خلق آذربایجان قرنهای متمادی در جنبش رهاییبخش خلقهای ما علیه ستمگران داخلی و خارجی برای دست یافتن به استقلال، آزادی، و حق حاکمیت ملّی همواره نقشی برجسته داشته است. از مبارزهٔ خلق آذربایجان در پیشبُردِ جنبش مشروطیت (۱۲۸۵-۱۲۹۰خورشیدی) گرفته تا برپایی جنبش دموکراتیک آذربایجان بهرهبری شیخ محمد خیابانی علیه استعمار و ارتجاع فئودالی در ایران ... گامِ تاریخی و امیدبخشِ «جنبش ۲۱ آذر»
گرامیباد ۱۶ آذر، روز دانشجو، روزِ تولد شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی»
شانزده آذر روز دانشجو، نمادِ اتحاد دانشجویان و مبارزه با دیکتاتوری، استبداد، وامپریالیسم! جنبش دانشجوئی در ایران در زمرهٔ حرکتهای اجتماعیای است که از جایگاهی پیشتاز در مبارزه با استبداد برخوردار بوده و از فرازونشیبهایی زیاد دربُرهههای زمانیای مختلف عبور کرده است. اکثر دانشجویان در ایران در همهٔ دورانها از تبار طبقههای زحمتکش یا لایههای ... گرامیباد ۱۶ آذر، روز دانشجو، روزِ تولد شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی»
گرامی باد سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر: پیروزی انقلاب اکتبر، دستاوردی با آرمانهایی زنده برای بشریت!
در صدوهفتمین سالگی پیروزی انقلاب اکتبر، بشریت با بحران ژرف و همهجانبهٔ اقتصادیسیاسی و بروز جنگهای خانمانسوز دستوپنجه نرم میکند. جهان سرمایهداری امروز، دنیائی است آکنده از نابرابریهای عمیق که در آن میلیونها انسان از ابتدائیترین حقوق طبیعیشان محرومند. فقر و فلاکت، محرومیتهای اجتماعی، جنگها و نابودی محیط زیست، آینده بشریت را بهطورجدی تهدید میکنند. ... گرامی باد سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر: پیروزی انقلاب اکتبر، دستاوردی با آرمانهایی زنده برای بشریت!
نویسندهٔ برجسته و مردمی ایران، طنزنویس افشاگر ابتذال، رفیق فریدون تنکابنی درگذشت
[تولد: تهران، ۱۳۱۶ درگذشت: کُلن (آلمان)، ۷ مهرماه ۱۴۰۳] رفیق فریدون روز شنبه ۷ مهرماه بهدنبال بیماری در سن ۸۷ سالگی درگذشت. محبوبیت تنکابنی چنین بود که داستانها و طنزهایش پس از انتشار با استقبال خوانندگان در ایران روبرو میشد و گاهی برخی از طنزهایش نقل مجلسهای روشنفکران مخالف رژیم میشد. نیش طنزهای کوتاه و ... نویسندهٔ برجسته و مردمی ایران، طنزنویس افشاگر ابتذال، رفیق فریدون تنکابنی درگذشت
مادران خاوران، پیشتازان جنبش دادخواهی در ایران
تابستان امسال ۳۶ سال از کشتار هولناک، بیسابقه، و برنامهریزی شدهٔ رژیم جمهوری اسلامی در زندانهای کشور میگذرد. در مرداد و شهریورماه سال ۱۳۶۷ هزاران مخالف سیاسی و دگراندیش بهدستور خمینی و با حمایت دیگر سران حکومت ولایی پس از بیدادگاههایی چنددقیقهای توسط هیئت مرگ که پاکسازی خونین زندانهای سراسر ایران را در دستور کار ... مادران خاوران، پیشتازان جنبش دادخواهی در ایران
خداحافظ، مرد قلب طلایی!
”قیصر! کجایی که داشتو کشتن؟“ ؛ تک گویی شگفت و فی البداهه که با گذشت ۵۰ سال از واگویه آن، هنوز از حافظه مردم ایران رخت برنبسته است. مونولوگی که در فیلم نامه قیصر نیامده بود و داشفرمان ما، در آن هنگامهی خنجر از پشت خوردن، بر زبان آورده و چنان هم خوش نشسته بود که کارگردان فیلم، مسعود کیمیایی، گذاشت این تک گویی در فیلمش بماند و چه قدرهم آن را پسندید.
