به انگیزه سالگرد تیرباران رفیق خسرو روزبه، قهرمان ملی ایران!

فریاد خروشان رفیق خسرو روزبه، عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران، در اعماق بیدادگاه های رژیم کودتایی محمدرضا پهلوی، به صدای رسای نیروهای مردمی برای سرنگونی استبداد سلطنتی بدل شد؛ استبدادی که سرانجام در بهمن ۵۷ فروپاشید. جلادانی که می پنداشتند با به خاک و خون کشیدن مبارزان توده ای می توانند «آخرین شعله های ... به انگیزه سالگرد تیرباران رفیق خسرو روزبه، قهرمان ملی ایران!

ادامه

اجتماعی, استبداد, استعمار, ایران, تاریخ, سرمایه داران, سوسیالیسم, فساد, فقر, کودتا, یادنامه

بزرگداشت هشتادمین سالگرد پیروزی بر فاشیسم

در بحبوحهٔ آشفتگی و بی‌ثباتی فزاینده در سراسر جهان، حزب تودهٔ ایران بار دیگر بر تعهدش به پیکار بین‌المللی برای تحقق صلح، برابری، حقوق بشر و حقوق دموکراتیک، و عدالت اجتماعی تأکید می‌کند. جمعه ۹ مه ۲۰۲۵ هشتادمین سالگرد روزی است که پس از تسلیم شدن بی‌قیدوشرط فرماندهی عالی ارتش نازی، که به جنگ جهانی ... بزرگداشت هشتادمین سالگرد پیروزی بر فاشیسم

ادامه

آزادی, آسیای جنوب شرقی, آلمان, آمریکا, اروپای مرکزی, استعمار, اقتصادی, امپریالیسم, انگلیس, اوکراین, ایتالیا, بلژیک, پرتغال, جهان, چین, شرق آسیا, صلح, غرب, فرانسه, کارائیب, ناسیونالیسم, هلند

پنجاهمین سالگرد پیروزی ویتنام در جنگ با آمریکا و وحدت مجدد ویتنام

روز چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت مصادف با پنجاهمین سالگرد سقوط سایگون (۳۰ آوریل ۱۹۷۵) بود، روزی که مردم قهرمان ویتنام موفق شدند امپریالیسم آمریکا را شکست دهند و به اتحاد ملی دست یابند. پس از دهه‌ها مبارزه با اشغال فرانسه و مداخلهٔ آمریکا، دهقانان، کارگران، زنان، جوانان، و سربازان ویتنام، به‌رهبری حزب کمونیست ویتنام و رهنمودهای ... پنجاهمین سالگرد پیروزی ویتنام در جنگ با آمریکا و وحدت مجدد ویتنام

ادامه

آزادی, آسیای جنوب شرقی, آمریکا, استعمار, استقلال, امپریالیسم, انترناسیونالیسم, تاریخ, جوانان, حزب کمونیست, دهقانی, زنان, سوسیالیسم, صلح, فرانسه, فقر, کارگری, کامبوج, کمونیسم, لائوس, مارکسیسم, مارکسیسم-لنینیسم, همبستگی, ویتنام, یادنامه

درودِ آتشین به پیکارِ بیش از یک سدهٔ طبقهٔ کارگر و زحمتکشان ایران برای شکل‌گیریِ جامعه‌ای رها از فقر و محرومیت

اعلامیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران به‌مناسبتِ اول ماه مه، روز جهانی کارگر! درودِ آتشین به پیکارِ بیش از یک سدهٔ طبقهٔ کارگر و زحمتکشان ایران برای شکل‌گیریِ جامعه‌ای رها از فقر و محرومیت، برای داشتن حکومتی ملی و مردمی، و برای بهره‌مندی از آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی! کارگران و زحمتکشان ایران! کمیتۀ مرکزی ... درودِ آتشین به پیکارِ بیش از یک سدهٔ طبقهٔ کارگر و زحمتکشان ایران برای شکل‌گیریِ جامعه‌ای رها از فقر و محرومیت

ادامه

آزادی, آمریکا, استبداد, استثمار, استقلال, اسراییل, اقتصادی, السالوادور, امپریالیسم, ایران, بازنشستگان, پرستاران, تورم, جهان, سرمایه‌داری, طبقه کارگر, فاشیسم, فرهنگیان, فقر, فلسطین, گرسنگی, محیط زیست, معلمان, معیشت, نئولیبرالیسم

اول ماه مه ۲۰۲۵ ـ به سوی مبارزه برای کار، صلح و سوسیالیسم

اول ماه مه را در فضایی مملو از نگرانی و عدم اطمینان نسبت به روند رویدادها چه در سوئد و چه در سطح بین المللی، جشن می گیریم. بنا به قرارداد کار دسته جمعی منعقد شده در بخش صنعتی،دستمزدها در طی دوسال آینده به میزان ۶.۴ درصد اضافه می شود. این ملاکی برای تعیین دستمزدها ... اول ماه مه ۲۰۲۵ ـ به سوی مبارزه برای کار، صلح و سوسیالیسم

