تحولهای پرشتاب منطقه با جنگافروزی و اقدامهای تروریستی دولت اسرائیل ابعادی بسیار خطرناک یافتهاند. سایه شوم جنگ دامنهدار منطقهای با پیامدهایی فرامنطقهای هر دم افق سیاسی خاورمیانه را بیشتر تیره میسازد.
در این میان سیاستهای نابخردانه و مغایر منافع ملی حکومت جمهوری اسلامی میهن ما را در وضعیتی بهشدت شکننده و نگرانکننده قرار داده است. جنگ و درگیری نظامی بهسود تودههای مردم بهویژه زحمتکشان نیست. در سایه وضعیت جنگی حقوق کارگران و زحمتکشان و بهطورکلی لایههای تهیدست جامعه پایمال میشود. تشدید فضای سرکوب و اعمال فشار نسبت به جنبش مردمی و فعالان سیاسی از دیگر پیامدهای وضعیت جنگیاند که فقط دیکتاتوری حاکم از آنها نفع میبرد. در چنین اوضاع حساسی مبارزه طبقه کارگر و زحمتکشان برای تأمین منافعشان و برضد دیکتاتوری حاکم با پیکار برای صلح پیوندی تنگاتنگ مییابد. مبارزه مطالباتی جنبش کارگری و حرکتهای سندیکایی همجهت و همراه مخالفت با جنگ، جنگافروزی، و مداخله امپریالیسم بوده و هست.
بر پایه آنچه به آنها اشاره شد، سازماندهی اقدامهای مؤثر برای رشد و گستردن جنبش اعتراضی و اعتصابی کماکان یک اولویت بهشمار میآید. در ماههای قبل و پس از انتخابات مهندسی شده ریاستجمهوری و شروع به کار دولت پزشکیان، میهن ما رشد و گسترده شدن اعتراضها و اعتصابهای کارگران و زحمتکشان برای خواستهای صنفی- معیشتیشان را شاهد بود. بهرغم همکاری تشکلهای زرد حکومتی با کارفرماها برای خنثی کردن اعتصابها، حرکتهای اعتراضی کماکان ادامه یافتند. از آن جمله میتوان به اعتراضها و اعتصابهای کارگران پروژهای صنایع نفت، گاز، پتروشیمی، فولاد، راه آهن، واگن پارس، فرهنگیان، بازنشستهها، و پرستاران اشاره کرد. ادامه یافتن اعتراضها و تجمعهای زحمتکشان نمودار آن هستند که اکثریت قریببهاتفاق زحمتکشان که انتخابات ریاست جمهوری را تحریم کردند و به رژیم ولایی در برآورده کردن خواستهایشان کوچکترین اعتقاد و اطمینانی ندارند، نه تنها بهخاطر منافع صنفیشان، بلکه بههدف بهوجود آمدن تغییرات سیاسی مشخصی مبارزه میکنند. تجمعها و اعتصابها برای مبارزه ضد سیاست تعدیل ساختاری و ضد برنامه هفتم توسعه حرکتهای آگاهانه و هدفمند هستند، حرکتهایی که بیانگر رشد کیفی اعتراضهای زحمتکشان در مبارزه همگانی با استبداد رژیم ولی فقیه است. درمجموع، این اعتراضها و اعتصابهای دهها هزار نفری در نقاط مختلف کشور نه فقط نیازهای صنفی- رفاهی، بلکه خواستهای سیاسی زحمتکشان را نشان میدهند. اجرای برنامه هفتم توسعه و سیاستهای ویرانگر اقتصادی- اجتماعی نهفته در آن مانند: خصوصیسازی، مقرراتزدایی، تأمین نشدن شرایط ایمنی در محیط کار، متناسبسازی نشدن دستمزدها، جلوگیری از تعیین حداقل مزد براساس نرخ واقعی تورم و هزینه سبد معیشت، و کلاً آزادسازی و جراحی اقتصادی، زحمتکشان میهنمان را هرچه بیشتر در فشارهای معیشتیای طاقتفرسا و فلج کننده قرار دادهاند. نتیجهٔ این سیاستها که با منافع اکثریت قریببهاتفاق مردم میهنمان نیز درتضادند، بسیار مخرب بوده و هستند و نشانگر رویاروی بودن هر چه بیشتر حکومت جمهوری اسلامی با ابتداییترین خواستهای زحمتکشان است و پیامدهایش شتاب یافتن جنبش اعتراضی تودهها همراه با رشد کمی و کیفی آن و عمیقتر شدن شکاف میان منافع جمعیت میلیونی زحمتکشان میهن ما با رژیم ولایت فقیه هستند و خواهند بود. این روند برگشتناپذیر شده است. ازاینروی، حاکمیت جمهوری اسلامی در رویارویی با مطالبههای بر حق تودهها و بهخاطر بقای خودش در قدرت به هر قیمتی، بهتهدید، تطمیع، مانورهای فریبکارانه، سرکوب و فشار متوسل میشود.
