تجاوز رژیم جنایتکار اسراییل و امپریالیسم آمریکا به میهن ما ایران که دوازده روز، از ۲۳ خردادماه ۱۴۰۴ آغاز شد، علاوه بر بمباران مرکزهای نظامی و هستهای، بسیاری از منطقههای مسکونی و غیرنظامی و زیرساختهای تولیدی و انرژی میهنمان را نیز هدف قرار داد.
بر اساس گزارشهای خبرگزاریها، در خلال بمباران مرکزهای تولیدی کشور، یکی از واحدهای چهارگانهٔ پالایشگاه گاز “فاز ۱۴ پارس جنوبی” در شهرستان کنگان واقع در استان بوشهر هدف حمله قرار گرفت و در ادامهٔ تلاش برای مهار آتشسوزی در این واحد، تولید ۱۲ میلیون متر مکعب گاز از سکوی “فاز ۱۴ پارس جنوبی” متوقف شد. در اثر بمباران اسراییل در نقاط متعدد صنعتی و غیرنظامیای دیگر از جمله در شهرک صنعتی “سفید رود رشت”، کارخانه ماشین سازی “فردا موتورز” در بروجرد، “پالایشگاه شیرکاله” در شهریار، و کارخانه “صنایع الکترونیک” در شیراز خسارتهایی گسترده وارد شد و تعدادی از کارگران در برخی از این واحدهای تولیدی مجروح شدند یا جانشان را از دست دادند.
بمباران و هدف قرار گرفتن مرکزهای تولیدی در طول جنگ دوازده روزه، جان و امنیت شغلی طبقه کارگر و میلیونها نفر از زحمتکشان را به خطر انداخت و درنتیجه وضعیت مشقتبار زندگی تودههای مردم وخیمتر شد. علاوه بر اجرای سیاستهای اقتصادی- اجتماعی مبتنی بر نسخههای نولیبرالی سرمایهداری که سالها در کشور ادامه دارند، طبقه کارگر از اوضاعواحوالی جنگی و هرگونه تهاجمی نظامی به میهن ما متضرر میشود. جنگ، دمیدن در شیپور جنگ از هرسو و مداخلهٔ امپریالیسم منافع کارگران و زحمتکشان را پایمال و نابود میکند.
همزمان با جنگ و تجاوز نظامی امپریالیسم و عامل جنایتکارش یعنی اسرائیل به میهن ما، برنامهٔ ضدملی جراحی اقتصادی با قوت تمام ادامه داشت. موج اخراجها در صنایع مختلف زیر نام “تعدیل نیروی انسانی” سراسر کشور را فراگرفت. صدها کارگر در بخشهای تولیدی، خدماتی، و کشاورزی از کار اخراج شدند. افزون بر اینها، تورم، گرانی، و قیمتهای سرسامآور کالاها و خدمات عمومی را نیز شاهد بودیم که سودهایی سرشار بهجیب دلالهای حکومتی و بنیادهای انگلی سرازیر میکنند. همچنین تعطیل شدن واحدهای تولیدی و خدماتی در اثر جنگ زندگی کارگران و خانواده هایشان را بیش از پیش مختل کرد. در این شرایط میبینیم که کارفرماها و پیمانکارها باز هم نهتنها پاسخگوی مطالبههای قبلی و کنونی کارگران نیستند، بلکه حتی در مواردی آنان را بدون پرداخت دستمزد معوقه و حقوقشان بهعلت جنگ بیکار کردند. در چنین وضعیتی که کارخانهها بسته میشوند و حقوق کارگر را هم نمیپردازند، کارگران علاوه بر اسراییل تجاوزگر، رژیم جمهوری اسلامی که هیچگونه ارزشی برای سرنوشت آنان قائل نیست را مقصر میدانند. طبقه کارگر بهخوبی درک میکند که وقتی در شرایط جنگی فقط حفظ منافع طبقهٔ حاکم یعنی بزرگسرمایهداران انگلی بوروکراتیک تجاری – مالی مورد نظر است، رژیم ولی فقیه نمیتواند مدافع واقعی حاکمیت ملی کشور باشد.
در چنین شرایطی همچنین تعجبآور نیست که کارفرماها در بخشهای خصوصی و دولتی در زمانی که منطقههای غیرنظامی و مرکزهای تولیدی و خدماتی کشور درمعرض حمله قرار میگیرند از انجام مسئولیت خود شانه خالی کنند و کارگران را زیر بمبارانهای رژیم جنایتکار اسراییل را بهحال خود رها کنند و به وظایف خود برای حفظ جان و امنیت جانی کارگران و تأمین زندگی آنان و خانوادههایشان نیز عمل نکنند.
