
در بحبوحهٔ آشفتگی و بیثباتی فزاینده در سراسر جهان، حزب تودهٔ ایران بار دیگر بر تعهدش به پیکار بینالمللی برای تحقق صلح، برابری، حقوق بشر و حقوق دموکراتیک، و عدالت اجتماعی تأکید میکند.
جمعه ۹ مه ۲۰۲۵ هشتادمین سالگرد روزی است که پس از تسلیم شدن بیقیدوشرط فرماندهی عالی ارتش نازی، که به جنگ جهانی دوم ویرانگر در اروپا پایان داد، پیروزی بر آلمان نازی رسماً اعلام شد. این پیروزی حاصل حملههای متقابل اتحاد جماهیر شوروی، نیروهای متفقین، و جنبشهای مقاومت پارتیزانی در سراسر اروپا به نیروهای نازی بود که در سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵ به اوج رسیده بود. پیروزی بر فاشیسم نمایانگر پیروزی زندگی بر مرگ و تأیید زنده بودن دموکراسی به رهبری زحمتکشان و متحدانشان در سراسر جهان بود.
سند تسلیم آلمان در واقع دو بار امضا شد. نخستین بار در ریمس، فرانسه، در ۷ مه ۱۹۴۵ امضا شد. اما اتحاد جماهیر شوروی با کل متن سند تسلیم موافقت رسمی نکرده بود. بنابراین خواستار آن شد که بار دیگر این سند در حومهٔ برلین، جایی که بهتازگی به دست ارتش سرخ افتاده بود، به امضای فیلد مارشال (ارتشبد) ویلهلم کایتل، مارشال گئورگی ژوکوف، و فرمانده هوایی مارشال آرتور تِدِر، به ترتیب به نمایندگی از آلمان، اتحاد جماهیر شوروی، و نیروهای اعزامی متفقین برسد. متن بازنگریشدهٔ سند تسلیم آلمان که در برلین امضا شد با آنچه در ریمس امضا شده بود متفاوت بود، زیرا در آن بهصراحت بر خلعسلاح کامل همهٔ نیروهای نظامی آلمان و تحویل سلاحهایشان به فرماندهان نظامی محلی متفقین تأکید شده بود. در هر دو سند بهصراحت نوشته شده بود که تسلیم شدن آلمان نازی از ساعت ۲۳:۰۱ به وقت اروپای مرکزی در ۸ مه ۱۹۴۵ رسمی میشود. با توجه به اینکه مسکو با اروپای مرکزی اختلاف ساعت دارد و یک ساعت جلوتر از اروپای مرکزی است، این بدان معناست که تسلیم شدن آلمان در تقویم شوروی در ۹ مه عملی و رسمی شد. از این روست که در روسیه و دیگر جمهوریهای شوروی سابق و کشورهای بلوک شرق از آن زمان ۹ مه بهعنوان روز پایان رسمی جنگ ثبت شد.
جنگ جهانی دوم اوج تلاش «نیروهای محور» برای سلطه بر جهان بود، ائتلافی که در اساس متشکل از آلمان نازی، ایتالیای فاشیست، امپراتوری ژاپن، و نیروهای متحد آنها بود. آلمان نازی و ایتالیای فاشیست قبلاً اتحاد ویرانگری در حمایت از سرنگونی جمهوری اسپانیا و در هم شکستن وحشیانهٔ دموکراسی در آن کشور تشکیل داده بودند. این سرکوب آنها منجر به استقرار دیکتاتوری فاشیستی در اسپانیا شد که تا زمان مرگ رهبر آن فرانسیسکو فرانکو در سال ۱۹۷۵، یعنی تا نزدیک به پنجاه سال پیش، ادامه داشت.
آلمان نازی برای تصرف نظامی اروپای مرکزی در آغاز از حمایت بریتانیا برخوردار بود، زیرا امید بریتانیا این بود که آلمان نیروهایش را به سمت شرق، علیه اتحاد جماهیر شوروی بتازاند. این سیاست مماشات بریتانیا با آلمان نازی به دلایل متعدد و از جمله جاهطلبیهای هیتلر و همچنین بیاعتباری سیاست مماشات در افکارعمومی شکست خورد.
