برخلاف نتیجهگیری برخی از نظریهپردازان و سخنان علی خامنهای که ”جنگی به وقوع نمیپیوندد”، واقعیت چنین است که وضعیت حال و آیندهٔ مردم و کشور ما اکنون حالتی سیال و پیشبینیناپذیر بهخود گرفته است. بنا بر این، نظریهها و سخنانی از این قبیل که یاد شد درواقع امر جز پیشگویی چیز دیگری نیست. آنچه را که میتوان بر مبنای شواهد دید این است که هر دو طرف: سران رژیم ولایی- و در رأس آنان علی خامنهای- و دولت راست افراطی آمریکا و شخص ترامپ، بازی خطرناک و پرتنشی را دنبال می کنند که می تواند با کوچکترین جرقه ای به فاجعه ای بزرگ تبدیل شود.
همزمان با بالا گرفتن تنشهای دیپلماتیک، هر دو طرف اعلام میکنند تنها بهمنظور دفاع از خویش در برابر خطر از جانب طرف مقابل است که نیروهایشان آرایش جنگیای افزونتر بهخود میگیرد. در روزهای اخیر دولت آمریکا اعلام کرد که بدون تصویب کنگرۀ آمریکا قرار داد ۷ میلیارد دلاری فروش اسلحه با رژیم قرون وسطایی عربستان سعودی را به امضاء رسانده است و همزمان بیش از ۱۵۰۰ نظامی دیگر آمریکایی به منطقه اعزام شدند. واقعیت این است که بر اساس گزارشهای مستند، تدارکات برای برخورد نظامی ادامه یافتهاند و بنا بر این در مبارزه برای توقف احتمال و امکان آغاز جنگ لحظهای هم نباید مکث کرد.
روشن است که تحریمهای دولت ترامپ با گذشت زمان هرروز فشاری بیشتر و شکنندهتر بر اقتصاد کشورمان وارد خواهند آورد. درصورت ادامهٔ این فشار هیچ کار مؤثری بهنفع مردم بهجز سوق دادن بیشتر کشور به سوی برقراری شرایط اضطراری، مدیریت شکلهایی گوناگون از جیرهبندی و اقتصاد کوپنی همراه با سردادن شعارهایی بیمایه و سرکوب اعتراضها، از جانب اصحاب قدرت “نظام” و کارگزاران رژیم حاکم- آنگونه که اکنون نیز چنین است – انتظار نمیرود.
در هفته گذشته جواد ظریف سیاستها و هدفهای دولت ترامپ را با حمله ویرانگرانه چنگیز و اسکندر مقدونی قیاس کرد و با تحریف تاریخ مدعی شد که چنگیز و اسکندر در ویران کردن ایران شکست خوردند، پس ترامپ هم شکست خواهد خورد! از سوی دیگر علی خامنهای ناگهان بهکسوت یک ادیب درآمد و نگران وضعیت زبان فارسی شد و گفت از لغتهای خارجی مانند رادیو و تلویزیون استفاده نشود و بهجای آنها از “رادیان و تلویزیان” که شخص او آنها را ابداع کرده است، استفاده شود! این نمونهای از تراژدی کمدیهایی است که زیر سایه ولایت فقیه بهنمایش درمیآیند. یعنی هنگامیکه اقتصاد ملی کشورمان بهوسیله برنامههای حاکمیت ولایی و فساد ساختاری از درون تهی گشته است و خود به عامل تهدیدی راهبردی تبدیل شده است و درحالیکه کمر مردم زیر فشار اقتصادی خم شده است ما اینگونه گفتمان و تبلیغات مبتذل و تظاهر به عِرق ملی را از جانب حاکمیت ولایی شاهدیم، حاکمیتی که معمولاً و برخلاف منافع ملی، در راستای حفظ حکومت ولایت فقیه دفاع از اسلام را عاجلترین هدف و “اوجب واجبات” اعلام میکرده است. علی خامنهای، سیاستمداران و کارگزاران مطیع او همراه با سران سپاه، بر اساس شوونیسم اسلامی و اجرای سیاست صدور انقلاب اسلامی در سطح منطقه و برخلاف منافع ملی، فقط و فقط در راه گسترش حیطه قدرت رژیم ولایی عمل کردهاند. این سیاست اکنون در کنار یک اقتصاد ملی بهشدت تضعیف شده و غیرتولیدی، حال و آینده مردم و میهنمان را در برابر دستاندازی دولت خطرناک ترامپ در معرض آسیبهایی جدی قرار داده است.
