
اخیراً در محافل رسمی سیاسی چند کشور غربی مباحث گستردهای دربارهٔ قصد آنها به شناسایی کشور فلسطین مطرح شده است. برخی از این دولتها این قصد را صریح و روشن بیان کردهاند، در حالی که برخی دیگر آن را بهگونهای مبهم و غیرمستقیم مطرح ساختهاند.
از به رسمیت شناختن کشور فلسطین، و آنچه به رسمیت شناختن محتاطانهٔ حقوق قانونی ملت فلسطین تعبیر میشود، صرفنظر از انگیزههای شومی که ممکن است در برخی موارد در پشت آن نهفته باشد، اصولاً باید استقبال کرد. همهٔ ما خوب میدانیم که این به رسمیت شناختن نتیجهٔ بیداری ناگهانی وجدان برخی از رهبران غربی نیست، بهویژه آنهایی که دولتهایشان در فجایع پیدرپی تحمیلشده بر مردم فلسطین از آغاز قرن گذشته تا امروز مسئولیت تاریخی دارند و آنهایی که بخش مهمی از مسئولیت نسلکشی جاری مردم فلسطین بر دوششان است. این دولتها مسئول تأمین بیملاحظه و مستمر تسلیحات مورد استفادهٔ نیروهای اشغالگر اسرائیلی و همچنین شکست کامل (یا در واقع بیمیلی شرمآور) در مهار کردن رژیم تلآویو، متوقف کردن تحمیل گرسنگی به مردم غزه، و تضمین تحویل کمکهای انساندوستانهٔ حیاتی مورد نیاز فلسطینیان هستند. کاملاً موجه و قابل درک است که مردم جهان در مورد مقاصد این جدیدترین طرفداران تشکیل کشور فلسطین تردید داشته باشند، بهویژه با اهمیتی که آنها در نظر دارند و نیز نبود هرگونه اشارهٔ روشن به مرزها، سازوکار تحقق این خواست، و دیگر ملاحظات مربوط به این شناسایی. با توجه به اینکه بیش از ۱۴۵ کشور عضو سازمان ملل متحد تا کنون کشور فلسطین را به رسمیت شناختهاند و مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز در سال ۲۰۱۲ فلسطین را بهعنوان کشور ناظر غیرعضو پذیرفته است، و نیز با وجود قطعنامههای بینالمللی بیشماری که از حق تعیین سرنوشت و تشکیل کشور فلسطین، بدون ارائهٔ مسیر مشخص برای عملی کردن این شناسایی، حمایت میکنند، بههیچروی بدبینانه نخواهد بود اگر گفته شود که تحولات اخیر نیز به احتمال زیاد تغییر ملموسی در وضع موجود ایجاد نخواهد کرد. تا زمانی که اسرائیل همچنان از مصونیتی که جامعهٔ بینالمللی به آن داده است برخوردار باشد و محکوم یا تحریم واقعی نشود، حتی از سوی دولتهایی که در ماه سپتامبر قصد شناسایی کشور فلسطین را در مجمع عمومی سازمان ملل دارند، این بنبست فاجعهبار همچنان ادامه خواهد داشت.
و تا زمانی که همین دولتها از هر اقدام مثبت و مؤثری برای پشتیبانی از گفتهها و مقاصدشان خودداری کنند، موضعگیریهای کنونی در بهترین حالت فقط ارزش نمادین خواهد داشت. اقدامات آنها میتواند و باید شامل اعمال فشار بر اسرائیل برای پایان دادن فوری به تهاجم و حضورش در غزه، ارسال کاروانهای حامل کمکهای انسانی به گرسنگان غزه، پافشاری بر اینکه اسرائیل اجازهٔ عبور امن و بدون مانع کمکها را بدهد، یا اعمال فشار بر اسرائیل برای لغو تصمیم جنایتکارانهاش در مورد گسترش شهرکسازیها در کرانهٔ باختری و الحاق کامل این سرزمین به اسرائیل باشد. کرانهٔ باختری طبق قوانین بینالمللی بخشی از کشور فلسطین آینده است و الحاق آن به اسرائیل اساساً تأسیس کشور فلسطین را غیرممکن میسازد. علاوه بر این، بههیچوجه نمیتوان پذیرفت که حق تعیین سرنوشت در فلسطین تاریخی صرفاً از راه تصویب و اجرای قانون “دولت-ملت” مصوّب تابستان ۲۰۱۸ در انحصار یهودیان اسرائیلی باقی بماند.
پس از ۲۲ ماه جنایت نسلکشی، که برای جهانیان پخش زندهٔ تلویزیونی شده، و ادامهٔ کارزارها و تظاهرات مداوم در همبستگی اصولی با مردم فلسطین، بسیاری از دولتهای غربی در برابر فشار عظیم و فزاینده در کشورهایشان نگران شدهاند و از پیامدهای احتمالی این فشارهای مردمی برای موقعیت سیاسی خودشان، از جمله در عرصهٔ انتخابات، بیمناک شدهاند، که باید هم بشوند.