تجاوز دولتهای نازی-فاشیست ناشی از ضرورت اقتصادی بود: نیاز به تقسیم مجدد جهان در تقابل با قدرتهای امپریالیستی موجود- بریتانیا، فرانسه، و آمریکای نوظهور- با هدف کمک به رقابت شرکتهای بزرگ آلمان، ژاپن، و ایتالیا برای کسب سود.
در جنگ جهانی دوم بیش از پنجاه میلیون نفر کشته شدند، از جمله در حدود شش میلیون یهودی که در «هولوکاست» به قتل رسیدند و بیش از بیست میلیون شهروند شوروی. همچنین، چندین کشور بیرحمانه غارت شدند و اقتصادهای چندین کشور به ویرانی کشانده شد که موجب خرابی و آشفتگی در سراسر جهان شد.
پیروزی بر نازیسم و فاشیسم که با صرف چنین هزینهٔ هنگفتی به دست آمد تأکیدی بود بر بیفایدگی مماشات با فاشیسم، رویکرد و سیاستی که در آن زمان بسیاری از قدرتمندان در پیش گرفتند. بهنحوی میخواستند خطرآفرینی و تهدیدی بسیار واقعی را که در حال شکل گرفتن بود نادیده بگیرند، تا اینکه کار به جایی رسید که دیگر نتوانستند آن را نادیده بگیرند. آن پیروزی همچنین نشاندهندهٔ ضرورت مقاومت و مبارزه با آن جریان پلید و سرکوبگر بود.
دولت رفاه
پیروزی بر فاشیسم و آزاد شدن از چنگال آن در سال ۱۹۴۵ همچنین نویددهندهٔ تغییر به سمت سیاستهای مترقیتر در غرب در سالهای پس از جنگ بود، تغییری که نسلی از زحمتکشان از آن برخوردار شدند که دیگر تمایلی به بازگشت به روزگار سختیها، فقر شدید، و بیثباتی مداومی نداشتند که در سالهای بین دو جنگ متحمل شده بودند. همین باعث شد که دولت رفاه و خدمات بهداشت و درمان ملی در بریتانیا پایهگذاری شود- که مایهٔ رشک بسیاری از کشورهای جهان بود- و روند پرشتابی برای ملی کردن به راه افتد.
واقعیت این است که پیروزی بر فاشیسم طلیعهٔ عصر نوینی بود. اما پایان استعمار نبود. امپراتوریهای بریتانیا، فرانسه، بلژیک، اسپانیا، پرتغال، و هلند باقی ماندند و، در مواجهه با مبارزات قدرتیافتهٔ ساکنان مستعمرات برای رهایی، همچنان به سرزمینهای استعماریشان چسبیدند. ملتهای کشورهای مستعمره، که در سالهای وحشتبار جنگ جهانی دوم متحمل سختیهای زیادی شده بودند، آزادی را حق خود میدانستند. اما ارتشها و نیروهای انتظامی و امنیتی امپراتوریهای کهنه، در هماهنگی با نیروهای نظامی و انتظامی آمریکای نوظهور، دست به سرکوب جنبشهای آزادیبخش زدند، از کارائیب و قاره آفریقا گرفته تا هند و آسیای جنوب شرقی. ملتهای مستعمره که در گردانها و هنگهای اربابان استعمارگرشان در مبارزه با فاشیسم جنگیده بودند و قربانیان زیادی داده بودند نمیتوانستند بپذیرند که بار دیگر مطیع و فرمانبردار شوند و دست از آرمانهای ملی و آرزوی رهایی ملی خودشان بکشند. این جنبشهای رهاییبخش ملی، حتی پس از دستیابی به استقلال رسمی در پی مبارزات طولانی و رنجبار، میبایست با تهدیدهای ناشی از کنترلهای سازمانهای مالی بینالمللی و نیز سرویسهای اطلاعاتی مخفی کشورهای دیگر- بهویژه آمریکا- مقابله کنند. این وضع متأسفانه تا امروز ادامه دارد.
