حملۀ تجاوزکارانهٔ اسرائیل به ایران در بامداد ۵ آبان، تهدید خامنهای در مورد “پاسخ دندانشکن” دادن به اسرائیل و آمریکا، گسترش بمباران لبنان، و تداوم جنایتهای جنگی اسرائیل در نوار غزه با حمایت آمریکا و متحدان اروپاییاش در چند روز اخیر در صدر اخبار رسانههای داخلی و خارجی بوده است. در ارتباط با مسائل داخلی ... تلاش بیثمر رژیم ولایی برای رفع اَبَربحرانها با دامن زدن به توهّم «وفاق ملی»
فارن افرز: «بحران مشروعیت» در آمریکا با انتخابات حل نمیشود
«فارن افرز» در تحلیلی با اشاره به برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا هشدار داد که جامعه آمریکا بهشدت دوقطبی شده و انتظار میرود باتوجه به عمیقتر شدن «بحران مشروعیت» در این کشور، جامعه آمریکایی با تحولات سیاسی خشونتآمیزی مواجه شود و این مشکلی است که راهیابی «دونالد ترامپ» و یا «کامالا هریس» به کاخ سفید آنرا ... فارن افرز: «بحران مشروعیت» در آمریکا با انتخابات حل نمیشود
درماندگی خامنهای و پزشکیان در برابر بحران بنبست اقتصادی و خطر جنگ
این روزها اکثر مردم کشور از یک سو با پوست و گوشت و استخوان پیامدهای اقتصاد ویرانشده را احساس میکنند و از سوی دیگر، بهدلیل جنگ روانی دولت جنایتکار اسرائیل علیه ایران و رجزخوانی حکومت ولایی در مورد حملۀ تلافیجویانه کوبنده، نگران زندگی خود و اوضاع ملتهب کشور و منطقهاند. در چنین شرایطی، هفتۀ گذشته ... درماندگی خامنهای و پزشکیان در برابر بحران بنبست اقتصادی و خطر جنگ
جنگ وحشتناکترین کابوس ملتها است؛ مردم ایران و منطقه خواهان صلح و آرامشاند
چشمهای جهانیان این روزها به خاورمیانه دوخته شده است. شعلههای جنگ ماهها است که در باریکۀ غزه زبانه میکشد. جنایتهای شبانهروزی اسرائیل در منطقه همچنان ادامه دارد. اکنون بیروت و دیگر شهرهای لبنان، بهویژه جنوب آن کشور، و نیز یمن و سوریه هدف بمبارانهای اسرائیل قرار گرفته است. تاکنون بیشتر از دوهزار تن از مردم ... جنگ وحشتناکترین کابوس ملتها است؛ مردم ایران و منطقه خواهان صلح و آرامشاند
نویسندهٔ برجسته و مردمی ایران، طنزنویس افشاگر ابتذال، رفیق فریدون تنکابنی درگذشت
[تولد: تهران، ۱۳۱۶ درگذشت: کُلن (آلمان)، ۷ مهرماه ۱۴۰۳] رفیق فریدون روز شنبه ۷ مهرماه بهدنبال بیماری در سن ۸۷ سالگی درگذشت. محبوبیت تنکابنی چنین بود که داستانها و طنزهایش پس از انتشار با استقبال خوانندگان در ایران روبرو میشد و گاهی برخی از طنزهایش نقل مجلسهای روشنفکران مخالف رژیم میشد. نیش طنزهای کوتاه و ... نویسندهٔ برجسته و مردمی ایران، طنزنویس افشاگر ابتذال، رفیق فریدون تنکابنی درگذشت
خطر جنگهای گسترده و رژیم ولایت فقیه
با توجه به بحرانهای فراگیر اقتصادی-اجتماعی و زیستمحیطی، رشد فاشیسم در جهان، و با در نظر گرفتن آنچه در اوکراین و غزه و سودان میگذرد، بهویژه با توجه به اقدام تروریستی دولت فاشیستی اسرائیل در حمله به ساختمانهای متعلق به سفارت جمهوری اسلامی ایران در خاک سوریه و سپس پرتاب صدها پهپاد و موشک توسط جمهوری اسلامی ایران به هدفهایی در خاک اسرائیل، بهجرئت میتوان گفت که جهان وارد برههای خطرناک شده است.