در فیلم بت ساخته ایرج قادری(۱۳۵۵) هم بهروز وثوقی که بازداشت شده بود به ناصر ملک مطیعی، گروهبان پاسگاه میگوید:“اجازه میدی برم بچمو ببینم؟ “ و ناصر با نگاهی به راننده خودروِ ژاندارمری، ناگهان در میآید که: ”گردش کن!“؛ تک گویهای که به گفته خود ملک مطیعی ”مثل توپ صدا کرد. “و درست هم گفته بود؛ هنوز که هنوز است رانندهها به جای دور بزن! میگویند: ”گردش کن!“ و این تنها یکی از تواناییهای ناصر بود. نظام فاطمی کارگردان سینما به او گفته بود: ”تو دیالوگهای پیشنهادیات را بگو تا ما یادداشت کنیم.“
ناصر ملک مطیعی (چهار خرداد ۱۳۹۷-۱۳۰۹ یک فروردین)،به ویژه در فیلم های ”جاهل“ مآبانهاش، به سینماروها درسِ گذشت و بزرگواری و مردمداری میآموخت. او پیشگام تیپ ”جاهلان“ لوتی-مسلک در سینما نبود و پیش از او مجید محسنی و عباس مصدق و دیگران چنین کاراکتری را بر پرده نقرهای آورده بودند. ناصر اما به این تیپ اجتماعی اعتباری ویژه بخشید و چنان خلاقیتی نشان داد که دیگر هیچ کس را یارای نزدیک شدن به شیوههای بازیگری او نبود. ایرج قادری (بازیگر و کارگردان) گفته بود: ”مشکل میشود با بازیگری جاافتاده رو به رو شد. کوشیدم حرکت ابروی او را درآورم، دیدم این بارغبغب میگیرد؛ آمدم غبغب گرفتنش را تقیلد کنم، با حرکت دست هایش روبه رو شدم.“
ناصرملک مطیعی، مرد مردستان سینمای ایران، نخست، انسان بود و سپس ورزشکار و بازیگر و کارگردان. ۳۵ سال آزگار، راه سینما را به رویش بستند و او که برخلاف برخی از سینماگران هرگز در برابر جمهوری اسلامی سر خم نکرده بود، به خبرنگاری گفت: ”از کسی تقاضای کار نکردم و خودم را کنار کشیدم. “ در اسفند ۱۳۵۸ او و بسیاری از سینماگران ایران را به دادگاه انقلاب فراخواندند. گویا ارث پدرشان را میخواستند! و با همهی ستمی که بر او راندند، آن قدر عاشق میهنش بود که میخواست به جبهههای جنگ برود که به خاطر کهولتاش به او اجازه ندادند. وی در روزهای انقلاب، پیشاپیش سینماگران پیشرو ایران راه پیمایی میکرد و در روزهای پس از انقلاب نیز همراه با شماری از سینماگران به روزنامهها میرفت و از انقلاب پشتبانی میکرد. در همان روزها، مقالهای در روزنامه اطلاعات نوشت که بیانگر دیدگاههای اجتماعی و سیاسی مترقی او بود.
