وضعیت نابسامان کشاورزی در ایران، حمایت نکردن دولت از تولیدات کشاورزی، و روند مخرب واردات محصولات کشاورزی از خارج، درمجموع، وضعیتی بسیار دشواری برای میلیونها خانوار روستایی فراهم آورده است.
بهگزارش ایلنا، ۱۹ آبانماه ۱۴۰۰، “منطقهای بهنام کوه بیرک شرقی در بخش ایرندگان شهرستان خاش استان سیستانوبلوچستان با حدود بیست پارچه آبادی و روستا، نه یک متر لولهکشی آب دارد، نه یک متر جاده. بهگفتۀ اهالی اکثریت مدارس این منطقه یا کپری هستند و یا اتاقهای فرسودهی گِلی و در بهترین حالت کانکس. خشکسالی امکان کشاورزی و دامداری را از مردم آن منطقه گرفته و اهالی در بدترین وضعیت ممکن بهسر میبرند. بزرگترین دغدغۀ مردم این روستا هنوز آبونان است و سهمشان از زندگی، کمتر از هیچ … این وضعیت فاجعهباری است که نهتنها در سیستان و بلوچستان که در خوزستان، ایلام، خراسان جنوبی، کهگیلویهوبویراحمد و در بسیاری از روستاهای ایران میبینیم.”
کار اصلی اهالیِ روستاهای کوه سرد بیرک، در شهرستان خاش، دامداری و بعد کشاورزی است، اما خشکسالی سالهاست که چشمههای منطقه را خشکانده است. مردم این دیار به حداقلِ تجهیزاتی که بتوانند دام و زمینهای باقیماندۀ خود را حفظ کنند نیز قانع هستند. وقتی پای صحبت مردم محروم و رنجدیده این منطقه مینشینیم و درددلهایشان را گوش میکنیم، انگیزه ماندن و زیستن در سرزمینشان را چنین بیان میکنند: “ما نمیخواهیم از روستا برویم، اصلاً کجا برویم؟ برای ما چاه حفر کنند و یک موتور که آب را بیرون بکشد و مقداری لوله که آب را به منزل مسکونی و زمینها برساند. به ما [حداقل] شرط و شروط دام بدهند و مثلاً بگویند این ۲۰ دام را ظرف ۵ سال دیگر به ۱۰۰ تا برسانید. باور کنید همین برای ما کافیست! همین میشود اشتغال ما و ما را به ماندن در زادگاه خود امیدوار میکند.” وقتی به افق دید این انسانها مینگرید و دلبستگی آنان را به زادگاهشان واکاوی میکنید، انگار همۀ مسیرهای زندگی کردن برایشان مسدود شده است. هر چه به روستاهای دورتر میروید، با مردم فراموش شدهٔ بیشتری مواجه میشوید. نه کاری و نه امیدی به بهبودی اوضاع دیده میشود. همهچیز اینجا از استانهای دیگر سختتر است، چون آفتابش سوزان، چهرهها سوخته و فقر و محرومیت عریان و آشکار خود را نشان میدهد. عوامل طبیعی انسانی دست بهدست هم دادهاند تا آنها را اینچنین به خاک سیاه بنشانند. آنچه واضح است این است که دولت هیچ برنامهای برای توسعۀ این مناطق ندارد. بودجهها صرف جاها و آدمهای دیگر میشود و مناطقی اینچنین محروم روز بهروز محرومتر میشوند. [نگاه کنید به: گزارش ایلنا، ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۰].
آب، برق، جاده، آموزش و بهداشت، ابتداییترین زیرساختهاست که بسیاری مردم روستاهای میهن ما از داشتن آنها محروماند. خبرگزاری ایلنا در ادامه همین گزارش مینویسد: “همین چند هفته قبل بود که مردم روستای شندوک بهدلیل راکد بودن آب چاه مسموم شدند.” سیاستهای ناکارآمد رژیم جمهوری اسلامی در زمینه مدیریت منابع آبی و کمآبی ناشی از تغییرات آب و هوایی مدتهاست اعتراضهایی را از سوی مردم در استانهای کشور بههمراه داشته و در اثر این سیاستها بیشتر استانهای کشور- بهویژه استانهای خوزستان، سیستان و بلوچستان، و اصفهان با شدتی بیشتر- با معضل بیآبی و کمآبی مواجه شدهاند. جمعی از کشاورزان اصفهان با تجمع در دفتر حسن میرزایی، نمایندهٔ اصفهان در مجلس یازدهم که گفته بود باید دعا کنیم و نماز بخوانیم تا باران بیاید و مشکل بیآبی پایان یابد، گفتند: “ما صبر میکنیم آقای نماینده [حسن میرزایی] بیاید تا همراه او برای پایان دادن به مشکل بیآبی نماز باران بخوانیم.”