گفتنی است که در اوضاع کنونی اپوزیسیون سلطنتطلب امیدوار است با یاری دولت ترامپ و تحریمها و حتی بهبهای شعلهور شدن جنگ خانمانسوز دیگری، بهاصطلاح “ایران را پس بگیرد”. مخالفان سلطنتطلب با دسترسی به امکانهای تبلیغاتی و مالی گستردهٔ خارجی و اجاره کردن مقالهنویسهای ناسیونالیست ارتجاعی، تاریخ شاهان پیشین از کوروش گرفته تا رضاشاه را بازنویسی میکنند و با بازی با زبان فارسی و بهرهگیری از واژههای نامأنوس فارسی باستان مانند “فرشگرد” و منتسب کردن آنها به حرکتهای مفتضحشان خود را بزرگ و مدرن و ملی مینمایانند. وقتی خرده ریزهای رژیمی سرنگون شده با نیروی انقلاب مردم چنین خیالهای خامی میپزد چرا “نمایندهٔ خدا بر زمین” در کشورمان واژه نسازد و وزیر خارجهاش تاریخ را تحریف نکند و بهزعمشان برای حفظ و تداوم دیکتاتوری ولایی سخن و طرزی نو در گفتار و رفتار مطرح نکنند؟ نقطه اشتراک اردوی هر دوی این مستبدان مرتجع در نمایش تراژدی کمدیشان، دروغگویی و تظاهر به دلسوزی برای مردم و میهن است. یکی میخواهد سیاهیهای ننگین و خیانتآمیز کارنامه حکومت خودکامه پهلوی را پاک کند و با تبلیغ ناسیونالیسم و شوونیسم آریاییپرستانهاش و عمدتاً بهکمک دولت راست افراطی شبهفاشیستی آمریکا باردیگر بر کشور ما استبداد بورزد و آن یکی هم میخواهد با ماجراجویی یا با مذاکره از موضع ضعف با دولت ترامپ برای تداوم و “حفظ نظام” دیکتاتوری ولاییاش خدعهگری کند.
پردهٔ دیگری از تراژدی کمدی در هفته گذشته را در نظریهها و سخنوریهای بیمایه حسن روحانی دربارهٔ آینده اقتصاد ملی میتوان مشاهده کرد. بیش از سه دهه نبودِ برنامهریزی مدون برای توسعه، اجرای سیاست خصوصیسازی و تعدیل بازار کار در راستای انباشت سرمایهها و سودآوری و ثروتاندوزی اقتصاد کشورمان را بهشدت ضعیف کرده و زندگی زحمتکشان و تولید ملی را به ورطه نابودی کشانده است. با این حال هنوز هم حسن روحانی- در مقام نمایندهٔ سیاسی “بورژوازی مدرن نولیبرال”- بهمنظور گسترش همان برنامههایی که اقتصاد ملی کشور را با این وضعیت در برابر آسیبهای دولت ترامپ قرار داده مترصد استفاده از فرصت است. / روزنامه ایران که متصل به دولت است، ۲ خردادماه ۹۸، با تیتر “رییس جمهور در دیدار با جمعی از کارآفرینان و فعالان اقتصادی: همه بنگاههای دولتی واگذار میشود” در گزارشش بهنقل از روحانی نوشت: “نباید بههیچعنوان بخش دولتی رقیب بخش خصوصی باشد و ما باید امتیاز را به بخش خصوصی دهیم و حتماً بنگاههای دولتی باید واگذار شود. ” روزنامه ایران در ادامه نوشت: “رئیسجمهوری با بیان اینکه واگذاری بخش دولتی اصرار مداوم من بوده و هست، گفت: ٬انشاءالله امسال شرایط مطلوبی برای واگذاریها داشته باشیم.٬” روزنامه ایران همچنین نوشت: “روحانی با تأکید بر اینکه همه بخشهای دولتی باید واگذار شود، گفت: ٬خوشبختانه مقام معظم رهبری هم با اینکه بخشهای نظامی از اقتصاد بیرون بروند، موافق بودند و در مورد موضوع ادغام بانکها نیز ایشان موافق بوده و حمایت کردند.٬”[!]