جامعهٔ بشری اکنون با مجموعهای از خطرهای به هم پیوستهای مواجه است که هستی آن را تهدید میکند. شتاب اوضاع رو به وخامت در سراسر جهان از لحاظ فقر، استثمار، و بیعدالتی اجتماعی، درگیریهای “بیپایان” که بهسادگی ممکن است به جنگ هستهیی تبدیل شود، فاجعهٔ آبوهوایی و محیط زیستی رو به وخامت در دومین دههٔ قرن بیست و یکم، افزایش بیش از پیش ناسیونالیسم افراطی و فرقهگرایی و قومگرایی، و ظهور مجدد فاشیسم همگی حاکی از وقوع بحرانی چندجانبه است که جامعهٔ بشری با آن روبهروست.
بیشتر از شش ماه است که از یک سو شاهد وحشیگری لگامگسیختهٔ ماشین جنگی اسرائیل علیه غیرنظامیان فلسطینی بیدفاع و بیگناه هستیم. از سوی دیگر، در همین مدت، شاهد جانبداری دولتها و نهادهای گوناگون، بهویژه در ایالات متحد آمریکا، بریتانیا، و اتحادیهٔ اروپا از این جنایت هستیم. رسانههای غالب در دنیای سرمایهداری نیز بیشرمانه با آن دولتها و نهادها همکاری و تلاش میکنند که این نسلکشی اسرائیل را توجیه یا عادیسازی کنند. اوضاع کنونی در فلسطین برجستهترین نمونه از خطر دهشتناکی است که آیندهٔ جامعهٔ بشری و قوانین بینالمللی و اجماع مبتنی بر حقوق بشر را- که پس از پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفت- تهدید میکند.
تحوّل هشداردهنده و نگرانکنندهٔ دیگر آن است که بهاصطلاح دولتهای لیبرال دموکراتیک و رسانههای بهاصطلاح “آزاد” آگاهانه با آن نیروهای راست افراطی در محافل حاکم در اسرائیل همسو شدهاند که آشکارا به پیگیری و اجرای سیاستهای آپارتاید و حتی فاشیستی اذعان دارند.
همهٔ خطرهایی که به آنها اشاره شد اساساً ریشه در بحران عمیق سرمایهداری دارد. آنچه این وضع را پیچیدهتر میکند چهار دهه تحمیل نولیبرالیسم بر جوامع بشری و ویرانی گستردهٔ حاصل از آن و نیز تلاشهای از روی استیصال و درماندگی امپریالیسم آمریکا برای حفظ سرکردگی رو به ضعفش (بهویژه در مقابل قدرت رو به رشد چین) است. آنچه برای امپریالیسم آمریکا اهمیت ندارد پیامدهای زیانباری است که این تلاش ممکن است برای کل جامعهٔ بشری داشته باشد.
با توجه به اوضاع جهانی، اکنون برای نیروهای چپ و طیف گستردهٔ نیروهای مترقی- چه در داخل کشور و چه در عرصهٔ جهانی- حیاتی است در اتحادی گسترده و حساب شده برای مقابلهٔ مؤثر با تهدیدهای امپریالیسم آمریکا و متحدانش بسیج شوند.
