محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه یکشنبه (٩ آبان ١٣٩۵) در جمع وابستگان نظامی و نمایندگان دفاعی و انتظامی کشور سخنرانی کرد که متن کامل آن روز پنجشنبه منتشر شد. بخشهایی از گفتههای ظریف در ادامه میآید.
امروز که حدود ١۴ سال از حمله آمریکا به عراق می گذرد، کماکان مشاهده میکنیم که هنوز از این باتلاق بیرون نیامدهاند. در واقع، دولت آمریکا خیال میکرد پس از حمله به افغانستان، با یک حمله موفق به عراق میتواند آن شرایط را نهادینه کند.
به نظرم، اینکه با وجود فشار صهیونیستها و همه فشارهای لابیهای آنها در آمریکا و با وجود آنکه شارون گفته بود بغداد آدرس غلط و آدرس درست تهران است، آمریکا به عراق حمله کرد، برای این بود که بتواند با بهدستآوردن یک پیروزی نظامی دیگر، در محیطی فراتر از افغانستان فروپاشیده و علیه یک دولت مستقر، ثابت کند که نظم نوین آمریکایی شکل گرفته است. بنابراین انتخاب عراق به جای ایران به دلیل دشمنی بیشتر آنها با صدام حسین نبود، بلکه به دلیل تصور و توهم پیروزی آسان بر آن کشور بود؛ چون میدانستند نمیتوانند پیروزی نظامی بر ایران بهدست آورند و در مقابل اطمینان داشتند که پیروزی بر عراق کاملا در یک عملیات سریع ممکن است.
امروز قدرت نظامی که هنوز هم عامل اصلی قدرت است و به همین دلیل همه ما مدیون بزرگوارانی هستیم که چه در داخل کشور و چه در جبههها و مدافعان حرم از جان خود برای امنیت ما مایه میگذارند، در کنار توان اقتصادی و در شرایط جهانیشدن ارتباطات و حتی جهانیشدن احساسات، قدرت تأثیرگذاری بر اذهان، قدرت اجماعسازی، قدرت ایجاد فکر، قدرت ایجاد بینش، قدرت آیندهپردازی و تصویرسازی از آینده موردنظر و نیاز شما، همه و همه مجموعه ابزار قدرت هستند که میتوانند به یک کشور بسیار فراتر از شرایط گذشته، نقش و نفوذ و توان کاهش آسیبپذیری بدهند.
دوران قدرقدرتی یک یا حتی چند قدرت به سر آمده و به همین دلیل می بینیم که امروز قدرتهایی همانند آمریکا و روسیه، حتی با همکاری همدیگر نیز نمیتوانند مشکلات بینالمللی را حل کنند و نیاز به حضور و همکاری قدرتهایی مانند جمهوری اسلامی ایران دارند. این به دلیل شرایط ویژهای است که دوران گذار برای کشورها ایجاد میکند.
بنده ادعا نمیکنم مذاکرات هستهای برای ایران قدرت آفرید. قدرت ایران قبل از مذاکرات وجود داشت و همان طور که گفتم، موضوع هستهای برای تخلیه قدرت ایران بود.
بنابراین توافق هستهای و برجام، قدرت ایران را دوباره رها کرد. خیلیها در منطقه و جهان پس از وضع تحریمهای شورای امنیت تصور کردند کار ایران تمام شد. چون سابقه را دیده بودند که هر کشوری که در ٧٠ سال گذشته پروندهاش به شورای امنیت رفته، سالم بیرون نیامده است.
یک مشکلی که ما در ایران داریم این است که به نگاه و رویکرد دیگران به مذاکرات هستهای و نتیجه آن خیلی توجه نمیکنیم. منطقه معتقد است مذاکرات هستهای و برجام یک تحول راهبردی بود. نه اینکه برجام به معنای زانوزدن آمریکا در مقابل ایران است. من هیچ وقت چنین ادعایی را نکرده و نخواهم کرد. برجام حاصل یک بدهبستان سیاسی است. اما برجام، ایران را از آنچه آنها فکر میکردند کارش تمام شده، مجددا به همان قدرت استراتژیک گذشته بازگرداند.
سعودیها قبلا هم تلاش مشابهی برای منحرفکردن تهدید از خوشان به سمت ایران داشتهاند و در ظاهر موفقیتهایی هم کسب کردهاند. بعد از ١١ سپتامبر، بخش عمدهای از رهبران سیاسی جهان و یک گرایش در مسئولان نومحافظهکار آمریکایی معتقد بودند دلیل ناامنی در منطقه و تروریسم افراطی در جهان، ناتوانی و فساد و خودکامگی برخی نظامهای عربی
– بهویژه نظام سعودی – است و برای همین راهحل درازمدت، ترویج نوعی دموکراسی مدیریتشده در جهان عرب است.
هدف اصلی طرح، متحدان آمریکا بودند و نه الزاما ایران. در مدت شش سال، یعنی از سال ٢٠٠١ که حادثه ١١ سپتامبر رخ داد، تا سال ٢٠٠۶ که جورج بوش سخنرانی معروفش را در ابوظبی ایراد کرد، در این فاصله، سعودیها و متحدانشان توانستند با یک طراحی وسیع سیاسی و لابی گسترده، طرح خاورمیانه بزرگ را از یک طرح ضد خودشان به یک طرح ضد ایرانی تبدیل کنند. البته آمادگی و استعداد آمریکاییها برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران هم بستر مناسبی برای این فضاسازی سعودیها فراهم کرد. این بار نیز دقیقا همین تلاش را دارند. چندینبرابرشدن بودجه چندصدمیلیونی لابی سعودی در آمریکا در ماههای گذشته به همین دلیل است.
جمهوری اسلامی در شرایط قدرتمندی قرار گرفته است. در این شرایطِ قدرتمندی در جهان در حال گذار، امکان تبدیل این قدرت به یک نفوذ و قدرت و اقتدار نهادینه و درازمدت برای جمهوری اسلامی وجود دارد.
شرق