اندیشمند آمریکایی میگوید ایالات متحده پشت آرمانهای انسانی دروغین پنهان شده و رنجی که به دیگر ملتهای جهان تحمیل کرده را توجیه میکند. به گزارش ایسنا، رسانه آمریکایی در مقالهای به بررسی کتاب جدید «نوآم چامسکی» اندیشمند برجسته آمریکایی و منتقد سفت و سخت سیاست خارجه ایالات متحده پرداخته است. به گزارش فارن پالسی، بیش ... فارن پالسی: چامسکی حق دارد؛ آمریکا متظاهر است
تلاش بیثمر رژیم ولایی برای رفع اَبَربحرانها با دامن زدن به توهّم «وفاق ملی»
حملۀ تجاوزکارانهٔ اسرائیل به ایران در بامداد ۵ آبان، تهدید خامنهای در مورد “پاسخ دندانشکن” دادن به اسرائیل و آمریکا، گسترش بمباران لبنان، و تداوم جنایتهای جنگی اسرائیل در نوار غزه با حمایت آمریکا و متحدان اروپاییاش در چند روز اخیر در صدر اخبار رسانههای داخلی و خارجی بوده است. در ارتباط با مسائل داخلی ... تلاش بیثمر رژیم ولایی برای رفع اَبَربحرانها با دامن زدن به توهّم «وفاق ملی»
تلاش امپریالیسم برای گسترش
لنین در کتاب امپریالیسم [امپریالیسم- بالاترین مرحلهٔ سرمایهداری] نوشته بود: “تلاش ناگزیر سرمایهٔ مالی [این است که] حوزههای نفوذ خود و حتی قلمرو واقعی خود را گسترش دهد”. او در زمانی این کتاب را نوشت که رقابت بین امپریالیستها ویژگی اصلی جهان بود، جهانی که در آن این تلاش بهشکل مبارزهای رقابتی بین سرمایههای مالی ... تلاش امپریالیسم برای گسترش
آنجلا دیویس دربارهٔ: انتخابات ریاستجمهوریِ آمریکا
آنجلا دیویس میگوید انتخاب “کامالا هریس” بهمقام ریاستجمهوری ایالات متحده بستری مناسبتر برای فراگیری پیکارهایی دگرگونساز است. پاریس- “آیا واقعاً باید به این پرسش پاسخ دهم؟ من به فردی که حزب جمهوریخواه را رهبری میکند بیگمان قصد ندارم رأی دهم.” این پاسخ آنجلا دیویس، نماد کنشگران کمونیست در جهان، به پرسشی بود که روزنامهنگاری در ... آنجلا دیویس دربارهٔ: انتخابات ریاستجمهوریِ آمریکا
تلاش ترقیخواهان بریتانیا برای اثرگذاری بر چشمانداز سیاسی کشور در شرایط جدید مبارزه
بریتانیا در دهههای اخیر و پس از پایان جنگ سرد تغییرهای سیاسی مهمی را از سر گذرانده است. هفده سال حکومت حزب محافظهکار از ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۷ و سپس از ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ در آن کشور، در شرایط تغییر موازنهٔ تعیینکنندهٔ نیروها در جهان پس از فروریزی دولتهای سوسیالیستی، پیامدهای سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی مهمی ... تلاش ترقیخواهان بریتانیا برای اثرگذاری بر چشمانداز سیاسی کشور در شرایط جدید مبارزه
مارکسیستها چگونه در بلژیک پیروز میشوند!
با رویکرد انتخابات این ماه [ماه مه ۲۰۱۹] پارلمان اروپا، رسانهها به راست افراطی دلمشغول شدهاند. اما در خود بروکسل، این چپ رادیکال است که مباحثه را تغییر میدهد.
“حزب کارگران بلژیک” در میان نیروهای چپ اروپا یکی از تشکلهایی است که شتابانترین رشد را دارد. در هنگامی زحمتکشان در جستجوی جایگزینی برای برنامههای بیپایان اقتصاد ریاضتی هستند این حزب نوسازیشده با پیشینهٔ مارکسیست – لنینیستی، توانسته است به پیروزیهایی فزاینده در صحنۀ انتخابات دست یابد. “رائول هدِباو”، دبیر اول حزب، از زمان ورود به کارزار انتخاباتی در سال ۲۰۱۴ نامی آشنا در میان مردم عادی شده است و در انتخابات شورای شهر در ماه اکتبر گذشته ۱۲ درصد آرا را در بروکسل، پایتخت کشور، بهدست آورد.
نظرسنجیها در آستانه انتخابات سراسری ۲۶ ماه مه اروپا- کشوری، و منطقهای- نشان میدهند که حزب کارگران بلژیک در موقعیتی برتر قرار دارد و پیشبینی میشود که نهتنها بهنمایندگی در پارلمان اروپا دست خواهد یافت، بلکه شماری از کرسیهای مجلس بلژیک را نیز میتواند از آن خود سازد.
