دور جدید اعتصاب و اعتراض گسترده و سراسری فرهنگیان در هفتههای اخیر که میتوان آنرا گامی بسیار امیدوارکننده در جنبش اعتراضی کارگران و زحمتکشان بهشمار آورد، ضرورت سازماندهی و حق تشکلیابی مستقل زحمتکشان را به بحثی جدی در مقطع زمانی کنونی تبدیل کرده است.
بهویژه باتوجه به طرحهای ضدکارگریای که در دولت و مجلس با اشاره ولی فقیه تدوین گردیده- مانند طرح دوفوریتی حمایت از کارخانجات در مجلس که حق بیمه کارگران را بهکلی پایمال میسازد و نیز طرح اصلاح قانون کار- این بحث اهمیتی بیشتر کسب میکند. افزون بر این، ژرفش شکاف طبقاتی و گسترش فقر همراه با سیاست اعمال اختناق که کاسه صبر تودههای مردم را لبریزکرده و واکنش اعتراضی طبقه و لایههای اجتماعی گوناگون را بیش از پیش برانگیخته این ضرورت را عاجلتر کرده است. درهمین حال حکومت جمهوری اسلامی و دولت برگزیدهٔ ولی فقیه با بحران همهجانبهای دست بهگریبان است و از پاسخگویی به مطالبههای مردم بهویژه تهیدستان جامعه هم ناتوان است. حرکتهای اعتراضی کارمندان، بازنشستگان، مستمریبگیران تأمین اجتماعی، پرستاران، دهقانان، و اعتصابهای کارگران در چهارگوشه کشور نشاندهندهٔ نارضایتی فزاینده در جامعه و آمادگی تودههای مردم برای مبارزه و مقابله با استبداد ولایی در مقایسه با گذشته است.
جنبش اعتراضی طبقه کارگر و زحمتکشان در بطن این رویدادها ژرفش و گسترش یافته و مییابد. ازاینروی، اعتصابهای گسترده در مراکز صنعتی و معادن کشور و اعتصاب و اعتراض سراسری فرهنگیان که درهفتههای اخیر شاهد آن بودهایم، بهلحاظ کمی و کیفی دیگر استثناء و رخدادهایی غیرعمده در عرصه مبارزه طبقاتی ارزیابی نمیشوند. میزان گستردگی اعتصاب درمیان کارگران پروژهای صنایع نفت، کارگران معدنهای مس، و اعتراضهای بازنشستگان و فرهنگیان از نارضایتی شدید در میان زحمتکشان فکری و یدی و مخالفت فعالشان با وضعیت موجود حکایت میکند. این جنبش اعتراضی گسترده اما هنوز فاقد سازماندهی ضرور و برخوردار نبودن از سطح لازم همبستگی، مختصههایی معین دارد که توجه به آنها برای ارائه راهکار مؤثر مفید خواهد بود.
نخستین مشخصهٔ مهم در جنبش اعتراضی اخیر حضور تودههای کارگر و دیگر زحمتکشان مانند فرهنگیان و پرستاران در اغلب حرکتهای اعتراضی بهویژه اعتصابها است. وجود این واقعیت تحولی مثبت و نشانهای از رشد آگاهی طبقاتی چه بهلحاظ سیاسی و چه بهلحاظ صنفی- سندیکایی میتواند باشد و بسیار پراهمیت است. نکتهای ظریف که باید به آن توجهی جدی کرد این است که این رشد آگاهی طبقاتی با بالا رفتن سطح سازماندهی لازم هنوز انطباق نیافته است. دومین مشخصه، اعتصابها در یک رشته معین یا یک واحد صنعتی خاص یا یک شهر مشخص محدود بوده است.
