
نوشتهٔ: شموئل اورنیتز: تلآویو- چند ساعت پیش از آزادی ایدان الکساندر، سرباز نیروهای دفاعی اسرائیل با تابعیت دوگانهٔ اسرائیلی-آمریکایی، از اسارت حماس در روز سهشنبه، ۶ خرداد ۱۴۰۴، صدها تن معترض که خواستار آزادی باقیماندهٔ گروگانها بودند، از میدان موزه به سمت سفارت ایالات متحده در تلآویو راهپیمایی کردند. آنان پلاکاردی بزرگ که روی آن به انگلیسی نوشته شده بود: “ما به ترامپ اعتماد داریم” (“In Trump We Trust) در دست داشتند.
هر کسی که تا کنون یک اسکناس دلار در دست داشته باشد، با شعار “In God We Trust” (” ما به خدا اعتماد داریم”) آشناست، شعاری که در سال ۱۹۵۶ / ۱۳۳۵ در اوج هیستری مککارتیسم به پول رسمی ایالات متحده افزوده شد. کنگره قانونی تصویب کرد که این عبارت را شعار ملی رسمی ایالات متحده تعیین کرد، گویا به این بهانه که ایالات متحده از کمونیسم بیخدا متمایز شود.
شاید بتوان دریافت که چرا خانوادههای گروگانها این شعار را برای تظاهرات خود انتخاب کردند: آنان میخواستند از دونالد ترامپ تشکر کنند یعنی کسی که به باورشان برای بازگرداندن سرباز دو تابعیتی آمریکایی-اسرائیلی از اسارت تلاش کرده و وارد گفتوگوی مستقیم با حماس شده است و درعینحال برای ابراز بیاعتمادی نسبت به یک شهروند دیگر یعنی بنیامین نتانیاهو با تابعیت دوگانه آمریکایی-اسرائیلی. اما حتا اگر بتوان احساسات خانوادههای درمانده و فعالان برای رهایی اسیران را تا اندازهای دریافت، آیا بهراستی باید به ترامپ اعتماد کرد؟ آیا در گذشتهٔ او چیزی وجود دارد که نشان دهد هنگامی که پای صلح یا هر چیزی دیگر در میان باشد به وعدههایش وفادار میماند؟
قانونها و آموزشهای یهودیت که حالاخا نامیده میشود بهصراحت بیان میکند که فرد نباید روی تختی بخوابد که جهت آن شرق به غرب باشد، بلکه باید طوری خوابید که سر به سمت شمال و پاها به سمت جنوب باشند. اما در مورد ترامپ و اسیران در غزه، هیچ قطعیتی وجود ندارد که رئیسجمهور ایالات متحده فردا صبح از کدام سمت تخت بیدار خواهد شد. آیا او اکنون که دیگر هیچ آمریکاییای در اسارت نیست همچنان اهمیتی به این موضوع خواهد داد؟ با این حال، یک چیز روشن است: ترامپ بهطور فعال از کشتارهایی که اسرائیل علیه فلسطینیها در نوار غزه انجام میدهد و نیز از مصادره زمینهایشان در کرانه باختری حمایت میکند. او حتا طرحی برای پاکسازی قومی غزه ارائه داده است که شادمانی راستافراطی و نژادپرست اسرائیل را برانگیخته است.
بازگرداندن سرکردگیِ ایالات متحده
ترامپ اگرچه شخصیتی پیشبینیناپذیر دارد، اما هدف راهبردی روشنی را دنبال میکند: بازگرداندن سلطهٔ ایالات متحده بر جهان از جمله بر خاورمیانه. این همان هدفی است که سفر پرسر و صدای اخیر او به عربستان سعودی و شیخنشینهای حاشیهٔ خلیج فارس را توجیه میکند.
از دیدگاه او، برای دستیابی به این هدف (سلطهٔ ایالات متحده)، از بمباران یمن که نه بهقصد جلوگیری از حملهها به ناوگان بازرگانی و کشتیهای جنگی ایالات متحده است گرفته تا درخواست معافیت از پرداخت گذرانه از کانال سوئز برای کشتیهای زیر مالکیت ایالات متحده، تلاش برای رسیدن به توافق هستهای با ایران از یک سو، و همزمان تأمین فناوری هستهای به عربستان سعودی (البته به بهانه هدفهای صلحآمیز!)، و امضای قراردادهایی بهارزش صدها میلیارد دلار برای صنایع نظامی ایالات متحده همه ابزارهایی قانونمند هستند.
