بر روی سکه ۱۰ یورویی هفت سرباز هخامنشی در برابر هفت سرباز یونانی نقش بستهاند! نبرد ترموپیل در سال ۴۸۰ پیش از میلاد بین یونانیان متحد شده به فرماندهی لئونیداس پادشاه اسپارت و ایرانیان به فرماندهی خشایارشاه در گذرگاه ساحلی ترموپیل بین کوه آنوپه و خلیج مالیاک در غرب دریای اژه به وقوع پیوست، در ... دولت یونان بهمناسبت دوهزار وپانصدمین سال نبرد ترموپیل سکههای ۲ و ۱۰ یورویی ضرب کرد
دیدار شی جینپینگ با «دینا بولوارته» رئیس جمهور پرو + فیلم
بعدازظهر روز پنجشنبه ۱۴ نوامبر به وقت محلی، شی جینپینگ، رئیس جمهوری خلق چین با خانم «دینا بولوارته» رئیس جمهور پرو در کاخ ریاست جمهوری این کشور در لیما دیدار و گفتگو کرد. به گزارش رادیو بینالمللی جین؛ شی جینپینگ در این دیدار ضمن ابراز خرسندی از سفر رسمی خود به پرو و شرکت در ... دیدار شی جینپینگ با «دینا بولوارته» رئیس جمهور پرو + فیلم
«ترامپ» بازگشته اما آمریکا دیگر خاورمیانه را ندارد!
داغترین خبر این هفته بدون شک پیروزی «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا در انتخابات ۵ نوامبر است. وقتی صحبت از تأثیر این موضوع بر ایران میشود، مردم به طور طبیعی به «فشار حداکثری» چندگانه علیه ایران در دوره اول ریاست جمهوری او فکر میکنند، بسیاری از مردم نگران چشم انداز توسعه ایران در چهار ... «ترامپ» بازگشته اما آمریکا دیگر خاورمیانه را ندارد!
گرامی باد سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر: پیروزی انقلاب اکتبر، دستاوردی با آرمانهایی زنده برای بشریت!
در صدوهفتمین سالگی پیروزی انقلاب اکتبر، بشریت با بحران ژرف و همهجانبهٔ اقتصادیسیاسی و بروز جنگهای خانمانسوز دستوپنجه نرم میکند. جهان سرمایهداری امروز، دنیائی است آکنده از نابرابریهای عمیق که در آن میلیونها انسان از ابتدائیترین حقوق طبیعیشان محرومند. فقر و فلاکت، محرومیتهای اجتماعی، جنگها و نابودی محیط زیست، آینده بشریت را بهطورجدی تهدید میکنند. ... گرامی باد سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر: پیروزی انقلاب اکتبر، دستاوردی با آرمانهایی زنده برای بشریت!
میدلایستآی: آلمان در جنایات اسرائیل علیه غزه همدست است
رسانه انگلیسی به حمایت تمامعیار آلمان از اسرائیل اشاره میکند و گزارش میدهد که چرا برلین در جنایات رژیم اشغالگر در غزه همدست است. به گزارش ایسنا، «آنالنا بربوک» وزیر امور خارجه آلمان اخیرا از کشتار و جنایات اسرائیل علیه فلسطینیان دفاع و «اولاف شولتس» صدراعظم آلمان نیز پیشتر بر تداوم ارسال تسلیحات به سرزمینهای ... میدلایستآی: آلمان در جنایات اسرائیل علیه غزه همدست است
گفتوگو با رفیق علی خاوری، به مناسبت صدمین سالگرد بنیادگذاری حزب کمونیست ایران وبیش از یک سده پیکار جنبش کارگری و کمونیستی درایران!
گفتوگوی «نامهٔ مردم» با رفیق علی خاوری، به مناسبت صدمین سالگرد بنیادگذاری حزب کمونیست ایران و بیش از یک سده پیکار جنبش کارگری و کمونیستی در ایران!
* دیدار با محمود بقراطی، از اعضای گروه ۵۳ نفر در مشهد
* دوران دشوار پس از کودتای ۲۸ مرداد و پلنوم وسیع چهارم حزب
* اعزام به چین برای تدریس درس فارسی و راه اندازی رادیو
* دیداری با طالقانی در زندان
* دیدار با رفسنجانی پس از انقلاب و ”برق چشم افعی“
* چرخش به راست در حاکمیت، و پلنوم هفدهم کمیتهٔ مرکزی
* حمله رژِیم به حزب و پلنوم ۱۸
* مهاجرت رفقای فدایی و روابطشان با حزب
* گارباچف، یلتسین و تلاش برای دخالت در امور داخلی حزب
* مبارزهٔ آینده و نقش حزب تودهٔ ایران
نامهٔ مردم:رفیق گرامی خاوری با تشکر فراوان از اینکه دعوت ما را برای این مصاحبه پذیرفتید. با توجه به اینکه نشست وسیع کمیتهٔ مرکزی حزب در اسفندماه ۱۳۹۸ تصمیم گرفت تا صدمین سالگرد تأسیس حزب کمونیست ایران و بیش از یک سده جنبش کارگری و کمونیستی ایران را گرامی بدارد، اجازه بدهید نخستین سؤالمان را در این گفتوگو با جویا شدن نظر شما دربارهٔ اهمیت و نقش جنبش کارگری و کمونیستی ایران و مبارزه صدساله آن در میهنمان آغاز کنیم.
