در سال گذشته ثروت تنها ۲۶ نفر از افراد میلیاردر، با مجموع دارایی سه میلیارد و ۸۰۰ میلیون نفر دیگر برابری میکرد.
در ۱۰ سالی که از وقوع بحران اقتصادی جهانی میگذرد، دارایی افراد ثروتمند بطور قابل توجهی افزایش یافته است. تعداد کسانی که ثروت میلیارد دلاری دارند تقریباً دو برابر شده و بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۸ تقریباً هر دو روز یک نفر به جمع میلیارد دلاریها اضافه شده است. این در حالی است که حدود نیمی از مردم جهان با درآمدی کمتر از پنج و نیم دلار در روز زندگی میکنند.
در حالی که ثروتمندان از افزایش درآمد خود سرخوشند، همزمان خودشان و شرکتهایشان از پرداخت کمترین میزان مالیات در چند دههی گذشته نیز بهره میبرند؛ در عوض کسانی که «کار» میکنند بطور یکسانی مالیات میپردازند. وقتی دولت از افراد ثروتمند کمتر مالیات میگیرد، برای خدمات حیاتی مانند بهداشت و آموزش نیز منابع کمتری دارد و در نتیجه فقر و نابرابری افزایش پیدا میکند.
گفته میشود که «نابرابری جنسیتزده است»؛ یعنی اگر از خدمات عمومی غفلت شود همه رنج میبرند اما زنان و دختران بیشترین تاوان را میپردازند. وقتی پولی در کار نباشد دختران اول از همه از تحصیل محروم میشوند و وقتی نظام درمانی مناسب نباشد، زنان از بستگان بیمارشان مراقبت میکنند. بنابراین میتوان گفت رونق اقتصادی جوامع به سهم عظیم اما مغفولماندهی زنانی که بیجیره و مواجب کار میکنند وابسته است.
همزمان در اغلب کشورها خدمات عمومی دچار کسری بودجهی همیشگیاند یا به بخش خصوصی واگذار شدهاند که مردم فقیر امکان استفاده از خدمات آنها را ندارند. در نتیجه در بسیاری از کشورهای دنیا خدمات آموزشی و بهداشتی مناسب به کالایی لوکس تبدیل شده که تنها ثروتمندان امکان استفاده از آنها را دارند.
در اغلب کشورها داشتن پول، رمز استفاده از خدمات بهداشتی مناسب و طول عمر بیشتر است؛ در حالی که فقر مساوی است با بیماری بیشتر و مرگ زودتر؛ بطوری که مردم کشورهای فقیر ممکن است بطور متوسط ۱۰ یا ۲۰ سال زودتر از مردم مناطق ثروتمند بمیرند. در کشورهای در حال توسعه احتمال مرگ قبل از پنجسالگی بچهای از خانوادهای فقیر، دوبرابر بچهی یک خانوادهی ثروتمند است.
شکاف رو به گسترش میان ثروتمندان و فقرا تنها بسط شکاف درآمد و ثروت نیست؛ براساس پژوهشی تازه، این شکاف به ثروتمندان کمک میکند زندگی طولانیتری داشته باشند در حالی که عمر آدمهایی که برای زندگی تقلا میکنند را کوتاهتر میکند. این پژوهش نشان میدهد تقریباً سهچهارم ثروتمندان آمریکایی که در سال ۱۹۹۲ در دههی پنجم و ششم زندگیشان بودند تا سال ۲۰۱۴ همچنان زنده بودهاند.
مطالعه «دفتر پاسخگویی دولت ایالات متحده» نشان میدهد طول عمر زیاد شامل حال همهی افراد جامعه نمیشود و میزان بالاتر درآمد و ثروت، با میزان بیشتر طول عمر همراه است. این مطالعه که روی افراد متولد سالهای ۱۹۳۱ تا ۱۹۴۱ میلادی انجام شده نشان میدهد از میان کسانی که جزء ۲۰ درصد کمدرآمد جامعهی آمریکا قلمداد میشدند، تنها ۵۲ درصد افراد در سال ۲۰۱۴ زنده بودهاند و از میان افرادی که در ۲۱ درصد با درآمد بالا بودهاند، ۷۵ درصد. در میان همین افراد ۷۵ درصد از کسانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند، تا سال ۲۰۱۴ زنده بودهاند و در مقابل از میان کسانی که تا دبیرستان درس خوانده بودند ۶۵ درصد در قید حیات بودهاند. دلیل این امر تا حدودی این است که افراد دارای تحصیلات دانشگاهی نسبت به افراد با تحصیلات پایینتر بطور متوسط درآمد و ثروت بیشتری دارند.
