
نوشتهٔ پربیر پورکایاستا: اگر آتشبس بین ایران و اسرائیل برقرار بماند و رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، پس از حملهاش به مجتمعهای هستهای ایران تصمیم بگیرد که “دیگر کافیست”، شاید روزنهای از امید به پایان جنگ میان اسراییل و ایران وجود داشته باشد، اما نسلکُشی در غزه همچنان ادامه دارد، جایی که دو میلیون فلسطینی تنها دو گزینه پیشِ روی دارند: مرگی سریع بهدست نیروهای اسراییلی، یا مرگی تدریجی بر اثر گرسنگی.
هولوکاستِ غزه هر روز بهطورزنده بر صفحههای نمایشگرمان نمایان میگردد. اسرائیل با خاطری آسوده از اینکه غرب- یعنی کشورهای اروپایی استعمارگر پیشین و دولتهای استعمارگر مهاجرنشین در آمریکای شمالی- آن را از هرگونه مخاطرهای در پی این نسلکُشی مصون نگه میدارد به جنایتهایش ادامه میدهد. حتا در این لحظهٔ تاریک نیز میخواهم به جنبههایی مثبت باور داشته باشم. اسرائیل ممکن است ایران را زخمی کرده، شماری از چهرههای برجستهٔ نظامی و علمیاش را کشته، برخی از زیرساختهای هستهای و پرتابگرهای موشکیاش را نابود کرده باشد. اما حتا در دوازدهمین روز جنگ، توانایی ایران برای هدف قرار دادن شهرها و زیرساختهای نظامی و راهبردی اسراییل چنان بود که رهبری این کشور را به پذیرش پیشنهاد آتشبس ترامپ واداشت. همچنین گزارشهایی از منابع غربی منتشر شد مبنی بر اینکه ذخیرههای دفاع موشکی اسرائیل رو بهاتمام داشت و ایالات متحده هم در وضعیت کنونی- بهدلیل احتمال حمله ایران به پایگاههایش درمنطقه و ادامه داشتن جنگ در اوکراین علیه روسیه- به تأمین دوبارهٔ موشکها نمیتواند اقدام کند.
از همان آغاز روشن بود که اگرچه اسرائیل میتواند بیشترساختارهای هستهای ایران را نابود کند،اما تجهیزات “فردو” که در اعماق کوه ساخته شدهاند بدون کمک ایالات متحده قابل انهدام نیستند. تنها بمب نفوذگر غولآسای “گ ب یو- ۵۷” (“GBU-57”) بهوزن سیزده هزار و ۶۰۵ کیلوگرم به اعماق لازم برای نابودی مجتمع غنیسازی اورانیوم “فردو” میتواند نفوذ کند و تنها بمبافکنهای ب-۵۲ آمریکایی توانایی حمل این بمبها را دارند. روشن است که اسرائیل از همان آغاز پیشبینی کرده بود که برای نابودی “فردو” به همدستی آمریکا نیاز خواهد داشت. گمان میرود این طرح از مدتی پیش با دولت ترامپ درمیان گذاشته شده بود و گفتوگوهای ایالات متحده با ایران پوششی برای پنهان نگه داشتن حملهٔ اسرائیل به ایران میتواند بوده باشد. تنها پرسش باقیمانده این است که آیا ترامپ بهراستی به دنبال پایان دادن به جنگ و انجام گفتگوی واقعی برای برقراری صلح با ایران است؟
به نکتهای دیگر نیز که مطرح شده نمیپردازم. این احتمال وجود دارد که بمبهای سنگرشکن “ام اُ پی” (“MOP”) شکست خورده باشند، چرا که شاید “مجتمع فردو” بسیار عمیق در دل زمین حفر شده است. بنا بر گزارش رسانههای آمریکایی، ارزیابی اطلاعاتی ایالات متحده این است که این حملهها برنامهٔ هستهای ایران را توانستهاند تنها چند ماه بهتأخیر اندازند. کارشناسان حتا پیش از حملهها نیز گفته بودند که مجتمعهای جدید “فردو” و “نطنز” بسیار عمیق در دل زمین حفر شدهاند و سقفهای تقویت شدهای ویژه دارند که حتا در برابر بمبهای سنگرشکن مقاوماند. اگر ساختارهای هستهای ایران در فردو و نطنز نابود شده باشند، ایرانیها پیشاپیش مواد شکافتپذیر را خارج کرده و توانایی ساخت دستکم ۹ تا ۱۰ بمب را دارند. پرسش همواره این بوده: آیا ایران بهراستی در پی ساخت سلاح هستهای است؟ یا این برنامه تنها اهرم چانهزنیای بهمنظور کسب امتیازهایی بیشتر در گفتوگوها برای رسیدن به صلح و بهرسمیت شناخته شدن نقش ایران در جایگاه قدرتی بزرگ در منطقهٔ غرب آسیا و اقتصاد آن است؟ این پرسشی است که دولت ترامپ باید به آن پاسخ دهد. این جنگ نشان داده است که اسرائیل بدون کمک ایالات متحده نمیتواند ایران را از پای درآورد. و اگر ایالات متحده وارد این جنگ شود، پایگاههایش در منطقه نیز در معرض آسیب خواهند بود. ایالات متحده جدا از حضور ناوگانهای دریاییاش، دستکم در ۱۹ پایگاه در غرب آسیا حضور نظامی دارد و حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار نیروی نظامی آمریکایی در این منطقه مستقر هستند. حتا ایالات متحده که برای مدت کوتاه ۱۲ روزه وارد جنگ شد، دخالتش را به حمله به چند مجتمع هستهای محدود کرد. ترامپ، برخلاف جورج بوش در جنگ عراق، حملههای آمریکا به ساختارهای هستهای در فردو، اصفهان، و نطنز را با احتیاط “حملهای محدود” نامید و سپس بیدرنگ خواستار برقراری آتشبس شد. همانگونه که پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا به آمریکا قدرت مداخلهٔ نظامی میدهند، در برابر حملههای موشکی نیز آسیبپذیرند. پس از ترور سردار قاسم سلیمانی، ایران مواضع نظامی آمریکا در منطقه را هدف حملههای موشکی قرار داد آن هم پس از آنکه با اطلاعرسانی از پیش به دولت ایالات متحده فرصت پناه گرفتن را برای نیروهای آمریکایی فراهم کرده بود. با این حال، در پی آن حملهها، حدود ۵۰ نظامی آمریکایی بهدلیل آسیب مغزی ناشی از موج انفجار، به درمان شدن نیاز پیدا کردند.
پیش از آنکه به ارزیابی جنگ بپردازیم، بهتر است نگاهی به پرسشهای بنیادی مطرح شده بیندازیم. اسرائیل، با حمایت کشورهای عضو “گروه هفت” و “ناتو”، ادعا میکند که ایران پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای”ان پی تی” (“NPT”) را نقض کرده و بنابراین حمله آمریکا و اسرائیل به مجتمعهای هستهای و زیرساختهای دیگر ایران را “قانونمند” جلوه میدهد. این ادعاها ریاکارانهاند. پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای غنیسازی را ممنوع نمیکند، بلکه تنها ساخت سلاح هستهای را منع میکند. جالب اینجاست که خودِ اسرائیل این پیمان را امضا نکرده و عضو آن نیست و بین ۹۰ تا ۲۰۰ کلاهک هستهای در اختیار دارد.
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، رافائل گروسی، در گفتوگو با خبرگزاریهای الجزیره و سیانان اعلام کرد هیچ مدرکی دال بر ساخت سلاح هستهای از سوی ایران وجود ندارد. با توجه به همکاری نزدیک آژانس با قدرتهای هستهای، استدلال گروسی مبنی بر اینکه ایران باید اطلاعات بیشتری را در اختیار آژانس قرار میداد، این بدگمانی را تقویت میکند که در صورت انجام این کار، این اطلاعات به دست اسرائیل میرسید و در هدفگیری برنامه هستهای ایران مورد استفاده قرار میگرفت. بله، ایران اورانیوم را تا سطح ۶۰ درصد غنیسازی کرده بود که از این سطح تا ۹۰ درصد مورد نیاز برای ساخت سلاح هستهای تنها چند هفته کار بیشتر لازم میداشت. اما این تنها به معنای داشتن مواد شکافتپذیر لازم است. برای ساخت بمب، ایران مرحلههای بیشتری را باید طی کند، از جمله به آزمایش پیشنمونه نیاز دارد تا اطمینان حاصل کند همهٔ اجزا بهدرستی کار میکنند. کارشناسان و مقامهای غربی میگویند ساخت بمب هستهای ماهها تا بیش از یک سال زمان میتواند ببرد. افزون بر این، برای چنین کاری آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، لازم است فتوای دینیاش دربارهٔ ممنوعیت- حرام بودن- سلاح هستهای را لغو کند که تا کنون چنین کاری نکرده است.
