاه ... پیروزی خیزش ملی سیام تیرماه ۱۳۳۱، دستاوردِ نبرد و اتحاد نیروهای ملی و آزادیخواه!
رفیق شهید سعید آذرنگ: سردار سر به دار
تیرباران ۲۹ تیر ماه تیرباران ۲۹ تیر ماه ۱۳۶۷ سعید آذرنگ، یکی از اعضای برجسته سازمان مخفی، عضو مشاور کمیته مرکزی حزب توده ایران، فرزند دلاور خلق، نه سرباز که سردار سر به دار پهنه عشق به مردم، به دست دژخیمان خون آشام رژیم جمهوری اسلامی تیرباران شد. سعید را تیرباران کردند تا در وجود ... رفیق شهید سعید آذرنگ: سردار سر به دار
بهمناسبت ۱۴ بهمن: بهیاد دکتر تقی ارانی
۸۴ سال پیش، در بهمنماه ۱۳۱۸، جلادان حکومت دیکتاتوری رضاشاه، دکتر تقی ارانی، کمونیست مبارز میهن ما و اندیشمند انقلابی را در سن ۳۶ سالگی درزندانهای مخوف استبداد بهقتل رساندند. ولی راه ارانی با قتل او بهپایان نرسید. ندای رسا و تجهیزکنندهٔ جنبش کارگری و کمونیستی ایران خاموش نگردید. دکتر تقی ارانی درتاریخ ۱۳ شهریورماه ... بهمناسبت ۱۴ بهمن: بهیاد دکتر تقی ارانی
اندیشه و آرمانهای جنبش دوم بهمن همچنان زندهاند!
از دوم بهمنماه سال ۱۳۲۴، روزی که رفیق زندهیاد “قاضی محمد”، پیشوای محبوب خلق کُرد و حزب دمکرات کردستان، در اجتماع باشکوه هزاران تن از مردم مهاباد و شهرها و روستاهای اطراف در میدان “چوارچرا” (چهار چراغ) این شهر، تأسیس حکومت خودمختار کُردستان را اعلام کرد هفتادوهشت سال میگذرد. حکومت ملی و دمکراتیک کُردستان، دستاورد ... اندیشه و آرمانهای جنبش دوم بهمن همچنان زندهاند!
خداحافظ، مرد قلب طلایی!
”قیصر! کجایی که داشتو کشتن؟“ ؛ تک گویی شگفت و فی البداهه که با گذشت ۵۰ سال از واگویه آن، هنوز از حافظه مردم ایران رخت برنبسته است. مونولوگی که در فیلم نامه قیصر نیامده بود و داشفرمان ما، در آن هنگامهی خنجر از پشت خوردن، بر زبان آورده و چنان هم خوش نشسته بود که کارگردان فیلم، مسعود کیمیایی، گذاشت این تک گویی در فیلمش بماند و چه قدرهم آن را پسندید.
در فیلم بت ساخته ایرج قادری(۱۳۵۵) هم بهروز وثوقی که بازداشت شده بود به ناصر ملک مطیعی، گروهبان پاسگاه میگوید:“اجازه میدی برم بچمو ببینم؟ “ و ناصر با نگاهی به راننده خودروِ ژاندارمری، ناگهان در میآید که: ”گردش کن!“؛ تک گویهای که به گفته خود ملک مطیعی ”مثل توپ صدا کرد. “و درست هم گفته بود؛ هنوز که هنوز است رانندهها به جای دور بزن! میگویند: ”گردش کن!“ و این تنها یکی از تواناییهای ناصر بود. نظام فاطمی کارگردان سینما به او گفته بود: ”تو دیالوگهای پیشنهادیات را بگو تا ما یادداشت کنیم.“
ناصر ملک مطیعی (چهار خرداد ۱۳۹۷-۱۳۰۹ یک فروردین)،به ویژه در فیلم های ”جاهل“ مآبانهاش، به سینماروها درسِ گذشت و بزرگواری و مردمداری میآموخت. او پیشگام تیپ ”جاهلان“ لوتی-مسلک در سینما نبود و پیش از او مجید محسنی و عباس مصدق و دیگران چنین کاراکتری را بر پرده نقرهای آورده بودند. ناصر اما به این تیپ اجتماعی اعتباری ویژه بخشید و چنان خلاقیتی نشان داد که دیگر هیچ کس را یارای نزدیک شدن به شیوههای بازیگری او نبود. ایرج قادری (بازیگر و کارگردان) گفته بود: ”مشکل میشود با بازیگری جاافتاده رو به رو شد. کوشیدم حرکت ابروی او را درآورم، دیدم این بارغبغب میگیرد؛ آمدم غبغب گرفتنش را تقیلد کنم، با حرکت دست هایش روبه رو شدم.“
ناصرملک مطیعی، مرد مردستان سینمای ایران، نخست، انسان بود و سپس ورزشکار و بازیگر و کارگردان. ۳۵ سال آزگار، راه سینما را به رویش بستند و او که برخلاف برخی از سینماگران هرگز در برابر جمهوری اسلامی سر خم نکرده بود، به خبرنگاری گفت: ”از کسی تقاضای کار نکردم و خودم را کنار کشیدم. “ در اسفند ۱۳۵۸ او و بسیاری از سینماگران ایران را به دادگاه انقلاب فراخواندند. گویا ارث پدرشان را میخواستند! و با همهی ستمی که بر او راندند، آن قدر عاشق میهنش بود که میخواست به جبهههای جنگ برود که به خاطر کهولتاش به او اجازه ندادند. وی در روزهای انقلاب، پیشاپیش سینماگران پیشرو ایران راه پیمایی میکرد و در روزهای پس از انقلاب نیز همراه با شماری از سینماگران به روزنامهها میرفت و از انقلاب پشتبانی میکرد. در همان روزها، مقالهای در روزنامه اطلاعات نوشت که بیانگر دیدگاههای اجتماعی و سیاسی مترقی او بود.
