در پی پایان یافتن نمایش انتخابات ریاست جمهوری، تهیه و امضای اعتبارنامهٔ پزشکیان در شورای نگهبان و ارسال آن به دفتر خامنهای در روز چهارشنبه ۳ مرداد برای تأیید “رهبر”، امضای حکم برگماری یا تنفیذ پزشکیان در مقام ریاستجمهوری بهدست خامنهای در روز یکشنبه ۷ مرداد، و معرفی وزیران دولت چهاردهم به بیت رهبری برای وارسی و تأیید، مجموعۀ حکومت ولایی و در رأس آن خامنهای وارد مرحلۀ حساسی در برابر جامعه و معضلات آن شده است.
به بیان سخنگوی شورای نگهبان، “تنفیذ رئیسجمهور بهمعنای اجازهٔ اِعمال برخی از شئون ولایت در عرصهٔ عملی اداره کشور است”، که در واقع نشاندهندهٔ آن است که در این رژیم، رئیسجمهور کارگزار ولایت و ولی فقیه است. اما بخش اعظم جامعه تا کنون نهتنها به نتیجۀ نمایش انتخابات و هیاهوهای امثال جواد ظریف دربارهٔ ترکیب کابینۀ جدید بیاعتنا بوده، بلکه به سخنوریها و فلسفهبافیهای تکراری در مورد اهمیت و مزیتهای بیرون آمدن نام مسعود پزشکیان از صندوقهای رأی بهعنوان رئیسجمهور مورد نظر “رهبری” توجهی نداشته است. توجه زحمتکشان کشور به تأمین معیشت و رفاه و آسایشی است که با همین شعبدهبازیها سالهاست از آنها سلب و در عوض راه سرمایههای کلان برای غارت ثروت ملی و ربودن دسترنج زحمتکشان باز شده است.
از این هفته، پس از برگزاری مراسم تحلیف با حضور اعضای شورای نگهبان و رئیس قوه قضائیه در مجلس در روز سهشنبه ۹ مرداد، پزشکیان و پشتیبان اصلی او شخص خامنهای باید نشان دهند چه مزیتها و بهرههایی قرار است نصیب زحمتکشان شود. بخش اعظم مردم و بهویژه زحمتکشان مدتهاست که در برابر این شعبدهبازیهای حکومت برای گرفتن حقوق اجتماعیشان مبارزه میکنند. بدون برنامههای مشخص و عملی مؤثر برای بهبود معیشت و رفاه و آسایش زحمتکشان، هیچکدام از نمایشهای انتخاباتی و شوهای تلویزیونی نامزدهای تأییدشدهٔ بیت رهبری، سخنرانیهای آتشین امثال جواد ظریف، و تئوریبافیهای سادهلوحانه یا فریبکارانه تکراری برای بقای رژیم مورد اعتنای زحمتکشان نیست و نخواهد بود. تحلیلهای کسانی مانند عباس عبدی، محمد فاضلی، سعید لیلاز، و جز اینها را اساساً باید معیوب و بلکه گمراه کننده دانست. هیچکدام از آنها در توجیه “اهمیت” برگماری پزشکیان- آن هم از جانب رهبری- برای “نجات ایران” کوچکترین اشارهای به نقش تعیینکنندهٔ مقام ولایت و جایگاه ولی فقیه نمیکنند که ستون اصلی این رژیم ارتجاعی است. در این گونه تحلیلها همواره- خواسته یا نخواسته- جایگاه “بیت رهبری” و ولی فقیه از زیر ضربه خارج شده و در عوض، با اشاره به مفاهیمی گُنگ مانند “هستهٔ سخت قدرت” یا “سیستم سیاسی”، رؤیای استحالۀ جمهوری اسلامی ولایی از راه مماشات در پشت درهای بسته با دیکتاتور پرورانده شده است. “سیاستوَرزی” اینان در همین حد است، و به اکثریت محروم از حقوق اجتماعی و زندگی شایسته اعتنایی ندارند.
واقعیت آن است که دیکتاتوری حاکم با گزینش و چینش نامزدهای مطلوبش و به میدان آوردن پزشکیان، برخلاف ظاهر امر، نهتنها بحران شکاف بین مردم و حکومت را نتوانسته است آرام کند، بلکه خواستهای مبرم زحمتکشان و کل جامعه برای زندگی شایسته و حقوق انسانی را بسیار برجستهتر کرده است. تحریم وسیع انتخابات فرمایشی، حتی با به میدان آوردن پزشکیان، بهروشنی مخالفت بنیادی جامعه با برنامههای کلان حکومت را به نمایش گذاشت.
