هائیتی و هندوراس در هفتههای اخیر خبرساز شدهاند. خوآن اورلاندو اِرناندز (Juan Orlando Hernández) رئیسجهمور سابق هندوراس، بهتازگی در دادگاهی در ایالات متحد بهاتهام قاچاق مواد مخدر مجرم شناخته شده و ممکن است به حبس ابد محکوم شود. بهنوبهٔخود، هائیتی در حال حاضر کشوری بدون دولت است: گروههای مسلح علیه نخستوزیر کنونی که با معیارهای ... هائیتی، هندوراس، و هژمونی ایالات متحد آمریکا
کمونیستستیزی همراه با انتقام جویی به شیلی بازگشته است
شیلی در هفتههای اخیر افزایش نگرانکننده حملههای کینتوزانهٔ رسانهای علیه اعتبار حزب کمونیست را شاهد بوده است. این امر موجب شد که رئیسجمهور، گابریل بوریک، وادار به دفاع علنی از این حزب شود و این موضوع در سرمقاله روزنامه “ال سیگلو” در روز دوشنبه ۴ مارس/ ۱۴ اسفندماه ۱۴۰۲مورد بحث قرار بگیرد. رویارویی و بحث ... کمونیستستیزی همراه با انتقام جویی به شیلی بازگشته است
چرا تجارت جنگافزارها وجود دارد؟
امروز، صنعت تسلیحات در قلب نظام سرمایهداری قرار دارد. پژوهشگران کتابخانه یادبود مارکس استدلال میکنند که ما باید با هر دو پدیده مقابله کنیم. درگیریها و کشورگشاییهای نظامی و همچنین تولید و فروش جنگافزار همیشه در کانون نظام سرمایهداری بودهاند. در سال ۱۵۷۷/ ۹۵۶ خورشیدی فرانسیس دریک که در پی طلا و نقره بود، بهغارت ... چرا تجارت جنگافزارها وجود دارد؟
اکنون بیش از هر زمانی دیگر، پایدار باد همبستگی با فلسطین!
بهقلم رفیق “جرمی کرونین”، سیاستمدار و رهبر سرشناس حزب کمونیست آفریقای جنوبی یافتههای دیوان بینالمللی دادگستری مبتنی بر اینکه یورش هولناک اسرائیل به مردم غزه مورد نسلکشیای پذیرفته شده است رویدادی برجسته بهشمار میرود. این حکم، تلاش اسرائیل را برای جلوگیری از آنچه اکنون به رسیدگی قضاییای بنیادی در مورد ارتکاب جنایت علیه بشریت از ... اکنون بیش از هر زمانی دیگر، پایدار باد همبستگی با فلسطین!
حزب کمونیست ایرلند: سخنی در ضرورت مبارزه برای استقلال و وحدت ایرلند!
شروع کار دوبارهٔ پارلمان ایرلند شمالی (استورمونت) و انتخاب میشل اونیل بهمقام “وزیر اول” برای بیپاسخ گذاشتن مسئلهٔ ضرورت مبارزه برای وحدت ایرلند است. حزب کمونیست ایرلند هشدار میدهد تحولات اخیر نشان دهندهٔ راهی بهسوی اتحاد ایرلند و جنبش آزادیبخش ایرلند نمیباشد. انتخاب خانم میشل اونیل، معاون رهبر حزب شین- فِین، بهمقام “وزیر اول” مجلس ... حزب کمونیست ایرلند: سخنی در ضرورت مبارزه برای استقلال و وحدت ایرلند!
سخنرانی رفیق محمد امیدوار، سخنگوی کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران در جشن هشتاد سالگی حزب تودهها
رفقا، هواداران، و دوستان گرامی شرکتکننده در جشن هشتادمین سالگرد بنیانگذاری حزب تودههای کار و زحمت!
درود بر شما و بر همهٔ رزمندگان راه طبقه کارگر و زحمتکشان و همه کوشندگان راه تحقق آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی در میهنمان!