ادامه

آزادی, آمریکا, اروپا, استراتژی, اسراییل, اقتصادی, امپریالیسم, ایران, ترکیه, جهان, درمان, سرمایه‌داری, سوئد, سوسیالیسم, صلح, طبقه کارگر, عدالت اجتماعی, فلسطین, ناتو

شکنجه به گواهی همسر جان‌ باخته‌ام

من دراینجا درهمگامی باکارزار ”#من_هم_شکنجه_شدم” از شکنجه و اعدام همسرم، و آنچه بر همراهانش رفت، می‌نویسم و نیز از مادرش می‌گویم که رنج فرزند دق‌مرگش کرد.

اقدام شجاعانه‌ی اخیر سپیده قلیان از طریق ضبط وپخش ویدئویی افشاگرانه، توجه افکار همگانی را به فجایع جاری در زندان‌های جمهوری اسلامی جلب کرده است. ابتکار هوشمندانه‌ی اسماعیل بخشی دربه چالش کشیدن عاملان و آمران شکنجه، آغازگر جنبشی است که به شکنجه “نه “می‌گوید. درپی آن، پیکار علیه نقض حقوق بشر در ایران نیز وارد دور تازه‌ای شده است.

 

ازسوی دیگر دروغگویی وانکار دستگاه‌های اطلاعاتی و کارگزاران قضایی رژیم، برکارزار افشاء و لغو شکنجه درایران بیش ازهمیشه دامن زده است. کارزار” #من_هم_شکنجه_شدم”، گام بلندی است دراین راستا.

 

دستگیری مجدد سپیده قلیان و اسماعیل بخشی و پخش همزمان نمایش‌های رسواشده‌ای ازسوی دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم به نام ” طراحی سوخته ” علیه آنان، نشان از خطیربودن لحظه‌ها دارد. فرصت را نباید از دست داد. باید بشریت ترقیخواه و محافل دفاع از حقوق بشر را پر‌توان‌تر از همیشه به یاری طلبید. آشکار کردن هرنمونه از شکنجه، در هر زمان و مکان که خود از سر گذرانده‌ایم و یا شاهد آن بوده‌ایم، گامی است در مستند سازی هرچه بیش‌تر بیدادی که در زندان‌های جمهوری اسلامی گذشته و می‌گذرد. شرکت در کارزار” من هم شکنجه شدم” به هرشکل ممکن، کمک مؤثری است در این راه پشتیبانی از کارزارهای لغو شکنجه و اعدام در ایران، ضرورتی درنگ‌ناپذیر است.

 

به نوبه‌ی خود با استناد به گواهی همسرم در باره‌ی شکنجه، در این کارزار شرکت می‌‌کنم. او نوشته است:

 

«…مکرر تهدید به اعدام شده و شکنجه‌های جسمی و روحی سنگین و طاقت فرسایی را متحمل شده بودم. اغلب رفقا. بصورت سبعانه‌ای مورد شکنجه قرار گرفته‌اند که عوارض شدید آن آشکار است…»

 

آنچه خواندید بخشی از یکی ازنامه‌هایی است که علیرضا اکبری شاندیز – همسرجان باخته‌ی نگارنده – سه دهه پیش از این بطور مخفیانه از زندان به بیرون فرستاده بود. آنچه در آن نامه آمده، از نخستین خبررسانی‌ها‌ی مخفی از درون شکنجه گاه‌های رژیم اسلامی است. آن نامه در ۱۲ مرداد سال ۱۳۶۵ به دست من رسید.

 

علیرضا اکبری شاندیز را در ۱۶ خرداد ۱۳۶۱ در مرز ورود از ناحیه ارومیه به کردستان دستگیر کردند. او عضو هیئت سیاسی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و مسئول شاخه‌ی کردستان سازمان از اسفند سال ۱۳۵۸ تا به آن تاریخ بود. محمدامین شیرخانی (مینه ) و ابراهیم لطف الله زاده (سعید ) دوتن دیگر از کادرهای برجسته‌ی فدائیان (اکثریت ) و از چهره‌های تاثیرگذار سازمان در شاخه‌ی کردستان رانیز که همراه او بودند، همانجا دستگیر کردند.

 

پس از بیش وکم دوماه بازجویی در زندان‌های ارومیه و تبریز، هر سه را به بند ۳۰۰۰ (کمیته‌ی مشترک ضد خرابکاری سابق) در تهران منتقل کرده و آنان را به زیرشکنجه‌های جان‌‌سوز بردند. سرانجام محمدامین شیرخانی و ابراهیم لطف الله زاده را در آخرین روزهای شهریور ۱۳۶۴ اعدام کردند.

