در خلال هفته گذشته و همزمان با برگزاری نشست کشورهای “گروه ۷”، مانورهای دستگاه دیپلماتیک جمهوری اسلامی در زمینهٔ سنجش امکان مذاکره با آمریکا توفان رسانهای پردامنهای بههمراه داشت.
با حضور محمدجواد ظریف در روز یکشنبه گذشته، ۳ شهریورماه، در محل اجلاس گروه ۷ در شهر “بیاریتز” فرانسه، رسانههای مجاز درون کشور و رسانههای جهان سریعاً این خبر را بهشکلی بازتاب دادند که گویا تحولاتی مهم در عرصهٔ روابط ایران و آمریکا در راه است. روز دوشنبه،۴ شهریورماه، حسن روحانی برخلاف موضعگیری قبلی خودش و علی خامنهای که مذاکره با دونالد ترامپ را منتفی دانسته بودند، گفت: “”گویی در گوش بعضیها پنبه است و هر چه ما میگوییم آنها میگویند مذاکره چه خاصیتی دارد. … اگر بدانیم ملاقاتی منافعمان را تأمین میکند، دریغ نخواهیم کرد.”
این موضع گیری حسن روحانی درحالی انجام شد که در روز ۴ اردیبهشتماه همین سال او در هماهنگی با موضعگیری “رهبر” گفته بود: “ما با فرد چاقوکش و فرمول چاقوکشی مذاکره نمیکنیم و قبول چنین مذاکرهای بهمعنای ذلت و تسلیم است” [!]. از روحانی باید پرسید اشارۀ او به ذلت و تسلیم چه کسی است؟
همچنین تنها یک روز پس از اعلام آمادگی رئیسجمهور حکومت ولایی برای مذاکره با ترامپ آن هم “بهخاطر مردم”، روز سهشنبه ۵ شهریورماه، موضعگیری حسن روحانی باز هم تغییر جهت داد و بار دیگر و در همداستانی با ولی فقیه گفت: “هرگونه تحول در رفتار ما از توبه آنها آغاز میشود. … با احترام و تکریم، انقلاب و نظام و حقوق ملت ما را بهرسمیت بشناسند و از خطاهایشان بازگردند.”
محمدجواد ظریف هم، در همان روز، با اعلام همان مواضع قبلی رژیم ولایت فقیه، گفت: “ملاقات رئیسجمهوری ایران و ترامپ غیرقابلتصور است” و روحانی هرگونه مذاکره با آمریکا را به بازگشت ترامپ به برجام مشروط کرد. این موضعگیریهای ضد و نقیض اخیر حسن روحانی را باید همراه با صحبتهای او در روز ۳۱ مردادماه و همصدا شدنش با سران سپاه در مراسم رونمایی موشک “باور-۳۷۳” درنظر داشت که گفت: “درصورت بروز بحران در منطقه آمریکاییها اولین کسانی هستند که فرار میکنند.” ادعایی که با واقعیتها و تجربه سازگار نیست و فرضی است بسیار خطرناک و غیرمسئولانه، زیرا ساختار سیاسی و ماشین جنگی آمریکا نشان داده است که درصورت لزوم اراده و توان کشتار و ویرانگری عظیمی در خود دارد.
توجهبرانگیز اینکه، شخص علی خامنهای از هفته گذشته دربارهٔ این مانورهای دیپلماتیک هیچگونه اظهارنظر مستقیمی نکرده است. هفته پیش در کنار انتقادها و کنایههای معمول بوقچیهای دستگاه ولایت مانند حمید رسایی و حسین شریعتمداری تنها واکنش از جانب خامنهای به بازنشر ویدیویی سخنان پیشین او در زمینهٔ مخالفتاش با اصل مذاکره با آمریکا در یک کانال تلگرامی بهنام “اخبار رهبر انقلاب” محدود میشد.
