پدیده‌های غیرانسانی در جامعه‌های سرمایه‌داری

جرج لوکاچ، فیلسوف معروف مارکسیست، زمانی گفته بود: “حتی بدترین سوسیالیسم بهتر از بهترین سرمایه‌داری است.”

این اظهارنظر در سال ۱۹۶۹/ ۱۳۴۸ بیان شد و در سال ۱۹۷۱/ ۱۳۵۰ تکرار شد. این نظر او بدون شک بر اساس برداشت لوکاچ از سوسیالیسم واقعاً موجود در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی بود که با آن آشنایی داشت که حتی در محافل چپ غربی در آن زمان با بدبینی با آن برخورد شده بود. اما تمام حوادث اخیر در مورد بازگرداندن اخراج شدگان از ایالات متحده، از جمله زنان و کودکان، به هند و سایر کشورهای جهان سوم، با غل و زنجیر و دستبند در هواپیماهای نظامی، اظهارنظر او را دوباره به ذهن انسان بازمی‌گرداند. حداقل دو ویژگی آشکار و جذاب در سوسیالیسم واقعاً موجود در اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی وجود داشت، ویژگی‌هایی که آن را از هر کشور سرمایه‌داری متمایز می‌کرد

یک موضوع مربوط است به تحقیر آشکار و محض، در حقیقت تحقیر نژادی محض که زیربنای کوچ اجباری اخراج شدگان از سوی کشور رهبر سرمایه‌داری جهان که کشورهای سوسیالیستی کاملاً فارغ از آن بودند. البته آگاه هستیم که تعصب‌ها و پیش‌داوری‌های نژادای حتی در آن زمان در کشورهای سوسیالیستی در میان مردم کمین کرده بود، با وجود این‌که موضع‌گیری‌های دولت سوسیالیستی با آن‌ها کاملاً مخالف بود، این تعصب‌ها و پیشداوری‌ها پس از فروپاشی سوسیالیسم آشکار شدند. همچنین از تلاش‌های بسیار زیاد نیروهای مترقی در کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری در زمان‌های اخیر آگاه هستیم که هدف‌شان ایجاد جامعه‌ای بردبارتر از جمله از نظر نژادی بردبارتر بود. در‌واقع بسیاری غیرانسانی بودن عمل اخراج و کوچ اجباری را به جامعه سرمایه‌داری نسبت نمی‌دهند، بلکه آن را به کاملاً غیرانسانی بودن ترامپیسم نسبت می‌دهند، فرقه‌ای نوفاشیستی‌ای که در حال حاضر اهرم‌های قدرت را در ایالات متحده در دست دارند.

با اطمینان می‌توان گفت ترامپیسم پدیده‌ای یکسان با سرمایه‌داری نیست، اما اشتباه است اگر تصور کنیم ترامپیسم پدیده‌ای کاملاً مجزا از سرمایه‌داری و بیگانه با آن است. نژادپرستی در دوران معاصر محصول امپریالیسم است و سرمایه‌داری به‌منزلهٔ شیوهٔ تولید بدون امپریالیسم قابل تصور نیست. حتی گرایش‌های مترقی در سرمایه‌داری پدیدهٔ امپریالیسم را در حکم پدیده‌ای استثمارگر و نفرت‌انگیز که متعلق به گذشته است رد نمی‌کنند. آنان امپریالیسم را بیشتر پدیده‌ای می‌بینند که پیشرفت و نوآوری را به جامعه‌های دورافتاده آورده است. به‌علاوه، این دیدگاه سیاسی معتقد است: چنین جامعه‌هایی دورافتاده به‌تنهایی قادر به دست یافتن به پیشرفت و بنای “جامعه نوین” نیستند، امپریالیسم را خوش‌نیت می‌داند، اعتقاد به برتری نژادی به‌طور‌تلویحی زیربنای طرح و برنامه امپریالیسم است. هر چقدر هم گرایش مترقی در کشورهای امپریالیستی معاصر نیت‌هایی خوب داشته باشد تا زمانی که امپریالیسم را رد نکند نمی‌تواند لکهٔ نژادپرستی را از جبین خود پاک سازد؛ و این واقعیت که این گرایش مترقی امپریالیسم را رد نمی‌کند در حمایت گستردهٔ حتی عناصر مترقی از دو جنگ اخیر مشهود است، جنگ‌هایی که با تمام قدرت از سوی کشورهای امپریالیستی حمایت می شوند، یکی جنگ نسل کشی علیه تمام مردم [غزه] و دیگری نتیجهٔ توسعه‌طلبی امپریالیسم غرب است [اوکراین].

