کارشناس روابط بین الملل و علوم سیاسی گرجستان اظهار داشت که ممکن است غرب پس از انتخابات پارلمانی اقدامات تحریک آمیز جدی در گرجستان ترتیب دهد. به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ ایراکلی گوگاوا، کارشناس روابط بین الملل و علوم سیاسی گرجستان اظهار داشت که غرب ممکن است پس از انتخابات پارلمانی که در ۲۶ اکتبر برگزار ... کارشناس روابط بینالملل: تلاشهای تحریک آمیزی برای انجام یک انقلاب رنگی برای سرنگونی دولت گرجستان
رئیسجمهوری قزاقستان از ناکارآمدی شورای امنیت اظهار تاسف کرد
رئیسجمهوری قزاقستان از ناتوانی شورای امنیت سازمان ملل متحد در اتخاذ تصمیمات مهم و سرنوشتساز ابراز تاسف کرد و اصلاحات اساسی را در ساختار این نهاد بینالمللی خواستار شد. به گزارش ایرنا به نقل از خبرگزاری کازینفروم، بریک والی سخنگوی ریاست جمهوری قزاقستان اظهار داشت که قاسمژومارت توقایف رئیسجمهوری این کشور با ابراز تاسف نسبت ... رئیسجمهوری قزاقستان از ناکارآمدی شورای امنیت اظهار تاسف کرد
رئیس جمهور قزاقستان: روسیه از نظر نظامی شکست ناپذیر است
رئیس جمهور قزاقستان امروز در دیدار با صدراعظم آلمان اعلام کرد: روسیه از نظر نظامی شکست ناپذیر است. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری ریانوستی، «قاسم جومرت توکایف»، رئیس جمهور قزاقستان امروز دوشنبه در دیدار با «اولاف شولتز» صدراعظم آلمان در شهر آستانه در سخنانی تصریح کرد: روسیه از نظر نظامی شکست ناپذیر ... رئیس جمهور قزاقستان: روسیه از نظر نظامی شکست ناپذیر است
پوتین: آماده اجرای طرحهای هستهای مشترک با مغولستان هستیم
رئیس جمهوری روسیه پس از گفتوگو با همتای مغول خود گفت: مسکو آماده کمک به مغولستان در زمینه تامین سوخت و همچنین آماده اجرای پروژههای هستهای مشترک است. به گزارش روز سهشنبه ایرنا از خبرگزاری تاس، ولادیمیر پوتین گفت: کشور ما مدتهاست که منابع انرژی مورد نیاز خود را به اقتصاد مغولستان ارائه کرده است ... پوتین: آماده اجرای طرحهای هستهای مشترک با مغولستان هستیم
برگماری رئیسجمهور مورد نظر دیکتاتور و تأثیر آن بر تحولات پُرخطر آینده
همانطور که پیشبینی میشد، کارزار پرهیاهوی نمایش انتخاباتی برای به پیروزی رساندن مسعود پزشکیان در مقام رئیسجمهور “اصلاح طلب و مستقل” حتی در ظاهر و کوتاهمدت هم نتوانست “وحدت” مورد نظر خامنهای برای “حفظ نظام” را ایجاد کند. برخلاف ظاهر امر و اخبار تبلیغاتی و نظریهپردازیهای طیف وسیع تحلیلگران دلبسته به جمهوری اسلامی، کل “نظام” ... برگماری رئیسجمهور مورد نظر دیکتاتور و تأثیر آن بر تحولات پُرخطر آینده
نگاهی به اوضاع جاری افغانستان در گفتوگو با رفیق اسدالله کشتمند
آمریکا و ناتو بعد از تدارکات طولانی و سیاستگذاریهای ماهرانه در داخل افغانستان جنگ را بهتدریج از جنوب به شمال و شمالشرقی افغانستان، یعنی مرز با آسیای میانه شوروی سابق، انتقال دادند.
