یک سال از خیزش ”زن، زندگی، آزادی“ با خواستهایی مردمی، ملی، و دمکراتیک میگذرد. این خیزش بهمنزلهٔ بخشی از رشتهتحولهای سیاسی جامعه و بحران چندلایهٔ موجود، تکانهای نیرومند در جامعه پدید آورد و دستاوردهایی معین نیز بههمراه داشت.
از مبارزهٔ مردمی در دیماه ۹۶ و خیزش آبانماه ۹۸ که با خون تهیدستان رنگین شد تا جنبش ”زن، زندگی، آزادی“ طیفی گسترده از طبقه و لایههای اجتماعی مخالف و منتقد دیکتاتوری ولایی در پیکاری مشترک اما بدون برخورداری از جبههای فراگیر و ستاد فرماندهیای ملی و میهنی، خواستهایشان را در شکلهایی متنوع بهویژه در تظاهرات خیابانی و رویارویی با گزمگان مسلح حکومت جمهوری اسلامی مطرح کردند و خواهان دستیابی به آنها شدند. نقش و جایگاه طبقه کارگر در جنبش همگانی ضد دیکتاتوری و خیزش اخیر ”“زن، زندگی، آزادی““ همواره یکی از مهمترین مباحث بوده است. حضور کارگران و زحمتکشان در خیزشهای مردمی علیه دیکتاتوری حاکم از جمله در خیزش ”“زن، زندگی، آزادی““، فارغ از سطح آمادگی و سازماندهی و تأثیرگذاری، امری مهم بوده است. در گرماگرم مبارزات مردمی سال گذشته بیش از هر زمان دیگری اهمیت و ضرورت حضور متشکل و متحد طبقه کارگر و زحمتکشان خودنمایی میکرد و به مباحثی گوناگون در خصوص چگونگی این مشارکت بههدف تقویت جایگاه جنبش کارگری دامن میزد. این بحثها کماکان از مهمترین و جدیترین مباحث در جنبش کارگری، حرکتهای سندیکایی، و نیز در مجموعهٔ جنبش همگانی ضد دیکتاتوری است.
در بررسیای تطبیقی میتوان بهروشنی دید که کارگران و زحمتکشان و حرکتهای سندیکایی موجود در جریان خیزش ”زن، زندگی، آزادی“ با همهٔ دشواریها و ضعفها در مقام قیاس با دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ و پیشتر از آنها در رخدادهای سیاسی و اجتماعی سالهای دهه ۱۳۹۰ نقشی برجستهتر و رویهمرفته پررنگتری داشتهاند. برای نخستین بار پس از سالها کارگران مراکز مهم صنعتی مانند صنعت نفت خصوصاً کارگران، کارمندان، و تکنیسینهای رسمی صنعت ملی نفت ایران و کارگران و کارکنان صنعت ذوبآهن ضمن تأکید بر خواستهای صنفی- رفاهی با جنبش همگانی ضد دیکتاتوری ابراز همبستگی کرده و حضورشان را در مقام یک طبقهٔ مستقل کموبیش نمایانتر ساختند.
مجموعهای از عاملهای عینی و ذهنی سبب مشارکت و حضور جدیتر طبقه کارگر و زحمتکشان فکری و یدی در خیزش ”زن، زندگی، آزادی“ بوده است. حزب ما در موضعگیریهایش در این زمینه این عاملهای عینی و ذهنی را تا حد امکان ارزیابی کرده و بهآنها پرداخته است. بنابراین، از اشاره دوباره بهاین ارزیابیها اجتناب میکنیم. چگونگی نقش کارگران و زحمتکشان در ارتباط با خیزش ”زن، زندگی، آزادی“ از مهمترین بحثهای جاری کنونی است. برپایهٔ مباحث جاری در میان مبارزان هوادار تأمین منافع طبقه کارگر، سندیکالیستها، و دیگر نیروهای مردمی، پاسخ بهاین پرسشها اهمیتی اساسی دارد. چرا برای تقویت جنبش کارگری و حضور سازمانیافتهاش در پیکار ضد دیکتاتوری باید مبارزه کرد؟ آیا سازماندهی و تجهیز طبقه کارگر صرفاً بهمنظور ارتقای سطح مبارزاتی جنبش همگانی ضد دیکتاتوری و همراه آن مقابله با مداخلهٔ امپریالیسم است؟ رابطه میان تقویت جنبش ضد دیکتاتوری با استقلالعمل طبقاتی جنبش کارگری چیست؟ اینگونه پرسشها و پاسخهای ارائهشده بهآنها از آنجاکه سیاست، روش، و راهکارهای مبارزاتی را معین میکنند فوقالعاده پر اهمیت هستند. پرواضح است تجربه مبارزاتی سالیان اخیر بهما ثابت میکند حضور متشکل و متحد کارگران و زحمتکشان در مبارزهٔ ضد دیکتاتوری ولایی ضرورتی است سرنوشتساز. هرچه میزان حضور و سطح سازماندهی جنبش کارگری در پیکار همگانی ضد دیکتاتوری گستردهتر و ژرفتر باشد نهتنها به تقویت مبارزات مردمی منجر میشود، بلکه مهمتر ازآن امکان تغییر توازن قوا بهزیان ارتجاع و دیکتاتوری را بیشتر و دستیافتنیتر میسازد. پاسخ ما به پرسش چرایی و چگونگی تقویت جایگاه جنبش کارگری از این زاویه است. نکته مهم اینجاست که طبقه کارگر و زحمتکشان فکری و یدی بهشمول زحمتکشان روستا، صرفاً و فقط در مقام نیرویی یاریدهنده و بدون هویت طبقاتیای مستقل در پیکار همگانی ضد دیکتاتوری درنظر نباید گرفته شوند، بلکه با هویت طبقاتیای مستقل باید درنظر گرفته شوند.