به‌عبارت دیگر، نژادپرستی در کشورهای امپریالیستی پدیدهٔ‌ اجتماعی‌ای بادوام است که به‌صورت پنهان به‌منزلهٔ تعصب و پیشداوری نه فقط در جامعه، بلکه حتی در درون محافل حاکم از جمله عناصر لیبرال وجود دارد. و در دوره‌های بحران سرمایه‌داری نژادپرستی نیرو و انگیزه‌ای تازه‌ به‌دست می‌آورد، انگیزه‌ای که سرمایهٔ انحصاری زمانی که رهبری سیاسی‌اش تهدید می‌شود به‌منظور تقویت رهبری‌اش از آن بر علیه گروه‌های بی‌دفاع “دیگر” مهاجر استفاده می‌کند تا در میان طبقهٔ کارگر تفرقه اندازد. درمقابل، در کشورهای سوسیالیستی سابق، تشیکلات سیاسی حاکم کاملاً با نژادپرستی مخالف بود و هر گونه بیان آن را در جامعه سرکوب می‌کرد. بسیاری استدلال می‌کنند که این یک تحمیل بود. اما نکته اینجاست: اگر تحمیل بود یا تحمیل نبود، هیچ فضایی را برای قدرت گرفتن موضعگیری ترامپیستی باقی نگذاشت.

اجازه بدهید جنبهٔ دوم را بررسی کنیم، جنبه‌ای که در آن کشورهای سوسیالیستی سابق خودشان را برتر نشان دادند و آن دست یافتن به اشتغال کامل است که همراه خود عامل مادی‌ای عمده یعنی بیکاری را نیز حذف کرد عاملی که در نهاد خویش زمینه‌ساز دشمنی با مهاجران در کشورهای پیشرفتهٔ سرمایه‌داری است، دشمنی‌ای که شاهد آن هستیم.

دلیل این‌که مردم کشورهای جهان سوم به مهاجرت به کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا مایل هستند، وجود بیکاری افسارگسیخته در کشورهای‌شان است. این درست است که کسانی که مهاجرت می‌کنند لزوماً نباید کاملاً فقیر باشند. این واقعیت که هر مهاجر مجبور بود به‌اندازهٔ ۴٫۵ میلیون رویپه به واسطه‌ها پول پرداخت کند تا از “مسیرغیرقانونی” وارد آمریکا شود نشان می‌دهد امکاناتی در اختیار داشت. اما یقیناً تمایل او به مهاجرت از دو عامل ناشی می‌شود: نبودن شغل به‌اندازهٔ کافی سودمند (جدا از نوع شغل)، و وجود نابرابری بسیار زیاد در جامعه‌ای که او به آن تعلق دارد چندان که او را از وضعیت مادی‌اش ناراضی می‌کند. و هردوی این عامل‌ها از شیوهٔ تولید سرمایه‌داری در کشور ناشی است. تفاوتی ندارد که نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کشور چقدر سریع باشد و اگر هم اندازه تولید ناخالص داخلی به چند تریلیون دلار برسد این دو عامل در این جامعه‌ها با شیوهٔ تولید سرمایه‌داری همیشه باقی خواهد ماند، همان‌طور هم میل به مهاجرت در میان بخشی از جمعیت وجود خواهد داشت.

مایهٔ شرمساری است که با ‌گذشت بیش از ۷۵ سال از استقلال کشور [هند]، ما هنوز جامعه‌ای داریم که مردم عاجزانه آرزوی مهاجرت از آن را دارند، حتی اگر خطرهای مرتبط با چنین مهاجرتی از جمله آن باشد که با مهاجران مانند حیوانات رفتار کنند و آنان را در قفس به کشور خودشان بازگردانند. این نتیجهٔ اجتناب‌ناپذیرِ ساختن جامعه‌ای سرمایه‌داری در یک کشور در جهان سوم است.