رویدادهای اخیر در افغانستان، از جمله بیرون رفتن بخش بزرگی از نیروهای نظامی آمریکا و کشورهای اروپایی از افغانستان پس از بیست سال اشغال نظامی آن کشور، گفتوگوهای صلح میان نمایندگان بخشهایی از رهبری طالبان مستقر در قطر با نمایندگان دولت افغانستان به وساطت آمریکا و ایران و روسیه، و یورش مجدد نیروهای مسلّح طالبان در تلاش برای تسخیر شهرها و روستاها و برقراری دوبارهٔ حکومت اسلامی، ما را بر آن داشت که بار دیگر با رفیق اسدالله کشتمند گفتوگو کنیم و نظر ایشان را دربارهٔ رخدادهای اخیر در کشور همسایه جویا شویم.
رفیق کشتمند در سالهای حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان در جمهوری دموکراتیک افغانستان عضو کمیتهٔ مرکزی و معاون شعبهٔ روابط بینالمللی کمیتهٔ مرکزی حزب بوده است، و در مقام سفیر کشورش در مجارستان، اتیوپی، و ایران نیز انجام وظیفه کرده است. خوانندگان نامهٔ مردم را به خواندن پرسشهای ما از رفیق کشتمند و پاسخهای ایشان دربارهٔ اوضاع امروز افغانستان و دورنمای آیندهٔ افغانستان دعوت میکنیم.
*****
— با خروج شماری از نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان به نظر میرسد که دولت بایدن بخشی از برنامهٔ اعلام شدهٔ دونالد ترامپ رئیسجمهور پیشین را در این مورد اجرا کرده است. برخی این اقدام دولت آمریکا را دلیلی بر دست شستن آمریکا از افغانستان و رها کردن آن در دامن روسیه و جمهوری اسلامی ایران تحلیل میکنند. آیا این تحلیل پایهٔ واقعی دارد؟
نه! بههیچوجه. آمریکا افغانستان را بهخاطر موقعیت استراتژیک در منطقه و بهخصوص به لحاظ نقشههای درازمدّت نفوذ در آسیای میانه و ایران، و تضعیف روسیه وچین به اشغال درآورده است. اتفاقاً استفاده از موقعیت استراتژیک افغانستان علیه ایران و روسیه هدف اوّل و تعیینکنندهٔ اشغال افغانستان بهوسیلهٔ آمریکا بوده است. علیرغم پیشرفتهای زیادی که شد، این نیّت آمریکا تاکنون تحقق نیافته. دست شستن آمریکا از افغانستان به معنای تغییر کلی استراتژی با اهمیت و درازمدّت منطقهیی آمریکا است، که به نظر من چنین اتفاقی تاکنون رخ نداده است؛ لااقل هیچ گونه علایمی از آن درعمل دیده نمیشود.
طالبان را در حکم شکلی از “اسلام سیاسی” نمیتوان جریان سیاسی و نیروی نظامی واحدی دانست و حداقل دو شاخهٔ اصلی را میتوان در آن تشخیص داد، که مقر فرماندهی یکی در قطر، و دیگری به طور عمده در داخل افغانستان است.
— لطفاً در مورد تفاوتهای اصلی این دو شاخۀ طالبان، و نیز کنش و روابط آنها با آمریکا در مقطع کنونی توضیح مختصری بدهید. آیا این دو شاخهٔ طالبان هدفهای یکسانی را دنبال میکنند؟
ممکن است از لحاظ ذهنی طالبانِ قطرنشین و طالبانِ روی صحنه وجوه مشترک فراوانی داشته باشند، ولی تمام همّ وغم طالبان قطرنشین شرکت فعال در سناریوی بازی دیپلماتیک آمریکایی خلاصه میشود، در حالیکه طالبانِ روی صحنه، برپایهٔ آنچه علت وجودی آنها را میسازد، به مبارزه ادامه میدهند. تاکنون هیچگونه علامتی مبنی بر تدوین نقشهٔ راه یا استراتژی سیاسی برای عمل بین این دو بخش دیده نشده است. از زمانیکه طالبان حوالی سال ۲۰۰۶ بار دیگر سربلند کردند و در میدان جنگ و در نتیجه در میدان سیاست مطرح شدند، هیچگونه تماس و نشانهای (به جز استثناهای کوچک) از هیچیک از این رهبرانی که در قطر جلوس کردهاند و چیزی جز از دستپروردههای «سیا» نیستند، با حضور جمعی که زیر نام طالبان و به طور مشترک عمل مینماید، دیده نشده است. در همهٔ این سالها، گروه قطرنشین حتیٰ کوچکترین علامتی از تماس شخصی و خصوصی هم با رهبران طالبان در داخل افغانستان نداشتهاند یا لااقل کسی در مورد آن نمیداند. شخصی به نام ملا هبتالله آخوند رهبر رسمی طالبان است. در این دوسال و اندی که از جریان مذاکرات بین دفتر قطر و نمایندگان آمریکا میگذرد، کسی حرفی، کلمهای، مشورهای و اظهار نظری از این آقا نشنیده است. مثل اینکه اصلاً وجود ندارد. کسی هم از او یاد نمیکند. وانگهی، امر بسیار مسلّم و با اهمیتی که در عمل دیده شده است، این است که بین تصمیمهای اتخاذ شده درجریان مذاکرات بین دفتر قطر و نمایندهٔ آمریکا و عمل گروههای طالب [طالبان] درداخل افغانستان، هیچگونه هماهنگی وجود ندارد.