نتانیاهو بیش از ۳۰ سال است که ادعا میکند ایران تنها چند گام تا دست یافتن به بمب هستهای فاصله دارد. هنوز تصویر کاریکاتوری را به یاد داریم که او در سال ۲۰۱۲ / ۱۳۹۱ در سازمان ملل نشان داد و گفت ایران فقط چند ماه تا ساخت بمب فاصله دارد. این ادعای بیاساس همچنان دستاویز اسراییل برای حمله به ساختارهای هستهای ایران است، ادعایی که ترامپ هم آن را پذیرفته است. مشکل برای کسانی مانند ترامپ که میخواهند ایالات متحده ظرفیت ساخت بمب هستهای ایران را نابود کند این است که هدف توافق هستهای برجام یا برنامه جامع اقدام مشترک- توافقی که ترامپ در سال ۲۰۱۸ / ۱۳۹۷ آن را لغو کرد و از آن خارج شد- بهطور دقیق به همین منظور بود! پس از تحریمهای مختلف و حملههای اسرائیل و آمریکا به توان هستهای ایران، چرا ایران به نسخهٔ بهروزشدهای از برجام باید بازگردد؟ یا چرا باید مجتمعهایش را بیشتر در معرض بازرسی آژانس قرار دهد که ممکن است دیرتر برای حملههای آتی از آن بهرهبرداری شود؟ همچنین باید پرسید چرا ایالات متحده و قدرتهای بزرگ اروپایی بر این باوراند که داشتن سلاح هستهای برای اسرائیل پذیرفتنی است، اما برای هیچ کشوری دیگر در غرب آسیا مجاز نیست؟
بیایید نگاهی کوتاه به زرادخانهٔ هستهای اسرائیل بیندازیم. اسرائیل راکتور هستهای “دیمونا” را دارد که با یاری ایالات متحده ساخته شده است. برآوردها نشان میدهند رژیم اسراییل بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ کلاهک هستهای دارد و ذخیرههای کافی “پلوتونیوم” برای ساخت دو تا سه برابر این تعداد کلاهک را نیز دارد. اینکه اسرائیل پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (“ان پی تی”) را امضا نکند و هر تعداد سلاح هستهای که میخواهد بسازد از دید غرب توجیهپذیر است. کم و بیش همه میدانند که فرانسه و ایالات متحده در ساختن بمبهای اسرائیل مشارکت داشتند. این راز زمانی آشکار شد که “مردخای وانونو”، کارشناس هستهای اسراییل، مجموعهای از عکسها و اسناد در این ارتباط را در اختیار روزنامهٔ “ساندی تایمز” گذاشت. “وانونو” بهایی سنگین برای این افشاگری پرداخت. او ۱۸ سال زندان کشید که ۱۱ سال از آن را در سلول انفرادی گذراند. جای شگفتی نیست که همان کشورهایی که در ساختن سلاح هستهای برای اسرائیل دست داشتند، امروز پُرسروصداترین مخالفان برنامه هستهای ایران هستند. آنها نه تنها دربارهٔ اینکه ایران نباید بمب هستهای داشته باشد جاروجنجال بهراه انداختهاند، بلکه با خود زیرساختارهای هستهای آن نیز مخالفاند.
به نقل از نشریه دموکراسی خلقی، ارگان حزب کمونیست هند CPI(M) (مارکسیست)
به نقل از «نامۀ مردم» شمارۀ ۱۲۳۸، ۲۳ تیر ۱۴۰۴