رفیق خاوری: با تشکر متقابل از رفقای تحریریه “نامهٔ مردم”، در طول هشت دهه اخیر مطالب زیادی در مورد تاریخ جنبش کارگری ایران از سوی حزب ما منتشر شده است. کارهای پربار تحقیقاتی دانشمندان حزب ما، ازجمله رفیق جانباخته عبدالحسین آگاهی و پیش از آن در کتاب رفیق فقید کامبخش و همچنین کار بسیار ارزشمند رفیق جانباخته رحمان هاتفی (مهرگان) دربارهٔ انقلاب مشروطیت و مطالب دیگری که حزب ما در نزدیک به هشت دهه گذشته منتشر کرده است ازجمله منابع معتبر تحقیقاتی و ارزشمندی است که نسل جوان تشنهٔ فراگیری تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی میهن ما میتواند به آنها رجوع کند. درباره نفوذ اندیشههای مارکسیستی در ایران باید اشاره کرد که زمینهٔ این امر به پیش از تأسیس حزب کمونیست ایران و به نضجگیری جنبش سوسیالدموکراسی و پیدایی و رشد روابط سرمایهداری در ایران و پاگیری طبقه کارگر برمیگردد. همانطور که رفیق آگاهی در کتاب “تاریخ احزاب ایران” نیز اشاره کرده است، “اجتماعیون- عامیون” اولین حزب نسبتاً متشکل در ایران بود که در انقلاب مشروطیت از ۱۲۸۴ تا ۱۲۹۰ نقش برجستهای ایفا کرد. در این زمینه همچنین مطالب تاریخی بسیاری دربارهٔ حیدرخان عمواوغلی و نقش ویژه و برجستهٔ او در پیروزی انقلاب مشروطیت نوشته شده است که نیازی به تکرار آنها در اینجا نیست. البته بهجز حیدرخان عمواوغلی در این دوران چهرههای درخشان دیگری مثل علی مسیو، کامران آقازاده، سلطانزاده، سیروس بهرام، نیکبین، و غفارزاده هم بودند که هریک نقش برجستهای در سازماندهی جنبش کارگری و کمونیستی در ایران ایفا کردند. اشاره به این نکته هم مهم است که این تحولات در ایران درحالی صورت میگرفت که در همسایگی ما انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، بهرهبری لنین، درحال شکلگیری بود و بلشویکهای روسیه نقش مهمی در رساندن مطالب سیاسی- نظری روشنگر به میهن ما و مبارزانش داشتند.
درواقع تأسیس حزب کمونیست ایران در تیرماه ۱۲۹۹، نتیجه بههم پیوستن جریانهای مختلف سوسیالدموکراسی انقلابی در ایران ازجمله حزب عدالت و همت با یکدیگر بود، و باید تأکید کرد که با تأسیس حزب کمونیست ایران در صد سال پیش فصل نوینی در جنبش رهاییبخش ملی ایران و مبارزهٔ طبقه کارگر و زحمتکشان میهن ما گشوده شد که ثمرات آن نقش مهمی در دگرگون شدن روابط اجتماعی و سیاسی در ایران داشت. کمک کمونیست ها برای بهراه انداختن اتحادیههای کارگری در تهران و شهرهای مختلف و سازمانیافتگی مبارزهٔ طبقه کارگر خیلی زود ارتجاع حاکم بر کشور را بههراس انداخت، و پس از تحکیم دیکتاتوری رضاخان در سال ۱۳۰۴، فشار بر حزب کمونیست ایران و فعالیتهای آن تشدید شد. سازماندهی نخستین اعتصاب بزرگ کارگران نفت ایران بر ضد امپریالیسم انگلیس و حکومت رضاشاه در سال ۱۳۰۸، ارتجاع را مصمم کرد تا از ادامه فعالیتهای حزب کمونیست جلوگیری کند. تصویب قانون “سیاه” ضد کمونیستی بهوسیله حکومت رضاشاه، در مجلس شورای ملی در ۱۰ خردادماه ۱۳۱۰، به غیرقانونی شدن فعالیتهای کمونیستی در ایران و یورش گسترده به رهبری حزب کمونیست ایران و دستگیری شمار زیادی از کمونیستها و ازجمله رفیق قهرمان دکتر ارانی منجر شد که او همانطور که میدانید بعداً در زندان رضاشاه بهقتل رسید.
نامهٔ مردم:رفیق خاوری دربارهٔ دکتر ارانی و یارانش در زندان و ازجمله دربارهٔ ۵۳ نفر مطالب زیادی نوشته شده است و در پی آزادی کمونیستها از زندان بود که حزب تودهٔ ایران در مهرماه ۱۳۲۰ تأسیس شد. اگر ممکن است دربارهٔ نقش ۵۳ نفر در شکلگیری حزب کمی توضیح بدهید
رفیق خاوری: همانطور که اشاره کردید با آزاد شدن ۵۳ نفر از زندان و سقوط حکومت رضاشاه زمینه مناسبی برای فعالیتهای سیاسی فراهم شد و حزب تودهٔ ایران بههمت زندانیان سیاسی آزاد شده از زندان و همچنین شخصیتهای آزادیخواهی همچون سلیمان میرزای اسکندری پایهگذاری شد. البته لازم بهتذکر است که همهٔ ۵۳ نفر فوراً به حزب نپیوستند. مثلاً در خاطرات انور خامهای میتوانید ببینید که او در سال ۱۳۲۲، یعنی دو سال پس از تأسیس به حزب پیوست.
نامهٔ مردم:رفیق خاوری شما آن وقت چند سال داشتید و آیا با هیچکدام از ۵۳ نفر تماس یا دیداری داشتید؟
رفیق خاوری: من متولد ۱۳۰۲ هستم و بنابراین به هنگام تولد حزب، جوانی بودم عمیقاً تحت تأثیر اندیشههای مترقی و در مشهد فعالیت میکردم. تا آنجا که یادم هست بعد از تشکیل حزب شماری از اعضای ۵۳ نفر بهخاطر تجربه و سواد سیاسیای که داشتند برای سازماندهی فعالیتهای حزب به استانهای مختلف اعزام شدند. محمود بقراطی که از اعضای ۵۳ نفر بود برای سازماندهی حزب به خراسان آمد و کمیته ایالتی خراسان را ایجاد کرد. در ابتدای کار من یادم هست که تودهایها دکه کوچکی که شبیه یک دکان کوچک بود را برای بقراطی گرفته بودند که او در آنجا هم زندگی میکرد و هم کار حزب را میچرخاند. برادر من عبدالرسول خاوری هم از فعالان و کادرهای حزب کمونیست بود و بعداً عضو کمیته ایالتی خراسان شد و از این طریق من توانستم به دیدار بقراطی بروم و در مورد فعالیتهای خودم در عرصه جوانان با او صحبت کنم. از من پرسید که چه میکنی که به او گفتم در آموزشکده مشغول فعالیت و روشنگری هستم و شمار زیاد از جوانان به ما سمپاتی دارند. خیلی خوشحال شد و گفت برو فوراً همه را جمع کن و بیار دفتر حزب. بعدها با اینکه من هنوز خیلی جوان بودم رفیق بقراطی نامهای به دبیرخانه حزب نوشت و برای من درخواست عضویت کرد. کارت عضویت من در سال ۱۳۲۲ رسید و من آن را تا سالها حفظ کردم ولی متأسفانه در جابجا شدنها نمیدانم چه شد. من بعدها مسئولیت جوانان حزب در مشهد را عهدهدار بودم.
