با فرارسیدن ۲۸ مردادماه ۱۳۹۷، شصتوپنج سال از کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سپری شد، کودتایی که به سرنگونی حکومت ملی دکتر محمد مصدق و روی کار آمدن حکومت دیکتاتوری وابسته و ضد مردمی محمدرضا پهلوی منجر گردید.
کودتای ۲۸ مرداد یکی از رخدادهای مهم تاریخ معاصر ایران است، رویدادی که امپریالیسم جهانی با سازماندهی و اجرای آن در تعامل نزدیک با نیروهای مرتجع داخلی، امکان رشد و تحول دموکراتیک جامعه ما را برای دههها مسدود کرد. کودتای ۲۸ مرداد، با تحمیل حکومت دیکتاتوری شاه و ساواک بر ایران، ترور و سرکوب را بر فضای اجتماعی و سیاسی کشور مسلط کرد و بهگونهای ماهوی بر تمامی روندهای سیاسی و اقتصادی- اجتماعی آتی میهن ما تأثیری مخرب برجای گذاشت.
سرکوب خشن و خونین نیروهای ملی و مترقی از سوی رژیم دیکتاتوری شاه در خلال بیستوپنج سال حکومت منفورش خلئی را باعث گردید که در آن، نیروهای ارتجاعی ضد کمونیست و طرفداران اسلام سیاسی همچون گروه “فدائیان اسلام”، “مؤتلفه”، “حُجتیه”، توانستند پایگاههای اجتماعی و تشکیلاتیشان را تحکیم کنند، چندان که در اوضاعواحوال سرکوب خشن نیروهای روشنفکر، چپ و مترقی از سوی رژیم در آستانۀ تحولهای سرنوشتساز انقلابی زمام رهبری انقلاب را بهدست گرفتند و خیلی زود این انقلاب مردمی را از مسیر ترقیخواهانهاش به سمت استقرار حکومت اسلامیای مبتنی بر اصل ضد مردمیِ ولایت فقیه منحرف کردند.
جامعهٔ امروز ایران نیز همچون دوران پیش از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲،در تبوتاب شدید مداخلههای خطرناک خارجی و بحران عمیق شوندۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دستوپا میزند. اگر هدف اساسی کودتای ۲۸ مرداد تصاحب منابع نفتی کشور ما برای دههها، سرنگونی حکومت ملی دکتر مصدق، سرکوب خشن،خونین و قطعی حزب تودۀ ایران- در مقام پیشاهنگ مردمی مبارزات مردم بر ضد امپریالیسم- بود، امروز هم ماهیت دخالتهای خارجی تأمین هدفهای درازمدت امپریالیسم آمریکا در منطقه و در راستای منافع متحدانش- حکومت ضد مردمی عربستان سعودی و دولت نژادپرست و تجاوزکار اسرائیل- و مهمتر از همه منحرف کردن مبارزهٔ جنبش مردمی میهن ما در مسیر طرد رژیم ولایت فقیه و استقرار حکومتی ملی و مردمی در ایران است. واقعیت امر این است که حکومتگران فاسد، ضد مردمی و ظالم کنونی ایران، با درپیش گرفتن سیاستهایی مخرب و نابخردانه کشور را در آستانه انفجار بزرگ اجتماعی و پیامدهایی بسیار خطرناک قرار دادهاند، یعنی واقعیتی که بیتوجهی به آن میتواند برای دههها ایران را در وضعیتی بسیار فاجعهبار و شکننده قرار دهد.
ما در هفتههای اخیر شاهد حرکتهای آشکار دولت ترامپ بر ضد ایران بودهایم، حرکتهایی که نمیتوان بی تأمل از کنار آنها گذشت. با آغاز دُور جدید تحریمهای آمریکا بر ضد ایران فشارهای اقتصادی بر میهن ما تشدید شد که عمده قربانیان آنها میلیونها ایرانی هستند که باید در وضعیت افزایش کمرشکن قیمتها،تعطیل شدن واحدهای تولیدی و محرومیت بیش از پیش تلاش کنند تا زندگی و معیشتشان را تأمین کنند. مایک پومپئو، وزیر خارجهٔ آمریکا، نیز روز پنجشنبه ۲۵ مردادماه (۱۶ اوت)، در کنفرانسی مطبوعاتی اعلام کرد یک کارگروه ویژه در وزارتخارجه زیر نظارت خود او بهمنظور رسیدگی به مسائل ایران تشکیل شده است و “برایان هوک”، مسئول ویژهٔ رسیدگی به امور ایران، ریاست این کارگروه را برعهده خواهد داشت. بریان هوک، از اعضای تیم جان بولتن و از طرفداران سیاست ”تغییر رژیم“ است.