درپیش گرفتن چنین موضعگیریهای پرنوسان و دوگانه از جانب حسن روحانی نهتنها تعجببرانگیز نیست، بلکه روال معمول اوست. برخی تحلیلگران دلیل رخدادهای هفته اخیر را با افزایش سطح نگرانیها در مورد وضعیت بحرانی و پدید آمدن اختلافنظر بین اصحاب قدرت “نظام” و کنشهای جناحی در ارتباط میدانند. بههرصورت، تجربه نشان داده است که حسن روحانی و کادر دیپلماتیک جمهوریاسلامی- مخصوصاً حامیان پرنفوذ جناح اعتدالگرایی- در زمینه تصمیمها و حرکتهای تعیینکننده در عرصه بینالمللی هیچگاه بدون تأیید و پشتیبانی علی خامنهای وارد عمل نشدهاند. همچنین برخلاف موضعگیری مؤکد کنونی علی خامنهای مبتنی بر مذاکره نکردن با آمریکا، تجربه نشان داده است که درصورت لزوم او با “نرمش قهرمانانه” موضعگیریاش را تغییر جهت میدهد همچنان که سلف او آیتالله خمینی نیز برای اتمام جنگ ایران-عراق جام زهر را نوشید. اما آنچه مهم است زمان این تغییر جهت دادنها است که همواره پس از وارد آمدن ضربههای ویرانساز بر کشورمان صورت گرفتهاند و تنها از سر استیصال و بهمنظور “تداوم نظام” بودهاند.
با وخیمتر شدن وضعیت اقتصادی کشور کل طیف بورژوازی کلان در کشور از آینده خود بیمناک شدهاند، زیرا بهدرستی تشخیص دادهاند که سیاست کنونی سران حاکمیت و در رأس آن خامنهای نتوانسته و نمیتواند منافعشان را در برابر تحریمهای آمریکا حفظ کند. ازاینروی، نمایندگان سیاسی این سرمایهداران (چه صاحبان سرمایههای حاصل از روابط بوروکراتیک- نظامی و چه صاحبان سرمایههای مالی- تجاریِ خصوصی و شبهخصوصی) در هرم قدرت گاه در رقابت و گاه با همکاری با یکدیگر درصدد یافتن راه چارهاند. این فرایند تقابل و درعینحال وحدت بهصورت همزمان در بین جناحهای قدرت، به بروز حرکتها و گفتمانی متضاد در درون حاکمیت منجر میشوند. برای مثال، یک روز آنان در کنار هم و با تمجید از یکدیگر رونمایی از یک موشک را جشن میگیرند، اما روزی دیگر و در جایی دیگر با پخش سریال تلویزیونیای مانند “گاندو” علیه وزیر خارجه و بردن شکایتشان به ولی فقیه با یکدیگر درمیافتند. روزی دیگر هم برخوردشان رنگ عوض میکند و سایت سپاه نیوز با آبوتاب گزارش میدهد که قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در حمایت از وزیر خارجه گفته است: “محمدجواد ظریف مسئول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است و همواره مورد تأیید و حمایت مقامات عالی نظام بوده و هست.”
میتوان گفت که در هفتههای اخیر دستگاه دیپلماتیک جمهوری اسلامی در سطح منطقه و در ارتباط با اتحادیه اروپا، همراه با برخی پیشرفتها، بسیار فعال بوده است و طی این مدت حسن روحانی حداقل ۵ بار با امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، گفتوگوهای تلفنیای مفصل داشته است. بنابراین، تحولات و مانورهای دستگاه دیپلماتیک جمهوری اسلامی در مورد حضور ظریف در محل اجلاس کشورهای گروه ۷ در هفته گذشته را نمیتوان حرکتهایی غیرمترقبه و برنامهریزی نشده ارزیابی کرد. بعید است که سران نظام و در رأس آنان خامنهای در جریان این فعالیتهای دیپلماتیک و برپایی توفان رسانهای نبوده باشند. اما آنچه که همچون عاملی مشترک در تمامی حرکتهای دیپلماتیک رژیم ولایی میتوان مشاهده کرد حفظ ظاهر “نظام” و آبروی جایگاهِ تسلیمناپذیر ولی فقیه و مخصوصاً استمرار قدرت مطلق آن در درون کشور در برابر مردم است. این خط قرمز علی خامنهای و سران “نظام” است، و مانورها و برپایی توفان رسانهای دستگاه دیپلماتیک رژیم در هفته پیش مؤید این واقعیت بود چنان که در خلال آن رییس جمهورِ ولایت فقیه شرط مذاکره با آمریکا را “توبه کردن آمریکا” و “احترام و تکریم به انقلاب و نظام” اعلام کرد. توجهبرانگیز اینکه مصطفی تاجزاده هم ضمن تأکید بر اصل مذاکره آن را مشروط به “حفظ اهرمهای قدرت” [!] دانست. از آقای تاجزاده باید پرسید منظور او کدام اهرمهای قدرت است و در دست چه کسی باید حفظ شوند؟