برخلاف تبلیغات حکومتی و تحلیلهای سطحی رسانههای مُجاز دربارهٔ تحریم نشدن وسیع انتخابات، پزشکیان خودش نهفقط تحریم وسیع را پذیرفته، بلکه تهدید “نه بزرگ” مردم برای رژیم را کاملاً متوجه شده است. پزشکیان خوب میداند که آرای رسمی اعلامشده به نام او نهفقط نمایانگر پایگاه اجتماعی او نیست، بلکه “نه بزرگ” اکثر مردم به رژیم و نمایش انتخاباتیاش مؤید مخالفت گستردهٔ جامعه با کل “نظام” است. ولی او، بعد از سخنرانی در روز ۳۱ تیر در مجلس، پس از آنکه کوشید واقعیت تحریم انتخاباتی را وارونه نشان دهد، گفت “مشت محکمی بر دهان” تحریمیها و مردمی زده شد که رأی ندادند، که نشاندهندهٔ دیدگاه ارتجاعی و برخورد خشن او به مردم کشور است. این برخورد زشت او با واکنش منفی گسترده و برحق افکار عمومی روبهرو شد. در نتیجه، خودش و مشاورانش با دستپاچگی کوشیدند آن را رفع و رجوع کنند. روز بعد، پزشکیان ضمن تأیید مجدد تحریم گستردهٔ انتخابات و پیامدهای آن مجبور شد بگوید: “از این اظهارات بنده اشتباه برداشت شد. آنهایی هم که پای صندوقهای رأی نیامدند مردم ما هستند.”
به پزشکیان درس خوبی داده شد تا در برابر افکار عمومی مراقب نحوۀ چرخش زبانش باشد. او از این به بعد در برابر زحمتکشان و زنان و مردان آزادهٔ کشور باید پاسخگوی عملکردش “در چهارچوب سیاستهای کلی نظام ابلاغی از سوی رهبر معظم انقلاب” باشد. پزشکیان روز پنجشنبۀ گذشته در گفتوگوی اختصاصی با رسانهٔ بیت رهبری بار دیگر بر ادامه دادن به همان سیاستهای مورد نظر خامنهای تأکید کرد و گفت: “ما سیاستهای کلی مقام معظم رهبری را داریم که چراغ راهنمای مسیر است و هدف ما را مشخص میکند.” او نمیتواند همان گزافهگوییهای چند هفته پیش در کارزار انتخابات نمایشی را تکرار کند و بگوید “برنامهای ندارد” جز اجرای فرمانهای رهبرش. دورهٔ این گفتمانهای نامسئولانه و بیمایه یا جلب توجهها با بگومگوهای جنجالی با امثال جلیلی و زاکانی بدنام در نمایشهای تلویزیونی نیز تمام شده است. کارگران و دیگر زحمتکشان به ستوه آمده از وضع معیشت فلاکتبار و پایمال شدن حقوق و آزادیهای اجتماعی و فردی فقط و فقط به کارکرد و نتیجۀ عملی سیاستهای دولت چهاردهم توجه و اعتنا دارند و برایشان مهم است، نه حرفهای مبهمی که در عمل فقط باعث تداوم غارت ثروت ملی، رشد سرمایههای کلان، و افزایش فاصلهٔ طبقاتی میشود.
در پی تحریم وسیع مجدد انتخابات نمایشی در جامعه و ناتوانی رژیم در گرم کردن تنور این نمایش، حتی با آوردن “نامزد پاکدست” و سوزاندن مهرههایی مانند جلیلی و قالیباف، خامنهای و دیگر سران حکومت اکنون میدانند که وضع نامتعادل کل رژیم در برابر حقطلبی و عدالتجویی و آزادیخواهی جامعه تا چه حد برای “نظام” تهدیدکننده است. شواهد امر نشان میدهد که پروژۀ میدان دادن به کاروان پزشکیان-اصلاحطلبان احتمالاً تنها راه ممکن برای نهادهای بالادستی حکومت در این برهه بوده است. خامنهای هفتۀ گذشته با اصرار و نگرانی و تأکید چندباره بر ضرورت “صدای واحد” بین ارکان قدرت در رژیم اعلام کرد: “توصیه مؤکد من تعامل سازنده مجلس با دولت جدید است. موفقیت رئیسجمهور و دولت جدید موفقیت همهٔ ما است.[…] ارکان مختلف نظام باید یک مجموعهٔ واحد را شکل دهند که تحقق این هدف نیازمند تعامل و همکاری و حتی گاهی اغماض و چشمپوشی است.”
این یعنی پذیرش اوضاع بسیار بحرانی رژیم و اینکه تا اطلاع بعدی از طرف “نمایندۀ خدا بر زمین”، برای دفع “تهدید” مردم حقطلب علیه بقای “نظام” دیکتاتوری، همۀ جناحها و جریانهای متصل به هرم قدرت، از جمله “جبهۀ پایداری”، باید فعلاً میدان را به رئیسجمهور برگماردۀ ولی فقیه بسپارند. حرکت مردمی تحریم گستردۀ انتخابات ضرب شست محکمی به شخص دیکتاتور و مجموعهٔ رژیم بود که اکنون آنها را به تکاپو انداخته است. حزب ما قبلاً نیز گفته است که “نه بزرگ” دوبارۀ مردم به حکومت در انتخابات اخیر نشاندهندهٔ وجود نیروی بالقوهای است که در صورت هماهنگی و سازماندهی میتواند توازن قدرت را بهنفع جنبش مردمی و مبارزۀ ضدّدیکتاتوری تغییر دهد.