از او پرسیده بودند: ”در سال های انزوا چه می کردی؟“ و او گفته بود: ”در کار قالی هستم!“ یعنی قالیهای خانهام را میبرم و میفروشم. ”چه را از ایران نرفتی؟“ و گفته بود: ”پایم یارای رفتن نداشت، مردم من را دوست دارند؛ کجا بروم؟ “ در سال های پس از انقلاب، مدتی در یک شیرینی فروشی در نزدیکیهای میدان ونک کار میکرد. سپس به خواهش دوستی، مدیر روابط عمومی شرکت مشاوران املاک در خیابان جردن شد. او خود در این باره گفته بود:
منی که نام شراب از کتاب میشستم
زمانه، کاتب دکان میفروشم کرد
در سوک محمد علی فردین گفته بود: ”نمی دانم تو زود رفته ای یا من دیر کرده ام.“ ملک مطیعی که خود از میدانهای ورزشی به سینما آمده بود، همواره مخالف بازیگری ورزشکاران بود.از این که شماری از استادان و قهرمانان کشتی ایران هم چون حبیب الله بلور، امام قلی حبیبی، داوود ملاقلی پور، فردین (نایب-قهرمان کشتی جهان و دارنده مدال نقره:۱۹۵۴) به سینما آمده بودند غمگین بود و جایگاه اینان را بالاتر از این ها میدانست. البته فردین را جهان پهلوان تختی به ناصر سپرده و گفته بود که او را به سینما بیاورد که چنین نیز هم شد. زمانی که دکتر کوشان می خواست حسین کرد شبستری را بسازد، کوشید این نقش را به تختی بدهد که نتوانست. از این رو، ملک مطیعی را که دوست قدیمی تختی بود به سراغ جهان پهلوان فرستاد. ناصر خود میگفت: زمانی که بالاترین دستمزد سینما را که ۲۰ هزار تومان بود میگرفتم، دکترکوشان گفته بود که برای نقش حسین کرد ۱۰۰ هزار تومان به تختی میپردازد. و وقتی با شرمساری این را به تختی گفته بود، پاسخ شنیده بود: ”نوکرتم، من اهل این حرفام؟“ و خیال ملک مطیعی از این یکی راحت شده بود. ناصر ملک مطیعی ۳۵ سال آزگار از سینما کنار گذاشته شده بود. تنها در سال ۱۳۶۱ در فیلم برزخیها ساخته ایرج قادری ایفای نقش کرده بود که از آمدن نامش در تیتراژ پایانی فیلم جلوگیری کرده و او را سخت آزرده بودند. سرانجام پس از این همه سال، علی عطشانی کارگردان سینما توانسته بود از وزارت ارشاد پروانه بازی در فیلم نقش نگار (۱۳۹۲) را بگیرد و استاد را برای آخرین بار در زندگیاش بر صحنه بیاورد. و ناصر از خوشحالی اشک شوق باریده بود. با این همه سدا و سیمای جمهوری اسلامی از پخش مصاحبه او خودداری کرده بود که هنرمندان ایران به این گستاخی تلویزیون واکنش تند نشان داده بودند. ناصر در سال ۱۳۵۶ نیز در فیلم تپه ۳۰۳(جان بازان ظفار) ساخته امان منطقی همراه با رضا بیک ایمان وردی و سعید راد ظاهر شده بود که هرگز به این فیلم پروانه نمایش ندادند. ملک مطیعی دو بار در سال های۵۰ – ۱۳۴۹ برای بازی در رقاصه شهر و سه قاپ، تندیس سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد سینمای ایران را دریافت کرده بود.