از او پرسیده بودند: ”در سال های انزوا چه می کردی؟“ و او گفته بود: ”در کار قالی هستم!“ یعنی قالیهای خانهام را میبرم و میفروشم. ”چه را از ایران نرفتی؟“ و گفته بود: ”پایم یارای رفتن نداشت، مردم من را دوست دارند؛ کجا بروم؟ “ در سال های پس از انقلاب، مدتی در یک شیرینی فروشی در نزدیکیهای میدان ونک کار میکرد. سپس به خواهش دوستی، مدیر روابط عمومی شرکت مشاوران املاک در خیابان جردن شد. او خود در این باره گفته بود:
منی که نام شراب از کتاب میشستم
زمانه، کاتب دکان میفروشم کرد
در سوک محمد علی فردین گفته بود: ”نمی دانم تو زود رفته ای یا من دیر کرده ام.“ ملک مطیعی که خود از میدانهای ورزشی به سینما آمده بود، همواره مخالف بازیگری ورزشکاران بود.از این که شماری از استادان و قهرمانان کشتی ایران هم چون حبیب الله بلور، امام قلی حبیبی، داوود ملاقلی پور، فردین (نایب-قهرمان کشتی جهان و دارنده مدال نقره:۱۹۵۴) به سینما آمده بودند غمگین بود و جایگاه اینان را بالاتر از این ها میدانست. البته فردین را جهان پهلوان تختی به ناصر سپرده و گفته بود که او را به سینما بیاورد که چنین نیز هم شد. زمانی که دکتر کوشان می خواست حسین کرد شبستری را بسازد، کوشید این نقش را به تختی بدهد که نتوانست. از این رو، ملک مطیعی را که دوست قدیمی تختی بود به سراغ جهان پهلوان فرستاد. ناصر خود میگفت: زمانی که بالاترین دستمزد سینما را که ۲۰ هزار تومان بود میگرفتم، دکترکوشان گفته بود که برای نقش حسین کرد ۱۰۰ هزار تومان به تختی میپردازد. و وقتی با شرمساری این را به تختی گفته بود، پاسخ شنیده بود: ”نوکرتم، من اهل این حرفام؟“ و خیال ملک مطیعی از این یکی راحت شده بود. ناصر ملک مطیعی ۳۵ سال آزگار از سینما کنار گذاشته شده بود. تنها در سال ۱۳۶۱ در فیلم برزخیها ساخته ایرج قادری ایفای نقش کرده بود که از آمدن نامش در تیتراژ پایانی فیلم جلوگیری کرده و او را سخت آزرده بودند. سرانجام پس از این همه سال، علی عطشانی کارگردان سینما توانسته بود از وزارت ارشاد پروانه بازی در فیلم نقش نگار (۱۳۹۲) را بگیرد و استاد را برای آخرین بار در زندگیاش بر صحنه بیاورد. و ناصر از خوشحالی اشک شوق باریده بود. با این همه سدا و سیمای جمهوری اسلامی از پخش مصاحبه او خودداری کرده بود که هنرمندان ایران به این گستاخی تلویزیون واکنش تند نشان داده بودند. ناصر در سال ۱۳۵۶ نیز در فیلم تپه ۳۰۳(جان بازان ظفار) ساخته امان منطقی همراه با رضا بیک ایمان وردی و سعید راد ظاهر شده بود که هرگز به این فیلم پروانه نمایش ندادند. ملک مطیعی دو بار در سال های۵۰ – ۱۳۴۹ برای بازی در رقاصه شهر و سه قاپ، تندیس سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد سینمای ایران را دریافت کرده بود.
وی دیپلمه تربیت بدنی از دانش سرای عالی تهران بود. پیش از آن که به سینما بیاید، دبیر ورزش دبیرستان ها و رییس آموزش و پرورش ناحیه تهران پارس و گرداننده انجمن نمایش و ورزش آن بود. از او خواسته بودند رییس یکی از دبیرستان ها شود که کار سینما نگذاشته بود. در سال ۱۳۳۳هم، نخستین دوره کلاسهای داوری کشتی را در دارالفنون گذراند که به خاطر دل مشغولیهای سینماییاش نتوانست به این کار بپردازد. پدرش در سال ۱۳۱۱، سینما شرق را در خیابان سیروس تهران راه اندازی کرده بود که البته بعدها ورشکست شده و آن را بسته بود. سینمایی که دیگر، پاتوق ناصر شده و عشق بازیگری را در او برانگیخته بود. سرانجام هم در سال ۱۳۲۸ با فیلم واریته بهاری، ساخته پرویز خطیبی، به سینما آمد و تا واپسین بازی هنرمندانهاش در نقش نگار (۱۳۹۲) در بیش از ۱۰۲ فیلم و سریال تلویزیونی ایفای نقش کرد. او خود نه فیلم سینمایی را کارگردانی کرد، در چهار فیلم دیگر به عنوان سناریست و کارگردان و بازیگر ظاهر شد و فیلم میلیونرفراری را هم تهیه و کارگردانی کرد. در تواناییهای هنریاش همین بس که نقشهایش را در همان نخستین برداشت، در می آورد و کار به برداشتهای بعدی نمیکشید.