تهدیدها، وعدهها، تحریمها، و حتا اقدامهای نظامی ابزارهایی هستند که ترامپ برای وادار کردن طرفهای مقابلش برای پذیرش خواستههایش بهکار میبندد. و البته، از هر تلاشی که از سوی آنان برای اثرگذاری بر تصمیمگیریهایش مفید واقع شود نیز خوشآمد میگوید که از آن جمله از اهدای هواپیماهای رایگان گرفته تا قراردادهای سرمایهگذاری، ترفندهای دستاندازی بر زمینها و موردهای دیگر میتوان نام برد.
در همان نخستین روز از سفرش، ترامپ به دستاوردهای هنگفتی رسید. ایالات متحده و عربستان سعودی یک قرارداد جنگافزاری عظیم بهارزش ۱۴۲ میلیارد دلار امضا کردند که کاخ سفید آن را “بزرگترین قرارداد تاریخ” خواند. این قرارداد بخشی از مجموعه توافقنامههایی بود که ترامپ و ولیعهد عربستان، محمد بن سلمان، در ریاض امضا کردند.
در بیانیه رسمی کاخ سفید آمده است این قراردادِ جنگافزاری شامل پنج حوزهٔ کلیدی است: توسعهٔ نیروی هوایی و تواناییهای فضایی، سامانهٔ دفاع هوایی، امنیت دریایی، امنیت مرزی و نوسازی نیروهای زمینی، و بهسازی سامانههای اطلاعاتی و ارتباطاتی. توافقنامههایی بهارزش دهها میلیارد دلار نیز در حوزههای هوش مصنوعی، انرژی، فضا، رایانه، زیرساختها، و بهداشت و درمان امضا شد. بهگفتهٔ کاخ سفید، مجموع ارزش این توافقها ۶۰۰ میلیارد دلار برآورد شده است. در مرحلهٔ بعد، ترامپ به قطر رفت، جایی که توانست قول خرید ۱۶۰ هواپیما از شرکت بوئینگ، رقمی شوکآور را از دولت آن کشور بگیرد، و همچنین مقامهای قطری را متعهد کرد ۱۰ میلیارد دلار برای بهسازی پایگاه نیروی هوایی ایالات متحده که هماکنون در خاک این کشور قرار دارد هزینه کنند. سپس روز پنجشنبه، ترامپ راهی امارات متحدهٔ عربی شد، جایی که سخنگویان دولتش وعده دادند “اخبار مهمی” در راه است.
به یاد اسرائیل انداخته شد که چه کسی فرمان میراند
بهگزارش رسانههای آمریکایی، ترامپ همچنین قصد دارد در جریان سفرش به منطقه طرحی برای پایان دادن هرچه سریعتر به جنگ در غزه را نیز اعلام کند، موضوعی که باعث شگفتی و وحشت در بین چهرههای ارشد در دولت راستگرای اسرائیل شده است.
در این چند هفته اخیر، وزیران دولت اسراییل بهدرخواست صریح نتانیاهو به ستایش و تحسین ترامپ تشویق شدهاند، بهاین امید که بر آنچه رئیسجمهور ایالات متحده در سر دارد بتوانند تأثیری بگذارند. دودی آمسالِم، تنها وزیر کابینه از حزب لیکود، جسارت کرد در جلسه اخیر کنست (پارلمان اسرائیل) از متحد آمریکایی انتقاد کند. او گفت: “ترامپ اغلب موضعش را تغییر میدهد که این تغییر موضع به وضع هوا و حالوهوای او بستگی دارد. این چیزی است که باید در نظر بگیریم.”
بهگفتهٔ امسالم: “گفتوگو با رئیسجمهور و مشاورانش بهطور مداوم و بهشکل محرمانه در جریان است. نیازی به مطرح کردن آن در رسانهها نیست. ما این موضوع را از نزدیک زیر نظر داریم و کمی هم نگران هستیم.”
این وزیر افزود: “اسرائیلِ قدرتمند بهسودِ ایالات متحده آمریکا، عربستان و اردن است. بدون ما، نمیدانم چه بر سر این رژیمها میآمد. اما در نهایت، دولت اسرائیل باید بپذیرد که هیچیک از دوستانش به جایش به جنگ نخواهند رفت.”
آنچه امسالم باید دریابد این است که منافع امپریالیسم ایالات متحده همواره برای ترامپ و طبقه حاکمه این کشور در اولویت قرار دارد (بهویژه اگر رئیسجمهور ایالات متحده بتواند در این روند به سود شخصی نیز دست یابد).
نتانیاهو و دولتش باید بهیاد داشته باشند که در تمامی مواقع، این منافع هستند که تعیینکنندهاند، حتا برای کشوری که زیر حمایت و سرپرستیشان اداره میشود.
به نقل از «نامۀ مردم» شمارۀ ۱۲۳۵، ۱۲ خرداد ۱۴۰۴