افزون بر ایستادگی زحمتکشان در برابر سیاستهای ویرانگر تعدیل ساختاری رژیم ولایت فقیه و پیامدهای آن، بر اهمیت شرکت فعالتر کارگران و زحمتکشان در به شکست کشاندن تبلیغات پر سر و صدا، و بی محتوای جمهوری اسلامی در زمان انتخابات و در مرحلههای مختلف پس از آن باید تأکید داشت. شرکت نکردن در انتخابات و حرکتهای نمایشی بعدی رژیم ولایی درحالی که اعتصابهای گسترده ادامه دارند نمودار آگاهی و نقش مؤثر طبقه کارگر و زحمتکشان در مبارزه همگانی علیه رژیم دیکتاتوری حاکم است. از طرفی دیگر تشکلهای زرد کارگری و نقش آن است که به محدود کردن حرکتهای اعتراضی برای خواستهایی صنفی در چارچوب خط قرمزها و منافع رژیم تلاش میکند. در چنین اوضاعی است که ضرورت سازماندهی مستقل طبقه کارگر بیش از پیش اهمیت مییابد و تنها راه پیشِ روی طبقه کارگر ایستادگی در مقابل سرکوبگری دیکتاتوری حاکم و ستم طبقاتی است. واقعه ناگوار معدن زغالسنگ معدنجو نشان داد در وضعیتی چنین فلج کننده که کارگران با آن مواجهاند، اعتصاب یعنی امتناع از کار در شرایط موردنظر و تحمیلی کارفرما سلاحی مؤثر است که طبقه کارگر بهخاطر منافعشان- و در موردی نظیر فاجعهٔ معدنجو که کم هم نبودهاند و کم نخواهد بود بهخاطر حفظ جانشان- باید از آن استفاده کند. فراموش نکنیم اعتصاب درعینحال حق سیاسیای قانونی کارگران است!
رشد آگاهی طبقاتی کارگران و زحمتکشان را میتوان در ایستادگی و هماهنگی اعتصابها در صنایع نفت، گاز و فولاد، واگن پارس و پرستاران در شهرهای مختلف کشور مشاهده کرد. در این حرکتهای اعتراضی سطح بالاتری از رشد را در حرکتهای سندیکایی میتوان دید. واقعیت این است که تودههای کارگر حضوری گستردهتر در اعتصابها دارند. این واقعیت در اعتصاب در صنایع بزرگ راهبردی نیز وجود دارد. درعینحال خصلت سیاسی اعتصابها تا حدی معین پررنگتر شده است. هماهنگی اعتصابها و تجمعهای اعتراضی نه فقط در عمل، بلکه در تعیین سطح مطالبات و خواستها نیز دیده میشود.
یکی از مهمترین ویژگیهای لازم بهمنظور سازماندهی جنبش اعتصابی کارگری، فعالیت در چارچوب تشکلهای مستقل صنفی یعنی سازمانهای سندیکایی است. تشکلهای ساختهوپرداخته در خارج از کشور مانند تشکل “کنفدراسیون کار” در راستای منافع طبقه کارگر و زحمتکشان میهن ما عمل نخواهند کرد و درنهایت با وابستگی به امپریالیسم و هماهنگی با کارفرماها به جنبش سندیکایی میهن ما آسیب میزنند و خواهند زد.
در اوضاعواحوالی که گسترده شدن و شدت یافتن مبارزه طبقاتی در میهن ما شتاب میگیرد، اتحادِعمل فراگیر و تلفیق کردن مبارزه صنفی با مبارزه سیاسی همراه با شدت بخشیدن به پویه اعتراض و اعتصابهای کارگری از اولویت برخوردارند. علاوه بر این، احیای حقوق سندیکایی و حق برخورداری کارگران و زحمتکشان از سازمان مستقل سندیکایی همراه با خواستهایی نظیر صلح و درهم شکستن دیکتاتوری حاکم در صدر برنامههای مبارزاتی قرار میگیرد.
مبارزه پیگیر برای سازماندهی جنبش اعتراضی زحمتکشان و شکلگیری جنبش اعتصابی سراسری کارگران علاوه بر تأمین خواستهای صنفی و سیاسی طبقه کارگر، جنبش همگانی علیه استبداد حاکم را نیز تقویت میکند.
به نقل از ضمیمۀ کارگری «نامۀ مردم»، شمارۀ ۹۰، ۱۶ مهر ۱۴۰۳