اما چنین اتحادهایی باید مبتنی بر تعیین هدفهای مترقی روشن و قابل دستیابی بر اساس سیاست طبقاتی آگاهانه در سطوح محلی، ملی، و بینالمللی باشد. این اتحادها نمیتواند فقط شامل مجموعهای دلبخواه و خلقالساعه از رژیمها، نیروهای سیاسی، و سازمانهای شبهنظامی باشد که صرفاً بهدلیل خصومت فرصتطلبانه و اغلب بیمایه و صوری با آمریکا با یکدیگر متحد میشوند. اشتباه گرفتن جریان “اسلام سیاسی” در خاورمیانه- که مبتنی بر دیدگاههای ارتجاعی علیه فرهنگ و مدرنیتهٔ غربی است- با متحدان اصولی ضدّامپریالیستی از نمونههای بارز برداشت نادرست از این روند اتحاد نیروهای ترقیخواه است.
جمهوری اسلامی ایران یکی از این نیروهای مبتنی بر حاکمیت “اسلام سیاسی” است که برخی از محافل چپ و مترقی جهان آن را بهغلط ضدّامپریالیست تلقی میکنند. این برداشت نادرست ناشی از نادیده گرفتن ماهیت دیکتاتوری این رژیم، اهمیت ندادن به سرشت مستبدانهٔ این رژیم و کارنامهٔ وحشتناک آن، یا سوءبرداشت از مواضع و رفتارهای بیثباتکننده، شریرانه، و فرقهگرایانهٔ آن (از لحاظ واپسگرایی) در منطقه و جهان- و گاه پردهپوشی عمدی این مواضع و رفتارها- است.
توجه به این نکته مهم است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقهٔ خاورمیانه، و در نتیجه فعالیتهای نیروهای نظامی نیابتی آن در فراسوی مرزهای ایران، مبتنی بر فرقهگرایی شیعه و توصیهٔ خمینی به “صدور انقلاب اسلامی” است. چنین سیاستی، گذشته از آنکه کاملاً برخلاف منافع ملی ایران است و جامعهٔ ایران و زندگی مردم را به خطر میاندازد، در سراسر منطقه بسیار تفرقهافکنانه و نامطلوب بوده و همیشه به زیان نیروهای سکولار، بهویژه چپ و مترقی، تمام شده است.
در هر برههٔ بحرانی از تاریخ منطقه در چهل سال گذشته، جمهوری اسلامی ایران فعالانه با امپریالیسم آمریکا همکاری کرده است، از جمله در یورش به افغانستان و عراق. ژستهای بیمحتوای این رژیم مذهبی و اشک تمساح آن برای مصیبت و فلاکت فلسطینیها زمانی آشکار و روشن میشود که میبینیم جمهوری اسلامی ایران چگونه همیشه برای تضعیف مبارزهٔ نیروهای سکولار و چپ و مترقی فلسطین با اشغالگری رژیم آپارتاید اسرائیل تلاش کرده است.
به عبارت ساده، اتحاد واقعاً ضدّامپریالیستی را نمیتوان صرفاً بر اساس این منطق کژاندیشانه شکل داد که “دشمنِ دشمنِ من دوستِ من است!”
از دیدگاه چپ و کمونیستها، که ریشه در آثار لنین و تحلیل طبقاتی و ماهیت امپریالیسم دارد، رژیم جمهوری اسلامی ایران بههیچوجه مواضع ضدّامپریالیستی ندارد. نباید دچار این خطا شد و این موارد را نادیده گرفت که اقتصاد سیاسی نولیبرالی استثماری بر جمهوری اسلامی حاکم است، آزادیها و حقوق بنیادی بشر در آن کلاً نادیده گرفته میشود، کارنامهٔ تاریکی از نقض مداوم و خشن حقوق بشر و سرکوب وحشیانه (بهویژه علیه نیروهای گوناگون چپ ایران) دارد، و پایگاه اجتماعی آن در داخل ایران بسیار ضعیف شده است.
نیروهای چپ در منطقه، و بهویژه در ایران، در چهل و اندی سال که از ناکامی انقلاب مردمی ضدّامپریالیستی بهمن ۵۷ بر اثر حکومت نیروهای ارتجاعی میگذرد، تجربههای تلخی از “اسلام سیاسی” و تأثیر ویرانگر آن داشتهاند.
