برگ‌برگ تاریخ معاصر میهن ما با تلاش ومبارزۀ حزب توده ایران گره خورده است

اعلامیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران به مناسبت هشتادسالگی حزب! فرخنده باد هشتاد سال پیکار خستگی‌ناپذیر حزب توده‌ها برای استقرار آزادی، استقلال، حکومت ملی و مردمی و تحقق حقوق کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان و خلق‌های محروم ایران!

ادامه

اروپا, استثمار, استعمار, اسلام سیاسی, اسیا, اطلاعیه, المان, امپریالیسم, امریکا, انگلستان, ایدئولوژیک, ایران, بازنشستگان, حقوق بشر, دانشجویی, دهقانی, زنان, سرمایه‌داری, سوسیالیسم, سیاسی, عدالت اجتماعی, فساد, کارگری, کمونیسم

زنان افغانستان قربانیان بازی «برد-برد» امپریالیسم ایالات‌متحده با طالبان

لیز پین، عضو هیئت اجرائیهٔ “مجمع ملی زنان بریتانیا”، استدلال می‌کند که تصرف کردن منابع طبیعی افغانستان و بی‌ثبات کردن سیاسی منطقه محور اصلی بازی میان‌مدت ایالات‌متحده در افغانستان است.

 

چهار دهه پیش، حزب “دموکراتیک خلق افغانستان” حکومت را در دست داشت. دولت غیرمذهبی و سکولار بود و شکل حکومت جمهوری. در اواخر سال‌های دهه ۱۹۷۰ /۱۳۴۹ و در سال‌های دهه ۱۹۸۰/۱۳۶۹، حاکمیت دولت حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیشرفت‌هایی عظیم برای مردم افغانستان و به‌ویژه زنان افغان به‌همراه داشت. این تا زمانی بود که ایالات‌متحده و متحدانش ازجمله بریتانیا، ناتو، دیکتاتوری‌های مذهبی حاکم در ایران و عربستان سعودی، و سرویس‌های مخفی پاکستان به‌همراه ارتجاعی‌ترین نیروهای افغانستان این حکومت را به‌طرزی شرم‌آور در سال ۱۹۹۲ / ۱۳۷۱ سرنگون کردند.

 

از سال‌های دهه ۱۹۲۰ / ۱۲۹۹ برای رهایی زنان از قرن‌ها فرمان‌برداری فئودالی و رفتارهای غیرانسانی اقدام‌هایی جدی آغاز شده بود که از انقلاب ۱۹۱۷/۱۲۹۶ عمیقاً متأثر بود، انقلابی که جمهوری‌ای سوسیالیستی را با امپراتوری روسیه تزاری، همسایه شمالی افغانستان، جایگزین کرده بود و افغانستان در ۱۹۲۱ / ۱۳۰۰ با آن پیمان دوستی امضا کرد.

 

با گذشت زمان تلاش برای تأمین حقوق برابر برای زنان از طریق فعالیت‌های جنبش بانفوذ زنان افغان به‌پیش برده شد. زنان برای نخستین بار در اوایل سال‌های دهه ۱۹۵۰ / ۱۳۲۹ در دانشگاه کابل پذیرفته شدند. قانون اساسی افغانستان در سال ۱۹۶۴/ ۱۳۴۳، حداقل در روی کاغذ، حق رأی دادن، کار کردن در مشاغل دولتی، ورود به مشاغل حرفه‌ای و کشف حجاب در مکان‌های عمومی را به‌رسمیت شناخت. بااین‌همه، این حقوق بسیار به‌ندرت درعمل تحقق می‌یافت به‌ویژه در مناطق روستایی و نه فقط هم در مناطق روستائی. دولت حزب دموکراتیک خلق افغانستان مصمم بود که این حقوق را دائمی کند. در راستای استقرار حقوق زنان و همچنین ایجاد زیرساخت‌های کشور در مسیری دموکراتیک و مسالمت‌آمیز، توسعه خدمات عمومی، دسترسی همگانی به تحصیل علم و مراقبت‌های بهداشتی و ریشه‌کنی فقر گام‌هایی بلند برداشته شد. این جنبش در سال ۱۹۸۸ / ۱۳۶۷ و زمانی مشاهده شد که “فدراسیون بین‌المللی دموکراتیک زنان” (“WIDF”) هیئتی را به افغانستان فرستاد که باربارا سویتزر رئیس وقت ” مجمع ملی زنان “(تأسیس ۸ مارس ۱۹۵۲/ ۱۷ اسفند ۱۳۳۰) در آن شرکت داشت.