سومین مشخصه ضعف سازماندهی است که به نبودِ تشکل پایهای طبقاتی زحمتکشان یعنی “سندیکا” ارتباط دارد. سازماندهی اعتصابها ازجمله در معدنهای مس، هفتتپه، و همچنین اعتصابهای کارگران فنی و تکنیسینهای صنعت برق و کارگران شهرداریها بدون انسجام رهبری و تشکل طبقاتیای سندیکایی است. ممنوعیت فعالیت سندیکاها و جایگزین شدن آنها با تشکلهایی بهنام “شورای اسلامی کار” بهوسیلهٔ قانون ضد کارگری رژیم در این عرصهٔ مهم، مانعهایی جدی در سازماندهی اعتصابها بهمنظور دستیابی کارگران به حقوق و مطالبههایشان است. نبودِ سندیکاها بهویژه، و برخی هدایت کردنها و رهنمود دادنها برای مبارزات کارگری از سوی گرایشهای معین سندیکایی با انگیزههای گوناگون در چارچوب فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نیز (تاکید میکنیم فقط در چارچوب فضای مجازی و شبکههای اجتماعی) به امر سازماندهی اعتصابات در سطح کارگاهها و کارخانهها و ادارات دولتی و خصوصی لطمه وارد میسازد. این لطمه ناشی از این واقعیت است که تأکید بر فضای مجازی نه بهعنوان ابزاری مؤثر، بلکه بهعنوان یگانه ابزار موجود برای رهبری و هدایت اعتراضها درنظر گرفته میشود و میزان رابطه میان تودههای کارگر و رهبری اعتصابها را تا حد معینی کاهش میدهد. درعینحال، ضعف حضور سندیکاها تأثیرگذاری از سوی جریانهای ناسالم و مشکوک وابسته بهرژیم و امپریالیسم بههدف کنترل یا بهانحراف کشاندن جنبش اعتراضی را امکانپذیر میسازد. برای غلبه بر ضعفهای سازماندهی و رهبری میباید بر این نکته محوری همچون هسته وظیفهٔ اصلی مبارزان سندیکایی و هواداران منافع طبقه کارگر تاکید دوچندان داشت و با سازماندهی خود به اعتصابها و تأمین همبستگی لازم بهتقویت جنبش کارگری- سندیکایی کوشید. این وظیفهٔ اصلی و عمده میتواند عبارت باشد از: رابطه تنگاتنگ با تودههای کارگر، زیرا اصولاً جنبش سندیکایی بدون تکیه بر تودههای کارگر و کلیه زحمتکشان فکری و یدی از مفهوم واقعی خود تهی میشود. سرکوب و جو پلیسی در کنار اعمال سیاست تطمیع و تهدید البته مانعهایی جدی در راه برقراری رابطهٔ مؤثر میان تودههای کارگر و فعالان سندیکاییاند. اما این مانعها غلبهناپذیر نیستند و باید یادآوری کنیم که در اثر تلاش پیگیرانهٔ سندیکالیستهای راستین، در شیوههای غلبه بر این مانعها گامهایی ارزنده بهپیش برداشته شدهاند. باوجود برداشته شدن این گامهای مثبت، کماکان با حل معضل فاصله داریم.
با رشد بحران درهمه عرصهها و ناکارآمدی نسخههای پیچیده شده از سوی رژیم برای برونرفت از بحران مزمن و فزاینده که وجهی از آن در لایحه بودجه سال آینده نمایان است، نارضایتیها گسترش خواهند یافت و مبارزهٔ جنبش کارگری اوج بیشتری خواهد گرفت. جنبش کارگری- سندیکایی برای ایفای نقش مؤثر در تحولهای آینده که از هماکنون در افق سیاسی میهن ما پدیدار شدهاند، باید ازهرباره بیشتر تجهیز، تقویت، و سازماندهی شود. همچنین باید بیفزاییم که جنبش اعتراضی و اعتصابهای ماههای اخیر برخی شعارها را نیز مطرح کرده که بسیار بااهمیتاند. طرح خواستههایی از سوی کارگران و زحمتکشان مانند: مزد مساوی در برابر کار مساوی، توقف برنامه خصوصیسازی، حذف پیمانکاران نیروی انسانی، لغو قراردادهای موقت، و اجرای طرح طبقهبندی مشاغل، یورش به قلب برنامههای نولیبرالی حکومت جمهوری اسلامی است. این خواستها با مضمون روشن ضدسرمایهداریشان در مقطع زمانی کنونی و در پیکار با دیکتاتوری ولایی و مرحلهٔ انقلاب ملی و دمکراتیک اهمیتی اصولی دارند.
اعتصابها مدرسهٔ مبارزه است. فردریش انگلس اعتصابها را رزمگاه و مدرسهٔ انقلاب مینامید. ازاینروی، اهمیت اعتصابها و اعتراضهای پراکنده در این واقعیت نهفته است که زمینههای عینی و ذهنی مبارزهٔ جنبش کارگری در میدان مبارزه طبقاتی صیقل مییابند. بنابراین باید با تأکید بر شعار احیای حقوق سندیکایی، ارتقای سطح سازماندهی، و گسترش همبستگی متقابل، جنبش کارگری و سندیکایی را تقویت کرد و از این راه در پیوند با جنبش سراسری ضد دیکتاتوری، در مصاف با رژیم ولایت فقیه و نفوذها و توطئههای امپریالیسم، نقش عامل مردم را تحکیم کرد. در اوضاع بحرانی کنونی، جنبش کارگری و حرکتهای سندیکایی ضمن مبارزه برای تأمین منافع طبقه کارگر و زحمتکشان، برخواستهای مشترک لایههای اجتماعی گوناگون جامعه مانند تأمین عدالت اجتماعی، تقویت بنیهٔ تولید ملی، حقوق و آزادیهای دمکراتیک فردی و اجتماعی، و طرد سد اساسی پیشرفت جامعه ما یعنی ولایت فقیه تاکید کردهاند و میکنند. سازماندهی، ابراز همبستگی، و احیای حقوق سندیکایی در پیوند با جنبش سراسری ضد دیکتاتوری وظیفهٔ درنگ ناپذیر فعالان و مبارزان جنبش کارگری و سندیکایی میهن ما است.
ضمیمۀ کارگری «نامۀ مردم»