از سوی دیگر، به دلیل وجود بیکاری گسترده، ترامپ می‌تواند بدون ترس از مجازات چنین مهاجرانی را اخراج کند، با وجود این‌که جامعه آمریکا از طریق مهاجرت به‌وجود آمده است و مهاجران زمین‌های متعلق به ساکنان بومی آمریکا را تصاحب کرده‌اند. نظریهٔ اقتصادی سرمایه‌داری این ادعای کاملاً نادرست را مطرح می‌کند که رشد درازمدتِ اقتصادِ سرمایه‌داری به نرخ رشد نیروی کار آن بستگی دارد. اگر این ادعا درست بود، پس باید از مهاجران به آمریکا همچون ابزاری برای افزایش نرخ رشد آن اقتصاد استقبال می‌شد، اما این‌طور نیست و بلای بیکاری حتی محبوبیت موضعگیری افراطی ترامپ در مورد مهاجرت را باعث می‌شود. در‌واقع وضعیت کنونی طنزآمیز است به‌طوری که حزبی در آلمان که چپ‌ترین موضعگیری سیاسی را دارد- حزب سارا واگنکنشت- در زمینهٔ مهاجرت باید موضعی درپیش بگیرد که با موضعگیری تشکیلات راستگرای آلمان تفاوتی نداشته باشد. حزب سارا واگنکشت از حزب چپ آلمان به‌علت حمایت این حزب با سکوت از جنگ‌های پیمان ناتو، از آن جدا شد. بلای بیکاری که بسیار گسترده است هم کشورهایی که مبدأ مهاجرت هستند و هم کشورهای مقصد مهاجرت را گرفتار می‌کند و به‌صورتی اجتناب‌ناپذیر در سراسر زمان وجود سرمایه‌داری آن را همراهی می‌کند و در دوره بحران اقتصادی شکلی کشنده به‌خود می‌گیرد که در حال حاضر زیربنای رفتار غیرانسانی‌ای است که شاهد آن هستیم، رفتاری که با انسان‌ها به‌منزلهٔ چهارپایان رفتار می‌کنند و آنان را در زنجیر اخراج می‌کنند. درمقابل، جامعه‌‌های سوسیالیستی سابق در برابر چنین بلای اجتماعی کاملاً مصونیت داشتند. در‌واقع آنان نه با بیکاری بلکه با کمبود نیروی کار مواجه بودند. یانوش کورنای، اقتصاددان معروف مجارستانی، اقتصاددانی که اتفاقاً سوسیالیست هم نبود، از الگوی کالکی پیروی کرده بود و بین نظام اقتصادی “محدود به تقاضا” و نظام اقتصادی “محدود به منابع” تمایز قائل شده بود. از نظر او سرمایه‌داری نظام اقتصادی‌ای محدود به تقاضا و سوسیالیسم نظام اقتصادی‌ای محدود به منابع بود. یکی از پیامدهای محدود بودن به منابع این بود که جامعه‌های سوسیالیستی سابق با کمبود، جیره‌بندی، و صف مشخص می‌شدند. با استفاده کامل از منابع، مقدار کالایی که می‌توانستند تولید کنند با قیمت‌های رایج کم‌تر از قدرت خرید مردم بود. اما این بدان معناست که از منابع از جمله نیروی کار موجود به‌طور‌کامل استفاده می‌کرده‌اند. در‌واقع جامعه‌های سوسیالیستی سابق تنها جامعه‌هایی در دوران معاصر بوده‌اند که اشتغال کامل را تجربه کرده‌اند به‌طوری که نیروی کار با افزایشی قابل‌توجه می‌بایست در نرخ مشارکت کار زنان افزایش یابد که خود پیامدهای اجتماعی‌ای بسیار عمیق داشت. و علاوه بر کسب درآمدی که اشتغال فراهم می‌کرد، کارگران در آن جامعه‌ها مجبور نبودند کاسته شدن ارزش شخصیت انسان را تجربه کنند، تجربه‌ای که ناگزیر با بیکاری همراه است.