 

این حرکت در سال ۱۹۹۲ / ۱۳۷۱ بدون هیچ دلیلی جز کنترل ژئوپولیتیکی افغانستان و به‌هدف دست یافتن به منابع ارزشمند آن از جانب امپریالیسم ایالات‌متحده و با بی‌اعتنایی به زیان‌هایی که برای مردم در مسیر گذارشان از فئودالیسم داشت، متوقف شد. برای زنان افغانستان توقف این حرکت یک فاجعه بود و راه را برای طالبان باز کرد و بنیادگرایان بی‌رحم اسلامی را که در پاکستان آموزش دیده بودند توانستند در سال ۱۹۹۶ / ۱۳۷۵ قدرت را به‌دست گیرند و قوانین شرع را تحمیل کنند. این امر مبارزه زنان به‌ضد خشونت و برای حقوق برابر را ده‌ها سال برای عقب انداخت. ولی از نظر غرب، رژیم جدید طالبان می‌توانست هرگونه گرایش مترقی در افغانستان را به‌شدت سرکوب کند، بدون این‌که ایالات‌متحده و متحدانش به‌خود زحمتی بدهند. امپریالیسم درعین‌حال این بهانه را در اختیار داشت که چنانچه طرح‌های سلطه‌طلبانه‌اش ایجاب کند به‌طورمستقیم در افغانستان مداخله کند. نگرانی برای حقوق زنان و دموکراسی و پیشرفت توده مردم در تفکر امپریالیستی به‌هیچ‌وجه به‌چشم نمی‌خورد.

 

پنج سال بعد، در پی حمله القاعده به مرکز تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱/۲۰ شهریورماه ۱۳۸۰، ایالات‌متحده و متحدانش بار دیگر مداخله مستقیم در افغانستان را که به‌اصطلاح “جنگ علیه تروریسم” خوانده می‌شود، انتخاب کردند، هرچند که عربستان سعودی آشکارا خاستگاه بیشتر فرماندهان و جنگجویان القاعده و تأمین کننده مالی آن‌ها بود.

 

با حمله به پایگاه‌های القاعده در مجتمع غارهای “تورا بورا” در شرق افغانستان در نزدیکی مرز پاکستان، هدف واقعی که مداخله فاجعه‌بار بود آشکار شد: بیرون راندن طالبان (که وظیفه‌اش در قبال امپریالیسم در رساندن آن به هدف‌هایش را انجام داده بودند) و به مسند حکومت نشاندن رژیمی طرفدار ایالات‌متحده با حمایت ارتش امپریالیستی‌ای بین‌المللی و اشغالگر در کابل. این امر ۲۰ سال جنگ را موجب شد که طی آن افغانستان ویران گردید.

 

افکار عمومی را در سراسر جهان با این افسانه تغذیه می‌کردند که این همه به‌نوعی در پی شکست دادن القاعده بوده است و از حمایت‌های بشردوستانه از مردم و دفاع از حقوق زنان مکرر صحبت می‌کردند. با این حال کسانی که در سراسر جهان علیه جنگ در افغانستان و برای دستیابی مردم افغانستان به حق تعیین سرنوشت‌شان مبارزه می‌کنند این “توجیه” را کاملاً رد کردند.

 

درستی موضع‌گیری آنان در انجام چنین کاری اکنون ثابت شده است. جان بولتون- سفیر سابق آمریکا در سازمان ملل متحد در سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ (۱۳۸۴ و ۱۳۸۵) و مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ در سال‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ (۱۳۹۷ و ۱۳۹۸)- در هفته‌های اخیر قاطعانه گفته است عملیات ایالات‌متحده در افغانستان نه در حمایت از مردم این کشور و نه برای آوردن دموکراسی و نه به‌خاطر کمک بلاعوض بوده بلکه فقط برای منافع ایالات‌متحده بوده است. در پرتو این واقعیت، ما باید در “شکست” نامیدن خروج آمریکا و متحدانش دقت کنیم. بازگرداندن برنامه‌ریزی شدهٔ طالبان به حکومت، برای ایالات‌متحده مزایای اقتصادی، سیاسی و استراتژیک فراوانی به‌همراه دارد. سه رئیس‌جمهور یعنی اوباما، ترامپ، و بایدن، در طول چند سال اخیر برای بیرون کشیدن نیروهای‌شان و متمرکز کردن‌شان در نقاطی دیگر ازجمله در سواحل آسیا و اقیانوسیه به‌منظور رویارویی فزاینده‌شان با چین، تلاش کرده‌اند. جنگ بی‌امان در افغانستان بهره‌برداری از ذخایر غنی مواد معدنی برای جایگزین کردن سوخت نفتی با نیروی برق در وسایل نقلیه را امکان نداده است. این گذار تکنولوژیکی‌ای چند تریلیون دلاری است که انحصارهای بزرگ و دولت‌های امپریالیستی مصمم به در دست گرفتن آن هستند.