کاملاً ممکن است که این تغییر موضع موقتی باشد تا زمانی که آبها از آسیاب بیفتد. از این روست که شاهد دودلی کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، هستیم که اعلام کرده است که دولت بریتانیا فقط اگر جنگ غزه پایان نیابد یا اجازهٔ ورود کمکها به غزه داده نشود، فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت. به این معنی که حتی یک آتشبس یا مصالحهٔ موقت، یا هر حیلهای که رژیم نتانیاهو به آن متوسل شود، ممکن است منجر به تغییر موضع دولت بریتانیا شود. این در حالی است که تعیین سرنوشت حق مردم فلسطین است و به رسمیت شناختن کشور فلسطین صرفاً موضع بریتانیا را با قوانین بینالمللی و قطعنامههای متعدد سازمان ملل متحد در این مورد همسو میکند. شناسایی رسمی کشور فلسطین بههیچوجه “هدیه” استارمر به مردم فلسطین نیست. بنابراین، بسیار مهم است که کارزارها و تظاهرات عمومی در بریتانیا و جهان، حتی در صورت برقراری آتشبس، با همان شتاب و قدرت ادامه یابد. فعالان این کارزار باید به ابهامهای ساختگی عمدی در مورد مرزهای کشور فلسطین، محل دقیق ترسیم خطوط مرزی، شرایط تأسیس کشور، و چشمانداز روابط کشور فلسطین با اسرائیل اشغالگر نیز آگاه باشند و هوشیارانه واکنش نشان دهند. به این ترتیب، و با این ابهامهای ساختگی، شناسایی کشور فلسطین میتواند صرفاً نمادین و روی کاغذ باشد و کاربست عملی یا محتوای واقعی نداشته باشد. تنها راهحل مطمئن تأکید مجدد بر تطابق مرزهای کشور فلسطین با قطعنامههای سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی است، یعنی در داخل مرزهایی که در ۴ ژوئن ۱۹۶۷ وجود داشته، با اورشلیم شرقی بهعنوان پایتخت، و تأمین حق بازگشت برای همهٔ پناهندگان فلسطینی. این نسخهٔ نهایی راهحل دو کشور است که نباید از آن عقبنشینی کرد، زیرا حق مسلّم مردم فلسطین است.
نزدیک به دو سال پس از آغاز جنگ خونین و فاجعهبار کنونی در غزه- “نکبت دوم”- به بهانهٔ حملهٔ ۷ اکتبر، رژیم آپارتاید جنایتکار در تل آویو به اتکای ماشین جنگی منفورش میخواهد جهان را متقاعد کند که بحران فاجعهبار کنونی در فلسطین و بهطور گستردهتر در خاورمیانه از همان روز ۷ اکتبر سرچشمه میگیرد. در حالی که واقعیت این است که این وضع ناشی از بیش از یک قرن مداخلهٔ لگامگسیختهٔ امپریالیستی، ۷۷ سال استعمار اسرائیل و آوارگی فلسطینیان، و ۵۸ سال اشغال و آپارتاید بیرحمانهٔ رژیم صهیونیستی همراه با خشونتهای هولناک در عرصههای دیگر علیه ملت فلسطین است.
بدون راهحل قاطع و عادلانه برای این درگیری وحشتناک و در صورت تسلیم شدن در برابر تلاشهای اسرائیل برای از بین بردن هرگونه امید به راهحل دو کشوری، نه در فلسطین هیچ امیدی به صلح و ثبات پایدار خواهند داشت و نه کل منطقه. تنها راهحل پذیرفتنی و روند عملی پیش رو همانا پافشاری بینالمللی (از طریق سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی) برای وادار کردن اسرائیل به پایان دادن فوری و کامل خونریزی در غزه، عقبنشینی از همهٔ سرزمینهایی که در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ و پس از آن اشغال غیرقانونی کرده است، و تأسیس کشور فلسطین است. این کشور باید درون همان مرزهای پیشگفته ایجاد شود، همهٔ پناهندگان فلسطینی حق بازگشت به کشورشان داشته باشند، زندانیان فلسطینی از زندانها و بازداشتگاههای اسرائیل آزاد شوند، و پایان دادن به هرگونه مداخلهٔ خارجی در امور داخلی کشور فلسطین تضمین شود. چگونگی حکومت، سیاست، و روند تحولات آینده در کشورهای غرب آسیا (خاورمیانه) فقط در اختیار و به عهدهٔ مردم این کشورهاست. اگرچه به رسمیت شناختن کشور فلسطین گامی به جلو است و باید از آن استقبال کرد، ولی نباید گذاشت که این اقدام فقط نمادین و صرفاً تلاشی ظاهری برای “جبران” بیعدالتی چندین دههیی جامعهٔ جهانی و نهادهای بینالمللی (بهویژه سازمان ملل متحد) علیه ملت فلسطین باشد. نباید گذاشت بهجای حلوفصل روشن و قطعی این مناقشهٔ درازمدت، بار دیگر به سیاست مهار و مدیریت بحران بازگردند.
تنظیم شده از متن مقاله رفیق عاقل تقض
روزنامه “مورنینگ استار“، ۱۶ اوت ۲۰۲۵
به نقل از «نامۀ مردم» شمارۀ ۱۲۴۲، ۱۷ شهریور ۱۴۰۴