— چه عواملی در دو دهۀ گذشته باعث پایدار ماندن پایگاه اجتماعی طالبان در بخشهایی از افغانستان و افزایش توان و ارادۀ آنها برای گسترش حیطهٔ تسلط شان در سطح کنونی شده است؟
افغانستان کشور سنّتی عقبمانده و از لحاظ تباری کشوری است که تاکنون ایدهٔ ملت واحد با هویّت شناختهشده و قبولشده در آن با چالشهایی عمده روبروست. گروههای اِتنیک [قومی] و تباری خود را بسیار وابسته به ریشه و منشأ خود میدانند و از موهبت تعلق به یک نظام واحد مورد قبول برای همه، و وطن واحد که همهٔ اتباع آن دارای حقوق مساوی باشند و در نتیجه خود را شهروند کامل آن بدانند، فاصله دارند. منشأ و پایگاه اصلی طالبان در مناطق پشتوننشین افغانستان قرار دارد. تا اینجا میتوان گفت که زندگی روال طبیعی در چنین کشوری را پیموده است و طالبان توانستهاند بانیمنگاه مساعدِ آمریکاییها(که به نوعی جنگ محدود و کمخطر برای خود، به منظور توجیه حضور درازمدّت خودشان در افغانستان به آن نیازداشتند) بهتدریج رشد تنظیم شدهای داشته باشند و به حضور خود در صحنهٔ سیاسی و عملی و جنگ ادامه بدهند. آنچه غیرطبیعی است، و در این اواخر باعث نگرانی مضاعف گردیده، این است که طالبان نه در مناطق زادگاهی خود، یعنی مناطق پشتوننشین، بلکه درمناطقی وسیعاً رشد نمودهاند که محل زندگی عمدتاً گروههای اِتنیک [قومی] دیگر(تاجیکها، هزارهها، ازبکها، وترکمنها) است. مسلّم است که آنان به تنهایی و به نیروی خود قادر به چنین رشدی نبودهاند. آنها به اضافهٔ دیگر گروههای افراطی و تروریست بر بنیاد نقشهای تنظیم شده به شمال افغانستان منتقل و در آنجا تحکیم موضع شدهاند. این مایهٔ نگرانی بجا نه تنها برای مردم افغانستان بلکه برای همهٔ کشورهای آسیای میانه و مردمان متعلق به این مناطق است.