زندهیاد رفیق علی خاوری در مصاحبهای با نامۀ “مردم” بهمناسبت هفتاد و چهارمین سالگرد حزب اشاره کرده بود که “تاریخ حزب تودهٔ ایران از هر نظر و زاویهای که بخواهید به آن نگاه کنید تاریخ منحصربهفرد و یگانهای در کشور ماست. در تاریخ معاصر ایران هیچ حزب سیاسیای را پیدا نخواهید کرد که تأسیس آن بهدست زندانیان سیاسی بنام و عناصر پیشرو و مترقی طرفدار منافع و حقوق کارگران و زحمتکشان صورت گرفته باشد و این حزب توانسته باشد باوجود دههها سرکوب خشن و خونین همچنان بدون هیچ تزلزلی در راه رهایی کشورش از بندهای استعمار، استثمار، و استبداد بهمبارزه ادامه دهد.”
و پیش از این، رفیق قهرمان رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) که در شکنجهگاههای رژِیم استبدادی جان باخت، در مقدمۀ کتاب “اسناد و دیدگاههای حزب تودۀ ایران” دربارۀ تاریخ حزب تودۀ ایران نوشته بود: “به تاریخ میتوان دروغ گفت، اما تاریخ دروغ نمیگوید. تاریخ حزب تودۀ ایران کلمات نیستند، خس و خاشاک باد داده بهدست دشمنان طبقاتی و به طوفان سپرده شده توسط غافلان نیست، بلکه تجربههای خونین، سرگذشتهای سوخته در شعلۀ باروت، میراثهای شکنجه و حبس و تبعید و آموزشهای وسعت داده شده به طبقه و انقلاب است. نباید تکدرختها را بهجای جنگل به نسل از راه رسیده فروخت!”
و پیش از رحمان هاتفی نیز زندهیاد رفیق حجتالله قریشی که در سنگرهای انقلاب جان باخت، گفته بود: “با حزب تودهٔ ایران، تاریخ و سرگذشت شگرفی همدوش است. چیزی مرموز و پُرجاذبه. چیزی بهتبرک روزبه، سیامک، و وارطان در سطر سطر تاریخ این حزب موج میزند؛ چیزی شبیه موج و طوفان.”
رفقا و دوستان
دهم مهرماه امسال، مصادف بود با هشتادمین سالگرد بنیانگذاری حزب تودهٔ ایران. نگاهی گذرا به انبوه نوشتهها و کتابها دربارۀ تاریخ حزب ما نشانگر این واقعیت تلخ است که اکثر آنچه دربارهٔ حزب ما در خلال هشتاد سال گذشته منتشر شده است یا بسیاری از مواردش به سفسطه، افترا، و غرضورزی آلوده است یا تحت تأثیر کارزار تبلیغاتی امپریالیسم و ارتجاع داخلی قرار داشته و گهگاه هم تکرار دقیق همان مطالبی است که در بنگاههای انتشاراتی دستگاههای امنیتی حکومتهای استبدادی حاکم بر میهن ما تهیه شده و همچنان میشود. بدیهی است که اینچنین مجموعهای از نظر شیوه پژوهشی بنیانهای مستحکم علمی تاریخیای ندارند و بنابراین نمیتوانند یاری دهنده نسل جوان کنونی و آینده برای آشنا شدن با حزبی باشند که بهاعتراف دوست و دشمن تأثیرهایی عمیق و همهجانبه بر تاریخ سیاسی و مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری میهن ما داشته است.
در این زمینه کار بزرگی پیش روی نسل کنونی و نسلهای آینده قرار دارد که باید با صبر و حوصله و با اتکا به روشهای علمی پژوهش به آن بپردازند. بنابراین هدف از این گفتار نه ترسیم تاریخ هشتاد سال مبارزه حزب تودههاست و نه نشستن به داوری یکسویه درباره رویدادهای تاریخی متکی بر دادههای امروزی، اگرچه انسانهای امروزی متکی به دادهها و برداشتهایی متفاوت با نسلهای گذشتهاند. تلاش من در این گفتار اشارهای بسیار کوتاه به تاریخ حزب، به تجربههای تلخ و شیرین گذشته، و روشن کردن گوشههایی از سیمای تاریخی حزبی است که هنوز پس از گذشت هشتاد سال و پس از رنجهای عظیم سرکوبهای خشن و خونین حاکمان قدرت، هزاران عضو جانباخته، دهها هزار سال زندان و سالهایی طولانی بدری و سپری کردن در مهاجرتهای ناخواسته، همچنان پیگیر و استوار در راه رهایی کارگران و زحمتکشان از بندهای استثمار و برای استقرار ایرانی آزاد و جامعهای متکی به عدالت اجتماعی میرزمد و به وظیفه تاریخیاش در مقام نماینده سیاسی محرومترین قشرهای جامعه همچنان وفادار مانده است.