نامهٔ مردم:رفیق خاوری کمی از مبارزه و فعالیتهای حزب در آن سالها برایمان بگویید.
رفیق خاوری: ببینید، تأسیس حزب در آن دوران واقعاً جامعه ایران را دگرگون کرد. پیدایش حزب تودهٔ ایران در صحنه مبارزه سیاسی و طبقاتی ایران با پیدایی هیچ گروه و یا حزب سیاسی از نظر اهمیت و تأثیرگذاری قابلمقایسه نیست. حزب در کوتاه مدتی آنچنان ریشهٔ عمیقی در جامعه ما دواند که هرکجا که میرفتی حرف حزب بود. از محیطهای کارگری و فعالیتهای تودهایها در راه ایجاد سندیکاها و اتحادیههای کارگری و دهقانی گرفته تا محیطهای دانشجویی که کاملاً زیر نفوذ حزب قرار داشت. نکته مهمتر اینکه، برای نخستین بار پس از حزب کمونیست ایران، زنان میهن ما صدای نیرومندی را در جامعه در راه دفاع از حقوقشان شنیدند و پیدا کردند که در آن دوران و در جامعه عقبماندهٔ آن روز ایران که عمیقاً زیر تأثیر اندیشههای ارتجاعی و خرافی مذهب بود، توانست نقش ویژهای در بیداری زنان در جامعه ما ایفا کند. این مجموعه تأثیرگذاری، دگرگونی بسیار عمیقی را در روابط اجتماعی و فرهنگ میهن ما ایجاد کرد که اثرات آن را حتی تا بهامروز میتوان احساس کرد. بسیاری از بزرگترین شخصیتهای اجتماعی و فرهنگی آن روز با درک اندیشههای پیشرو و مترقی حزب ما یا هوادار حزب شدند یا به صفوف آن پیوستند. در طول این هشت دهه حتی شماری از مخالفان حزب ازجمله کسانی مثل مهندس بازرگان و مهندس سحابی عمیقاً معتقد بودند که تحزب در شکل مدرن آن در جامعه ایران ثمرهٔ کار تودهایها بوده است.
شبیه به نخستین برنامهٔ حزب تودهٔ ایران مصوبِ نخستین کنگرهٔ آن در سال ۱۳۲۳ و همچنین آن اندیشههای پیشرو و مترقیای که بهوسیلهٔ روزنامه “رهبر”، ارگان حزب، و دیگر نشریات حزبی انتشار مییافت، واقعاً هیچ چیزی در جامعه وجود نداشت و حزب ما ازاینرو توانست نیروی اجتماعی بزرگی را حول خواستهای پیشرو و مترقی بسیج کند. دشمنی ارتجاع و امپریالیسم با حزب و بهکار گرفتن همه امکانات برای نابودی آن را نیز از همین زاویه و بهخاطر نفوذ عمیق اندیشههای تودهای در تاروپود جامعه ما باید دید. همانطور که اسناد تاریخی دولتهای انگلیس و آمریکا امروز پس از گذشت ۶۷ سال نشان میدهند، یکی از هدفهای عمده کودتای ۲۸ مرداد متوقف کردن رشد اندیشههای مترقی- توده ای در جامعه و نابودی حزب تودهٔ ایران بود. آمریکا و انگلیس هراسشان از این بود که دکتر مصدق نتواند جلو رشد نفوذ حزب در جامعه ما را بگیرد و ازاینرو با همکاری نیروهای ارتجاعی داخلی کسانی مانند آیتالله کاشانی و شماری از نزدیکان دکتر مصدق دست بهکار شدند و آن کودتای ننگین ۲۸ مرداد را سازماندهی کردند، کودتایی که به سرنگونی حکومت قانونی دکتر مصدق و دستگیری شمار زیادی از اعضا و هواداران حزب، اعدام زندهیاد دکتر فاطمی و شماری از رفقای تودهای همچون مرتضی کیوان و افسران قهرمان تودهای، چهرههای درخشانی همچون سیامک، مبشری، وزیریان،عطارد، رفقای دیگر، و روزبه منجر شد.
نامهٔ مردم: رفیق خاوری کودتای ۲۸ مرداد و شکست جنبش مردمی چه تأثیری در سازماندهی دوباره و مبارزه حزب داشت؟
رفیق خاوری: حزب پس از کودتای ۲۸ مرداد تلاشهای زیادی کرد تا فعالیت و مبارزه خود را بهشکل مخفی در ایران ادامه دهد. مبارزهٔ قهرمانانه دانشجویان تودهای و مصدقی- چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد- که حماسهٔ “۱۶ آذر” را در تاریخ کشورمان بهثبت رساند و همچنین فعالیتهای افشاگرانهٔ حزب بر ضد کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد، تا سال ۱۳۳۶ و دستگیری رفیق روزبه و شمار دیگری از رفقای حزبی ما جریان داشت. البته اختلاف نظر بر سر ارزیابی از بورژوازی ملی، دولت دکتر مصدق، و همچنین چگونگی مبارزه در پی کودتای ۲۸ مرداد میان رهبری حزب در ایران و رفقای خارج، کار سازماندهی دوبارهٔ حزب و ارائه سیاست مبارزاتیای روشن را دچار سردرگمی و اختلالهایی فلجکننده کرد. این مسائل بهشکل خیلی روشنی در اسناد پلنوم وسیع چهارم کمیته مرکزی حزب در سال ۱۳۳۶ که اولین نشست کمیتهٔ مرکزی بعد از ۹ سال بود، در انتقادهایی جدی از رهبری حزب و عملکرد آن بازتاب پیدا کرد. بههرصورت، حزب سالهای خیلی دشواری را طی کرد تا دوباره بتواند مبارزه سازمانیافتهای را ادامه دهد.