با این حال آمریکاییهایی که طول عمر بیشتری دارند هم در حال دستوپا زدنند؛ میزان کسانی که ۵۵ سال یا بیشتر دارند و هنوز مشغول کارند در سالهای گذشته رو به افزایش بوده و از ۳۰ درصد در سال ۱۹۸۹ به ۴۰ درصد در سال ۲۰۱۸ رسیده است و این تا حدی به این دلیل است که راکد بودن دستمزدها مانع پسانداز و انباشت ثروت این قشر شده است.
با این حال در جهانی که امروزه بیش از هفت و نیم میلیارد نفر جمعیت دارد، که بیش از نیمی از آنها با فقر دست و پنجه نرم میکنند، افراد معدودی نیز هستند که ثروتی دهها میلیارد دلاری دارند. در فهرست میلیاردرهای سال ۲۰۱۹ که هرساله توسط نشریهی «فوربس» تهیه و منتشر میشود نام دو هزار و ۱۵۳ نفر از نقاط مختلف دنیا دیده میشود؛ از امارات و عربستان گرفته تا مکزیک و برزیل. البته این فهرست نسبت به سال گذشته ۵۵ نفر کمتر شده است و این کاهش در دههی گذشته دومین بار است که اتفاق افتاده و بطور معمول این فهرست رو به طولانیتر شدن است.
پراکندگی و جمعیت میلیارددلاریهای جهان در سال ۲۰۰۱
پراکندگی و جمعیت میلیارددلاریهای جهان در سال ۲۰۱۹
مجموع ثروت انباشتهی این افراد اکنون بالغ بر ۸.۷ تریلیون دلار است که به دلیل ناملایمات اقتصادی ۴۰۰ میلیارد دلار نسبت به پارسال کاهش داشته است. در همین حال ثروت ۹۹۴ نفر از این فهرست نسبت به سال قبل کاهش داشته است، در حالی که سال گذشته ۳۶۰ نفر با کاهش دارایی مواجه بودند. میانگین ثروت افراد این فهرست نیز پارسال ۴.۱ میلیارد دلار بود که امسال به چهار میلیارد دلار کاهش یافته است. کاهش ثروت این افراد نشان میدهد حتی میلیاردرها هم از نیروهای اقتصادی و تغییرات سریع بازار جهانی مصون نیستند.
با این حال عمدهی ریزشهای این فهرست از ثروتمندان چینی و اروپایی بوده که با توجه به تضعیف یورو نسبت به دلار ثروتشان کاهش پیدا کرده است. اما جف بزوس، مدیرعامل شرکت «آمازون»، تنها کسی که ثروتی بیش از ۱۰۰ میلیون دلار دارد (۱۳۱ میلیارد دلار) و حالا به عنوان ثروتمندترین مرد جهان شناخته میشود، نهتنها مثل سال گذشته در صدر این فهرست قرار دارد، بلکه نسبت به پارسال ۱۹ میلیارد دلار هم به ثروتش افزوده شده است.
رویای تبدیل شدن به یکی از افراد این فهرست شاید همگانی باشد اما حتی در ایالات متحده نیز همه با سرمایهداری موافق نیستند؛ نشریهی فوربس در مقالهای با موضوع نیاز سرمایهداری و سرمایهداران به تغییر رویه، اشاره میکند که در سالهای اخیر نگاهها به سرمایهداری و برتری نظام «بازار آزاد» تاحدی تغییر کرده است بطوری که مشابه بدبینی امروزی را در دههی ۱۹۳۰ که این نظام عمیقترین بحرانهای خود را پشت سر میگذاشت میتوان پیدا کرد.
بر اساس نظرسنجی مؤسسهی گالوپ در تابستان سال گذشته، تنها ۵۶ درصد از آمریکاییها دید مثبتی به نظام سرمایهداری دارند و در همین حال ۳۷ درصد از مردمی که در «مهد سرمایهداری» زندگی میکنند به سوسیالیسم نگاه مثبتی دارند. همچنین بنا بر نظرسنجی «فاکسنیوز» که در همان مقطع انجام شده است، ۳۶ درصد از افراد بالغ آمریکایی نیاز به تغییر در نظام اقتصادی ایالات متحده را تأیید کردهاند: «دوری از سرمایهداری و پیش به سوی سوسیالیسم». این نظر در سال ۲۰۱۲، ۲۰ درصد طرفدار داشت که از آن زمان افزایش قابل توجهی را نشان میدهد.