بهاعتقاد ما تأسیس حزب توده ایران از نیاز واقعی اجتماعی- اقتصادیای در کشور ما سرچشمه گرفته بود. همانطوری که در اعلامیۀ کمیتۀ مرکزی حزب بهمناسبت هشتادمین سالگرد حزب هم اشاره شده است، اندیشه برابری حقوق زن و مرد، اندیشۀ دموکراسی، عدالت اجتماعی، بهرسمیت شناخته شدن حقوق زحمتکشان بهخصوص کارگران، طرح مسئلۀ آموزش و بهداشت برای همه، ازجمله اندیشههایی بودند که توسط تودهایها در جامعه مطرح شد و تا اعماق آن نفوذ یافت.
زندهیاد عزتالله سحابی در مقالۀ “جبهههای ملی و مردمی در کشورهای پیرامونی” در این زمینه چنین مینویسد: “مارکسیسم و ادبیات سیاسی و فلسفی مربوط به آن، دستاورد یک جنبش جهانی بود که در همان آغاز تشکیل حزب توده، پایهگذاران آن این میراث جهانی را به ارث بردند. … البته حزب توده به دلیل قدرتی که در سالهای ۲۰ تا ۳۲ بهدست آورد توانست تحولاتی در جامعۀ ما بهوجود آورد. قانون کار ایران در سال ۱۳۲۵ زمانی که اعضاء حزب توده در کابینه قوام شرکت داشتند بههمت و پیشنهاد این حزب بهتصویب رسید. … تحولاتی که این حزب در ایران بهوجود آورد از دلایل دوام و نفوذ حزب توده در ایران بود. … ”
بر این اساس روشن است که هم امپریالیسم جهانی بهسرکردگی امپریالیسم آمریکا و هم متحدان و کارگزاران داخلیاش مانند رژیم شاه و وابستگان درباری، نمیتوانستند فعالیت آزاد حزبی را در جامعه قبول کنند که توانسته بود به یک نیروی عظیم و بسیجگر پرتوان کارگران و زحمتکشان بدل شود. آنچه پس از گذشت نزدیک به دهها سال در اسناد کشورهای آمریکا و انگلیس روشن شده است این حقیقت است که یکی از مهمترین هدفهای کودتای ننگین سیا در سال ۱۳۳۲، نابودی حزب تودۀ ایران در جامعه و خشکاندن ریشههای اجتماعی آن بود. سرکوب خونین تودهایها ازجمله اعدام جنایتکارانه رفقای قهرمانی همچون سیامکها، مبشریها، وکیلیها، کیوانها، و روزبهها نشانگر هراس عمیق ارتجاع و امپریالیسم از ادامه حیات و مبارزه حزب ما در ایران بود.
سرکوب طولانی نیروهای “چپ” بهوسیله رژیم شاه سبب شده بود که در جریان رشد جنبش انقلابی در میهنمان نیروهای مذهبی و انحصارطلب با استفاده از امکانات وسیع سازماندهی، مانند مساجد و تکایا، نقش رهبری جنبش را برعهده بگیرند و مُهرونشانشان را از همان ابتدا بر جنبش بکوبند.
نشریه “نوید” در همان هنگام دراینبارۀ نوشت: حزب توده ایران در حد توان خود به شکل فعال در روند جنبش انقلابی کشور شرکت کرد و گروهی از مبارزان تودهای و پارتیزانهای حزب ما جان خود را در این راه از دست دادند و با خون خود سنگرهای انقلاب را رنگین کردند. ازجمله این رفقا میتوان از رفقا خسرو مقصودی، محمد جانجانیان، نادر عبدالمناف، حجتالله قریشی، علی مطلبزاده، محمد سلطانزاده و دیگران… نام برد.
با پیروزی انقلاب بهمن ۵۷ فصلی نو در مبارزات آزادیخواهانه کشور ما گشوده شد و حزب توده ایران پس از گذشت نزدیک به ۲۵ سال فعالیت مخفی بار دیگر به صحنه علنی فعالیت سیاسی کشور بازگشت و در مدتی کوتاه علیرغم سالها دوری و سالها تبلیغات منفی و سمپاشی درباره آن، توانست دهها هزار نفر را در صفهایش متشکل کند.