وی دیپلمه تربیت بدنی از دانش سرای عالی تهران بود. پیش از آن که به سینما بیاید، دبیر ورزش دبیرستان ها و رییس آموزش و پرورش ناحیه تهران پارس و گرداننده انجمن نمایش و ورزش آن بود. از او خواسته بودند رییس یکی از دبیرستان ها شود که کار سینما نگذاشته بود. در سال ۱۳۳۳هم، نخستین دوره کلاسهای داوری کشتی را در دارالفنون گذراند که به خاطر دل مشغولیهای سینماییاش نتوانست به این کار بپردازد. پدرش در سال ۱۳۱۱، سینما شرق را در خیابان سیروس تهران راه اندازی کرده بود که البته بعدها ورشکست شده و آن را بسته بود. سینمایی که دیگر، پاتوق ناصر شده و عشق بازیگری را در او برانگیخته بود. سرانجام هم در سال ۱۳۲۸ با فیلم واریته بهاری، ساخته پرویز خطیبی، به سینما آمد و تا واپسین بازی هنرمندانهاش در نقش نگار (۱۳۹۲) در بیش از ۱۰۲ فیلم و سریال تلویزیونی ایفای نقش کرد. او خود نه فیلم سینمایی را کارگردانی کرد، در چهار فیلم دیگر به عنوان سناریست و کارگردان و بازیگر ظاهر شد و فیلم میلیونرفراری را هم تهیه و کارگردانی کرد. در تواناییهای هنریاش همین بس که نقشهایش را در همان نخستین برداشت، در می آورد و کار به برداشتهای بعدی نمیکشید.
ملک مطیعی از سال ۱۳۳۵ به کار تآتر و از ۱۳۳۸ به دوبله فیلم نیز پرداخته بود. از همین رو، بزگترین کارگردانان سینمای ایران و برخی کشورهای جهان (توکرانیان اوغلو، عثمان سلام، پیترکالین سوس، آلن برونت و…) خواهان کار با او بودند. مرد قلب طلایی سینمای ایران (به گفته دوستانش) در هر نقشی جا میافتاد و میدرخشید. او که حافظهای باورنکردنی داشت، هرگز پشت سر کسی حرف نمیزد و بسیار انسان دوست و باگذشت بود. میگفت: ”همیشه خم شدم تا دیگران از من بالا بروند.“ و این اوج فروتنی و مردمداری او را میرساند. یک بار گفته بود: ”مزه انزوا و تنهایی را به اندازه کافی چشیدهام… گفتنش آسان است اما راحت نبود… دلبستگی و وابستگیام به سینما و گوشه نشینیام، وضعیتی سخت و توصیف ناپذیر برایم به بار آورده بود…“.
ناصر ملک مطیعی فوتبالیست تیم قدیمی شاهین، کشتی گیر، کوه نورد و هنرمند بزرگ، سرانجام در شامگاه آدینه چهار خرداد ۱۳۹۷ و در۸۸ سالگی بر اثر مشکلات تنفسی و کلیوی چشم از جهان فروبست. در روز یک شنبه شش خرداد وقتی پیکرش را از خانه سینمای شماره دو به سوی گورستان میبردند، انبوهی از مردم که پوسترهای مرد قلب طلایی ایران را در دست داشتند و علیه سانسوردر سدا و سیما شعار میدادند تابوتش را همراهی میکردند.
اینک بزرگ مرد سینمای ایران و پهلوان انسانیت چشم از جهان سرمایه که هم چون برادران آق منگل از پشت خنجر میزند، فروبسته است. ناصر اما در اندیشه میلیونها ایرانی و نیز در تاریخ سینمای ایران جاودانه و ورجاوند است.
حزب تودۀ ایران، درگذشت این هنرمند آزاده و فرهیخته را به بازماندگان وی و از آن میان به همسر گرامی و فرزندانش، جامعه هنری ایران و نیز به مردم هنردوست کشورمان تسلیت میگوید.
نام و یادش گرامی باد.
نامۀ مردم
مراسم تشییع ملک مطیعی؛ شعار مردم “ننگ ما، ننگ ما، صدا و سیمای ما” / قیصر کجایی، مردمو کشتن…
مردم در مراسم تشییع پیکر ناصر ملک مطیعی شعار “ننگ ما صدا و سیمای ما” سر دادند. پسر ملک مطیعی خطاب به رئیس تلویزیون گفت چرا وقتی هنرمند میمیرد تصویرش آزاد میشود؟
مسکو میزبان همایش «کاپیتالِ» مارکس
در روزهای جمعه تا یکشنبهٔ گذشته، همایشی در مسکو با موضوع محوری ”کاپیتال مارکس و تأثیر آن بر توسعهٔ جهان “برگزار شد که در آن نمایندگان ۳۷ حزب کمونیست و کارگری و جنبشهای رهاییبخش ملّی از ملیّتهای گوناگون شرکت داشتند.
به مناسبت شصتمین سالگرد تیرباران رفیق خسرو روزبه قهرمان ملی ایران!
گلسرخ، نو میکند یادِ دوست/ که رنگ گلسرخ از خون اوست / بهارا، گلِ تازه را یاد دِه/ ز سَروِ کهن، خسرو روزبه / برگرفته از شعر بلند “خون بلبل”، اثر شاعر بزرگ ملی ه. ا. سایه
در بزرگداشت زندگی و مبارزهٔ کارل مارکس بهمناسبت دویستمین سالروز تولدش/ مارکس: انسان و اندیشمند
نوشتهٔ گراهام استیوِنسون، از رهبران برجسته سندیکای حمل و نقل بریتانیا، و فدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل، اندیشمند مارکسیست، عضو سابق هیئت سیاسی و مسئول گروه تاریخ حزب کمونیست بریتانیا