نامهٔ مردم: رفیق خاوری آیا شما در چهارمین پلنوم وسیع کمیتهٔ مرکزی حضور داشتید؟
رفیق خاوری: نه، من در این نشست حضور نداشتم. من در آن موقع از طرف حزب با برخی رفقای دیگر ازجمله رفقا بهرام دانش، رصدی، سرهنگ نوایی، العطایی، خلعتبری، سرهنگ چلیپا، برای کار در دانشگاه پکن و تدریس زبان فارسی و بهراه انداختن رادیو [بهزبان فارسی] به چین اعزام شده بودیم. ما تا دورانی که روابط بین چین و جنبش کارگری و کمونیستی جهان، یعنی دوران پس از استالین و روی کار آمدن خروشچف که هنوز رو بهسردی نگذاشته بود، در آنجا مشغول بهکار بودیم. تجربه بسیار جالبی بود که چگونه کشوری با آنهمه جمعیت تلاش میکرد تا از فقر و محرومیت بیرون بیاید و کشور نویی را بسازد. با بالا گرفتن اختلافها و از آنجایی که ما مخالف مواضع حزب کمونیست چین بودیم، ماندنمان در آنجا مشکل بود. البته باید بگویم که رفقای حزب کمونیست چین از ما نخواستند که آنجا را ترک کنیم، این خواست خود ما بود که برگردیم. همانطور که میدانید بعدها، در سال ۱۳۴۴، انشعاب احمد قاسمی، غلامحسین فروتن، و عباس سغایی از حزب صورت گرفت و آن انشعاب بزرگ در جنبش کارگری و کمونیستی جهان تحقق یافت و ثمرات آن تا سالهای طولانی به جنبش کارگری و کمونیستی جهان در مقابلهاش با سرمایهداری جهانی لطمات زیادی زد. من، همانطور هم که در مصاحبه قبلی اشاره شد، در آن دوران در ایران و در زندان رژیم پهلوی بودم.
نامهٔ مردم:رفیق خاوری شما قبلاً در مورد تجربهتان در زندان و شکنجههای ساواک و روابطی که در زندان با زندانیان غیر تودهای ازجمله فدائیان، ملیون، و مسلمانان داشتید صحبت کردهاید، آیا نکته دیگری در اینباره هست که اضافه کنید؟
رفیق خاوری: البته اشاره به همه مسائل و داستانهایی که در این پانزده سال زندان اتفاق افتاد نیازمند فرصت زیادی است. من در مصاحبه قبل به گفتوگوهایم با رفیق جزنی و آیتالله منتظری و همچنین دیدار با رفیق رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) و هوشنگ تیزابی اشاره کردهام و نیازی به تکرار آنها در اینجا نیست. یکی از افرادی که من با او رابطه بسیار خوبی در زندان داشتم زندهیاد آیتالله طالقانی بود. روزی در حیاط زندان قدم میزدیم و از آینده ایران و جنبش ضد حکومت پهلوی و عاقبت آن از من میپرسید و در ضمن ناراحت بود که ما در زندان هستیم و میپرسید که فکر میکنید در بیرون از زندان دربارهٔ ما چه فکر میکنند. در پاسخ به او گفتم آقای طالقانی کجا بهتر از این شبها را گذراندن برای شما میسر بود. این بهترین انتخاب در چنین شرایطی است. یاران و دوستان شما صبح که بلند میشوند، میدانند که طالقانیِ آنان شب را در زندان گذرانده است و آنان هم در خانههای خود. طالقانی خیلی از این برخورد شاد شد. البته در زندان کسان دیگری هم مثل لاجوردی بودند که از همان موقع کینهٔ عجیبی علیه حزب و کمونیستها داشتند و آنان را “نجس” میشمردند و حاضر نبودند هیچ نشستوبرخاستی با ما داشته باشند و به کسانی مانند طالقانی و منتظری که روابط حسنهای با ما داشتند بهشدت انتقاد داشتند.
نامهٔ مردم:آیا شما در زندان کسانی مانند خامنهای یا رفسنجانی را دیده بودید؟
رفیق خاوری: نه، من بهخاطر ندارم که خامنهای را دیده باشم. ولی رفسنجانی را بارها دیده بودم حتی روابطی هم با هم داشتیم۱. بههرصورت خامنهای و رفسنجانی کسان عمدهای در جنبش اسلامی آن دوران نبودند و افراد مطرح و قابلاحترام در زندان همان آقای منتظری و طالقانی و از جنبش ملیون دکتر سحابی و مهندس سحابی (پدر و پسر) بودند که ما با آنان روابط خوبی داشتیم. کسانی مانند خامنهای و رفسنجانی طلبههای جوانی بودند که هرکدام مدت کوتاهی زندان کشیدند و بعد هم از زندان آزاد شدند.
نامهٔ مردم: رفیق خاوری با پیروزی انقلاب و آغاز فعالیتهای علنی حزب، روابط حزب با سازمانهای دیگر سیاسی و نیروهای هوادار خمینی چگونه بود؟
رفیق خاوری: بله، من همانطور که قبلاً اشاره کردم، با آخرین گروه زندانیان سیاسی از زندان قصر آزاد شدم. ما جزو آخرین بازماندگان زندانیان سیاسی [در زندان] بودیم. با وسایلمان در پشت در بزرگ زندان جمع بودیم و آماده خروج از زندان. افسر نگهبان در سر در زندان با بلندگو رو به زندانیان گفت: “رفقا خلق در انتظار شماست.” ما در ابتدای کار درتلاش برای بازسازی روابطمان با سازمانهای مختلف بودیم. بدیهی است که با حزب دموکرات کردستان که در آن موقع بهرهبری زندهیاد قاسملو بود روابط نزدیکی داشتیم و شماری از رفقای ما در رهبری حزب دموکرات بودند. با دیگر نیروهای سیاسی ازجمله سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق ایران هم تماسهایی برقرار کرده بودیم. در مورد ملیون کار کمی دشوارتر بود. البته ما با کسانی مثل زندهیاد فروهر روابط نزدیکی داشتیم و زندهیاد فروهر اتفاقاً قبل از فاجعهٔ ترورش از سوی رژیم، تماسهایی را با حزب ما برای همکاری میان حزب ملت ایران و حزب برقرار کرده بود.