“مارک بوتنگا” از حزب کارگران بلژیک، بین دیگر نامزدهای بلژیکی در انتخابات پارلمان اروپا پیشتاز است. او در مصاحبهای دربارهٔ بحران اروپا، سر برآوردن راست افراطی و اینکه چگونه چپ میتواند از مطرح شدن “لوپن” [در فرانسه] و “سالوینی” [در ایتالیا] بهمنزله تنها نیرو برای تغییر جلوگیری کند با “آرور ون اوپشتال” بهگفتوگو نشست.
آرور ون اوپشتال: در برنامۀ شما سخن از پشت سر گذاشتن برنامه ریاضت میشود. شما بهطور مشخص برای خارج شدن از پیمانهای اروپایی و طرحهای ریاضتی که این پیمانها تحمیل میکنند چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
مارک بوتنگا: این درست همان کاری است که ما باید انجام دهیم، یعنی منطق پشت پیمانهای اروپایی را ترک کنیم و بر سیاستگذاریهای اجتماعی، برنامههای زیربنایی، بازسازی راهها و محیط زیست سرمایهگذاری کنیم. بدون چنین گسستنی از این پیمانها هرگونه نوید دگرگونی واقعی امری واهی خواهد بود. در سرتاسر اروپا حزبهای سنتی هزینه پرداخت بحرانها را بر عهدهٔ کارگران گذاشتهاند. امروز ۱۱۳ میلیون نفر در شرایط تهیدستی یا محرومیت از خدمات اجتماعی در اروپا بهسر میبرند. ۷۰۰ هزار نفر خیابانخواب داریم.
ما بهویژه باید خود را از بند آییننامههای “سمستر” اروپا (کمیسیون اروپایی که بودجۀ کشورها را کنترل و اولویتهای اقتصادی را تعیین میکند) و “پیمان بودجه” (معاهدهای که با محدود کردن سقف وام، برنامههای ریاضت را اعمال میکند) رها سازیم. ما باید بر اساس نیازهای اجتماعی عمل کنیم و از دنبالهروی از سیاستهای ضد اجتماعی پرهیز کنیم. هماکنون سازوکار “کارت زرد” وجود دارد که بر اساس آن کشورهای عضو میتوانند با طرحهای کمیسیون اروپا به دلیلهایی که به یارانهها مرتبطاند مخالفت کنند. ما میخواهیم این اصل را به تمامی سیاستهای اجتماعی واپسگرا تعمیم دهیم تا یک کشور عضو بتواند کارت قرمز را درآورده و به این قانون نه گفته و بگوید ما این آسیب را بر مردم خود اعمال نخواهیم کرد.
آرور ون اوپشتال: حزب کارگران بلژیک دربارۀ ایستادگی در برابر منطق کنونی حاکم بر اتحادیۀ اروپا صحبت میکند. ولی درواقع آیا در مخالفت با پدیده روبهرشد روند ناخشنودی با همگرایی در اروپا و پوپولیسم (عوامگرایی) موضعگیری میکند؟
مارک بوتنگا: بهگمان من ناخشنودی موجود رهآوردِ روند همگرایی در اروپا و سیاستهایش و خود نظام اتحادیۀ اروپا است. این منطق رقابت است که در کُنه پیمانهای اروپایی نوشته شده است، و مردم احساس میکنند اتحادیۀ اروپا از آنان کلاهبرداری میکند. این پیمانها رقابت همه علیه یکدیگر را سازمان میدهند، بهقصد تصویب لایحههای تضمین اضطراری برای نجات بانکها از ورشکستگی، کشورها را بهپذیرش سیاستهای ریاضتکشی وامیدارند، و بر مقرراتزدایی و خصوصیسازی خدمات عمومی اصرار میورزند. کارگران میبینند که عملکرد اتحادیۀ اروپا با پیشبُردِ تعهدهای خود برای بهبودی شرایط اجتماعی همخوانی ندارد، و بیشتر در راستای بهدور افکندن خدمات اجتماعی و تاختن به سوی پایینترین سطح است. اتحادیۀ اروپا، بهجای رفاه بیشتر، ریاضت باز هم بیشتری را پیشنهاد میکند. این آن چیزی است که ناخشنودی از روند همگرایی در اروپا را پدید میآورد.
“مرکل” و “ماکرون” با سیاستهای نولیبرالیشان راست افراطی را نیرومند میسازند. اگر پولی برای مسکن و برای آموزشگاهها وجود ندارد، مانند آن است که به مردم بگوییم باید برای آخرین جا در مدرسه و یا برای مسکنی مناسب با همسایۀ خود بجنگند. این یک حس دشمنی دوسویه بهوجود میآورد. پس آنچه ما بدان نیاز داریم گسستن از این رقابت است. این تنها راه پایان دادن به سربرآوردن راست افراطی است. ماکرون و لوپن درست دو روی یک سکهاند. پیشنهاد ما گزینهای روشن است: همکاری را جایگزین رقابت کنیم.