از فردای پیروزی انقلاب بهمن مبارزهای دشوار در عرصههای مختلف آغاز شد. روحانیون بهرهبری خمینی که سکان انقلاب را بهدست گرفته بودند در ابتدا بهعلت نداشتن توانایی لازم حاضر به تقسیم قدرت با بخشهایی از جبهه ملی و سایر مسلمانان رادیکال گردیدند (در این زمینه خاطرات دکتر سحابی، در نشریه توقیف شده “ایران فردا” دربارهٔ چگونگی اتکای خمینی و یاران او به دیگر نیروها برای گرداندن امور و حتی تهیه متن سخنرانیهای مهم برای او سند تاریخی مهمی است). ترکیب شورای انقلاب و نخستین دولت پس از پیروزی انقلاب نیز ثمرهٔ چنین توافقی بود. حذف کامل نیروهای چپ و دموکراتیک از این ترکیب از همان ابتدا یکی از ضعفهای جدی حاکمیت برآمده از انقلاب بود.
روحانیت حاکم، بهعنوان یک قشر نسبتاً منسجم و صاحب منافعی مشترک، باوجود داشتن اختلافهای نظری با یکدیگر، توانست پیرامون شعار برپایی “نظام اسلامی” بهرهبری خمینی متحد شود و در کوتاهمدت مُهر خود را بر روند حوادث ثبت کند. حزب ما بررغم مخالفتهای باطنی با این روند، روندی که نمودِ روشن آن گنجاندن اصل “ولایت فقیه” در قانون اساسی و سپس اِعمال آن در سیاستگذاری و حکومت بود، و همچنین بهعلت خوشبینی بیشازحد به خمینی در مقام “رهبر انقلاب”، نتوانست به مبارزهای جدی با این روند بپردازد. اختلافها در درون جنبش چپ نیز ازجمله عاملهایی دیگر بود که در عمل به نیروهای ارتجاعی در سرکوب نیروهای مترقی و قبضه کردن قدرت کمک کرد.
از همان نخستین روزهای انقلاب مشخص بود که ارتجاع و امپریالیسم برای درهم کوبیدن جنبش انقلابی مردم دمی از پای نخواهند نشست و از تمام نیرویشان برای این هدف استفاده خواهند کرد.
آغاز جنگ ایران و عراق که حزب ما بهدرستی آن را توطئهٔ جدی امپریالیسم برای شکست انقلاب ارزیابی کرده بود نیز بهمثابه عاملی تعیین کننده به نیروهای ارتجاعی و طرفداران خمینی برای بهدست گرفتن قدرت بهطورانحصاری، کمک کرد.
با یورش گسترده و خونین ارتجاع به نیروهای مترقی در سال ۱۳۶۰، انقلاب ایران شکست خورد و نتوانست از چارچوب سیاسی به چارچوب اجتماعیاقتصادی فراروید. بررغم جانفشانیهای بیمانند تودههای میلیونی خلق برای بهپیروزی رساندن انقلاب، با قبضه انحصاری حاکمیت بهوسیلهٔ خمینی و طرفدارانش، حکومتی ضد دمکراتیک، قرونوسطایی، و خشن بر کشور ما حاکم شد.
موضعگیریهای آشکار حزب در مخالفت با ادامهٔ جنگ ایران و عراق و فشارهایی که از جانب رژیم بر ضد دگراندیشان اعمال میگردید، موضعگیریهای سران جمهوری اسلامی را در سال ۶۰ و ۶۱ نسبت به حزب خصمانهتر کرد. ابتدا به نشریات حزبی حمله شد و سرانجام در بهمنماه سال ۱۳۶۱ نیروهای امنیتی رژیم در سراسر کشور به سازمانهای حزبی یورش بردند و بر اساس ادعای ریشهری (وزیر اطلاعات وقت) بیش از ده هزار تن از اعضا، هواداران، و رفقای رهبری حزب دستگیر و روانه شکنجهگاهها شدند. اکثریت قریببهاتفاق اعضای کمیتهٔ مرکزی، اعضای هیئت سیاسی و دبیرخانه کمیتهٔ مرکزی نیز در یورشهای رژیم که تا اردیبهشتماه ۱۳۶۲ ادامه یافت، به زندان انداخته شدند.