در مورد هواداران خمینی، من یادم هست که در اوایل انقلاب از طرف حزب به دیدار هاشمی رفسنجانی رفتم و او آن وقت سرپرست وزارت کشور بود. بعد از ورود من به اتاقش افسر نگهبان را که در اتاق ایستاده بود مرخص کرد و از پشت میزش بلند شد و آمد نشست رو بهروی من. در آنجا به من گفت که کشور ما به یک حزب چپ معتقد به انقلاب نیازمند است، و ما فکر میکنیم که تودهایها دارند خوب از انقلاب دفاع میکنند. بههرصورت، صحبت طولانی بود. من گزارش آن را در هیئت سیاسی مطرح کردم و رفیق کیانوری از آن استقبال کرد. من در پاسخ به این استقبال اضافه کردم که، من برق چشم افعی را در چشم او دیدم، که رفیق کیانوری با اعتراض گفت: رفیق خاوری “این جاش دیگه ایدهآلیستی است.”
نامهٔ مردم: رفیق خاوری آیا سیاستهای حزب پس از انقلاب مورد تأیید مجموعهٔ رهبری حزب بود؟
رفیق خاوری: من قبلاً هم اشاره کردم که رفیق اسکندری از همان ابتدا نظرات متفاوتی داشت و با سیاست حزب در دفاع از خمینی مخالف بود، و ازاینرو حزب از او خواست که به خارج برود. من دراینباره مفصلاً در مصاحبه قبلی توضیح دادهام. واقعیت این است که، ما در ابتدا همگی موافق دفاع از انقلاب در کلیت آن بودیم، و با توجه به مبارزه طبقاتیای که در جامعهٔ ما وجود داشت، هدف حزب را تعمیق انقلاب و تحقق شعارهای اقتصادی- اجتماعی در جهت منافع زحمتکشان میدانستیم. من فکر میکنم با حملهٔ جمهوری اسلامی به کردستان- که در سال ۱۳۵۸ و در دورهٔ دولت مهندس بازرگان اتفاق افتاد- و محکوم کردن این حرکت با صدور اعلامیهای از طرف کمیتهٔ مرکزی حزب که در آن اعلام کرد چرخش به راست در حاکمیت [جمهوری اسلامی] صورت گرفته است، مواضع درستی بود ولی متأسفانه این مواضع پیگیرانه ادامه نیافت و بعداً تغییر کرد. فقط عدهٔ خیلی محدودی در رهبری حزب ازجمله رفقا: رفعت محمدزاده (اخگر)، صفری، طبری، و من، از روند موضعگیری حزب راضی نبودیم. البته زندهیاد رفیق طبری انسان بسیار آرام و متواضعی بود و از درگیری رودررو پرهیز میکرد. ولی قبول برخی از موضعگیریهای حزب با آغاز سالهای دهه ۱۳۶۰ و تشدید فشارها و استیلای جو سرکوب، دشوارتر شد.
نامهٔ مردم: رفیق خاوری آیا شما در پلنوم هفدهم حزب حضور داشتید؟
رفیق خاوری: ببینید، پلنوم هفدهم حزب در یک وضع بسیار غیرعادی برگزار شد. بهعلت تشدید فشارها و خطراتی که در این زمینه وجود داشت حتی نشستهای رهبری حزب با دشواری برگزار میشد و باید گفت که همهٔ هیئت سیاسی در تنظیم اسناد این نشست شرکت فعالی نداشتند. اسناد پلنوم با آغاز جلسه در همان روز برگزاری پلنوم دراختیار شرکتکنندگان گذاشته شد. همه رفقای هیئت سیاسی هم در آغاز کار نشست حضور نداشتند. بهعنوان نمونه، پرتوی بعدازظهر بهدنبال من و رفیق طبری آمد و ما را به محل پلنوم برد. متأسفانه اسناد این نشست نتوانست دید روشن و درستی از مبارزهٔ پیشِ رو و وظایف حزب در آن شرایط بسیار حساس را ارائه دهد. بعد از این پلنوم، رفیق رفعت [رفعت محمدزاده (اخگر)] نامهای در رَد نظرات تصویب شده و ابراز نگرانی از خطی که حزب دنبال میکرد به هیئت سیاسی نوشت که بهطور جدی موردبررسی قرار نگرفت.
نامهٔ مردم: رفیق خاوری چه شد که شما به خارج اعزام شدید؟
رفیق خاوری: با تشدید فشارهای رژیم و همچنین شکافهایی که کمکم در مورد چگونگی برخورد با حوادث روز در رهبری حزب بیشتر میشد، رفیق کیانوری تصمیم به اعزام رفیق طبری و من به خارج گرفت. و از این طریق بود که با وجود مخالفت شدید من و برخورد تندی که در این مورد با هم داشتم مأموریت رفتن به دفتر مجله “صلح و سوسیالیسم” در پراگ به من محول شد و بههرصورت من هم خودم را ملزم بهاجرای تصمیم رهبری حزب دانستم و به پراگ رفتم. رژیم در مورد رفتن رفیق طبری به خارج مخالفت کرد و برای او اجازهٔ خروج صادر نکرد.
نامهٔ مردم: رفیق خاوری در مورد حمله به حزب و ارتباط آن با کوزیچکین و همکاری دولتهای انگلیس و آمریکا با رژیم جمهوری اسلامی مطالب زیادی در هفتههای اخیر منتشر شده است، نظر شما در اینباره چیست؟
رفیق خاوری: همانطور که گفتم، من در آن موقع در ایران نبودم که از بحثهای درون هیئت سیاسی مطلع باشم و بدانم که عکسالعمل رهبری حزب به پناهندهشدن کوزیچکین به غرب چه بود. توجه به این مسئله مهم است که، اعضای حزب – خصوصاً رهبری حزب – برای رژیم شناخته شده بودند و اینکه کوزیچکین اسناد مهمی دربارهٔ اعضای حزب ما به کسی داده باشد نمیتواند زیاد حرف معتبری باشد. ولی یک نکته قطعی است و آن اینکه، دستگاههای جاسوسی غرب، دستگاههای اطلاعاتی رژیم، و اطلاعات سپاه پاسداران، با استفاده از این موضوع [پناهنده شدن کوزیچکین به غرب] و با همکاری نزدیک با هم، حمله به حزب را سازماندهی کردند. توجه به یک موضوع دیگر هم در این قضیه مهم است و آن اینکه، در آن موقع سپاه پاسداران زیر رهبری محسن رضایی شکستهای سنگینی را در جنگ ایران و عراق تحمل کرده بود و بهشدت زیر انتقاد بود و رهبری سپاه نیازمند این “پیروزی داخلی” بود که بتواند بیکفایتی خود را در جبهههای جنگ پنهان کند.