طبقه کارگر میهن ما در مقام پرشمارترین و پیگیرترین نیروی اجتماعی در مبارزه برای برقراری عدالت اجتماعی، استقلال، آزادی، صلح، و علیه تهاجم امپریالیسم درعمل، بهدرستی درک میکند که وظیفه مهماش برای دفاع از میهن، تأمین و حمایت از صلح و ادامه آتشبس بهمعنای صرفنظر کردن از خواستهای صنفی و مبارزهاش نیست، خواستهای صنفی و مبارزهای که منافع طبقه کارگر و دیگر قشرهای زحمتکش را برآورده میکنند. طبقه کارگر و حرکتهای سندیکایی موجود که واقعاً مدافع منافع صنفی- سندیکایی زحمتکشان هستند بهموازات مخالفت قاطع با جنگ و تجاوز نظامی امپریالیسم و مزدور گوش بهفرمانش یعنی اسرائیل مبارزه برای تأمین حقوق و منافعش و در گسترهای عمومیتر پیکار برای صلح، عدالت اجتماعی، حقوق و آزادیهای دمکراتیک فردی و اجتماعی، حق حاکمیت ملی و استقلال ملی را منطبق بر اوضاع جاری و امکانات موجود سازماندهی کرده و به پیش میبرند. پس از پایان جنگ، همراه با ژرفتر شدن شکافها در جناحهای حاکمیت و رشد نارضایتی اجتماعی میتوان انتظار داشت حرکتهای اعتراضیای پرقدرت طبقهٔ کارگر بیش از پیش با حفظ استقلال عمل طبقاتی گسترش و ژرفش پیداکند. از هماکنون دیکتاتوری حاکم و جناحهای گوناگون درون و پیرامون حکومت بهویژه جریانهای مرتبط با کلانسرمایهداری غیرمولد بهدنبال حفظ یا ارتقای موقعیتش در تحولهای سیاسی پس از جنگ به تکاپو افتادهاند. نامهٔ ۱۸۰ تن از اقتصاددانان پیرامون “تغییر پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی” نمونهای از کنش و واکنشهای درون جامعه است. در این نامه هیچگونه اشارهای به حقوق و منافع تهیدستان جامعه بهویژه طبقه کارگر نشده است. چرا این تغییر پارادایم حکمرانی توقف و نقطهٔ پایان نهادن بر برنامههای اقتصادی- اجتماعی رژیم ولایت فقیه را شامل نمیشود؟!
پیش از تهاجم رژیم جنایتکار اسراییل در خلال بیش از سه دهه اجرای سیاستهای مبتنی بر نسخههای اقتصادی نولیبرالی سرمایهداری و در اثر فساد ساختاری و سوءِمدیریت در نهادهای دولتی و بنیادهای انگلی وابسته به رژیم ولی فقیه، هزینههای پروژههای توسعه زیرساختها افزایش یافته بودند. کارگران که در پیشبرد این پروژهها نقشی اساسی داشتند، در اثر سیاستهای ضد کارگری رژیم ولی فقیه از ابتداییترین حقوق و منافع لازم برای زندگی محروم بودند. اکنون نیز طبقه کارگر در ادامه پیدا کردن آتشبس و پایداری صلح در میهن ما ذینفع است، چرا که با تداوم صلح است که علاوه بر پیگیری مطالبات صنفی- سیاسی قبلی، کارگران و زحمتکشان در بازسازی ویرانیهای جنگ از جمله ساختمانهای مسکونی و اداری و کارخانهها نقشی کلیدی خواهند داشت.
پس از توقف جنگ و ادامه یافتن آتشبس، مبارزه با سیاستهای تعدیل ساختاری با محوریت خصوصیسازی و آزادسازی اقتصادی در کنار جنبش برای صلح و رویارویی با تهاجم امپریالیسم امری ضروری و بخشی از فعالیتهای لازم برای پیشبرد مبارزات صنفی و سیاسی طبقه کارگر است. از این طریق است که بنیهٔ جنبش کارگری تقویت میشود و نقش و جایگاه جنبش کارگری در مرحلهٔ گذار از دیکتاتوری را اثرگذار، بادوام و برجسته میتوان کرد.
ضمیمه کارگری «نامهٔ مردم» شمارۀ ۹۹، ۲۳ تیر ۱۴۰۴