شکنجهگران رژیم از همان نخستین روزها به وحشیانهترین شکل ممکن رفقای حزب خصوصاً اعضای رهبری حزب را به شلاق، داغ، و درفش بستند تا بتوانند با ترتیب دادن “اعترافات” تلویزیونی اعتبار حزب را در درون جامعه از بین ببرند. گستردگی یورش جمهوری اسلامی و ضربههایی که سازمانهای حزبی در سرتاسر کشور خوردند، در تاریخ حزب ما بیسابقه بود. اعلام انحلال حزب و فرمان معرفی تودهایها به نهادهای امنیتی در خلال اجرای این شوهای تلویزیونی که جان و زندگی بسیاری از رفقای ما را با خطرهایی جدی رو بهرو کرد همزمان ضربهای بزرگ بر حیثیت و اعتبار رهبری حزب تودۀ ایران وارد آورد.
تاریخ بار دیگر تکرار میشد. حزب تودهٔ ایران سرکوب میشد تا منافع و حقوق زحمتکشان کشورمان پایمال گردد. افسران دلاور تودهای، افضلیها، کبیریها، افراییها، آذرفرها… فاتحان جبهههای نبرد با تجاوز نظامی عراق به میهنمان به جوخههای مرگ سپرده میشدند تا رژیم خمینی با خیالی راحت بتواند به سیاست ضد ملی و ضد مردمی “جنگ جنگ تا پیروزی”اش ادامه دهد.
رفقا و دوستان
مشکلهایی که در پی این یورشها در انسجام صفهای حزب ایجاد گردید بیسابقه بودند. دستگیری هزاران تودهای و از هم پاشیده شدن سازمانهای حزب در داخل کشور، مهاجرت گستردۀ هزاران تودهای به خارج از کشور بدون آنکه سازماندهیای برای این کار انجام شده باشد، برزو اختلافها دربارۀ سیاستهای رهبری زندانی شدهٔ حزب و برنامۀ گسترده دستگاههای امنیتی رژیم ازجمله تهاجم گستردۀ تبلیغاتی بر ضد تاریخ حزب و رهبری آن، اعزام افراد تسلیم شده در زندان به مأموریت دامن زدن به جو اختلاف و ایجاد سردرگمی در صفهای حزب و درواقع جلوگیری از فعالیت مجدد حزب، پیکرهای مرگبار بود که تودهایها در همه لحظههای زندگی با آن رو به رو بودند.
برگزاری پلنوم هیجدهم حزب، پلنومی که توانست نهادهای قانونی حزب را بازسازی و کار سازماندهی دوباره تشکیلات و بازبینی سیاست حزب در سالهای نخست انقلاب را آغاز کند با علنیتر شدن اختلافها و نخستین انشعابها در صفهای حزب مصادف شد. انشعاب گروه “بابک امیر خسروی- فرهاد فرجاد و فریدون آذرنور”، ابتدا زیر پوشش نوسازی حزب و سپس با ادعای اینکه حزب تودهٔ ایران رسالت تاریخیاش را از دست داده است، ضربههایی جدی بر پیکر سازمانهای حزب در خارج از کشور وارد آورد. گسست این گروه آغازگر روند جداییها و دشواریهای تازه در تشکیلات حزب بود.
با شروع روند “دگرگونسازی” در حزب کمونیست اتحاد شوروی و تحولهای سالهای پایانی دهه ۱۹۸۰ میلادی، جنبش کارگری و کمونیستی در جهان دچار مشکلهایی تازه شد و این مشکلها همچنین پوششی شد برای مخالفتهای جدید با حزب ما. مخالفان، بر ضد رهبری حزب بهدلیل مخالفت باطنیاش با “سیاستهای گارباچف” حمله میکردند و پیاده شدن سیاست دگرگونسازی در درون حزب را خواهان بودند. مقاومت بخشهایی مهم از رهبری حزب بهعلاوهٔ سیر حوادث، صحت مخالفت اصولی حزب با برخی عرصههای سیاستهای انحلالطلبانۀ گارباچف و همفکرانش در درون حزب کمونیست اتحاد شوروی را بهاثبات رسانید. حرکت به سمت سرمایهداری و فروپاشی ساختار اقتصادی اجتماعی کشورهای سوسیالیستی سابق که به بدبختی، جنگ، و دربدری میلیونها انسان منجر شد، نمیتوانست از سوی حزب ما و دیگر حزبهای کارگری و کمونیستی جهان تأیید گردد. بررغم ادامه و پیچیده شدن مشکلها در مهاجرت، حزب بههمت پایداری رفقای تودهای در ایران و جهان و همچنین درایت و هشیاری رفیق خاوری که مسئولیت خطیر رهبری حزب را بر دوش میکشید توانست به موفقیتهایی مهم در بازسازی سیاسی و تشکیلاتیاش دست یابد.