 

علیرضا را پس از پنج سال شکنجه وزندگی در انفرادی‌های اوین و کمیته در ۱۷ اسفند ۱۳۶۵ به جوخه‌ی اعدام سپردند.

 

او در آن نامه‌ یادشده همچنین نوشته است:

 

«…در ۲۲/۷/۶۴ پس از سه سال و نیم انفرادی با رفقای توده‌ای بهزادی، ابراهیمی، اخگر، جودت، پورهرمزان، کیهان، به آذین، گلاویژ، حاتمی، قائم مقام، رصدی، قربان نژاد، زرشناس، آصف، دادگر، دشتی، عراقی و خراسانی هم اطاق شدم. طی مدت یادشده مکرر تهدید به اعدام شده و شکنجه‌های جسمی و روحی سنگین و طاقت فرسائی رامتحمل شده بودم. اغلب رفقای یادشده بصورت سبعانه‌ای مورد شکنجه قرار گرفته‌اند که عوارض شدید آن آشکاراست. رفقا بیژن نوبری و تقی قانع زیر شکنجه به شهادت رسیدند. دیگر رفقای شهید نیز تا سر حد مرگ شکنجه شده بودند. رضی ماه ها در بیمارستان بود و استخوانهای پاکزاد را درهم شکسته بودند… بدون اغراق در جمهوری اسلامی شکنجه‌ی زندانیان سیاسی و پایمال نمودن ابتدائی‌ترین حقوق آنها …ابعاد وحشیانه و بی‌حد ومرزی یافته.. »

 

مادرعلیرضا، خانم اقدس طایفی که پس از بیش از دو سال از دستگیری فرزندش، درتابستان ۱۳۶۳ ملاقات کوتاهی با او داشته است، در نخستین نگاه پسرش را نشناخت. او که از آن دیدار، بهت زده و حیران بازگشته بود، به اعضای خانواده‌ی خود گفت: «اسکلتی روبرویم ایستاده بود که چند دندانش شکسته بود. ریشی بلندداشت و موهای سرش ریخته بود. ناخن‌هایش بلندبودند و لباسش چرک. چشمانش بی‌فروغ بودند و نای ایستادن نداشت. به انسان‌های اولیه می‌مانست.»

 

مادر که از آن مشاهدات دهشتناک بیمار شده بود، بلافاصله توسط اعضای خانواده در بیمارستان مشهد بستری شد. اما هرگز از چنگال بیماری قلبی و افسردگی شدید که پس از نخستین دیدار با پسرش در زندان جمهوری اسلامی عارضش شده بود، رهایی نیافت.

 

شکنجه واعدام انسان‌ها، تنها به رنج و مرگ فیزیکی یک تن نمی‌انجامد. چه بسیارند کسانی که ازداغ عزیز شکنجه دیده و کشته شده‌ی خود کمر راست نکردند و ازدست رفتند. در این چهل سال حاکمیت فقیهان، شکنجه به درون سیاهچال‌ها و زندان‌های رژِم محدود و محصور نمانده است. عذاب روحی منسوبان زندانیان سیاسی و نابسامان شدن زندگی آنان، خود شکنجه‌ای است دائمی و پنهان. شیرازه‌ی هزاران خانواده‌ی زندانیان سیاسی، در این چهل سال از هم گسسته است.

 

بی‌تردید با رشد و گسترش سازمان یافته‌ی مبارزه علیه شکنجه، این بیداد از جامعه‌ی ما رخت برخواهد بست. چنان نمانده، چنین نیز هم نخواهد ماند. اما تنها یک نسل آگاه است که می‌تواند زنجیره تکرار نکبت و مصیبت را پاره کند، نسلی پرسشگر، پویا و نقاد؛ نسلی که آموخته باشد به حق زندگی و به کرامت انسانی خویش و دیگری احترام بگذارد. کوشش در راه پرورش چنین نسلی، مسئولیت بزرگی است که برعهده‌ی جامعه‌ی روشنفکری ایران است.

رقیه دانشگری

زمانه

وقتی لنین مُرد!

می‌گویند؛ وقتی لنین مُرد، سربازِ مراقب جسد لنین به رفیق‌اش گفت؛   من نمی‌خواستم باور کنم،   رفتم جلو، آنجائی که او خوابیده بود،   در گوش او فریاد زدم، ایلیچ ! استثمارگران آمدند،

ادامه

جهان, روسیه, فرهنگ, یادنامه

هزاران نفر در برلین یاد رزا لوکزمبورگ و کارل لیبکنشت را گرامی داشتند

دو رهبر سوسیالیست‌های آلمان صد سال پیش، در ژانویه ۱۹۱۹، به قتل رسیدند. هزاران نفر در خیابان‌های برلین، پایتخت آلمان، راهپیمایی کردند و یاد رزا لوکزمبورگ و کارل لیبکنشت را گرامی داشتند.

ادامه

المان, جهان, خبر, غرب اروپا, یادنامه