بر اساس همین گزارشها، برایان هوک پس از مراسم معارفه گفت مأموریت او و کارگروهش پیگیری سیاستهای دولت آمریکا در ارتباط با ایران است و تلاش خواهد کرد با رفتارهای بهزعم او “مخرب رژیم ایران همچون برنامه هستهای، حمایت از تروریسم و بیثبات کردن منطقه” مقابله کند. او از هدفهای اصلی این کارگروه “همکاری با جامعه بینالمللی برای تغییر رفتار ایران” نام برد و در پاسخ به همزمان بودن تشکیل این کارگروه با سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ گفت که این “تقارن کاملاً اتفاقی” است. در ادامه، یکی از خبرنگاران از احتمال تشابه مأموریت “کارگروه ایران” با کارگروهی که در سال ۲۰۰۱ زیر عنوان “آیندهٔ عراق” در وزارت خارجه آمریکا تشکیل شده بود پرسید که آقای هوک با رد این فرضیه مدعی شد که کارگروه ایران با “پروژه عراق” تشابهی ندارد [توضیح اینکه: پروژهٔ “آینده عراق” که در اکتبر سال ۲۰۰۱- دو سال پیش از لشکرکشی آمریکا به عراق و سرنگونی صدام حسین- در وزارت خارجه آمریکا تشکیل شد با برگزاری جلسات و کنفرانسهایی با حضور متحدان آمریکا و مخالفان دولت عراق، ازجمله مزدورانی همچون احمد چلبی، درواقع تنظیمکنندهٔ حملهٔ آمریکا به عراق و تصمیمگیری برای دوران پس از صدام حسین بود].
واقعیت دردناک این است که با گذشت شصتوپنج سال از کودتای ۲۸ مرداد، بخشهایی وسیع از نیروهای سیاسی میهن ما بدون توجه به اسناد انکارناپذیر تاریخی و بدون پرداختن به تجربههای این کودتا و پیامدهای دردناکی که از این واقعه نصیب مردم ما شد، بخش عمدهای از فعالیتهای مطبوعاتیشان را درخدمت حمله به حزب تودۀ ایران در آن دوران قرار دادهاند. از مدعیان اصلاحات در ایران کسانی همچون حجاریان و نولیبرالهای اسلامی همچون صادق زیباکلام گرفته تا بخش چشمگیری از نیروهای ملی- مذهبی و جبههٔ ملی- و حتی بخشهایی از نیروهای چپ- بیش از آنکه به بررسی واقعبینانه رویدادها و هدفهای سازماندهندگان کودتا و نقش مخرب “اسلام سیاسی” و بخش اساسی روحانیت و چهرههای برجستهٔ آن در آن دوره بپردازند، در بررسی کودتای ۲۸ مرداد حجمی عظیم از فعالیت تبلیغاتیشان را صرف حمله به حزب ما کردهاند.
کتاب “کودتا” (۲۸ مرداد، سازمان سیا و ریشههای روابط ایران و آمریکا در عصر مدرن)، نوشتۀ یرواند آبراهامیان، کتابی که در سال ۲۰۱۳ میلادی (۱۳۹۲ خورشیدی) بهزبان انگلیسی منتشر شد، و به همت دکتر ناصر زرافشان به فارسی ترجمه شده است، ازجمله کارهای پژوهشیای جالب و معتبر است که از روی بسیاری از تحریفهای تاریخی و غرضورزیهای کورکورانه برخی نیروهای سیاسی پرده برمیدارد.
آبراهامیان بهطور دقیق و مستند نشان میدهد که مسئلهٔ کلیدی برای انگلیس- و همینطور برای آمریکا نیز که سرانجام آنها را به اجرای کودتای ۲۸ مردادماه زیر نام رمز “آژاکس” مصمم کرد- به منافع حیاتی اقتصادی شرکتهای انحصاری نفتی مربوط میشد. بهعبارتدیگر، درصورت واگذاری حق کنترل بر استخراج و تعیین قیمت فروش نفت به ایران از سوی شرکت (شرکت نفت انگلیس و ایران)، پیامدهای اقتصادی این واگذاری و دادخواهی و درپیش گرفتن روش ایران از سوی دیگر کشورهای نفتخیز جهان برای آمریکا و انگلیس و کمپانیهای نفتیشان خط قرمز بود. کتاب “کودتا” نشان میدهد که تیم مذاکرهکنندهٔ ایران بهرهبری دکتر مصدق نیز از ابتدا تا انتهای مذاکرات بر این اِعمال حق حاکمیت ملی ایران پای فشرد و آن را غیرقابلچشمپوشی اعلام کرد.