رفقا و دوستان
پدیده مهمی که حزب ما در طول خصوصاً چهل سال گذشته با آن رو بهرو بوده است این واقعیت است که تلاش سازمانیافتهای صورت گرفته و میگیرد تا حزب نتواند دوباره به حزبی رزمنده و مؤثر در صحنهٔ سیاسی کشور تبدیل شود. این تلاش سازمانیافته عبارت است از: منجمد کردن سیاستهای حزب در سیاست سالهای آغازین انقلاب، انکار شکست انقلاب و وجود حکومتی دیکتاتوری در ایران، تقسیم حزب به مدافعان رفیق کیانوری و مخالفان او، تقسیم حزب به جناح راست و چپ- تقسیمی که بر مبنای آن گویا جناح چپش باید همچنان مدافع “خط امام” باشد- ادعای ادامه یافتن مبارزهٔ “که بر که” در درون حاکمیت جمهوری اسلامی، تبلیغ سیاست یکبُعدی شرکت در انتخاباتهای گوناگون و تشویق مردم به رأی دادن به احمدینژاد، روحانی، و همتی، و دفاع از عنصر سرکوبگری همچون قاسم سلیمانی و “سردار ملی” ساختن از او. سر آخر، مقابلهٔ همهجانبهٔ این “تلاش سازمانیافته” با سیاست حزب در زمینهٔ فعالیت در مسیر ایجاد جبههٔ واحد ضد دیکتاتوری برای طرد رژیم ولایت فقیه و سیاستی “خانمانسوز” اعلام داشتن این موضعگیریهای حزب در زمرهٔ مظاهر این تلاشهای سازمانیافته و مخرب بودهاند. این مدعیات نه انقلابیاند و نه نشانی از اعتقاد به مارکسیسم-لنینیسم در آنها است و نه ملاکی میتواند باشد برای “ضد امپریالیست” بودن مدعیانش.
به خاطر دارم که در جریان پنجمین کنگرۀ حزب در گفتگوی جمعی از رفقا با رفیق خاوری، رفیق با همان هوشیاری همیشگی میگفت: این حملات شخصی به من و دیگران، این خاطرهنویسیهای خودبزرگبینانه و دروغین برخیها را اصلاً نباید جدی گرفت، بلکه باید به جنگ تبلیغاتی روانی همهجانبهای که بر ضد حزب و سیاستهای آن بهراه انداختهاند توجه کرد و حزب باید با تمام توان با اینها مقابله کند.
رفقا
ضایعه وارده به حزب ما و نابودی گروه عظیمی از کادرها، اعضا، و متفکران حزبی در تاریخ حزب تودهٔ ایران و در تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی جهان کمسابقه بوده است و در کوتاهمدت نمیتوان جبرانش کرد.
در این دوران نزدیک به چهل سال مهاجرت دوم، حزب ما تلفات سنگینی داده است. در این دوران شمار زیادی از صفهای حزب گسست پیدا کردند که ما امیدواریم با روشن شدن حقایق و کنار رفتن پردههای دود کارزار تبلیغاتی دشمنان بتوانند بار دیگر جایشان را در صفهای حزبشان پیدا کنند و به رشد و تقویت حزبشان یاری رسانند. ما همچنین امیدواریم که جنبش چپ ایران نیز بتواند از سردرگمیهای امروزیاش، از گسستهای مختلف و برخی آشفتهاندیشیها دربارهٔ ماهیت و سیمای امروزی چپ و سراب “سرمایهداری با چهرهٔ انسانی” رها شود و نیروهای مبارز در راه دستیابی کارگران و زحمتکشان میهنمان به حقوق راستینشان بتوانند در این شرایط بسیار حساس در کنار هم و بر ضد رژیم استبدادی حاکم و همچنین بر ضد خطر دخالتهای مخرب کشورهای امپریالیستی و ارتجاع منطقه و نیروهای وابسته به آنها در کشورمان مبارزهای مشترک را بهپیش ببرند.