تقویت جایگاه جنبش کارگری در مبارزهٔ سراسری توأم و همراه با انسجام سازمانی، ارتقای سطح سازماندهی و رشد نظری – ایدئولوژیک بهمعنای بالا بردن آگاهی طبقاتی و نیز رشدِ آگاهی سوسیالیستی و بهیک کلام تأکید بر هویت طبقاتیای مستقل است. ما در اینجا از اهمیت مبارزهٔ سیاسی طبقه کارگر سخن میگوییم. بهاین ترتیب و از این مجرا است که از یک سو جنبش سراسری ضد دیکتاتوری تقویت و صفهای آن تحکیم میشود و از دیگر سو طبقهٔ کارگر و زحمتکشان بهلحاظ سیاسی، نظری، و سازمانی بنیه و نقششان را برای این مرحله و مرحلههای بعدی بازسازی، تقویت، و تحکیم میکنند. امری که در مرحلهٔ کنونی یعنی گذار از دیکتاتوری اهمیتی اصولی دارد.
این مسیر پرپیچوخم و پرفرازونشیب با دشواریهایی عینی و ذهنی همراه است. اما درعینحال این مسیری واقعی و رو به برآورده ساختن نیازهای جامعهٔ ما و منافع کوتاهمدت و بلندمدت طبقه کارگر و متحدان آن در میان لایههای مختلف اجتماعی در پیکار با دیکتاتوری حاکم و مداخلههای امپریالیسم است. هرقدر استقلال عمل طبقاتی و توأم با آن پیوند با جنبش همگانی ضد دیکتاتوری تقویت شود، حرکت بهسمت تغییر توازن قدرت بهسود تودههای مردم امکانپذیرتر و تسریع میشود و در چارچوب جبههٔ ضد دیکتاتوریای فراگیر بههدف بهزانو درآوردن دیکتاتوری ولایی و سپس راه گذار به مرحلهٔ ملی- دمکراتیک هموارتر میشود.
پویهای که بهآن اشاره کرده و بر آن تأکید میکنیم هماکنون در چند سطح و لایه جریان دارد و ما در آن رشد آگاهی طبقاتی و سازماندهی مناسبتر جنبش کارگری با توجه به امکانات موجود را شاهد هستیم. راهکارهای ممکن، عملی، و علمی پویهٔ چندلایه و چندوجهی کنونی را بهاختصار و فشرده میتوان چنین برشمرد که عبارتند از: ارتقای سطح سازماندهی و همبستگی، احیای حقوق سندیکایی، اتحادعمل فراگیر و تشدید مبارزهٔ اعتصابی، پیوند با جنبش سراسری و ارتقای آگاهی طبقاتی، رشد آگاهی سندیکایی و همچنین ایدئولوژیک- نظری کارگران پیشرو و مجموعهٔ کارگران و زحمتکشان! در جریان مبارزه جاری ضرورت تقویت نقش و جایگاه جنبش کارگری برای تغییر توازن قوا و شکلگیری جبهه واحد ضد دیکتاتوری با وسیعترین اتحادعمل ممکن میان طبقه و لایههای اجتماعی متضرر از سیاست و عملکرد حکومت جمهوری اسلامی و نمایندگان سیاسیشان، درس و تجربهای ارزشمند برای همهٔ نیروهای میهنپرست، ملی، و انقلابی در سالگرد خیزش ”زن، زندگی، آزادی“ است.
به نقل از ضمیمهٔ کارگری «نامۀ مردم»، شمارۀ ۷۶، ۲۰ شهریور ۱۴۰۲