فراموش نمیکنیم که حکومت رهبران اسلامی در ایران چگونه انقلاب مردمی بهمن ۵۷ را منحرف و از مسیرش خارج کرد و چگونه خواستهای مردم برای رهایی واقعی و عدالت اجتماعی را، با حمایت نیروهای ارتجاعی، بهنفع طبقهٔ سرمایهدار انگلی نادیده گرفت.
فراموش نمیکنیم که چگونه این رژیم مبتنی بر ”اسلام سیاسی“ حقوق اساسی زنان و دختران را پایمال کرد و آنها را اساساً شهروندان درجه دومتلقی کرد و زنستیزی را رسمی و قانونی کرد.
به یاد داریم که وقتی خمینی جنگ ویرانگر ایران و عراق را “نعمت” اعلام کرد، حزب تودهٔ ایران با ادامهٔ جنگ بعد از آزادی سرزمینهای اشغالشده مخالفت کرد و آن را ترفندی امپریالیستی برای به شکست کشاندن و فروپاشاندن انقلاب ایران دانست. رژیم ایران در واکنش به این موضع درست حزب ما، و برای نشان دادن مواضع ضدّکمونیستیاش به جهان، یورش خونین بیسابقهای را به حزب ما- و دیگر نیروهای چپ و مترقی- آغاز کرد که هزاران قربانی داشت. یورش نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی برای مجازات حزب ما بر پایهٔ “شواهد” جعلی سیا، امآی۶، و سازمان امنیت پاکستان و این اتهام بیاساس بود که اعضای حزب ما برای اتحاد جماهیر شوروی جاسوسی کرده بودند. خمینی بعدها این کمک سازمانهای امنیتی خارجی را “فضل الهی” خواند.
با چه منطقی میتوان این دیکتاتوری مذهبی ضدّکمونیست خونریز را که حزبهای چپ را سرکوب کرد، سندیکاها را ممنوع کرد، و هزاران فعال و عضو حزبهای چپ ایرانی- ضدّامپریالیستهای واقعی ایران- را بهطرز وحشیانهای کشت و ناپدید کرد، سنگر ضدّامپریالیسم و مقاومت دانست؟!
بیش از چهار دهه سلطهٔ “اسلام سیاسی” و حاکمیت مطلق ولی فقیه (بهاصطلاح “نمایندهٔ خدا بر روی زمین”)، همراه با سه دهه اجرای برنامههای نولیبرالی، از نظر اجتماعی ایران را به ورطهٔ نابودی و فروپاشی کشانده و اقتصاد ایران را مطابق با “اجماع واشنگتن” و منافع امپریالیسم شکل داده است. این بدان معنی است که توازن نیروهای سیاسی در ایران بهسود طبقهٔ قدرتمند سرمایهدار مالی-تجاری شکل گرفته است که منافعش با منافع سرمایهداری جهانی گره خورده است. این طبقه بهواقع مرکز حیاتی تعادل نیرو در رژیم جمهوری اسلامی است و بقای این دو- طبقهٔ سرمایهدار مالی-تجاری و دستگاه حکومت- کاملاً به یکدیگر وابسته است.
به همین دلایل است که هر اقدام یا اتحاد ظاهراً مترقی از طرف رژیم جمهوری اسلامی ایران- از جمله پیوستن اخیر آن به گروه بریکس- را باید از دریچهٔ سیاستبازی این رژیم دید، نه اینکه این رژیم خونریز را نمایندهٔ واقعی جریان ضدّامپریالیستی دانست.
دفاع از جمهوری اسلامی ایران بهعنوان نیرویی ضدّامپریالیسم در بهترین حالت سادهلوحانه است و در بدترین حالت نادیده گرفتن یا اهمیت ندادن عمدی به سرکوب وحشیانه، فقر کمرشکن، و تیرهروزی اجتماعی-اقتصادی مردم ایران است. چنین برداشت و موضعی در واقع اهانت به نیروهای چپ و مترقی ایران است که شجاعانه برای نجات کشور از دیکتاتوری و گذار به حکومتی دموکراتیک و ملی مبارزه میکنند.