همهٔ ما میدانیم و اعتقادی مشترک در این زمینه داریم که اکثریت محروم مردم، کارگران و زحمتکشان، با بحرانهای اقتصادیاجتماعیای عمیق درگیرند چندانکه منافع ملی و زندگی روزمره و حتا هستیشان را تهدید میکند و ازاینرو است که اعتراضهای مردمی به رهبران حکومت استبدادی که مسببان وضعیت کنونیاند هرچه گستردهتر و شدیدتر میشوند. ما درعینحال نیز میدانیم و تجربه ثابت کرده است که حکومت ولایی توان حل بحرانهای کنونی را ندارد و “اسلام سیاسی” و جایگاه ولایت فقیه بیشازپیش بیاعتبار شده است و ازاینروی کشورمان آبستن تحولها و تغییرهایی مهم است.
بدون تلاش مشترک و سازمانیافتهٔ همه نیروهای ملی و مترقی و خصوصاً نیروهای چپ و معتقد به حقوق کارگران و زحمتکشان این خطر وجود دارد که بار دیگر میهن ما نتواند با رهایی از استبداد راه تحقق آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی را با موفقیت طی کند.
رفقا و دوستان گرامی!
رفیق قهرمان هوشنگ تیزابی که در شکنجهگاهای ساواک شاهنشاهی جان باخت دربارۀ تاریخ حزب ما گفتهای نغز و ناب دارد. رفیق میگفت: ”وقتی خودمان را از دست رسوبات تبلیغاتی، که ذهن جامعه روشنفکری را پر کرده بود، رهاندیم، روزبه و سیامک و وارطان و شوشتری و آرسن را یافتیم، مبشری، وکیلی، محققزاده و هزاران قهرمان گمنام را کشف کردیم. میراث جاودانی از تعالیم مارکسیسم لنینیسم را، که با تاروپود میهن ما آمیخته و هزاران هزار آتش زیر خاکستر بهجا گذاشته است، بازیافتیم و در چهرهٔ حزب، چهرهٔ قهرمان خلقهای خود را شناختیم… آنگاه از قضاوت خود شرمسار شدیم…”
و این مختصر، تنها مقدمهای کوتاه است در سرگذشت زندگی حزبی هشتادساله که در مهرماه ۱۳۲۰ متولد شد و همراه با رشد و بالیدنش بهاستقبال تاریخی پر از حماسه و دلاوری، پیروزیهای بزرگ و شکستهای تلخ شتافت.
با تشکر از توجه شما
«نامهٔمردم»
تاکید رییسجمهور چین بر توسعه مستمر کل روند مردم سالاری
شی جین پینگ رییس جمهوری خلق چین با بیان این نکته که نظام مجلس ملی نمایندگان خلق هماهنگ با شرایط و واقعیات چین است و نظامی شایسته برای تحقق رستاخیز بزرگ ملت چین به شمار میرود، بر پایبندی بر راه توسعه سوسیالیسم با ویژگیهای چین و تکمیل این نظام و توسعه مستمر کل روند مردم ... تاکید رییسجمهور چین بر توسعه مستمر کل روند مردم سالاری
دوران پسا انتخابات؛ آرایش نوین صحنه سیاسی، و وظیفهٔ جنبش کارگری – سندیکایی میهن ما
انتخابات فرمایشی ریاستجمهوری با هدایت و مدیریت مستقیم ولی فقیه بهپایان رسید. تحریم، مشارکت بسیار پایین مردم در این نمایش، و موضعگیریهای حزبها و نیروهای سیاسی درقبال انتخابات مهندسی شده، تغییراتی معین را در آرایش سیاسی میهن ما شکل داده است.
پیروزی نیروهای چپ در انتخابات ریاستجمهوری پرو
جنبشی مهم و تعیین کننده که پسلرزههایش آمریکای جنوبی را تکان خواهد داد
یک جامعهشناس؛ این ۴ میلیون رای باطله یک پیام دارد و آنهم رویبرگردانی مردم از حاکمیت است
امان الله قرایی مقدم جامعهشناس با بیان اینکه آرای باطله در انتخابات بعدی بیشتر خواهد شد، میگوید: پیام مردم شنیده نشود، با خطر فروپاشی مواجه خواهیم شد.