کتاب “کودتا”، بر اساس سندهایی انکارناپذیر، نشان میدهد که “اسلام سیاسی” در آن زمان نقش و عملکردی محافظهکارانه و ارتجاعی داشته است. بخش عمدهٔ روحانیت بهرهبری آیتالله کاشانی، در زمینهٔ حمایت از خواستهای سیاسی- اقتصادی مردم با موضعگیریهای ارتجاعیاش از هرنوع تغییر سیاسی و اجتماعی بنیادین و خصوصاً نفوذ اندیشههای چپ در جامعه سخت هراسان بودند، و ازاینروی، به سوی رابطههایی پنهانی (سیاسی و مالی) با انگلیس و آمریکا سوق داده میشدند. آنان، از طریق انواع کانالها، ازجمله از کانال برادران رشیدیان و بقایی گرفته تا شبکهٔ زورخانههای متعلق به چاقوکشانی مانند شعبان بیمخ و طیب، در جهت تغذیهٔ مالی بخشهایی از مقامهای روحانی- بهطور مستقل از یکدیگر و همزمان با هم- از سوی انگلیس و آمریکا مورداستفاده قرار میگرفتند.
کتاب “کودتا”، بهوضوح نشان میدهد که برخلاف تبلیغات و موضعگیریهای رسمی رژیم ولایت فقیه، بخش عمدهای از روحانیت، یا دقیقتر گفته باشیم، “اسلام سیاسی”، فعالانه و همراه با حمایت نیروهای خارجی برای بهنتیجه رساندن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تلاش کرد. آبراهامیان بهدرستی گوشزد میکند که یکی از بازدههای مهم کودتای ۲۸ مرداد، ضربه بسیار شدید و منهدمکننده به نیروهای سکولار، و درنتیجهٔ آن، بهوجود آمدن فضای مناسب برای رشد “اسلام سیاسی” بود که توانست در برههٔ انقلاب ۱۳۵۷ در مقام نیرویی مسلط وارد صحنهٔ تحولهای سرنوشتساز کشور شود. در ارتباط با نقش “اسلام سیاسی” در مقطع زمانی کودتای ۱۳۳۲ و هماهنگی منافع آن با سیاستهای امپریالیسم، سندهایی برگرفته از گزارشهای وزارت خارجه آمریکا نشاندهندهٔ رابطهٔ “فدائیان اسلام” با دولت انگلیس است. دراینباره، گزارش سفارت آمریکا به نقش “فدائیان اسلام” در سوءقصد به جان دکتر فاطمی (وزیر خارجه دولت مصدق) اشارهٔ مستقیم میکند.
یکی از جالبترین بخشهای پژوهش و یافتههای کتاب “کودتا”، به نقش و عملکرد حزب تودهٔ ایران در چند سال پیش از مردادماه ۱۳۳۲ مربوط میشود. آبراهامیان بدون کوچکترین جانبداری از حزب، و تنها با داوری از دید یک مورخ و بر پایهٔ شمار بسیاری از سندها، نشان میدهد که حزب جوان ما، با وجود برخی اشتباهها، در مجموع، از پیگیرترین نیروهای سیاسیای بود که در جهت خواست مردم و ازجمله ملی شدن صنعت نفت مبارزه میکرد. آبراهامیان نشان میدهد که حزب تودهٔ ایران در میان لایههای مختلف طبقهٔ کارگر و همچنین قشر متوسط از محبوبیت و اعتبار برخوردار بود. برای مثال، از دورهٔ اعتصاب سراسری سال ۱۳۲۶ تا اعتصاب کارگران نفت در سال ۱۳۳۰، دولت انگلیس، بههمراه دربار شاه، نسبت به گسترش جنبش اعتصابهای کارگری از خوزستان به دیگر شهرها و مرکزهای صنعتی بهشدت نگران بودند و حزب تودهٔ ایران را عامل اصلی گسترش این اعتصابها میدانستند. “آتاشهٔ [وابستهٔ] کارگری” سفارت انگلیس، در گزارشهایش، اوضاع را در طول این چند سال اینگونه توصیف میکند: “اکثر زحمتکشان، توده [حزب تودهٔ ایران] را مدافع خود میدانند. … زحمتکشان، دانشجویان و ردههای پایینی مشاغل حرفهای، یعنی کسانی که تا بهحال ادعا میکردند مخالف جنبش [حزب] تودهاند، حالا بهطور خصوصی نگرانیشان را در مورد افول شرایط اجتماعی ابراز میکنند و میگویند توده [حزب تودهٔ ایران] تنها امید برای بهبود شرایط مردم است.”
کتاب “کودتا”، با استناد به مجموعهیی از گزارشهای سازمان “سیا” و وزارت خارجه انگلیس، نشان میدهد که حزب تودهٔ ایران درصدد انجام حرکتهای براندازانه برضد دولت مصدق نبوده است، بلکه از آن حمایت میکرده است. گزارش سازمان “سیا”، مردادماه ۱۳۳۲، مینویسد: “توده [حزب تودهٔ ایران] هیچ برنامهیی برای حرکتهای وسیع نظامی ندارد. … به اعضا [ی حزب] دستور داده شده است که از دولت در برابر کودتا دفاع کنند.” گزارش وزارت خارجه انگلیس، با تیتر “حزب توده”، مینویسد: “هدف آن [حزب تودهٔ ایران] تقویت مصدق و برپایی یک جبههٔ متحد است.”