به مناسبت مهم هشتادمین سالگرد پیروزی بر فاشیسم، یاد و خاطرهٔ همهٔ آنهایی را که در مبارزه با نیروهای محور و همدستانشان پایداری کردند و کشته شدند گرامی میداریم و به آنها درود میفرستیم: ارتش سرخ شجاع و واحدهای پارتیزانی که با تحمل هزینهای گزاف و با فداکاریهای عظیم توانستند ماشین جنگ نازیها را در شرق عقب بنشانند و مسیر جنگ را تغییر دهند؛ نیروهای متفقین که در شمال آفریقا، در سواحل نُرماندی، و در شرق آسیا جنگیدند؛ و انبوهی از جنبشهای مقاومت کوچک و بزرگ که در شرایطی بسیار دشوار، که پیروزی ناممکن مینمود، مبارزه را پیش بردند و در راه آرمان رهایی ملی کشورهایشان به این پیکار ادامه دادند.
راست جدید
البته آگاهیم که این هشتادمین سالگرد را- که برای بیشتر آنهایی که در پیکارهای منجر به پیروزی بر فاشیسم شرکت کردند یا شاهد آن بودند و هنوز زندهاند شاید آخرین سالگرد مهم [پیش از نَوَدمین سالگرد] باشد- در حالی جشن میگیریم که درگیری نظامی بین روسیه و اوکراین هنوز ادامه دارد. در واقع، رژهٔ اصلی به این مناسبت در میدان سرخ مسکو- با حضور ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، شی جینپینگ، رئیسجمهور چین، و شماری از سران کشورهای دیگر جهان- در میان تدابیر امنیتی شدید در پی تشدید درگیری های نظامی بین دو کشور برگزار میشود. این وضع بیشک مایهٔ اندوه و نومیدی هر دو ملت است، بهویژه کهنهسربازان بازمانده از زمان جنگ، چه روس و چه اوکراینی، که در کنار یکدیگر، بهعنوان رفیق و هموطن، رزمیدند و به پیروزی حماسی بر فاشیسم دست یافتند.
همچنین، حزب تودهٔ ایران در مورد روند آشکار و روبهرشدِ سر بلند کردن «راست جدید» در عرصهٔ سیاست چندین کشور در سی سال گذشته بار دیگر هشدار میدهد. این نیرو مورد توجه فزایندهای در سطح بینالمللی قرار گرفته است. این نوع سیاستوَرزی در سراسر جهان ریشه دوانده است، از کشورهای در حال توسعه و کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق و بلوک شرق گرفته تا تعداد فزایندهای از کشورهای غربی، از جمله در آمریکا، که خود را در گفتمانی مانند پروژهٔ «قرن جدید آمریکایی» و اخیراً «آمریکا را دوباره باعظمت کنیم» (MAGA) نشان میدهد.
همهٔ اینها ناشی از ناتوانی و شکست مفتضحانهٔ لیبرال دموکراسی- همراه با الگوهای وابسته به آن مانند اقتصاد نولیبرالی و بازار آزاد لگامگسیخته- در ارائهٔ راهحل واقعی برای چالشهای بیشماری است که بسیاری از ملتها با آنها روبهرو هستند. همین باعث شده است که آفت ناسیونالیسم افراطی و بنیادگرایی مذهبی نیز گسترش یابد.
حزب تودهٔ ایران همهٔ مظاهر و اَشکال آفت فاشیسم را، از جمله نمونههای کهنه و نو آن را، و نیز همدم طبیعی آن- امپریالیسم- را قاطعانه محکوم میکند. ما اهمیت عظیم پیروزی بر فاشیسم را، هشتاد سال پس از آن پیروزی، و نیز نمونهٔ درخشانی را که این پیروزی برای جنبشهای مبارزاتی سراسر جهان برای تحقق صلح، پیشرفت اجتماعی و اقتصادی، و رهایی ملی به جا گذاشته است، درک میکنیم. تأکید میکنیم که از نگاه ما بسیار مهم است که تلفات و خسارات و فداکاریهای آن دوره را هرگز فراموش نکنیم، یا درسها و هشدارهای آن را برای دنیای امروز و آینده، که همچنان موضوعیت دارد و بجاست، نادیده نگیریم.
سایت حزب تودۀ ایران