— آیا درست است که کنترل بیش از ۷۰ درصد از خاک افغانستان در اختیار طالبان قرار گرفته است؟ همچنین گزارشهایی از افغانستان میرسد که حکایت از مسلّح شدن و سازماندهی مقاومت مردمی (بهویژه زنان) در برابر طالبان دارد. آیا این گزارشها صحیح است و آیا اصولاً مردم در شهرهای بزرگ میتوانند جبهۀ مقاومت علیه طالبان و به منظور دفع هجوم آنان تشکیل دهند؟
اوضاع بسیار متغیر و در حال تحول دائمی است. این یکی از بغرنجترین روندهایی است که در این اواخر تسریع شده است. طالبان باسرعتی بیسابقه به کمک غیرمستقیم و مؤثر افراد پُرقدرتی که دستنشاندگان و مُجریان اوامر آمریکا هستند، مناطقی را اشغال میکنند، ولی با رسیدن نیروهای کماندوییِ دولت فرار میکنند، یا عدهای از آنها کشته شده و بقیه عقبنشینی میکنند. ماجراهای عجیبی رخ میدهد: بغرنجی وضع در این است که سربازان و افسران ارتش افغانستان بدون اجازهٔ آمریکاییها یا نمایندگان آنها که در قدرت جا خوش کردهاند نمیتوانند به اقدام قاطع متوسل شوند؛ مثلاً مشاور امنیت ملی آقای اشرف غنی به اسماعیلخان پیام میفرستد که شما حق ندارید طالبان را از هرات برانید زیرا توافق صورت گرفته است تاطالبان ۷۰ درصد از خاک افغانستان را در اختیار بگیرند. یا رئیس ستاد ارتش میگوید نیروی هوایی حق ندارد روی طالبان بمب بریزد و غیره. از این نوع مثالها فراوان است. تاکنون بهکرات دیده شده است که در حساسترین لحظات در برابر نیروهای رزمی افغانستان در مبارزه باطالبان موانع عدیده ایجاد شده است.
پیشرَویهای غیرمتعارف و تعجبآور طالبان طوری مردم را نگران ساخته که به صورت خود بهخودی و وسیعاً در پی چارهجویی برآمدهاند. این روند بعد از موضعگیریهای شجاعانهٔ مارشال دوستم با هدف بسیج کردن مردم در مبارزه علیه متجاوزان طالب و داعش و القاعده و دیگر نحلههایی از این نوع، در سراسر افغانستان شکل میگیرد. خیزش مردمی (نامی بود که به این روند داده شد) مورد استقبال بیسابقهای قرار گرفت وبه ویژه درسطح روشنفکران اقوام مختلف بازتاب مثبت وسیعی یافت، ولی از همان آغاز، دولت در برابر آن موانع ایجاد کرده است. به هر حال، در عمل هیچ نیرویی قادر نخواهد بود این نوع واکنش مردمی را حذف نماید. در واقع خیزش مردمی مرحلهای جدید از آگاهی مردمِ تبارهای گوناگون افغانستان از وضعیت جنگ و دفاع از منافع حیاتی خود است. آمریکاییها از طریق حاکمیت دستنشانده برای تضعیف و نابودی این جنبش میکوشند.
— آیا تغییر سیاست آمریکا و خروج بخشی از نیروهای نظامی آن از افغانستان، زمینهٔ ظهور چالشهای سیاسی و اجتماعی جدید در این کشور خواهد شد؟
به طورخلاصه میتوان گفت که وضع به وجودآمدهٔ نوین در افغانستان تنها منجر به جابهجاییهایی در قدرت خواهد شد، نه اینکه نفس نظام که ثمرهٔ عمدهٔ اشغال افغانستان به وسیلهٔ آمریکاییهاست، بلرزد.
آنچه آمریکاییها در مدّت اشغال افغانستان کردهاند برای آنها این امکان را فراهم آورده است که در وضع کلی و آرایش حضور نظامی خود، با در نظر داشتِ نتایج به دست آمده و تغییر اوضاع جهانی و منطقهٔ ما، این تغییراتی راکه شاهدیم وارد کنند.آنها میخواهند این اقدام آنها در انظار جهانیان بهمثابه تغییر واقعی در سیاست آمریکا در قبال افغانستان شناخته شود، ولی درحقیقت چنین نیست. نخست اینکه آمریکاییها کار افغانستان را یکسره کردهاند و اشغال افغانستان را به شیوههایی بسیار ظریف ادامه میدهند؛ هیچ نیروی جنگی جدّیای در برابر آنها وجود ندارد و روی صحنه نیز نیازی به نیروهای نظامی خودی ندارند. از جانب دیگر، آنچه امروز در افغانستان میگذرد، تبعات الزامی ورود به مرحلهٔ جدیدی از آرایش نیروهای جنگ نیابتی آمریکایی است که در شمال افغانستان برای هجوم بردن به آسیای میانه سازمان داده شده است.