یکی از مهمترین و درعینحال دردناکترین تجربههای کودتای ۲۸ مرداد، پراکندگی نیروهای مترقی و آزادیخواه در آستانۀ کودتا بود که به مزدوران آمریکا، انگلیس و ارتجاع محلی این امکان را داد که با هزینهیی کم و در نبودِ مقاومت سازمانیافتهٔ مردمی، کودتا را با موفقیت پیاده کنند و میهن ما را برای بیش از ربع قرن اسیر حکومتی فاسد، ضدمردمی و وابسته سازند. این چشم اسفندیار جنبش مردمی- نبودِ مقاومت سازمانیافتهٔ مردمی- امروز هم از معضلهای بزرگ مبارزۀ ما بر ضد حکومت استبدادی ولایت فقیه است. در اوضاعی که ما در هشت ماه اخیر شاهد خیزشهای اعتراضی تودهها در بیش از هشتاد شهر کشور بر ضد سیاستهای ضدمردمی اقتصادی رژیم، بر ضد فقر و محرومیت، بر ضد فساد همهجانبۀ حاکمیت و رهبران آن و ظلم و تعددی روزانه گزمگان رژیم در زندگی مردم عادی و همچنین سیاستهای ماجراجویانه و خطرناک رژیم در منطقه بوده و هستیم، هنوز میهن ما از نبود یک جایگزین منسجم، سازمانیافته و یک برنامهٔ حداقل بر پایه خواستهای مردم در زمینهٔ “کار، نان، آزادی” رنج میبرد. در نبودِ چنین جایگزینی، نیروهای مزدور و کارگزار دولت ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان- همچون سلطنتطلبان و مجاهدین- با حمایت از سیاستهای ضدانسانی تحریمهای دولت ترامپ برضد مردم ایران و تشدید فشارها و بدبختی مردم چشم انتظار بازگشت به ایران در زیر چتر حمایت ترامپ و شرکا هستند.
نشست کمیتۀ مرکزی حزب ما، در بهمن ماه ۹۶، ضمن ابراز نگرانی جدی از حوادث منطقه و سیاستهای ماورایراست دولت ترامپ، تأکید میکند: حوادث دو سال گذشته، ازجمله بهریاست جمهوری رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا، تغییرات در رهبری عربستان سعودی بهنفع نیروهای تندرو و افراطی و همچنین سیاستهای بیشازپیش تهاجمی دولت تجاوزکار اسرائیل و تحریکات این مجموعهٔ ارتجاعی در منطقه، خطراتی جدی برای میهن ما پدید آورده است. دخالت روزافزون نیروهای خارجی در کشورهای همسایهٔ ایران، تلاش برای صدور جنایتکاران داعش که در سوریه و عراق شکست خوردهاند به دیگر کشورهای منطقه و همچنین بالا گرفتن درگیریهای نظامی در کردستان ایران، همگی، خطراتی جدیاند که نمیتوان از کنار آنها بهسادگی گذشت.
متأسفانه موضعگیریهای روزهای اخیر سران رژیم نشانگر این واقعیت است که سران حکومت اسلامی تنها برنامه و خواستشان ماندن در حکومت بههر قیمتی است، حکومتی که از نظر سیاسی و اقتصادی ورشکسته است. بر این اساس، باید انتظار داشت که رژیم بهمنظور حفظ خود و فرار از بحران داخلی، از مذاکره مخفیانه و کرنش در مقابل آمریکا و سیاستهای آن تا تحریک و ورود در تمامی کانونهای بحران، سیاستهایی مخرب را همچون گذشته دنبال کند. این سیاستها، و مداخلهها رویکردی ترقیخواهانه ندارند و بههیچرو منافع ملی ما را تأمین نمیکنند.
جلوگیری از دخالت خارجی در ایران و تکرار فاجعهٔ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و همچنین مانع شدن از جایگزینی حکومتی استبدادی و ضدمردمی با نوعی دیگر از حکومت استبدادی وابسته به سیاستهای دولت ترامپ، بن سلمان و نتانیاهو، تنها با بهوجود آوردن یک آلترناتیو سیاسی- مردمیِ منسجم که بتواند در عرصه سیاست جهانی نیز نقشآفرین باشد، امکانپذیر است. حزب تودهٔ ایران حاضر است برای تحقق این نیاز ملی در کنار همه نیروهای آزادیخواه، ملی و دموکرات کشور تمام توان و انرژی خود را بهکار گیرد.
نامۀ مردم