در خلال تمامی حملههای تکراری به حزب کارگر بریتانیا، نقد جدید و بیسابقهای در چند روز اخیر و در خلال مبارزات انتخاباتی ظاهر شده است!
بهنظر میرسد که حزب کارگر ارائه دهندهٔ سوسیالیسمی تمامعیار نمیتواند باشد، بلکه در بهترین حالت، عرضه کنندهٔ سوسیالدموکراسیای رقیق بهسبک کشورهای اسکاندیناوی به رأیدهندگانش است. این نکته حقیقت دارد که حتی با اجرای برنامههای کمی مترقی مالیاتی در مورد افراد پردرآمد و بخش مدیریت همراه با افزایش مالیات در مورد مؤسسههای بزرگ مالی که ما را به مقطع زمانی آغاز نخستوزیری تاچر بازگرداند، ما به آنچنان وضعیت مالیاتیای خواهیم رسید که در یک سوسیالدموکراسی میانهروی اسکاندیناویایی ممکن است عادی تلقی شود. این نکته حقیقتی است که بازسازی زیرساختهای اساسی مانند راهآهن، پست، آب و برق ما را به دورانی برمیگرداند که هارولد مکمیلان، نخستوزیر محافظهکار پس از جنگ، برای افزایش تعداد مسکن دولتی با حزب کارگر رقابت میکرد. ولی آیا این امر نیز حقیقت دارد که تعهدهای مندرج در برنامهٔ فعلی حزب کارگر چیزی بیش از بازگشت به وضعیت آن زمان نیست؟ این روش تحلیل البته میتواند کاملاً مکانیکی، یا بهقول مارکسیستها، غیر دیالکتیکی باشد، زیرا زمینههای چارچوب برنامهریزی دقیق سیاستهای حزب کارگر در حکم پایه و اساسی بهمنظور پیشرفتهای آتی را درنظر نمیگیرد.
هدف اصلی جلوگیری از غارت ثروت ملی بهوسیلهٔ سوداگران و سودجویی آنان از فعالیتهای بخش خدمات عمومی این است که این مؤسسات بتوانند با کارآمدترین روش کالا یا خدماتشان را به مردم برسانند و درخدمت منافع عمومی قرار گیرند.
از میان برداشتن اختلالهای معمول در اقتصاد آزاد بهوسیلهٔ حزب کارگر، در جهت منافع عمومی خواهد بود. همچنین، محروم ساختن طبقهٔ انگلی ملاکان موجر (اجاره دهنده) از داشتن درآمد بدون انجام کار، مسلماً باعث خوشحالی میلیونها نفر خواهد شد.
ولی اینهمه، سوسیالیسم نمیتواند باشد. سوسیالیسم، سیستمی است که در آن همهٔ ارکان قدرت سیاسی در اختیار طبقه کارگر در مقام طبقه حاکم باشد. این امر مستلزم تحولی بنیادین و عمیق در کل جامعه است و این تصور که دولت بعدی حزب کارگر، یا حتی دولت پس از آن، قصد دارد چنین سیستمی را ایجاد کند، نادرست است. این تعرض جزیی به ثروت و سلطه طبقه حاکم، موجب بهصدا درآمدن صاحبان رسانههای انحصاری و طنینافکن شدن فریاد وحشت صاحبانشان شده است و البته حق هم دارند که نگران باشند.
سوسیالیسم چیزی نیست که دولت حاکم به مردم تفویض کند یا از سوی اکثریتی بهتصویب رسد یا بهدستور کسی مدون شود. تنها از راه تغییر بنیادین در شیوهٔ تفکر و عمل میلیونها انسان میتوان بدان دست یافت. این امر تنها در شرایطی امکانپذیر است که ارکان اصلی نظام موجود دیگر قدرت حفظ مناسبات استثمارگرانه اجتماعی را نداشته باشند.
اما تحقق این امر مستلزم آن است که همه شهروندان شاغل در یک جامعه سرمایهداری، چیزی را بخواهند که جامعه، با ساختار فعلیاش، قدرت تحقق آن را نداشته باشد و آن آگاهی، آن حس قدرتمندی، اساس همان بیمی است که ما ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه دشمن طبقاتی خود بنامیم. اگر برنامهٔ حزب کارگر رهگشای چنین تغییری در طرز تفکر میلیونها نفر بشود، ترس طبقه حاکم ما موجه میتواند باشد.
سرمقاله روزنامه مورنینگ استار- یکشنبه ۱۰ آذرماه ۱۳۹۸
نامه مردم