پیکار برای تحقق دموکراسی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و مبارزه با دیکتاتوری از تلاش برای تحقق صلح، حاکمیت ملی، و نبرد با امپریالیسم جدا نیست. این مبارزات با هم وابستگی درونی دارند و از یکدیگر جداشدنی نیستند.
با توجه به بحرانهای فراگیر اقتصادی-اجتماعی و زیستمحیطی، رشد فاشیسم در جهان، و با در نظر گرفتن آنچه در اوکراین و غزه و سودان میگذرد، بهویژه با توجه به اقدام تروریستی دولت فاشیستی اسرائیل در حمله به ساختمانهای متعلق به سفارت جمهوری اسلامی ایران در خاک سوریه و سپس پرتاب صدها پهپاد و موشک توسط جمهوری اسلامی ایران به هدفهایی در خاک اسرائیل، بهجرئت میتوان گفت که جهان وارد برههای خطرناک شده است. جامعهٔ بشری اکنون با مجموعهای از خطرهای به هم پیوستهای مواجه است که هستی آن را تهدید میکند. شتاب اوضاع رو به وخامت در سراسر جهان از لحاظ فقر، استثمار، و بیعدالتی اجتماعی، درگیریهای “بیپایان” که بهسادگی ممکن است به جنگ هستهیی تبدیل شود، فاجعهٔ آبوهوایی و محیط زیستی رو به وخامت در دومین دههٔ قرن بیست و یکم، افزایش بیش از پیش ناسیونالیسم افراطی و فرقهگرایی و قومگرایی، و ظهور مجدد فاشیسم همگی حاکی از وقوع بحرانی چندجانبه است که جامعهٔ بشری با آن روبهروست.
بیشتر از شش ماه است که از یک سو شاهد وحشیگری لگامگسیختهٔ ماشین جنگی اسرائیل علیه غیرنظامیان فلسطینی بیدفاع و بیگناه هستیم. از سوی دیگر، در همین مدت، شاهد جانبداری دولتها و نهادهای گوناگون، بهویژه در ایالات متحد آمریکا، بریتانیا، و اتحادیهٔ اروپا از این جنایت هستیم. رسانههای غالب در دنیای سرمایهداری نیز بیشرمانه با آن دولتها و نهادها همکاری و تلاش میکنند که این نسلکشی اسرائیل را توجیه یا عادیسازی کنند. اوضاع کنونی در فلسطین برجستهترین نمونه از خطر دهشتناکی است که آیندهٔ جامعهٔ بشری و قوانین بینالمللی و اجماع مبتنی بر حقوق بشر را- که پس از پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفت- تهدید میکند.
تحوّل هشداردهنده و نگرانکنندهٔ دیگر آن است که بهاصطلاح دولتهای لیبرال دموکراتیک و رسانههای بهاصطلاح “آزاد” آگاهانه با آن نیروهای راست افراطی در محافل حاکم در اسرائیل همسو شدهاند که آشکارا به پیگیری و اجرای سیاستهای آپارتاید و حتی فاشیستی اذعان دارند.
همهٔ خطرهایی که به آنها اشاره شد اساساً ریشه در بحران عمیق سرمایهداری دارد. آنچه این وضع را پیچیدهتر میکند چهار دهه تحمیل نولیبرالیسم بر جوامع بشری و ویرانی گستردهٔ حاصل از آن و نیز تلاشهای از روی استیصال و درماندگی امپریالیسم آمریکا برای حفظ سرکردگی رو به ضعفش (بهویژه در مقابل قدرت رو به رشد چین) است. آنچه برای امپریالیسم آمریکا اهمیت ندارد پیامدهای زیانباری است که این تلاش ممکن است برای کل جامعهٔ بشری داشته باشد.