بر پایه گزارشهای انتشار یافته، انبوهی از کشاورزان اصفهان با حمایت و پشتیبانی و همراهی مردم با آنان در خیابانهای مرکزی شهر راهپیمایی کردند. این زحمتکشان در اعتراض به خشکانده شدن زایندهرود و غصب حقابهٔ کشاورزان بهدست وزارت نیرو و دیگر نهادهای حکومتی که به فروپاشی زندگی کشاورزان انجامیده است، در این راهپیمایی شعارهایی ازجمله: “وزیر خائن! آواره کردی! که خانهام را ویرانه کردی!.. مرگ بر تو!” سر میدادند. تصویرها و ویدئوهای این حرکت مردمی بهصورتی گسترده در فضای مجازی انعکاس یافت. در موردی مشابه، در تیرماه سال جاری، زمانی که خوزستان بهشدت درگیر مشکل بیآبی بود، دستوری اداری از سوی سرپرست امور دینی و فرهنگی وزارت نیرو در خوزستان منتشر شد که طبق آن و بههمراه دستور وزیر نیرو، باید از “ادعیه [دعاها] جهت نزول باران رحمت الهی” استفاده شود. با ارائهٔ اینچنین راهحلهایی از سوی مسئولان جمهوری اسلامی ایران بهمنظور حل بحرانهایی حیاتی مانند بیآبی، در مقابل آنها مردم معترض نیز روشهایی مبتکرانه بهاین منظور ارائه میدهند. مثلاً در تیرماه سال جاری کشاورزان و دامداران اصفهانی در تجمعی اعتراضی گاوی را بهصورت نمادین همراه آورده بودند تا او را بر کرسی ریاست و مسئولیت بنشانند. گفتنی است که چندی پیش حتا مرکز پژوهشهای مجلس هم تنشهای آبی در سال ۱۴۰۰ را پیشبینی کرده و گفته بود: “تنشهای ناشی از کمبود آب شرب بهسرعت بهصورت نارضایتیهای اجتماعی نمود پیدا میکند و به چالشی امنیتی تبدیل میشود. علاوه بر آن، تسری نارضایتیهای مذکور و گسترش ابعاد آن با دیگر تنشها و شکافهای قومی نیز بسیار محتمل است” [بهنقل از: سایت میدان]. گزارشهای انتشار یافته و آمارهای اعلام شده حاکی از وقوع فاجعهای انسانی است. علت نابرابری و درهٔ هولناک اختلاف طبقاتی در میهن ما حکومت جمهوری اسلامی است،
درنتیجه پروژههای انتقال آب و فروش آب به صنایع و درآمدزایی برای آبفا، برخی از چشمههای کشور خشک شدهاند. بهرغم هشدار کارشناسان این عرصه، این روند مخرب همچنان ادامه دارد. بهگزارش سایت اینترنتی میدان، ۱۲ آبانماه ۱۴۰۰، “کوهرنگ و روستاهای اطراف آن ظرف ۵- ۶ سال خالی از سکنه میشود.” در حال حاضر ۷۵ روستای کوهرنگ با تانکر آبرسانی میشود، زیرا “حدود ۴ سال پیش برای ساخت سد تونل سوم کوهرنگ بیش از چهار هزار انفجار انجام شد و بهواسطه این انفجارها یکی از بزرگترین چشمههای منطقه بهنام چشمه مروارید کاملاً خشک شد. چشمهای که آب موردنیاز بیش از ۶۰ روستا را تأمین میکرد” [همانجا].
اسحاق کریمیان، کارشناس ارشد آب، دربارهٔ اثرات پروژههای انتقال آب از کوهرنگ به استانهای کویری میگوید: “آب را به کسی میفروشند که بیشترین پول را بپردازد. کشاورز و محیطزیست پول ندارند. درنهایت چه کسی پول نقد دارد؟ صنایع. وزارت نیرو بدهبستانهایی با صنایع دارد. در سال بالغ بر یک میلیارد مترمکعب آب از چهارمحالوبختیاری به سمت فلات مرکزی منتقل میشود. ارزش افزودهٔ این میزان را محاسبه کنید ۲۵ هزار میلیارد تومان میشود.” یکی دیگر از پیامدهای این وضعیت، تخلیۀ آب سفرههای زیرزمینی و ایجاد شکافهای دهها کیلومتری به عمق و پهنای چند متری است که میتواند باعث تخریب جادهها و خطوط راهآهن و یا فروریختن دکلهای برق و دیگر زیرساختها شود.
فقر دهقانان، تخریب روستاها و زمینهای روستایی، و مهاجرت گسترده دهقانان و کارگران کشاورزی به حاشیه شهرها، سقوط تولید محصولات کشاورزی، و کاهش نگران کنندهٔ سهم بخش کشاورزی در تولید درآمد ملی، گواه این حقیقت است که با ادامۀ رژیم “ولایت فقیه” آیندهٔ میهن ما بهطورجدی تهدید میشود. طرد رژیم ولایت فقیه و زدودن آثار زیانبار آن از حیات اقتصادی- سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور، گامی ضروری در ایجاد تغییر بنیادین بهسود زحمتکشان جامعه، پیشرفت میهن، و برقراری عدالت اجتماعی است.
«نامۀ مردم»