 

وجود بزرگ‌ترین منبع لیتیوم (منبع اصلی اولیه برای ساختن باتری‌ها) در هر کشوری به این معنی است که این کشور را می‌توان یک “عربستان سعودی جدید” نامید و چشم جهان به‌دنبال آن خواهد بود. تا آنجا که به غرب مربوط می‌شود، طالبان همچنین نیرویی بالقوه برای صدور بی‌ثباتی شدید اسلامی به همسایگان و رقبایش (در شمال، جمهوری‌های شوروی سابق متحد کنونی با فدراسیون روسیه، و در شرق استان‌های غربی چین) به‌شمار می‌آید. غرب همچنین می‌تواند اطمینان پیدا کند که هرگونه حرکت ترقی‌خواهانه در سراسر منطقه تهدید و خنثی خواهد شد و خاورمیانه را کماکان بی‌ثبات می‌توان نگاه داشت تا ایالات‌متحده، بریتانیا، و متحدان‌شان بتوانند استراتژی‌های‌شان را آن‌ طور که می‌خواهند اجرا کنند. به همین دلیل همان‌طور که حوادث ماه اوت/ مرداد- شهریور سال جاری نشان داد ایالات‌متحده به‌دنبال مذاکراتی طولانی با طالبان، بازگشت‌شان به قدرت را بدون توجه به تأثیر آن بر زندگی مردم افغانستان و وحشت آن برای زنان این کشور برنامه‌ریزی کردند.

 

زنان افغانستان حق دارند که از وضع مجدد قوانین شرع از سوی طالبان بهراسند و اعلامیه‌های آنان مبنی بر اینکه اگر زنان این قوانین را رعایت کنند در امان خواهند بود را رد کنند. بسیاری از زنان جنایت‌های پیشین طالبان و اقدام‌های آنان در ضدیت با زنان را به‌یاد دارند. حمله‌های فیزیکی، تجاوز به‌عنف، حمله‌های جنسی، ازدواج‌های اجباری، ازدواج با کودکان و محروم کردن آنان از تحصیل، کار، و فعالیت‌های اجتماعی در خلال چند روز اخیر آنچه را که در پیش است را نشان می‌دهند.

 

وضعیت زنان در لوای قوانین شرع از سال ۱۹۷۹ / ۱۳۵۸ در کشور همسایه یعنی ایران، گواه زنده‌ای دیگر از ظلم و نفرت‌پراکنی بنیادگرایی افسارگسیخته اسلامی است. تشکیلات دموکراتیک زنان ایران- وابسته به فدراسیون بین‌المللی دموکراتیک زنان ( WIDF )- در بیانیه اخیر خود در همبستگی با زنان افغانستان گفته است”:ما، مردم ایران و افغانستان… هر دو حامل زخم‌هایی هستیم که اسلام سیاسی، با عقب‌ماندگی و زن‌ستیزی به‌عنوان ویژگی اصلی آن، بر ما وارد کرده است”. رهبری فدراسیون بین‌المللی دموکراتیک زنان از همه زنان جهان خواسته است تا در دفاع از حقوق زنان افغانستان، در کنار آن‌ها باشند. به گفته صحرا کریمی، فیلم‌ساز مشهور افغان، ما باید صدای آن‌ها در خارج از مرزهای افغانستان باشیم. یعنی به‌طور علنی و مکرر نشان داده شود که ایالات‌متحده و بریتانیا هرگز به زنان و دختران آنجا اهمیتی نداده و نمی‌دهند. به این معنی که با هرگونه مداخله دیگر از سوی دولت‌های‌مان در افغانستان مخالفت شود و هرگونه فشار ممکن را بر دولت بریتانیا وارد کنیم تا مشارکت مسموم بریتانیا با آمریکا و عضویتش در ناتو قطع گردد که همچنین به‌معنای همبستگی با زنان افغانستان و سازمان‌های آنان و با تمام جریان‌های مترقی در حمایت از مبارزه مردم علیه فقر، جنگ و تبعیض و برای آینده‌ای دموکراتیک و صلح‌آمیز است [این مقاله نخست در نشریه “خواهران”، ارگان “مجمع ملی زنان” ، منتشر شده است].

«نامهٔ مردم»

قتل‌های سریالی در افغانستان؛ جسدهایی با دست‌های بسته و بدن‌های شکنجه شده

حرف‌های سیما نشان می‌دهد گویا علاوه بر خشونت عریان طالبانی که شاید همه ما در رسانه‌ها و فضای مجازی دیده‌ایم، قتل‌های مشکوک و زنجیره‌و‌اری نیز در برخی ولایات افغانستان رو به فزونی ست که طالبان مستقیم مسوولیت‌ آنها را برعهده نمی‌گیرد.   اعتمادآنلاین| مرجان زهرانی- «در یک هفته ۶ جسد پیدا شده، دست‌های‌شان از پشت ... قتل‌های سریالی در افغانستان؛ جسدهایی با دست‌های بسته و بدن‌های شکنجه شده

ادامه

اسلام سیاسی, اسیای مرکزی, افغانستان, تروریسم, جهان, حقوق بشر, زنان