با توجه به اوضاع جهانی، اکنون برای نیروهای چپ و طیف گستردهٔ نیروهای مترقی- چه در داخل کشور و چه در عرصهٔ جهانی- حیاتی است در اتحادی گسترده و حساب شده برای مقابلهٔ مؤثر با تهدیدهای امپریالیسم آمریکا و متحدانش بسیج شوند.
اما چنین اتحادهایی باید مبتنی بر تعیین هدفهای مترقی روشن و قابل دستیابی بر اساس سیاست طبقاتی آگاهانه در سطوح محلی، ملی، و بینالمللی باشد. این اتحادها نمیتواند فقط شامل مجموعهای دلبخواه و خلقالساعه از رژیمها، نیروهای سیاسی، و سازمانهای شبهنظامی باشد که صرفاً بهدلیل خصومت فرصتطلبانه و اغلب بیمایه و صوری با آمریکا با یکدیگر متحد میشوند. اشتباه گرفتن جریان “اسلام سیاسی” در خاورمیانه- که مبتنی بر دیدگاههای ارتجاعی علیه فرهنگ و مدرنیتهٔ غربی است- با متحدان اصولی ضدّامپریالیستی از نمونههای بارز برداشت نادرست از این روند اتحاد نیروهای ترقیخواه است.
جمهوری اسلامی ایران یکی از این نیروهای مبتنی بر حاکمیت “اسلام سیاسی” است که برخی از محافل چپ و مترقی جهان آن را بهغلط ضدّامپریالیست تلقی میکنند. این برداشت نادرست ناشی از نادیده گرفتن ماهیت دیکتاتوری این رژیم، اهمیت ندادن به سرشت مستبدانهٔ این رژیم و کارنامهٔ وحشتناک آن، یا سوءبرداشت از مواضع و رفتارهای بیثباتکننده، شریرانه، و فرقهگرایانهٔ آن (از لحاظ واپسگرایی) در منطقه و جهان- و گاه پردهپوشی عمدی این مواضع و رفتارها- است.
توجه به این نکته مهم است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقهٔ خاورمیانه، و در نتیجه فعالیتهای نیروهای نظامی نیابتی آن در فراسوی مرزهای ایران، مبتنی بر فرقهگرایی شیعه و توصیهٔ خمینی به “صدور انقلاب اسلامی” است. چنین سیاستی، گذشته از آنکه کاملاً برخلاف منافع ملی ایران است و جامعهٔ ایران و زندگی مردم را به خطر میاندازد، در سراسر منطقه بسیار تفرقهافکنانه و نامطلوب بوده و همیشه به زیان نیروهای سکولار، بهویژه چپ و مترقی، تمام شده است.
در هر برههٔ بحرانی از تاریخ منطقه در چهل سال گذشته، جمهوری اسلامی ایران فعالانه با امپریالیسم آمریکا همکاری کرده است، از جمله در یورش به افغانستان و عراق. ژستهای بیمحتوای این رژیم مذهبی و اشک تمساح آن برای مصیبت و فلاکت فلسطینیها زمانی آشکار و روشن میشود که میبینیم جمهوری اسلامی ایران چگونه همیشه برای تضعیف مبارزهٔ نیروهای سکولار و چپ و مترقی فلسطین با اشغالگری رژیم آپارتاید اسرائیل تلاش کرده است.
به عبارت ساده، اتحاد واقعاً ضدّامپریالیستی را نمیتوان صرفاً بر اساس این منطق کژاندیشانه شکل داد که “دشمنِ دشمنِ من دوستِ من است!”
