با فرارسیدن ۱۶ آبانماه ۱۴۰۰ (۲۵ اکتبر تقویم ژولیانی و ۷ نوامبر ۲۰۲۱)، یکصد و چهار سال از پیروزی انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، سپری شد.
امسال نیز مانند سال های گذشته نیروهای معتقد به آیندهای سوسیالیستی، نیروهای معتقد به حقانیت تاریخی طبقه کارگر و آٰرمان های انسانی آن در راه تحقق آزادی، برابری، عدالت اجتماعی، صلح و سوسیالیسم در گوشه و کنار جهان این واقعه تاریخی را، که به قول جان رید خبرنگار و نویسندهٔ برجستهٔ آمریکایی ”جهان را لرزاند“، جشن میگیرند.
ما به این مناسبت فرخنده گوشه هایی از تزهای کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران را که به مناسبت صدمین سالگرد انقلاب اکتیر تنظیم و در شمارۀ ۱۰۳۷ ”نامۀ مردم“ انتشار یافته بود در زیر درج می کنیم.
”انقلاب اکتبر، در دوران سلطهٔ کشورهای سرمایهداری بر جهان، روی داد، در دوران جنگ فاجعهبار جهانی اول بین کشورهای امپریالیستی بر سر تقسیم جهان، دوران سرکوب اندیشههای مترقی و هنگامیکه “شبح کمونیسم”- بنا به سخن “مانیفست کمونیست”- خواب رهبران جهان سرمایهداری را مختل کرده بود، انقلاب اکتبر بههدف گشودنِ راه بشر به سمت جامعهیی بدونِ جنگ، خشونت و سرکوب و در یکی از بزرگترین و درعینحال عقبماندهترین کشورهای سرمایهداری اروپا به پیروزی رسید. پیروزی انقلاب اکتبر، بهرهبری ولادیمیر ایلیچ لنین و بلشویکها، در روسیهٔ تزاری، پایانی تاریخی بر نظرگاه ابدی بودنِ جهان سرمایهداری بود و به خلقهای زیر ستم در جهان نشان داد که جهانی دیگر ممکن است. پیروزی انقلاب اکتبر بر این اندیشهٔ کارل مارکس جامه حقیقت پوشانید که میگفت: فلاسفه تا کنون جهان را توصیف میکردند ولی اینک باید دست بهکار تغییر آن زد.
انقلاب اکتبر، رخدادی تصادفی در طول تاریخ طولانی تکامل بشری نبود، این انقلاب، زنجیرهای از حرکتهای قانونمند تاریخ به سوی تکامل، ترقی و دستیابی انسان به آزادی واقعی بود و ازاینروی، تأکید بر اندیشهها و ارزشهای آن- بهویژه در عرصهٔ نظری و ایدئولوژیک، خاصه آنجا که جنبهٔ عام و جهانشمول مییابد- در نبرد دشوارِ کنونی بین جبههٔ “کار” و “سرمایه”، از اهمیتی بنیادین برخوردار میشود. با انقلاب اکتبر، بشر دورهیی نو را آغاز کرد و به سمت نقطهٔ پایان نهادن بر جبر اجتماعی گامی بلند به پیش برداشت. بهقول انگلس، در اثر ارزشمندش بهنام “آنتی دورینگ”، اختیار، جبرِ شناختهشده است. بنابراین، انسان با کشف و دریافت قوانین جامعه و تاریخ، شرایط غلبه بر جبرِ اجتماعی را فراهم میآوَرَد.
پیروزی انقلاب اکتبر نمیتواند جدا از رهنمونهای اندیشهٔ مارکسیسم- لنینیسم قلمداد شود. لنین، در مقام ادامهدهندهٔ خَلاق و مبتکر مارکس و انگلس، با کشف ماهیت اقتصادی- سیاسی امپریالیسم، به قانون “رشدِ ناموزون” کشورهای سرمایهداری در دوران امپریالیسم رسید. این قانون، از مهمترین کشفهای لنین است که در تکامل مارکسیسم نقشی اساسی داشت. فعالیت نظری خلاق لنین عرصههایی متنوع را دربرمیگیرد و تجربهها و دستاوردهای انقلاب اکتبر با این فعالیت جوشان و پرشور نظری لنین و بهطورکلی با مارکسیسم- لنینیسم ارتباطی سازنده داشتهاند. لنینیسم، پرچم اندیشهٔ انقلاب اکتبر بود. برخلاف ادعاهای کسانی که با دستاویز قرار دادن فروپاشی سوسیالیسم در اتحاد شوروی و اروپای شرقی میخواهند و میکوشند لنینیسم را در نقطه مقابل مارکسیسم قرار دهند، لنینیسم زائیدهٔ مارکسیسم و امتداد علمی و اصولی نظرات مارکس و انگلس و از آن جداناشدنی است. صحیح است که لنینیسم، بهطورعمده، نتیجهٔ فعالیت فکری لنین و بررسیِ او از اوضاع خاص روسیه و اروپای اوایل سدهٔ بیستم و کاربردِ خلاق تئوریهای مارکسیستی با این اوضاع خاص بهوجود آمده است، اما این امر از جنبهٔ عام و جهانشمول بهخود گرفتن اصول لنینیسم و پیوند آن با مارکسیسم مانع نشده است. برجستگی نظرات لنین و ویژگیشان در آن است که باتوجه به اوضاع تاریخی جدید جهان و بررسی آنها، ضمن بسط نظرات مارکس و انگلس، آنها را تکامل داد و بنیانهای علمیشان را استحکام بخشید. ازاینروی، مارکسیسم- لنینیسم، پرچم اندیشه و آرمان