— با در نظر گرفتن اینکه بر طبق برخی گزارشها آمریکا قرار نیست همهٔ نیروهایش را از افغانستان خارج کند، ارزیابی شما در مورد تأثیرهای اصلی سیاست جدید آمریکا/ناتو در سطح منطقهیی، و امکان افزایش تنشها در مرزهای افغانستان در اثر گسترش حیطهٔ تسلط طالبان چیست؟ آیا ما شاهد آغاز مرحلۀ جدیدی از سیاستهای منطقهیی از طریق بازیگران نیابتی در این کشور هستیم؟
به احتمال بسیارقوی چنین خواهد بود. نخست اینکه آمریکا به بهانههای مختلف نیروهای خود را زیر پوششهای دیگری غیراز یونیفورم ارتش آمریکا در افغانستان نگه میدارد، مانند مرکز فعال «سیا» درکابل، محافظان سفارت آمریکا، و بالا بردن عدهٔ کارمندان سفارت آمریکا (شاید براساس نمونهٔ عراق عمل کنند که در آنجا رقم دیپلماتهای آمریکایی پانزده هزار نفر بوده است). در کنار همهٔ اینها، هیچکس نمیداند چندتا از پایگاههای آمریکایی در افغانستان باقی میماند. در قراردادی که در فوریه سال ۲۰۲۰ بین دفتر قطر طالبان و نمایندهٔ آمریکا به امضا رسید، قید شده بود که از جملهٔ نُه (۹) پایگاه آمریکا، پنج تای آن باید بسته شود. حالا چه کسی میداند چند تا پایگاه دیگر غیر از آن نُه پایگاه یادشده در افغانستان دارند؟ درنتیجه، آمریکا از افغانستان بیرون نمیشود. آمریکا و ناتو بعد از تدارکات طولانی و سیاستگذاریهای ماهرانه در داخل افغانستان جنگ را بهتدریج از جنوب به شمال و شمالشرقی افغانستان، یعنی مرز با آسیای میانه شوروی سابق، انتقال دادند. مرحلهٔ جدید سیاستهای تهاجمی آمریکا در قبال آسیای میانه و پیاده کردن آن به وسیلهٔ گروههای افراطی اسلامی علیه آسیای میانه، از همینجا، از اوضاع مغشوش افغانستان، رخ مینماید. روسیه، تاجیکستان، ازبکستان، و چین با شدّت و بیداری تمام اوضاع را رصد میکنند. اظهارات ولادیمیر پوتین و سرگئی لاوروف در زمینهٔ آمادگی روسیه و پیمان امنیت جمعی برای دادنِ جواب قاطع به این وضع، جای شکی باقی نمیگذارد. صحبت ولادیمیر پوتین با امام علی رحمان رئیسجمهور تاجیکستان به اندازهٔ کافی گویاست و از ارادهٔ آنان برای مقابلهای فیصلهکن با این وضع حکایت دارد.
همهٔ این جنجالهایی که درداخل افغانستان باهمکاری ماهرانهٔ آمریکا و عُمّالش به منظور ایجاد بیثباتی کنترلشده در جریان است، پیام شوم طوفانی وحشتناک را در مرزهای افغانستان با آسیای میانه به همراه دارد.
