روز۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ در تاریخ مبارزات مردم غیور میهنمان ایران روزی است جاودانه وجایگاه ویژهای را برای خود کسب کرده است.
در این روز مردم با قیام خود توطئهٔ دربار، ارتجاع داخلی، و امپریالیسم را که درتلاش بودند حق حاکمیت مردم را با تحمیل حکومت احمد قوام پایمال نمایند باطل و خنثی ساختند.
گذری کوتاه بر پیشزمینهٔ تاریخی رویدادهای قیام “سیِ تیر”
در آغاز سال ۱۳۳۱ وضع دکتر مصدق “به استحکام سابق” نبود و ترکیب “مجلس هفدهم” (شورای ملی) بهشدت به زیان او بود. از میان قشرهای اجتماعیای که پایگاه مصدق بودند صداهای مخالف شنیده میشد. همچنین محافل آمریکائی با صراحت روزافزونی عدم رضایت خود را از روش مصدق اعلام میداشتند، از جمله درمسئله بسیار مهم و حساسی نظیر” کمک” اقتصادی [آمریکا] که مصدق به آن امید بسته بود.
مجلس هفدهم در اردیبهشتماه ۱۳۳۱ رسماً در روزی افتتاح شد که در تهران حکومت نظامی اعلام شده بود ودربار پهلوی از این فرصت برای تقویت مواضع خود استفاده میکرد. در چنین جَوّی مجلس هفدهم از همان ابتدا بالقوه آمادگی داشت جانشین برای مصدق پیدا کند. ولی محافل امپریالیستی هنوز موقع را مناسب نمی دانستند وخواهان آن بودند که مصدق منفردتر شود. “ایدن”، وزیر امور خارجه وقت انگلیس، میگفت “عجله کار شیطان است”۱. مصدق برای جلب افکار عمومی و تحکیم موقعیت خویش، شخصاً روز هفتم خردادماه ۱۳۳۱ روانه لاهه شد تا از حقوق مردم ایران [در مورد مسائل ملی شدن نفت] دفاع کند و قریب یک ماه از کشور دور بود.
در این مدت آرایش نیروهای داخلی مجلسهای “شورای ملی” و “سنا” به زیان مصدق و نهضت ملی ایران بهپایان رسیده و شرایط برای مقابله با دولت ملی مصدق فراهم شده بود. این امر در جریان انتخاب رئیس مجلس نمایان شد. درنتیجه “امامی”، نامزد دربار، در برابر دکتر “شایگان”، نمایندهٔ جبهه ملی، برنده شد. نتیجه آرای مجلس در انتخاب رئیس مجلس به دربار امید میداد که میتواند با رأی پارلمان و بهطور” قانونی” مصدق را بردارد و فرد دیگری را بهجای او بنشاند.
روز ۱۴ تیرماه ۱۳۳۱ مصدق پس از اعلام آمادگی مجلس بهآغاز کار دوره تازهاش، طبق سنن پارلمانی، استعفا داد. در این بین معلوم شد در مجلس شورا و بهویژه در مجلس سنا- مجلسی که شاه آن را از عوامل انگلیس و آمریکا پُر کرده بود- جبهه محکمی از مخالفان مصدق وجود دارد. با این حال، مصدق روز ۱۹ تیرماه مقام نخستوزیری را پذیرفت و سه روز بعد تقاضا کرد وزیر جنگ کابینه را خودش تعیین کند و همچنین چه در بخش قانونگذاری و چه در بخش اجرائی خواستار اختیارات قانونی شد.
شاه ( محمدرضا پهلوی) این پیشنهاد و خواست قانونی دکتر مصدق برای واگذاری پست وزارت جنگ به دولت را نپذیرفت و برکنترل شخص خودش بر ارتش و نیروهای نظامی پافشاری کرد. مصدق در برابر اصرار شاه که ضد قانون بود، استعفا داد. وابستگان به انگلستان و آمریکا و در رأس آنان شاه و دربار، احمد قوام این عامل بیگانه، ضد مردمی، و ضد ملی را مأمور تشکیل کابینه کردند.