این گرایش به سوسیالیسم و شکاکیت به سرمایهداری در میان متولدان هزارهی جدید و «نسل Z» (متولدان اواخر قرن بیستم) نگاه غالب است؛ نظرسنجی گالوپ نشان میدهد ۵۱ درصد از افراد بین ۱۸ تا ۲۹ سال نگاه مثبتی به سوسیالیسم دارند و در مقابل ۴۵ درصد از این قشر به سرمایهداری خوشبینند. پژوهش دانشگاه هاروارد نیز نتایج این نظرسنجی را تأیید میکند و نشان میدهد ۵۱ درصد افراد از سرمایهداری حمایت نمیکنند و تنها ۱۹ درصد هویت خود را به عنوان طرفدار سرمایهداری تعریف میکنند.
مدیرعامل آمازون تنها در سال گذشته ۳۹ میلیارد دلار سود به جیب زد (۱۹ میلیارد دلار به ثروت شخصیاش افزوده شد) و با «بزرگترین سود تاریخ» لقب ثروتمندترین مرد جهان را از بیل گیتس، مدیرعامل مایکروسافت که سالهای سال به تناوب این لقب را یدک میکشید، گرفت.
مکس لاوسون مدیر بخش «سیاست و نابرابری» مؤسسهی «آکسفام» دربارهی افزایش تصاعدی داراییهای ثروتمندان میگوید: «ثروت میلیاردرها از سال ۲۰۱۰ به این سو شش برابر سریعتر از دستمزد معمول کارگران رشد کرده است. اقتصاد شکستخوردهی ما اقلیت پولدارها را پولدارتر میکند در حالی که اکثریت کارگران عادی برای بقا با دستمزدهای حداقلی تقلا میکنند. دولت باید اقتصادی بسازد که برای همه جوابگو باشد نه فقط برای اقلیت ثروتمند. باید مطمئن شوند که همهی کارگران به اندازهی گذران زندگی مزد میگیرند، شرکتها و ابرثروتمندان مالیات بیشتری میدهند، زنان کارگر از حقوق یکسانی با مردان برخوردارند و قدرت و ثروت در سراسر جامعه توزیع شده است».
این نمودار نشان میدهد که ثروتمندان در دهههای گذشته کمتر و کمتر مالیات میپردازند
جدیدترین گزارش نابرابری مؤسسهی آکسفام نشان میدهد در سال گذشته ثروت میلیاردرها بطور متوسط روزانه دو و نیم میلیارد دلار افزایش یافته است و در همین حال نیمهی فقیرترِ جمعیت کرهی زمین که بالغ بر سه میلیارد و ۸۰۰ میلیون نفر است، شاهد کاهش دارایی خود بودند. شواهد تازه نشان میدهد قریب به سه میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر نیز فاصلهی کمی با «فقر مطلق» دارند. بنا به آمار، امروزه ثروتمندان نسبت به دهههای گذشته حدود ۲۰ درصد کمتر مالیات میپردازند و تخمین زده میشود که آنها برای فرار از مالیات حدود ۷.۶ تریلیون دلار از ثروتشان را در جزایر تفریحی نقاط مختلف جهان نگهداری یا به عبارت بهتر پنهان میکنند.
به عبارت دیگر اینکه هر ساله چند نفر به میلیارد دلاریها اضافه میشود و در مقابل میلیونها نفر فقیرتر میشوند، بیش از آنکه نشانگر رونق و پویایی اقتصاد جهانی باشد، نشانگر بیماری اقتصاد است؛ اقتصادی که به نابرابری دامن میزند و همزمان که گروهی معدود روز به روز ثروتمندتر میشوند، یک نفر از هر ۹ نفر سر گرسنه به بالین میگذارد. هرچند نظام سرمایهداری همواره مدعی بوده است با اعطای آزادی به افراد و در جریان «بازار آزاد» هرکس به اندازهی استعداد و توانایی خود از خوانی که گسترده شده بهره میبرد اما این ایده در عمل با چالش روبروست و گذشته از این، باید در نظر داشت که گسترش نابرابری و شکاف فزاینده بین ثروتمندان و فقرا، موجب تضعیف مبارزه با فقر، آسیب به بنیانهای اقتصادی و ایجاد خشم عمومی است.
ایسنا