تمامی شواهد حکایت از این دارند که در سال جدید کشور تحولاتی تعیینکننده را شاهد خواهد بود. شوربختانه شماری از این شواهد نشانگر آناند که کنشوواکنشها میان رژیم ولایی و دولت راست افراطی ترامپ میتواند آینده مردم و منافع ملی را با وضعیتی بدتر از حال حاضر روبرو کند.
روشن است که اصحاب قدرت “نظام” نه توان حل مشکلات روزافزون در داخل کشور را دارند و نه آمادگی برای تغییر سیاستهای نابخردانهشان را. از سوی دیگر، دولت آمریکا در چندماه آینده از طریق گسترش تحریمهای مالی و جلوگیری از فروش نفت ایران درصدد تحمیل فشار فزایندهتر بر اقتصاد ملی و زندگی و معیشت مردم ایران است.
کشور ما و منطقه در ماههای پیشِ رو شاهد شرایطی خواهد بود که کوچکترین جرقه میتواند به انفجاری در قالب برخوردی نظامی با عواقبی بسیار خطرناک منجر شود. بنابراین، اولویت فعالیت نیروهای مترقی همکاری مستقیم و مؤثر با یکدیگر در دفاع از صلح و وظیفهٔ حیاتی جلوگیری از آغاز برخورد نظامی از جانب سران رژیم ایران یا دولت آمریکا است. بهعبارتدیگر، شعار دفاع از صلح را در داخل کشور به میان مردم باید برد و با بسیج افکارعمومی اجازه نداد رژیم ولایی به حرکتهایی ماجراجویانه دست بزند یا با ادعاهایی تحریککننده وضعیت را از این هم که هست ملتهبتر کند. در خارج از کشور با اتحادِ عمل و برپایی کارزارهایی همراه با پشتیبانی و همیاری نیروهای مترقی و صلح دوست دیگر کشورها، میتوان و باید علیه تحریمهای اقتصادی و تهدید فزایندهٔ آغاز جنگ نظامی دولت آمریکا بر ضد مردم کشورمان بهصورتی مؤثر مبارزه کرد.
همچنین در این سال در حیطه اقتصادی با وضع تحریمهایی سنگینتر از جانب دولت آمریکا در زمینهٔ فروش نفت ایران روبرو خواهیم بود و بهدلیل ماهیت اقتصاد سیاسی کشورمان و ضعف شدید مدیریت همراه با فساد ساختاری در آن، وضعیت معیشت بیشتر مردم بدتر از آنچه هست خواهد شد. هم وظیفه و هم اولویت حرکت نیروهای ترقیخواه همکاری مستقیم و مؤثر با یکدیگر در مقابله با تحریمهای مداخلهجویانهٔ دولت آمریکا است. سیلابهای اخیر در بیش از ۲۰ استان کشور از یک طرف نشان داد که وضعیت محیط زیست کشور در حالتی بسیار بحرانی قرار دارد و از سوی دیگر نشان داد که چیزی بهعنوان مدیریت مؤثر برای مقابله با بلایای طبیعی در کشورمان وجود ندارد و درصورت بروز هرگونه فاجعهای، مردم بیدفاعاند و رژیم حاکم قادر نیست از زندگی و جان و مال مردم حراست کند. در فاجعهٔ اخیر سیلابها که همچنان ادامه دارد، عملاً تنها عامل نجات جان مردم و آنچه از اموالشان بر اثر غارت سیل مصون ماند همبستگی و کمکهای مردمی بوده است، اما این هیچگاه جای خلأ سازوکارهای لازم و بموقع را پر نخواهد کرد. در اینگونه وضعیتهای بحرانی سران کشور و بهویژه علی خامنهای بهغیر از سخنرانیها و لاف زدنهای بیپایه کار دیگری نمیتوانند انجام دهند. ازجمله به سخنان توخالی اخیر علی خامنهای در مورد افزایش فشار تحریمهای نفتی آمریکا میتوان اشاره کرد که دربارهٔ آینده اقتصاد کشور میگوید: “هرقدر اراده کنیم نفت صادر میکنیم… ضمن استفاده از فرصت تحریم برای رشد و شکوفایی، دشمنیهای امریکا را بیپاسخ نمیگذارد.” حسین سلامی نیز که هفته گذشته بهوسیله نماینده خدا بر زمین به مقام فرماندهی کل سپاه منصوب شد، میگوید: “در گام دوم انقلاب باید حاکمیت اسلام را به تمدن تبدیل کنیم و سپاه باید ظرفیت نقشآفرینی در گام دوم انقلاب را در خود ایجاد کند.”
حاکمیت مطلق ولایت فقیه و اقتصاد سیاسی آن، اقتصادی که فقط بهنفع لایههای فوقانی بورژوازی و برخلاف منافع ملی و مردم عمل میکند، کشورمان را در برابر دولت راست افراطی آمریکا در چنان وضعیت ضعیفی قرار داده است که امپریالیسم آمریکا میتواند با زورگویی، تهدید نظامی یا دخالتجویی یا تحمیل شرایطی برخلاف منافع ملی، رژیم ولایی را وادار کند به پای میز مذاکره بیاید.