قوام که شاه فرمان نخستوزیریاش را صادر کرده بود، اعلامیهٔ تند و گستاخانهای برضد مردم نوشت و در آن اعلام کرد: “کشتیبان را سیاستی دگرآمد”۲ و با تکیه بر پشتیبانی ارتجاع داخلی و انگلستان مردم را با شدیدترین لحنی مورد تهدید قرار داده و ازجمله گفت: “وای بهحال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند. … آشوبگران با شدیدترین عکسالعمل من روبرو خواهند شد. … ممکن است تا جائی بروم که دست به تشکیل محاکم انقلابی زده، روزی صدها تبهکار را… قرین تیرهروزی سازم. …”۳
پیش بهسوی خیزش “سیِ تیر”
بهاین ترتیب قوامالسلطنه با این اطمینان روی کار آمد که چون حمایت مراکز قدرت داخلی و خارجی را از خود دارد و با مقاومت چندانی از طرف مردم روبرو نخواهد شد و اگر هم بشود با قدرت آن را خواهد شکست. اما تسلط بر اوضاع برخلاف تصور قوام کار سادهای نبود. پایداری مردم آرام آغاز شد. در روزهای ۲۶ تا ۲۸ تیرماه در تهران و برخی شهرها بخشی از بازار و دکانها تعطیل شدند. درقبال این وضع، حزب تودهٔ ایران و جبههٔ ملی ایران با وجود تلاشهای تفرقهافکنانه بخشی از نیروها، در کنار و دوشادوش یکدیگر دست به تظاهرات گسترده و مبارزهای زدند که در تاریخ میهن ما تا آن زمان بینظیر بود.
مقاومت در برابر دولت غیرقانونی قوام به یک نبرد وسیع ملی با خصلت ضد استبدادی و ضد امپریالیستی بدل گردید. ابتدا کارگران دلاور صنعت نفت در آبادان زیر پرچم حزب تودهٔ ایران پا به میدان مبارزه گذاشتند و در روز ۲۹ تیرماه ۱۳۳۱، زمانی که موضع قاطع حزب تودهٔ ایران در دفاع از مصدق اعلام شد، نفتگران در آبادان اعتصاب کرده و این شهر شاهد تظاهرات وسیعی بود. پلیس و نیروهای نظامی به سوی کارگران و مردم آتش گشودند و تعدای را کشته و زخمی کردند. در تهران نیز در همین زمان کارخانهها در پاسخ به فراخوان حزب تودهٔ ایران به خیابانها آمدند، بازار و دکانهای شهر با هدایت جبههٔ ملی اعلام تعطیلی کردند. اولین اعتصابها و تظاهرات از کارخانههای سیمان تهران، دخانیات، سیلو، چیت سازی، و راهآهن آغاز شد. دانشجویان و جوانان نیز با وجود حضور گسترده مأموران نظامی سرکوبگر احمد قوام، با اعلام راهپیمایی بهسوی مجلس به صف مبارزه پیوستند. آنان در صفهای فشرده و با شعارهای “زندهباد مصدق”، “مرگ برقوام”، “مرگ بر استبداد”، “دست شاه از دخالت در امور کشور کوتاه” درخیابانها بهحرکت درآمدند. همچنین از میدان توپخانه جمعیت عظیمی از مردم که از کارگران کارخانجات و صنایع تهران و حومه متشکل بودند، بهسوی مجلس حرکت کردند. بر این پایه وحدت بینظیری میان همه نیروهای میهندوست، حزب تودهٔ ایران، و جبههٔ ملی ایجاد شده بود و راز پیروزی این خیزش ملی در سیِ تیر نیز همین اتحادِ عمل بود.
خیزش عظیم و متحد سیِ تیر با وجود حمله نیروهای نظامی و جان باختن و مجروح شدن تعداد کثیری از شرکت کنندگان فضای سیاسی ای را پدید آورد که دربار و حامیان آمریکایی و انگلیسی آن مجبور به عقبنشینی شدند.
ساعت ۵ عصر سیِ تیر، رادیو خبر استعفای احمد قوام را پخش کرد. بهاین ترتیب خیزش ملی به پیروزی رسید و دکتر محمد مصدق با رأی و اراده مردم مجدداً به نخستوزیری برگزیده شد. یک روز بعد، در سیویکم تیرماه، خبر رأی دادگاه لاهه به تهران رسید، خبری که بر طبق آن این دادگاه بهنفع ایران رأی داده و عدم صلاحیت این دادگاه برای رسیدگی به اختلاف دولت ایران و شرکت سابق نفت انگلیس و ایران را اعلام کرد.