ملک مطیعی از سال ۱۳۳۵ به کار تآتر و از ۱۳۳۸ به دوبله فیلم نیز پرداخته بود. از همین رو، بزگترین کارگردانان سینمای ایران و برخی کشورهای جهان (توکرانیان اوغلو، عثمان سلام، پیترکالین سوس، آلن برونت و…) خواهان کار با او بودند. مرد قلب طلایی سینمای ایران (به گفته دوستانش) در هر نقشی جا میافتاد و میدرخشید. او که حافظهای باورنکردنی داشت، هرگز پشت سر کسی حرف نمیزد و بسیار انسان دوست و باگذشت بود. میگفت: ”همیشه خم شدم تا دیگران از من بالا بروند.“ و این اوج فروتنی و مردمداری او را میرساند. یک بار گفته بود: ”مزه انزوا و تنهایی را به اندازه کافی چشیدهام… گفتنش آسان است اما راحت نبود… دلبستگی و وابستگیام به سینما و گوشه نشینیام، وضعیتی سخت و توصیف ناپذیر برایم به بار آورده بود…“.
ناصر ملک مطیعی فوتبالیست تیم قدیمی شاهین، کشتی گیر، کوه نورد و هنرمند بزرگ، سرانجام در شامگاه آدینه چهار خرداد ۱۳۹۷ و در۸۸ سالگی بر اثر مشکلات تنفسی و کلیوی چشم از جهان فروبست. در روز یک شنبه شش خرداد وقتی پیکرش را از خانه سینمای شماره دو به سوی گورستان میبردند، انبوهی از مردم که پوسترهای مرد قلب طلایی ایران را در دست داشتند و علیه سانسوردر سدا و سیما شعار میدادند تابوتش را همراهی میکردند.
اینک بزرگ مرد سینمای ایران و پهلوان انسانیت چشم از جهان سرمایه که هم چون برادران آق منگل از پشت خنجر میزند، فروبسته است. ناصر اما در اندیشه میلیونها ایرانی و نیز در تاریخ سینمای ایران جاودانه و ورجاوند است.
حزب تودۀ ایران، درگذشت این هنرمند آزاده و فرهیخته را به بازماندگان وی و از آن میان به همسر گرامی و فرزندانش، جامعه هنری ایران و نیز به مردم هنردوست کشورمان تسلیت میگوید.
نام و یادش گرامی باد.
نامۀ مردم
مراسم تشییع ملک مطیعی؛ شعار مردم “ننگ ما، ننگ ما، صدا و سیمای ما” / قیصر کجایی، مردمو کشتن…
مردم در مراسم تشییع پیکر ناصر ملک مطیعی شعار “ننگ ما صدا و سیمای ما” سر دادند. پسر ملک مطیعی خطاب به رئیس تلویزیون گفت چرا وقتی هنرمند میمیرد تصویرش آزاد میشود؟
مسکو میزبان همایش «کاپیتالِ» مارکس
در روزهای جمعه تا یکشنبهٔ گذشته، همایشی در مسکو با موضوع محوری ”کاپیتال مارکس و تأثیر آن بر توسعهٔ جهان “برگزار شد که در آن نمایندگان ۳۷ حزب کمونیست و کارگری و جنبشهای رهاییبخش ملّی از ملیّتهای گوناگون شرکت داشتند.
به مناسبت شصتمین سالگرد تیرباران رفیق خسرو روزبه قهرمان ملی ایران!
گلسرخ، نو میکند یادِ دوست/ که رنگ گلسرخ از خون اوست / بهارا، گلِ تازه را یاد دِه/ ز سَروِ کهن، خسرو روزبه / برگرفته از شعر بلند “خون بلبل”، اثر شاعر بزرگ ملی ه. ا. سایه
در بزرگداشت زندگی و مبارزهٔ کارل مارکس بهمناسبت دویستمین سالروز تولدش/ مارکس: انسان و اندیشمند
نوشتهٔ گراهام استیوِنسون، از رهبران برجسته سندیکای حمل و نقل بریتانیا، و فدراسیون بین المللی کارگران حمل و نقل، اندیشمند مارکسیست، عضو سابق هیئت سیاسی و مسئول گروه تاریخ حزب کمونیست بریتانیا