دربارهٔ تلاش امپریالیسم برای نابودی حزب هم، این موضوع تازهای نیست. از تأسیس حزب تا بهامروز، یعنی نزدیک به هشتاد سال، وضعیت بههمین منوال بوده است. ما اطمینان داریم که همین امروز هم دستگاههای امنیتی غرب در زمینهٔ ضربه زدن به حزب ما و نیروهای مترقی نزدیکترین همکاریها را درصورت لزوم با دستگاههای امنیتی رژیم خواهند کرد.
به این مسئله هم باید توجه کرد که، با توجه به اسنادی که از طرف دولتهای آمریکا و انگلیس در سالهای اخیر منتشر شدهاند، روشن شده است که خمینی از همان ابتدا (یعنی از دوران جیمی کارتر) تماسهای نزدیکی را با دولتهای آمریکا و انگلیس برقرار کرده بود و قولهایی دربارهٔ محدود کردن فعالیت کمونیستها در ایران به آنها داده بود. در ضمن حتماً بهیاد دارید که سرهنگ الیور نورث همراه با رابرت مک فارلین، که هر دو از مشاوران امنیتی ریگان بودند، در سال ۱۳۶۵ مخفیانه به تهران آمدند و خواستار دیدار با مقامات بلندپایه ایرانی شدند. رفسنجانی به این موضوع در سخنرانیاش در نمازجمعه تهران اشاره کرد. آنچه امروز روشن شده است این است که، الیور نورث یک جلد انجیل که رونالد ریگان بهخط خود در پشت جلد آن برای خمینی یادداشتی نوشته و امضا کرده بود، همراه یک کیک و یک قبضه تپانچه بهعنوان هدیه به تهران آمده بود. هدف از این سفرِ مخفی ازجمله استفاده از جمهوری اسلامی برای کمک به نیروهای ضدانقلاب (“کونترا”ها) در نیکاراگوئه برای سرنگونی دولت انقلابی این کشور و در مقابل تأمین برخی نیازهای تسلیحاتی جمهوری اسلامی از طرف آمریکا بود. این مسئله بعداً و بهدنبال پیگیری آن از سوی کنگرهٔ آمریکا به افتضاح “ایران – کونترا” مشهور شد. همانطور هم که میدانید بر اساس کتاب خاطرات رفسنجانی، حسن روحانی نیز نقش اساسی در این مذاکرات برعهده داشت.
من یک نکته دیگر هم درباره تفاوت میان شعارها و عملکرد رژیم اضافه کنم که جالب است. بعد از سقوط رژیم نژادپرست آپارتاید در آفریقای جنوبی و شرکت رفقای رهبری حزب ما در نخستین کنگره حزب کمونیست آفریقای جنوبی که در داخل این کشور با حضور نلسون ماندلا برگزار شد، رفقای کمونیست این کشور با دسترسیای که به اسناد دولتی پیدا کرده بودند به ما اطلاع دادند که رژیم خمینی در همان دوران حکومت آپارتاید با رژیم بوتا [آخرین رئیس جمهور آفریقای جنوبی در رژیم آپارتاید] که از طرف جامعه جهانی بهخاطر سیاستهای ضد انسانی و نژادپرستانهاش تحریم اقتصادی شده بود، روابط مخفیانه نزدیکی داشته و از آنها با پول نفت اسلحه خریداری میکرد.
نامهٔ مردم: رفیق خاوری شما قبلاً دربارهٔ چگونگی برگزاری پلنوم هجدهم و دشواریهای پس از آن صحبت کردهاید. اگر ممکن است کمی درباره وضعیت حزب بهطورکلی، روابط با رفقای شوروی و افغان نیز توضیحاتی بدهید.
رفیق خاوری: بله همانطور که اشاره کردید پلنوم هجدهم در دوران بسیار دشواری برگزار شد. طیف نظرات مطرح شده در این پلنوم از محکوم کردن رهبری گذشته و خواست اخراج آنان از حزب، خصوصاً از سوی رفیق اسکندری که من بهشدت با آن مخالفت کردم، گرفته تا ادامهٔ خط گذشتهٔ حزب بیکموکاست با این نظر که “رفیق کیانوری گفته اگر از روی جسد ما هم رد بشوند ما خط امامی هستیم” وجود داشت و در مجموع این نشست در جو دشواری برگزار شد. من قبلاً هم اشاره کرده بودم که در ایران هم بعد از مصاحبه رفیق اسکندری با “تهران مصور” رفیق کیانوری خواست اخراج اسکندری را به هیئت سیاسی آورد که با مخالفت من کنار گذاشته شد و تنها قرار شد از او خواسته شود که به خارج از کشور برود.
بههرصورت، اسناد مصوب پلنوم هجدهم، با توجه به شرایط دشواری که حزب در آن قرار داشت، توانست مسیر درستی را در مقابل حزب قرار دهد و حزب توانست دوباره پرچم مبارزهاش را بلند کند. هدف عدهای از همان آغاز ایجاد چنددستگی و از این طریق تصرف حزب بود. عدهای تلاش میکردند با دفاع بیچونوچرا از سیاست گذشته حزب اینطور وانمود کنند که تنها آنان هستند که “وارثین راستین خط حزب” هستند، و بههمین جهت تنها آنان هستند که میتوانند رهبری حزب را بهدست بگیرند و خط حزب را ادامه بدهند. مسائلی که دربارهٔ خروج صفری از ایران و برنگشتن عدهای به ایران مطرح بود، درحالی که حزب بخش عمدهای از رهبری خود را از دست داده بود، همه پوششی بود برای مهرهچینی و تصرف “کرسی” های کمیتهٔ مرکزی که با موفقیت روبهرو نشد. البته همانطور که میدانید بعد از این پلنوم هجدهم و شکست شماری از “کرسی” طلبان، انشعابها و گسستهای فراوانی در حزب پدید آمد که به سازمانهای حزبی ما در اروپای غربی لطمات زیادی زد.