قیام ملی سیِ تیر تجربه ارزشمندی در تاریخ مبارزات مردم میهن ما بود و نشان داد که اتحاد همه نیروهای میهندوست، ضد استبداد، و دموکرات میتواند توطئههای ارتجاع را با شکست روبهرو کند. این تجربه امروز نیز ثمربخش بودنش را حفظ کرده و درس اتحادِ عمل را به ما میدهد!
خیزش ملی “سیِ تیر”، تجربهای برای امروز
اگر ۷۲ سال پیش دربار و احمد قوام حق حاکمیت ملی و اراده مردم در تعیین سرنوشتشان را نادیده گرفتند و خودشان را مقبول و مشروع میدانستند، امروز نیز ولایت فقیه، سپاه پاسداران، ودولتهای ضد مردمی از پیش تعیین شده و گماشتهشان برخلاف تبلیغات سراسر دروغ خامنهای، سران حکومت، و آمارهای ساختگیشان، میهن ما ایران را در وضعیتی بسیار بحرانی از لحاظ سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی قرار دادهاند. رژیم کنونی با عمده کردن “خطرخارجی” و بهراه انداختن کارزارهای انتخاباتیای نمایشی و مختلف، کارزارهای نمایشیای که شکستشان پایههای متزلزل رژیم را پی در پی بهلرزه درآوردهاند، تلاش دارد افکار عمومی را از وضعیت بحرانی روز کشور دور سازد.
ازسوی دیگر هستند جریانها و نظریهپردازانی که زیر انواع پوششهای فریبکارانه از جمله “اپوزیسیون” و “چپ ضدامپریالیست” واقعیتِ امر مبارزه برای گذار از دیکتاتوری حاکم بر ایران و برقراری عدالت برای طبقه کارگر و زحمتکشان را مبارزهای فرعی در کنار مبارزه ضد امپریالیستی میدانند. این جریانها عملاً به دیکتاتوری حاکم خدمت میکنند. حکومت جمهوری اسلامی ماهیتی ضدامپریالیستی نداشته و ندارد. بهنظر ما، مبارزه ضد دیکتاتوری برای آزادی و عدالت از یک طرف و مبارزه با سیاستهای امپریالیستی و مداخلۀ خارجی برای دفاع از حاکمیت ملی در یک پیوند دیالکتیکی بوده و لازم و ملزوم یکدیگرند. یکی بدون دیگری عملی نیست و پیروز نخواهد شد. مردم ما مدتهاست از این حکومت ضد مردمی که نتیجهٔ دههها حکمرانیاش فقر، فساد، ظلم، محرومیت برای مردم همراه با غارت منابع ملی ایران بوده است عبورکردهاند و حرکت بهسوی آیندهای رها از این حکومت ستمگر را خواهان هستند. حزب تودهٔ ایران همانطور که در آخرین اطلاعیههایش تأکید کرده است، معتقد است شکاف عمیق و گسترده موجود بین اکثر قشرهای جامعه و دیکتاتوری حاکم ترمیمشدنی نیست. بخش عمده جامعه بهویژه طبقه کارگر و دیگر لایههای زحمتکشان، و همچنین زنان، جوانان و دانشجویان دگرگونیهای بنیادی در جامعه و گذار از این رژیم استبدادی را خواهاناند. جمهوری اسلامی در بحران شدید غوطه ور است و روند فروپاشی را طی می کند. با درس گرفتن از تجربهٔ تاریخی مبارزات مردم میهنمان و با تشدید مبارزه مشترک و متحد همه نیروهای ملی و آزادیخواه کشور میتوان به سوی پایان دادن به حکومت دیکتاتوری و استقرار حکومتی ملی و دموکراتیک حرکت کرد.
۱. کتاب “خاطرات ایدن”، ترجمهٔ کاوه دهگان، تهران، نشر اندیشه، صفحه ۲۹۱.
۲ و ۳. “خاطرات حسن ارسنجانی”، مجلهٔ “خواندنیها”، شمارهٔ ۸۷، ۳۰ تیرماه ۱۳۴۱ (برگرفته از کتاب “تجربۀ ۲۸ مرداد”، نوشتهٔ ف. م. جوانشیر، انتشارات حزب تودهٔ ایران، چاپ اول سال ۱۳۵۹، تهران.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۲۱۲، ۲۵ تیر ۱۴۰۳