در این ارتباط سخنان هفته گذشته حسن روحانی توجهبرانگیز است. او میگوید: “آمریکا بههیچعنوان آمادگی برای مذاکره ندارد. … ما همواره مرد مذاکره و دیپلماسی بودهایم، همانطوری که مرد جنگ و دفاع هستیم. ” همچنین سخنان هفته گذشته جواد ظریف در نیویورک در مصاحبه با “انجمن آسیایی” تأملبرانگیز و نشان دهندهٔ نوعی تغییر جهت در برخورد دستگاه دیپلماسی رژیم ولایی نسبت به فشارهای دولت آمریکا است. مثلاً ظریف میگوید: “ما بهشدت با هرگونه اعمال فشار مخالفیم. شش ماه قبل به دولت ترامپ گفتیم برای مبادله زندانیها آماده هستیم اما جوابی نگرفتیم. … ایران اتهامات زندانیان خود در آمریکا را جعلی میداند و آمریکا هم همین را دربارهٔ زندانیان خودش در ایران میگوید… پس بیایید به این بحث پایان دهیم. من آمادهام و برای این کار اختیار دارم “[!]. البته حفظ موقعیت فرماندهان ارشد سپاه در هرم قدرت و نفوذ فعالیت اقتصادی و نظامی برونمرزی آن در سطح منطقه یکی از چالشهای اصلی برای رژیم ولایی است و جواد ظریف این مسئله را در نیویورک بدین نحو بیان میکند: “هرکس به تنگه هرمز وارد شود باید با مسئولان امنیت این آبراه، یعنی سپاه پاسداران طرف شود. … ما به زورگویی حساسیت داریم. با ما با احترام حرف بزنید. باور کنید نمیمیرید.”
حزب تودهٔ ایران بار دیگر بر این نکته تأکید میکند که، بههر قیمت میباید مانع از شعلهور شدن آتش جنگ شد، ولی همانطور که تجربه نشان داده است، همراه با آن، فرستادگان جمهوریاسلامی در پشت درهای بسته، از موضع ضعف وارد مذاکرات خواهند شد و بنا بهدستور سران حکومت و همراه با تأیید علی خامنهای سرآخر برای “حفظ نظام” و استمرار رژیم ولایت فقیه منافع ملی کشور را قربانی خواهند کرد. این کاملاً مشهود است که اصحاب قدرت رژیم در منجلاب بحرانهایی فزاینده فرورفتهاند و قدرت دفاع و حراست از منافع ملی را ندارند و از بهبود بخشیدن به وضع معیشت مردم ناتواناند. ازاینروی، در غیاب حکومتی ملی و مردمی، کشور هرروز با چالشهایی بیشتر روبرو خواهد شد. حکومت اسلامی با ورشکستگی کامل سیاسی، نظری و عملی و بحران نداشتن مشروعیت در داخل کشور روبرو است. برنامههای کلان جمهوریاسلامی در سه دههٔ گذشته که با گرایش به نولیبرالیسم اقتصادیِ درآمیخته با “اسلام سیاسی” و دیدگاههایی ضد دموکراتیک همراه بوده است، سیاستمداران و کارگزارانی ویژه و منحصربهفرد پرورده و بهکار در “نظام” ولایی گماردهاند. این سیاستمداران و کارگزاران در شرایط دشوار کنونی از حل مشکلات جامعه عاجز ماندهاند. آنان بر محور حفظ “نظام” و ادامهٔ حاکمیت ولایی، تنها در راستای منافع شخصی و جناحیشان عمل میکنند. رژیم ولایی با ریزش سریعتر و گستردهتر پایگاه اجتماعیاش مواجه است و جلوگیری از این فرایند برای سران “نظام” دیگر امکانپذیر نیست. فرایند ریزش پایگاه اجتماعی، “نظام” را در آینده با مهلکترین بحرانها و خطرها روبرو خواهد کرد.
واقعیت انکارناپذیر آن است که، حاکمیت ولایت فقیه و نهادهای اجراییاش، ازجمله دولت، نمیتواند اقتصاد ملی را به سوی ثبات و توانمندی هدایت کند. با سیر بدتر شدن اوضاع اقتصادی بر اثر تشدید تحریمها از جانب دولت ترامپ، سران رژیم و مخصوصاً علی خامنه بهزودی دیگر بار بر سر دوراهی انتخاب میان دو گزینه سازش یا رودررویی با آمریکا قرار خواهند گرفت. آنان برای بقای “نظام”شان هرگاه ضروری بدانند با انواع خدعهگریها و در پس پردهٔ دود شعارهایی پرطمطراق، در برابر فشار خارجی عقبنشینی میکنند، اما درعینحال و در شرایطی حساس و خطرناک در منطقه، برخورد نظامیای که جنگ خانمانسوز دیگری را شعلهور کند همواره احتمال دارد.
کشور ما بهدلیل عملکرد دیکتاتوری ولایی و دولت ارتجاعی و نوفاشیستی ترامپ، مسیری بس پرخطر را طی میکند. در این مسیر امنیت کشور و زندگی مردم ما با تهدیدهایی جدی روبرو هستند. تنها راه نجات ایران از این وضعیت چالشبرانگیز، برپایی جبههای وسیع با شعار صلح، دموکراسی و عدالت اجتماعی است، یعنی شعاری که میتواند با تغییر توازن نیرو بهنفع جنبش مردمی در داخل کشور، دیکتاتوری حاکم را به عقبنشینی وادارد و به حذف حاکمیت مطلق ولایت فقیه بینجامد و همزمان همچون نیرویی ملی در دفاع از صلح و حاکمیت ملی راههای دست اندازی دولت راست افراطی ترامپ را بر میهن ما مسدود کند.
نامۀ مردم