از دیدگاه چپ و کمونیستها، که ریشه در آثار لنین و تحلیل طبقاتی و ماهیت امپریالیسم دارد، رژیم جمهوری اسلامی ایران بههیچوجه مواضع ضدّامپریالیستی ندارد. نباید دچار این خطا شد و این موارد را نادیده گرفت که اقتصاد سیاسی نولیبرالی استثماری بر جمهوری اسلامی حاکم است، آزادیها و حقوق بنیادی بشر در آن کلاً نادیده گرفته میشود، کارنامهٔ تاریکی از نقض مداوم و خشن حقوق بشر و سرکوب وحشیانه (بهویژه علیه نیروهای گوناگون چپ ایران) دارد، و پایگاه اجتماعی آن در داخل ایران بسیار ضعیف شده است.
نیروهای چپ در منطقه، و بهویژه در ایران، در چهل و اندی سال که از ناکامی انقلاب مردمی ضدّامپریالیستی بهمن ۵۷ بر اثر حکومت نیروهای ارتجاعی میگذرد، تجربههای تلخی از “اسلام سیاسی” و تأثیر ویرانگر آن داشتهاند.
فراموش نمیکنیم که حکومت رهبران اسلامی در ایران چگونه انقلاب مردمی بهمن ۵۷ را منحرف و از مسیرش خارج کرد و چگونه خواستهای مردم برای رهایی واقعی و عدالت اجتماعی را، با حمایت نیروهای ارتجاعی، بهنفع طبقهٔ سرمایهدار انگلی نادیده گرفت.
فراموش نمیکنیم که چگونه این رژیم مبتنی بر ”اسلام سیاسی“ حقوق اساسی زنان و دختران را پایمال کرد و آنها را اساساً شهروندان درجه دومتلقی کرد و زنستیزی را رسمی و قانونی کرد.
به یاد داریم که وقتی خمینی جنگ ویرانگر ایران و عراق را “نعمت” اعلام کرد، حزب تودهٔ ایران با ادامهٔ جنگ بعد از آزادی سرزمینهای اشغالشده مخالفت کرد و آن را ترفندی امپریالیستی برای به شکست کشاندن و فروپاشاندن انقلاب ایران دانست. رژیم ایران در واکنش به این موضع درست حزب ما، و برای نشان دادن مواضع ضدّکمونیستیاش به جهان، یورش خونین بیسابقهای را به حزب ما- و دیگر نیروهای چپ و مترقی- آغاز کرد که هزاران قربانی داشت. یورش نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی برای مجازات حزب ما بر پایهٔ “شواهد” جعلی سیا، امآی۶، و سازمان امنیت پاکستان و این اتهام بیاساس بود که اعضای حزب ما برای اتحاد جماهیر شوروی جاسوسی کرده بودند. خمینی بعدها این کمک سازمانهای امنیتی خارجی را “فضل الهی” خواند.
با چه منطقی میتوان این دیکتاتوری مذهبی ضدّکمونیست خونریز را که حزبهای چپ را سرکوب کرد، سندیکاها را ممنوع کرد، و هزاران فعال و عضو حزبهای چپ ایرانی- ضدّامپریالیستهای واقعی ایران- را بهطرز وحشیانهای کشت و ناپدید کرد، سنگر ضدّامپریالیسم و مقاومت دانست؟!
بیش از چهار دهه سلطهٔ “اسلام سیاسی” و حاکمیت مطلق ولی فقیه (بهاصطلاح “نمایندهٔ خدا بر روی زمین”)، همراه با سه دهه اجرای برنامههای نولیبرالی، از نظر اجتماعی ایران را به ورطهٔ نابودی و فروپاشی کشانده و اقتصاد ایران را مطابق با “اجماع واشنگتن” و منافع امپریالیسم شکل داده است. این بدان معنی است که توازن نیروهای سیاسی در ایران بهسود طبقهٔ قدرتمند سرمایهدار مالی-تجاری شکل گرفته است که منافعش با منافع سرمایهداری جهانی گره خورده است. این طبقه بهواقع مرکز حیاتی تعادل نیرو در رژیم جمهوری اسلامی است و بقای این دو- طبقهٔ سرمایهدار مالی-تجاری و دستگاه حکومت- کاملاً به یکدیگر وابسته است.