در مورد رفقای افغان سؤال کردید، واقعیت این است که این رفقا در حمایت از حزب ما و همچنین کمک به سازمان فدائیان خلق (اکثریت) سنگ تمام گذاشتند و همه امکاناتشان را برای مبارزه با رژیم ولایت فقیه در اختیار حزب گذاشتند. کار رادیوی زحمتکشان با همکاری رفقای فدایی از افغانستان شروع شد. رفیق ببرک کارمل و دیگر رفقای رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان ارادت ویژهای برای حزب ما، برای کار نظری- فرهنگی عظیم آن در بردن اندیشههای مترقی به افغانستان و همچنین برای رفقای گرانقدری همچون طبری و نامور قائل بودند. من همیشه دیدارهایی بسیار گرم و رفیقانه با رفقای رهبری افغان بهخصوص با رفقا ببرک کارمل و دکتر نجیب داشتم.
حزب ما همواره روابطی بسیار گرم و بر پایهٔ احترام متقابل با حزبهای کارگری و کمونیستی جهان داشته و امروز هم دارد. در دوران پس از حمله [به حزب ما از سوی رژیم] روابط ما با رفقای شوروی و کشورهای دیگر سوسیالیستی خصوصاً چکسلواکی و آلمان دموکراتیک روابط رفیقانه و گرمی بود. البته با روی کار آمدن گارباچف و خصوصاً در سالهای آخر حکومت او این روابط با دشواریهای جدی روبهرو شد و آنان تلاش میکردند تا با دخالت در امور حزب ما در تعیین رهبری حزب اعمال نفوذ کنند و حتی در آن دوران که یلتسین مسئول حزب کمونیست شوروی در مسکو بود قول دادن دفتر رسمی حزب ما را به کسانی داده بود که این امر با مخالفت شدید حزب ما در دیدار من با رهبران شعبه روابط بین الملل حزب کمونیست اتحاد شوروی مسکوت گذاشته شد.
نامهٔ مردم:رفیق خاوری شما تا کنون دربارهٔ چگونگی روابط حزب با رهبری سازمان فدائیان خلق (اکثریت) که بعد از حمله به حزب ما از سوی رژیم توانستند به خارج از کشور بیایند حرفی نزدهاید. اگر ممکن است در این زمینه کمی توضیح بدهید.
رفیق خاوری: بدیهی است که با توجه به مبارزه مشترک و روند نزدیکی حزب و سازمان در ایران ما از آمدن رفقای فدایی استقبال کردیم و با همکاری رفقای شوروی و رفقای افغان هر کمکی که لازم بود را به آنان کردیم. من در دیدارهای اولیهای که با آنان داشتم این احساس را میکردم که برداشت این رفقا این است که حزب ما بسیار ضربه خورده و ضعیف است و بنابراین آنان [رفقای فدایی] میتوانند حزب و رهبری آن را بازسازی کنند. اعلامیهٔ کمیتهٔ مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در بزرگداشت چهلودومین سالگرد حزب ما در سال ۱۳۶۲ با عنوان: “پرچم ظفرنمون حزب تودهٔ ایران، درفش پیروزی انقلاب و رهایی کارگران و زحمتکشان ایران در اهتزاز باد”، با چنین دیدهایی تنظیم شده بود. البته این نکته را بگویم که عدهای از رفقای رهبری فدایی آن موقع بهشدت از رفقای زندانی ما انتقاد داشتند و طرح شعارهایی همچون “آدمی با سر افراشته باید بزید، و سرافراشته باید میرد” که به ما گفته میشد، اشارهای به شکسته شدن شماری از رفقای ما زیر شکنجه بود.
واقعیت این است که پس از مدتی، خصوصاً پس از برگزاری کنفرانس ملی حزب در افغانستان که شماری از رفقای رهبری فدایی در آن شرکت داشتند، روابط ما بهشکل دیگری پیش رفت و بیش از همکاری شکل رقابتی و انتقادی بهخود گرفت. من یادم هست که در هواپیما با شماری از رهبران وقت سازمان از کابل به مسکو میرفتیم و یکی از اعضای هیئت سیاسی وقت سازمان بلند شد و آمد نشست کنار من و از سیاستهای حزب انتقاد کرد و گفت “رفیق خاوری حزب چقدر به راست میزند!” من در پاسخ بهشوخی گفتم من نگرانم که شما از ما هم جلوتر بزنید. صبر کن که با هم برویم. او در پاسخ گفت که، هیچوقت چنین روزی پیش نخواهد آمد. البته گذر زمان همانطور که میبینید درس دیگری را درنظر داشت.
نامهٔ مردم:رفیق خاوری نظرتان دربارهٔ وضعیت حزب و آیندهٔ آن چیست؟
رفیق خاوری: تاریخ هشتادساله حزب ما، کهنترین سازمان سیاسی کشور، تاریخی پر از فرازونشیب و مهمتر از همه تاریخی است که بهشکل گسست ناپذیری با مبارزات مردم ما، خصوصاً کارگران و زحمتکشان میهن برای دستیابی به آزادی و عدالت اجتماعی گره خورده است. حزب ما در طول این چهل سال پس از پیروزی انقلاب بهمن، طوفانهای مهلکی را از سر گذرانده است. از یورش سهمناک رژیم و دستگیری هزاران تودهای، شوهای تلویزیونی سازمانیافته بهوسیلهٔ شکنجهگران برای بیاعتبار کردن حزب، تاریخ نویسیهای کذب که در وزارت اطلاعات رژیم سازمانیافته شده بودند و بعداً کشتار صدها تن از رهبران، کادرها، اعضا و هواداران حزب و کسانی که درواقع سرمایهٔ معنوی جنبش کارگری و کمونیستی ایران بودند گرفته تا انشعابها و گسستهای سازمانیافته و بعد آوار فروپاشی کشورهای سوسیالیستی در اروپای شرقی و بهچالش کشیده شدن بنیانهای نظری مارکسیسم- لنینیسم، که بخش بزرگی از نیروهای چپ در جهان را به بیراههٔ “راه سوم” و سوسیالدموکراسی اروپایی کشاند، همه، دشواریهای کمنظیری بودند که حزب ما با آن دست بهگریبان بود، ولی تودهایها با هوشیاری و فداکاریهای بزرگی توانستهاند پرچم حزب خود را همچنان در اهتزاز نگاهدارند.