در تبلیغات حکومتی و سخنوریهای خامنهای برای لاپوشانی کردن شکست پروژۀ “مشارکت حداکثری” و منحرف کردن افکار عمومی بهسوی “دشمن خارجی” تلاش شده است که وانمود کنند تحریم انتخابات تحت تأثیر “اپوزیسیون جعلی” در خارج از کشور بوده است. اما این ترفند پوسیده مدتهاست که بیاعتبار و بیاثر شده است.
تحریم وسیع انتخابات در حکم مخالفت جامعه با کل جمهوری اسلامی برخلاف ادعاهای تبلیغات حکومتی یا تحلیلهای بیمایه و سطحی ارتباطی به فعالیتهای “براندازانهٔ” سلطنتطلبان و رسانههایی مانند ایران اینترنشنال و بیبیسی فارسی نداشت. این اقدام آگاهانه و هوشیارانهٔ بخش اعظم جامعه ریشه در وضع مادّی فلاکتبار زحمتکشان و رشد آگاهی عمومی دارد. ژستهای توهّمآمیز و سخنوریهای پوچ رضا پهلوی و هواداران فاشیستمآب او مدتهاست که در افکار عمومی بیاعتبار شده است. اکنون کاملاً روشن شده است که این جماعت فقط به فکر احیای پادشاهی و تداوم رژیم گذشتهاند، نه استقلال ملی و تأمین زندگی شایسته برای زحمتکشان و تحقق حقوق و آزادیهای دموکراتیک فردی و اجتماعی.
برنامۀ هراسافکنی با استفاده از مرتجعانی مانند جلیلی، جبهۀ پایداری، یا “دولت سایه” برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی امروزه تقریباً کاملاً بیاثر شده است. اکثریت جامعه خوب میداند که این مترسکها یکباره پدید نیامدهاند و همواره با اطلاع و اجازۀ “رهبری”، بنا به شرایط موجود و ضرورت حفظ دیکتاتوری ولایی، روی صحنه یا پشت صحنه عمل کردهاند و خواهند کرد. فعلاً، برای میدان دادن به پزشکیان، این مترسکها بهدستور “رهبری” به پشت صحنه فرستاده شدهاند تا به جرم و جنایتهای همیشگیشان ادامه دهند. پزشکیان جمعۀ گذشته در تأیید این موضوع گفت: “باید بپذیریم و میپذیریم که اگر حضور مقام معظم رهبری نبود، این اتفاقات شکل نمیگرفت. آگاهی و درایت مقام معظم رهبری بود که اجازه نداد یک عده همچنان مداخله کنند و نگذارند این صحنهها به وجود بیاید.”
حزب تودۀ ایران همواره تأکید کرده است که تغییر توازن نیروهای اجتماعی در داخل کشور بهنفع جنبش ضدّدیکتاتوری است که حرف آخر را خواهد زد. تحریم وسیع انتخابات نمایشی اخیر گام مهم و بزرگی در این مسیر بود. در ارتباط با همین موضوع، این نظر مصطفی تاجزاده نیز شایان توجه است: “توازن قوا در کشور بهسود ملت در حال تغییر است. جامعهٔ ما آنقدر قدرتمند شده است که توانست در اوج قدرت ظاهری حکومت یکدست، خواب خالصسازان را آشفته سازد و حجاب را آزاد کند و نظام را از عمق راهبردی خود به عقب راند. این ملت میتواند و توانسته است با رأی دادن یا رأی ندادن حاکمیت را تنبیه کند.”
تحولات چند ماه گذشته بار دیگر این واقعیت انکارنشدنی را نشان داد که در جمهوری اسلامی ایران هیچ تصمیم و اقدام مهم و تعیینکنندهای بدون دخالت مستقیم “رهبری” گرفته و اجرا نمیشود. دیکتاتور، برای حفظ حکومت دیکتاتوری، مسیر هر نوع امکان تغییری را که نظام سیاسی یا اقتصاد سیاسی سرمایهدارانه و ناعادلانهٔ آن را تهدید کند خواهد بست. این همان “چراغ راهنما”یی است که پزشکیان به آن اشاره میکند.
از این رو، برخلاف دیدگاهها و سیاستوَرزیهایی که در آنها این نقش تعیینکنندۀ “رهبری” عامدانه در نظر گرفته نمیشود، نیروها و نظریهپردازان سیاسی مترقی ملی و خواهان تحول بنیادی و برچیدن بساط رژیم دیکتاتوری کنونی در گام بعدی باید محور استبداد، یعنی حاکمیت مطلق ولایت فقیه را هدف قرار دهند که سدّ اصلی در مسیر مبارزه برای تحقق دگرگونیهای واقعی ملی-دموکراتیک و عبور از جمهوری اسلامی است. مبارزه ادامه دارد!
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۲۱۳، ۸ مرداد ۱۴۰۳