مطلب‌های زیادی علیه جامعه‌های سوسیالیستی سابق از جمله توسط نویسندگان چپ نوشته شده است. و با فروپاشی سوسیالیسم این تصور ایجاد شده است که برای سرمایه‌داری در جامعه‌هایی مانند جامعهٔ ما جایگزینی وجود ندارد. اما حقیقت این است که تا زمانی که جامعهٔ ما جامعه‌ای سرمایه داری است، در حالی که ممکن است در حال تولید میلیاردر باشیم، حقارتی که با هندی بودن در دوران استعمار همراه بود، زمانی که هندی از “طبقه پایین” بود، هرگز ما را ترک نخواهد کرد. با کارگران عادی مانند چهارپایان رفتار خواهد شد؛ وقتی که آنان کشور ما را ترک می‌کنند تا در جایی دیگر زندگی بهتری را جستجو کنند، همان‌طور که بعضی از آنان ناگزیر این کار را خواهند کرد، با دستبند و زنجیر به کشور بازگردانده می‌شوند. فقط در جامعه‌ای سوسیالیستی، که ما با درس گرفتن از اشتباهای گذشته باید آن را بهتر بسازیم، می‌توانیم بر بلای اجتماعی بیکاری، و بر این سرنوشت که با انسان مانند حیوانات رفتار می‌شود ، غلبه کنیم.

پرابهات پاتنایک

به نقل از «نامۀ مردم» شمارۀ ۱۲۳۲، ۱ اردیبهشت اتحا۱۴۰۴

چین: مداخلات نظامی آمریکا راه به جایی نمی‌برند

سخنگوی وزارت امور خارجه چین گفت، آمریکا پس از سندروم ویتنام، اکنون با سندروم افغانستان مواجه است و مداخلات نظامی این کشور راه به جایی نمی‌برند.

ادامه

افغانستان, امریکا, تحلیل, جنگ سرد, جنوب شرق آسیا, جهان, چین, دخالت نظامی, دیدگاه, سوریه, عراق, کامبوج, کره جنوبی, لیبی

پیش به‌سوی ارتقای سطح مبارزۀ جنبش مردمی برگردِ برنامه‌ای ترقی‌خواهانه!

ابراهیم رئیسی روز سه شنبه ۱۲ مردادماه۱۴۰۰ پس از دریافت “حکم تنفیذ” از جانب ولی فقیه در مقام رئیس‌جمهور کشور تأیید می‌شود. در این روز بنا بر قانون اساسی حکومت اسلامی، نتیجه انتخابات نمایشی این دوره “مشروعیت” پیدا خواهد کرد و با اجرای مراسم تحلیف در روز پنجشنبه ۱۴ مرداد‌ماه، ابراهیم رئیسی زمام قوۀ مجریه ... پیش به‌سوی ارتقای سطح مبارزۀ جنبش مردمی برگردِ برنامه‌ای ترقی‌خواهانه!

ادامه

اقتصادی, ایران, حقوق بشر, دیدگاه, سیاسی, مقاله, نئولیبرالیسم

واکسن‌ها باید بدون داشتن حق ثبت انحصاری و به‌رایگان در اختیار همه گذاشته شود!

در تاریخ ۱۸ ژانویه ۲۰۲۱/ ۲۹ دی‌ماه ۱۳۹۹، رئیس سازمان جهانی بهداشت، دکتر تدروس ادهانوم قبریسوس، آشکارا اعلام کرد که فقط ۲۵ دوز-آری ۲۵ دوز- واکسن کرونا در سراسر فقیرترین کشورها تزریق شده است، در حالی که در کشورهای ثروتمند ۳۹ میلیون دوز تزریق شده است.

ادامه

استعمار, اسکاتلند, افریقای جنوبی, امارات, انگلستان, جهان, حقوق بشر, دیدگاه, سازمان بهداشت جهانی, مقاله

آمریکای لاتین و پیکار علیه سیاست‌های نواستعماری و امپریالیسم

رفیق سکورو گومز، رئیس “شورای جهانی صلح” و از رهبران سیاسی چپ برزیل، در گفت‌وگویی ریشه‌های سیاست‌های امپریالیسم در آمریکای لاتین و مبارزات برنامه‌ریزی شدهٔ جنبش صلح و نیروهای چپ و ترقی‌خواه به‌منظور خاتمه دادن به نظام مداخله‌جویی و غارتگری بر پایهٔ نواستعمار (نئوکلونیالیسم) در قاره را توضیح می‌دهد.

ادامه

استعمار, امپریالیسم, امریکا, امریکای لاتین, برزیل, بولیوی, دیدگاه, صلح, مقاله, نئولیبرالیسم, ونزوئلا