به همین دلایل است که هر اقدام یا اتحاد ظاهراً مترقی از طرف رژیم جمهوری اسلامی ایران- از جمله پیوستن اخیر آن به گروه بریکس- را باید از دریچهٔ سیاستبازی این رژیم دید، نه اینکه این رژیم خونریز را نمایندهٔ واقعی جریان ضدّامپریالیستی دانست.
دفاع از جمهوری اسلامی ایران بهعنوان نیرویی ضدّامپریالیسم در بهترین حالت سادهلوحانه است و در بدترین حالت نادیده گرفتن یا اهمیت ندادن عمدی به سرکوب وحشیانه، فقر کمرشکن، و تیرهروزی اجتماعی-اقتصادی مردم ایران است. چنین برداشت و موضعی در واقع اهانت به نیروهای چپ و مترقی ایران است که شجاعانه برای نجات کشور از رنادیکتاتوری و گذار به حکومتی دموکراتیک و ملی مبارزه میکنند.
پیکار برای تحقق دموکراسی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و مبارزه با دیکتاتوری از تلاش برای تحقق صلح، حاکمیت ملی، و نبرد با امپریالیسم جدا نیست. این مبارزات با هم وابستگی درونی دارند و از یکدیگر جداشدنی نیستند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۲۰۶، ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
بایدن: درخواست استرالیا برای توقف پیگرد قانونی جولیان آسانژ را بررسی میکنیم
جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا روز چهارشنبه به خبرنگاران گفت که در حال بررسی درخواست استرالیا از آمریکا برای توقف پیگرد قانونی جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی لیکس است. به گزارش چهارشنبه شب ایرنا از “اسپوتنیک”, بایدن در پاسخ به سوالی درباره درخواست استرالیا مبنی بر پایان دادن به پیگرد قانونی آسانژ توسط دولت آمریکا گفت: ما ... بایدن: درخواست استرالیا برای توقف پیگرد قانونی جولیان آسانژ را بررسی میکنیم
گزارشهایی از پیکار و زندگی مردم
رشد بیکاری، بطلان شعارهای ولی فقیه! آمار منتشر شده در پایان سال گذشته خط بطلان دیگری بود بر شعار ولی فقیه یعنی سال “مهار تورم و رشد تولید”، شعاری که میبایستی به رشد تولید و اشتغال منجر گردد. طبق آمار منتشر شده توسط مرکز آمار، نرخ متوسط بیکاری در زمستان سال گذشته ۸٫۶ درصد بوده ... گزارشهایی از پیکار و زندگی مردم
تأملی بر اهمیت شکلگیریِ جنبش اعتصابی کارگران
شکست دیکتاتوری حاکم در گرم کردن تنور انتخابات فرمایشی ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲ با “نه” قاطع مردم، ادامه رشته تحولهای صحنه مبارزه طبقاتی و آرایش سیاسی میهن ما پس از خیزش زن زندگی آزادی بود. در کارزار “نه” به انتخابات فرمایشی در قیاس با دیگر انتخاباتهای پیشین کارگران و زحمتکشان نقشی پررنگتر داشتند. اعتراض و اعتصابهای ... تأملی بر اهمیت شکلگیریِ جنبش اعتصابی کارگران
تعلیق حکم حبس نخستوزیر سابق پاکستان
یک دادگاه پاکستانی حکم حبس نخستوزیر سابق پاکستان و همسرش را به حالت تعلیق درآورد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری آناتولی؛ یک دادگاه پاکستانی حکم حبس صادر شده در مورد عمران خان نخست وزیر سابق پاکستان و همسرش در خصوص فروش غیر قانونی هدایای دولتی را به حالت تعلیق درآورد. قاضی عامر ... تعلیق حکم حبس نخستوزیر سابق پاکستان