انقلاب اکتبر در عامترین و مهمترین مشخصههای آن ازجمله در تعریف و توضیحش دربارهٔ: ماهیت امپریالیسم، بحرانهای اقتصادی نظام سرمایهداری، ناموزونیِ رشد اقتصادی در دوران امپریالیسم و تئوری انقلاب سوسیالیستی، اهمیت، علمی بودن و موضوعیت داشتن در این زمینهها را حفظ کرده است… انقلاب اکتبر در همسایگی کشورمان ایران روی داد و بهجای روسیه تزاری، کشور شوراها را پدید آورد. با پیروزی انقلاب اکتبر، ایران از خطر تجزیه شدن و بهصورت مستعمره درآمدن، و درنتیجه، اضمحلال حاکمیت ملی و از دست دادن استقلال رهایی یافت و مردم ایران در وجود زادهٔ اکتبر بهترین پشتیبان و مدافع آزادی و استقلالش را مشاهده کرد. دولت شوراها، بلافاصله پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، قرارداد اسارتبار ۱۹۰۷ مبنی بر تقسیم ایران به دو منطقهٔ نفوذِ انگلستان و روسیه تزاری را بیاعتبار اعلام کرد. لنین شخصاً در اعلامیهیی در ۱۴ دسامبر ۱۹۱۷ (۲۳ آذرماه ۱۲۹۶) که بهامضای او منتشر شد، عهدنامهٔ اوت ۱۹۰۷ انگلستان و روسیه دایر بر تقسیم ایران به دو منطقهٔ زیرنفوذ، یک منطقهٔ بیطرف و ضمیمههای محرمانهٔ آن را باطل دانست. او تاکید کرد: هرگونه قراردادی که با استقلال ملی، تمامیت ارضی و آزادی عمل ملت ایران مغایرت داشته باشند از این لحظه بیاعتبار است و همه را باید پاره کرد تا دیگر وجود خارجی نداشته باشند و نتوان به آنها استناد کرد. دولت انقلابی شوراها، همهٔ حقوق، مطالبههای مالی و امتیازهای استعماری دولت و اتباع روسیهٔ تزاری در ایران و همچنین کاپیتولاسیون در امور حقوقی و قضایی از سوی روسیهٔ تزاری در ایران را نیز بیاعتبار دانست. بدین منظور، از جانب دولت شوروی اعلامیهیی در ۲۶ ژوئن ۱۹۱۹ (۵ تیرماه ۱۲۹۸ خورشیدی) منتشر شد که ضمن برشمردن عنوانهای تمامی امتیازهایی که روسیهٔ تزاری از ایران گرفته و ملغیٰ دانستن آنها، با جملههای زیر بهپایان میرسد: “مردم روسیه ایمان دارند که خلق ۱۵ میلیونی ایران نخواهد مُرد زیرا دارای سابقهای بس افتخارآمیز و پر از قهرمانی است و بر صحایف تاریخ و فرهنگش نامهائی ثبت است که جهان متمدن بهحق در برابر آن سر تکریم فرود میآورد. چنین خلقی با نهیبی نیرومند از خواب قرون برخواهد خاست و زنجیر ستمِ درندگان پلید را از هم خواهد درید و در صفوف برادرانه ملل آزاد و بافرهنگ برای خلاقیتی نوین و نورانی به خیر و سعادت سراسر بشریت پای خواهد گذاشت. … ما دنیای بهتری را میخواهیم. سوسیالیسم هدف بلند مدت کمونیستهاست. حزبهای کمونیست در مبارزهشان در راه تحقق سوسیالیسم، برای تقویت موقعیتشان در میان تودهٔ مردم، با توجه به ویژگیهای هر کشور جداگانه، میکوشند. ما مبارزهٔ دشوار و پُرمانعی را بهپیش میبریم. سرمایهداری هرگز بهدست خودش تضادهای سرشتیاش را از میان نخواهد برد. امپریالیسم در زمان بحران بیشازپیش تجاوزگر میشود. حتی جیمز پتراس، اندیشمند آمریکایی، با تحلیل اندیشههای مارکس و لنین، مینویسد: “سرمایهداری بیچونوچرا و بیتردید ثابت کرده است که بهبهای نابودی دهها میلیون تن از کارگران است که رونق مییابد، و در برابر خواستهای بیپایان برای اصلاح و نظم و رعایت مقررات، مطلقاً ناشنواست. این سرمایهداری که الآن واقعاً وجود دارد نمیتواند و نمیخواهد سطح زندگی مردم عادی را بالا ببرد، اشتغال آنها را تضمین کند، و زندگی شایستهای را بدون ترس و سرافکندگی برایشان تأمین کند. سرمایهداری در نقطهٔ مقابل آزادی، برابری، تصمیمگیری دموکراتیک، و سعادت همگانی قرار دارد.”
فقط دو راه پیش پای بشر قرار دارد: یا سوسیالیسم یا ادامه و افزایش تباهی، جنگ، بیثباتی، اُفت اخلاقی جامعه، و ویرانی محیطزیست. فقط قدرت زحمتکشان، مالکیت همگانی بر وسایل تولید، و برنامهریزی منطقی اقتصاد است که میتواند نوع بشر را در مسیر توسعه و رشد همهجانبه قرار دهد… ما، وفادار به اندیشهها و آرمان اکتبر کبیر، در کنار اکثریت قاطع جامعهٔ بشری، برای برپایی این نظام، یعنی جامعهٔ نو سوسیالیستی، با فراگیری از تجربههای گذشته و درک دقیق ضرورتهای عینی و ذهنی قرن بیستویکم، همچنان به مبارزهمان ادامه میدهیم.“
«نامۀ مردم»