از یک سال پیش سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال تهدیدهای روزافزون دولت ترامپ با وجود کش و قوسهای آن اما در مجموع و در اساس این دیدگاهِ خامنهای در جریان آنها پیش برده شده است: “جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد”. و استدلال او در این دیدگاه در سخنرانی ۲۲ مردادماه ۱۳۹۷ این بود: “ترسوها” شبح جنگ را بزرگنمایی میکنند و تأثیر تحریمها هم کماهمیت است! واقعیتها اما در یک سال گذشته کاملاً برخلاف گفته “نماینده خدا بر زمین” شکل گرفتهاند: خطر برخورد نظامی (و از جمله میتوان اشاره کرد به حملات فزاینده اسرائیل به مواضع نیروهای ایرانی در منطقه) افزایش پیدا کرده است، تأثیر تحریمها هم بسیار مخرب بوده است. کشورمان در وضعیت بحرانیای خطرناک و پیچیده قرار دارد، بنابراین تحلیل دقیق و پیشبینی رخدادهای آینده امری ساده و آسان نیست، اما چند واقعیت عینی بسیار مهم زیر را در واکاوی شرایط کنونی میبایست در نظر داشت: فشار حداکثری از طریق تحریمهای مالی خزانهداری آمریکا بر اقتصاد ملی ادامه خواهد داشت و در این عرصه حاکمیت ولایی برای خنثی کردن تحریمها و دفاع از کشور توان کافی ندارد. جنگ اقتصادی ویرانگر آمریکا بر ضد کشورمان امکان روی آوردن به سوی برخورد نظامی و شعلهور کردن آتش جنگ را در بطن خود میپروراند. برتری و توان بالای ماشین جنگ آمریکا در حدی است که درصورت بروز برخورد نظامی در کوتاه یا میان مدت، ضربههایی شدید بر نیروهای نظامی ایران وارد خواهد آورد و ادامهٔ آن به جنگی دامنهدار با تلفات جانی و مادیای عظیم منجر خواهد شد. زدوخوردهای نیابتی و پهبادی بین اسرائیل و نیروهای سپاه در منطقه میتوانند به ورود سریع آمریکا در تقابل گسترده نظامی منتهی شوند. دولت ترامپ برخلاف دولتهای قبلی آمریکا اجازه تعرض و حیطه عمل وسیعتری را به اسرائیل برای مقابله با مواضع برونمرزی سپاه داده است.
حمایت نکردن کشورهای اروپایی از سیاستهای ترامپ در قبال رویکردهای حمله نظامی و یا نابودی اقتصاد ایران را نمیتوان بهطور قطع عاملی بازدارنده در برابر این دو رویکرد از سوی آمریکا بهحساب آورد. باید بهخاطر داشت که آمریکا برخلاف رأی سازمان ملل و با وجود مخالفت اروپا به عراق حملهور شد. درصورت نادیده گرفته شدن واقعیتهای عینی پیشگفته و لحاظ نشدن آنها در سیاستهای آتی جمهوری اسلامی در چندماه آینده، دیر یا زود، کشور ما در شیب تند پرتگاهی بهحال سقوط قرار خواهد گرفت.
حزب تودهٔ ایران معتقد است که، مسیر فعالیتها و کانالهای دیپلماتیک نباید بههیچوجه مسدود شوند و مذاکره برای پیشگیری از جنگ و ایستِ فرایندِ نابودی اقتصادی در شرایط حاضر تنها راه ناگزیر است. در این ارتباط در جدول زمانی چند هفته آینده میباید از تمامی فرصتها مانند: حضور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اوایل مهرماه آینده بهمنظور پایین آوردن میزان تنشها حداکثر بهره را باید جست. همچنین از عملیاتی شدن بهاصطلاح “گام سوم” در کاستن از تعهدات برجامی پس از ضربالاجل ۱۸ شهریورماه از سوی ایران، باید اکیداً خودداری کرد. اقدام به کاهش از تعهدات برجامی غیر از افزایش سطح تنشها با آمریکا و حتا با اروپا، تأثیر دیگری نخواهد داشت.
آیندهٔ کشور ما از سوی یکی از خصمانهترین محفلهای امپریالیسم آمریکا یعنی گروهبندی راست افراطی ترامپ با خطرهایی بسیار جدی روبرو است. باید با بسیج افکار عمومی و با طرد دیدگاه و سیاستهای خانمانبرانداز رژیم ولایی در راستای جلوگیری از سقوط کشور در ورطۀ نابودی اقتصادی و تنش های فزایندۀ نظامی جلوگیری و راه را برای مذاکره جدی و رسیدن به توافق بر اساس منافع ملی کشور گشود.
نامۀ مردم