— بحثها و نگرانیهایی در ایران در مورد گسترش حیطهٔ عمل طالبان مطرح شده است. برای مثال، اخیراً وزارت امور خارجهٔ جمهوری اسلامی ایران هفتهٔ گذشته میزبان نشست برخی از نمایندگان طالبانِ قطر و دولت افغانستان بود. به نظر شما در آیندهٔ کوتاه و میانمدّت روابط بین طالبان و جمهوری اسلامی ایران چگونه خواهد بود؟
روابط جمهوری اسلامی ایران با جنبش طالبان تابع نوسانهای بسیاری خواهد بودکه طالبان از آن متأثرند. طالبان جنبشی سیّال و بیدر و پیکر، بدون برنامه وسیاستِ درستِ چارچوببندی شده، عمیقاً عقبمانده و به طور غریزی متعصب و بنیادگرا هستند. هیچیک از رهبران واقعی آنها که در داخل افغانستان حضور دارند، تحصیلات آکادمیک و مدرن ندارند. زندگی نشان داده است که پیوستن تودههای کمسواد و بیسواد مناطق پشتوننشین افغانستان به جنبش طالبان نه ازروی تعقل، بلکه از روی تعصب وغریزه است.چنین خصوصیات روانی باعث آن میشود که این جنبش بهسادگی قابل نفوذ وتأثیرپذیر از پدیدههای بیرونی بسیار متنوع باشند. هنگامیکه آمریکا از طریق رهبری مجازی طالبان قطرنشین که دستپروردههای «سیا» هستند، این جنبش سیّال را در گرد باد سیاستهای بینالمللی قرار داد، نمیتوانست توقع ببرد که دیگران در این بازی داخل نشوند و از آن سودخود را نبرند. چنین بود که روسیه و ایران و دیگران با دستی باز تر وارد معرکه شدند، و همچنان به نفوذ در صفوف طالبان ادامه میدهند. آنان برای توجیه این تلاش خود، با رهبری رسمی طالبان یا همان دفتر قطر نیز که تاحدودی راهگشای این تماسهاست، لاس میزنند و این کاری است که هر حریف دیگری هم انجام میدهد. این جزء بازیهای ابتدایی سیاسی در چنین عرصههایی است. وضع کنونی افغانستان برای بیثبات ساختن آسیای میانه، که یکی از رؤیاهای قدیمی استراتژیستهای پنتاگون و «سیا» است، به ابهام و منبع تشویش کشانیده شده است. چنین فکر میشود که آمریکا برای تجاوز به ایران وزیر فشار قرار دادن آن برنامههای دیگری هم دارد، ولی حالا با این وضعی که به وسیلهٔ طالبان و داعش و القاعده و دیگر گروههای افراطی اسلامگرا درافغانستان به میان آورده است، اگر بتواند از این وضع برای ایجاد بیثباتی و شکست دادن جمهوری اسلامی ایران هم استفاده کند، به گفتهٔ آخوندها، برایش نوعی توفیق اجباری است.
نامۀ مردم
چین نمیخواهد آمریکا در افغانستان هرج و مرج به جای بگذارد
سفیر چین در روسیه روز چهارشنبه، گفت، ایالات متحده باید از عادیسازی تدریجی وضعیت در افغانستان اطمینان حاصل کند و چین مخالف آن است که واشنگتن از خروج نیروهایش برای بیثبات کردن این منطقه سوءاستفاده کند.
استرالیا بازگشت به افغانستان را در نظر دارد
استرالیا کمتر از یک ماه پس از خروج از افغانستان، اعزام مجدد نیرو به این کشور جنگزده را در نظر دارد.
اورآسیا ریویو؛ جهان زنان افغان را تنها نگذارد
پایگاه تحلیلی اورآسیا ریویو در مقالهای با تشریح وضعیت سابق و کنونی افغانستان نوشت: جهان نباید زنان افغان را تنها بگذارد و باید از آنان در برابر طالبان حمایت کند.
کنفرانس تاشکند؛ هشدار روسیه به توطئه آمریکا برای آسیای میانه
در کنفرانسی موسوم به «آسیای مرکزی و جنوبی، اتصال منطقه ای: چالش ها و فرصت ها» که در تاشکند برگزار شد روسیه با حضور پررنگ خود یک نکته را به کشورهای حاضر در منطقه گوشزد کرد: آمریکا با خروج از افغانستان قصد حضور در منطقه را دارد؛ اجازه ندهید».
پاکستان اتهام افغانستان مبنی بر پشتیبانی از طالبان را رد کرد
وزارت امور خارجه پاکستان در واکنش به اظهارات روز گذشته معاون اشرف غنی مبنی بر پشتیبانی هوایی پاکستان از جنگجویان طالبان در منطقه مرزی دو کشور، آن را رد و اعلام کرد: این ادعاها موجب تضعیف تلاشهای پاکستان برای صلح در کشور همسایه میشود.