اینکه سران رژیم، و از چپ و از راست به حزب ما حمله میشود، نشانهٔ حضور توانمند معنوی حزب ما در عرصهٔ مبارزهٔ روز ایران است. اگر حزب ما همانطور که سران رژیم مدعی آن بودند مرده بود، اینهمه هزینه برای کار تبلیغاتی بر ضد آن لازم نبود. البته این امر بهاین معنا هم نیست که حزب ما توانسته است بر همهٔ دشواریهای خود غلبه کند. ما هنوز راه درازی را در پیش داریم که باید با حوصله و هوشیاری طی کنیم. دستگاههای امنیتی رژیم هر روز دنبال توطئه جدیدی علیه حزب ما هستند. یکی از رفقا در گفتوگوی اخیرش به من میگفت که رژیم و خیلیها “منتظرند فلانی۲ دیگر نباشد.”
ببینید، یکی از کارهای مهم حزب در این چهاردههٔ گذشته، تمرکز جدی و آگاهانه روی رهبری جمعی حزب بوده است. حزب ما با همه مشکلاتی که من در بالا به آنها اشاره کردم، در سال ۱۳۷۰، بعد از نزدیک به ۴۳ سال [پس از دومین کنگره حزب که در ۵ اردیبهشتماه ۱۳۲۷ برگزار شد] در دشوارترین شرایط سومین کنگرهاش را به آن شکل و با موفقیت برگزار کرد و الان در کار تدارک برگزاری هفتمین کنگرهاش هست.
واقعیت این است که، حزب ما در سالهای دهه ۱۳۲۰ بهاین دلیل توانست آنچنان نیروی اجتماعی وسیعی را در جامعه سازماندهی کند که مبشّر اندیشههای مترقی و نویی بود که پاسخگوی نیازهای کارگران و زحمتکشان، زنان، جوانان، و دانشجویان کشور بود. امروز هم وظیفه ما همین است. بردن اندیشههای مترقی و راهکارهای عملی برای مبارزه با رژیم ولایت فقیه و درعینحال تلاش برای تدارک، تجهیز، و سازماندهی نیروهای اجتماعی برای فردای بهچالش کشیدن قطعی حاکمیت استبداد در میهن ما که دیر یا زود فرا خواهد رسید. من به این فردا و تحقق خواستهای اکثریت قاطع مردم میهن ما برای رهایی از زنجیرهای استبداد و ظلم و استقرار آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی عمیقاً اعتقاد دارم.
نامهٔ مردم:رفیق خاوری با تشکر فراوان از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
رفیق خاوری: من هم با تشکر متقابل از رفقای دستاندرکار “نامهٔ مردم”، صدمین سالگرد تأسیس حزب کمونیست ایران و بیش از یک سده تلاش خستگیناپذیر کمونیستهای ایرانی برای تحقق حقوق کارگران و زحمتکشان میهن به همه رفقای تودهای تبریک می گویم و برای مبارزه حزب و مردممان علیه ارتجاع حاکم پیروزیهای بزرگ آرزومندم.
————————————-
۱. رفسنجانی در کتاب خاطراتش در این زمینه مینویسد: “کسانی که شلاق خورده باشند میدانند که کف پا چه جوری میشود. موقع راه رفتن، آدم خیال میکند که ده، بیست سانت بلندتر از زمین است، مثل اینکه چیزی به پا چسبیده باشد. حالا من یادم نیست که فاصله اتاق بازجویی تا سلول را با پای خودم آمدم یا با برانکارد. بهمحض رسیدن به سلول گروهبان نگهبان داخلی آن شب، گروهبان قایلی، و علی خاوری که حالا در خارج و دبیر حزب توده است و در سلول رو به روی سلول من بود، یک لیوان شربت آوردند. آن موقع تودهایها هم در زندان بودند که افراد مشهورشان همین خاوری و حکمتجو بودند.
۲. رفیق خاوری.
نامهٔ مردم
چرا انگلیس و آمریکا در سال ۱۹۴۵ میخواستند با ارتش سرخ وارد جنگ شوند؟
تدارکات انگلستان برای عملیات موسوم به “غیرقابل تصور” که قرار بود جنگ انگلیسیها و آمریکاییها علیه اتحاد جماهیر شوروی در تابستان سال ۱۹۴۵ باشد ، به منزله تلاش لندن برای نجات امپراطوری بریتانیا از سقوط قریب الوقوع و بازیابی مجدد نقش سرکردگی در دنیای غرب بود.
جشن پایان جنگ جهانی دوم زیر سایه کرونا در روسیه برگزار شد
روسیه برخلاف سالهای گذشته، امسال پایان جنگ جهانی دوم را که از آن به عنوان «روز پیروزی» شوروی بر آلمان نازی یاد میکنند زیر سایه کرونا با بلند کردن ۷۵ پرنده نظامی بر فراز میدان سرخ جشن گرفتند.
فیلم مستند “ایران در جنگ جهانی دوم”
فیلم مستند خبرگزاری اسپوتنیک به نام “ایران در جنگ جهانی دوم” به مناسبت ۷۵ـ مین سالگرد پیروزی اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش بر آلمان نازی و کشورهای عضو ایٔتلاف فاشیستی “محور”
به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد کشتار وحشیانهٔ بیژن جزنی و یاران توسط رژیم پهلوی
با فرا رسیدن فروردین ۱۳۹۹، چهل و پنج سال از جنایت هولناک رژیم محمدرضاشاه پهلوی و دستگاه امنیتی آن، ساواک، در کشتار گروهی از مبارزان راستین راه آزادی میهن ما میگذرد. در روز ۳۰ فروردین ۱٣۵۴، ۹ نفر از زندانیان سیاسی رژیم شاهنشاهی که تنها جرمشان پیکار در راه تحقق آزادی و عدالت در میهن ما ... به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد کشتار وحشیانهٔ بیژن جزنی و یاران توسط رژیم پهلوی