در ارتباط با شکل، ماهیت، و تأثیر “اقتصاد سیاسی” در کشورمان واقعیت این است که از سه دهه اخیر تا بهحال، بر اثر برنامه کلان حکومت که اصل را بر اساس رشد اقتصادی بر محور انباشت سرمایههای خصوصی و شبهخصوصی بههدف ثروتاندوزی گذاشته است، نتیجهاش پدیدار شدن “نظام”دینیای ناعادلانه و “زرسالار” بوده است که ناهنجاریهای اجتماعی بسیاری را موجب شده است. در اینجا به یکی دیگر از جلوههای بسیار دردناک تراژدی کمدیها در سایه حکومت ولایی میتوان اشاره کرد که پخش خبر آن در سطح جامعه با انزجار بسیار همراه شد. بهگزارش رسانههای مجاز، بامداد روز پنجشنبه ۲۶ اردیبهشتماه ۹۸، بر اثر تصادف یک خودروی پورشه بسیار گرانقیمت با یک خودروی پراید در اصفهان، راننده ۲۱ ساله پراید بر اثر شدت جراحات کشته و راننده پورشه متواری میشود. بنا بر روایت شاهدهای عینی مردم لب به اعتراض میگشایند که چه خبرتووووونه؟ او و همراهانش هم سر خود را بالا میگیرند و میگویند، مُرده که مُرده، دیهاش را میدهیم.”
در هفته گذشته مردم کشورمان شاهد نمود دیگری از تراژدی کمدی بودند که با آبوتاب فراوان در رسانههای اصلاحطلب منتشر شد. ابراهیم رئیسی در دیدار با مدیران رسانهها مدعی دفاع از عدالت شد و گفت: “در رسیدگی به پروندههای مفاسد اقتصادی تفاوتی بین دانهدرشتها و ریزها نیست.” این همان ابراهیم رئیسی جنایتکار است که در کشتار زندان سیاسی مستقیماً شرکت داشت و در هنگامه انتخابات ۹۶ همین اعتدالگرایان- اصلاحطلبان او را مردی خطرناک توصیف میکردند. جالبترین و مهمترین نمونه تراژدی کمدیها در کشورمان در هفته گذشته با تقاضای حسن روحانی از ولی فقیه برای اعطای “اختیارات ویژه” به او مرتبط شده و بهنمایش درآمد. اخیراً حسن روحانی در ضیافت افطاریای اذعان کرده بود که مقام رییس جمهوری در حکومت ولایی اختیارات زیادی ندارد، یعنی همانی که محمد خاتمی قبلاً آن را تدارکاتچی نام داده بود.
البته این درخواست حسن روحانی و شباهت آن به درخواست علی خامنهای (که در دوران جنگ ایران و عراق رییس جمهور بود) از خمینی (ولی فقیه آن دوران) برای تفویض اختیارات ویژه به او در چارچوب “شورای پشتیبانی جنگ”، موضوعی بسیار جدی است که میتواند تبعاتی مهم بههمراه داشته باشد و نشانگر وضعیت بحرانیای است که اصحاب قدرت نظام با آن روبرویند.
مادامی که کشور ما در حاکمیت رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه است این تراژدی کمدیها بهشکلهایی گوناگون تکرار خواهند شد.
حزب توده ایران تأکید میکند که در شرایط کنونی مبارزه مردم و نیروهای مترقی و میهندوست کشورمان برای حفظ صلح اهمیتی ویژه دارد و باید تمام توان خود را در این راه بهکار گرفت. ما معتقدیم راه برونرفت از وضعیت بحرانی و خطرناک کنونی همکاری نیروهای ترقیخواه و میهندوست در راستای ایجاد جبههای وسیع بر محور “حذف حاکمیت ولایت فقیه” و در راه دستیابی به صلح، دموکراسی و عدالت اجتماعی است که میتواند طیفی گسترده از طبقهها و لایههای جامعه را برای نجات کشورمان بسیج کند.
نامۀ مردم