آرور ون اوپشتال: نظر شما دربارۀ میزان حقوقی که نمایندگان پارلمان اروپا دریافت میکنند چیست؟
مارک بوتنگا: بله، نهتنها نمایندگان پارلمان اروپا، بلکه حقوق اعضای کمیسیونهای اروپا نیز باید مطرح شود! آنان بهراحتی نزدیک به ۲۵۰۰۰ یورو در ماه دریافت میکنند. “ژان کلود یونکر”، رئیس کمیسیون اروپا، ماهیانه حقوقی بالغ بر ۳۲۰۰۰ یورو دریافت میکند. این بهراستی موهن و ناپسند است. ایناناند که قانونهای اروپا را میسازند. از سوی دیگر اینان با دستمزدهایی اینچنینی چگونه میتوانند زندگی یک کارگر را که نمیتواند با حقوق خود تا پایان ماه دوام بیاورد درک کنند؟ یا زندگی یک فرد بازنشسته را که تمام حقوق بازنشستگیاش برای گذران زندگیاش ناکافی است.
و تنها میزان دستمزدشان مطرح نیست. اعضای کمیسیون اروپا اغلب از قلمرو بانکها و شرکتهای چندملیتی میآیند. بعد از گذراندن پنج سال در کمیسیون اروپا دوباره به همان قلمروها برمیگردند. ولی شخصی مانند “خوزه باروسو” که پس از پایان دورۀ ریاستش بر کمیسیون اروپا بیدرنگ به “گلدمن ساکس”۱ رفت در این دوره بهراستی بهسود چه کسی کار میکرد؟ “کارل دگوشت”، کمیسیونر تجارت اتحادیه اروپا، چطور به شرکت “آرسلور میتال”۲ رفت؟ اینها پرسشهای بهجاییاند. و در سوی مقابل هم همینطور است: یعنی اگر ریاست کمیسیون اتحادیه اروپا برای شرایط اقلیمی با فردی بود که خودش دو شرکت نفتی میداشت و رییس کمیسیون ثبات مالی اتحادیه اروپا خود از اعضای گروههای فشار مالی میبود، آن وقت اینان برای چه کسی کار میکردند؟ این آنقدر نامعقول است که کاریکاتور مینماید، اما در همان حال نفرتانگیز هم است. ما باید به این سیستم خاتمه بدهیم. این دستمزدی که به اینان پرداخت میشود یک گروه ممتاز سیاسی بهوجود میآورد که آنان را از مردمان عادی بسیار دور اما به شرکتهای چندملیتی بسیار نزدیک میکند.
آرور ون اوپشتال: اما خود شما چطور؟ آیا احتمال آن وجود ندارد که شما هم اگر نمایندهای با حقوق ۶۰۰۰ یورویی بعد از پرداخت مالیات شوید از واقعیتهای زندگی یک کارگر معمولی دور شوید؟
مارک بوتنگا: خیر. موضع حزب کارگران بلژیک در این مورد بسیار روشن است. ما متعهد شدهایم که هر مقدار پولی را که از میانگین دستمزد یک کارگر معمولی بلژیکی بیشتر باشد بازگردانیم. این وعده را دادهایم و پس از انتخابات به آن عمل خواهیم کرد. این ضروری است چون اگر ما بدون اصولی راسخ وارد این دستگاه شویم آنگاه ما را زنده زنده میبلعد. برای پرهیز از آن باید در هنگام ورود بهخود بگوییم که من پایبند به این هستم که با این کار ثروتمند نشوم، زیرا سیاستمداری نه برای ثروتاندوزی برای خود بلکه خدمت به مردم است.
آرور ون اوپشتال: برنامه راهبردی حزب کارگران بلژیک برای اروپا چیست؟
مارک بوتنگا: اتحادیۀ اروپا بهدست شرکتهای انحصاری چندملیتی بنا شد. این شعار نیست. در سالهای دههٔ ۱۹۸۰ روند یکپارچهسازی اروپا [انتگراسیون اروپایی:توجه به اتصال تنگاتنگ و همیشهٔ سرزمینهای اروپایی، تمامیت ارضی اروپایی] متوقف شد. چندملیتیهای بزرگ اروپایی بههمراه دو مقام از اعضای کمیسیون اروپا بهنامهای “اتین داوینون”، ناخدای صنعت بلژیک، و “فرانسوا-خاویر اورتولی” فرانسوی در نشستی بهنام “میزگرد” صنعتگران اروپایی (کنایه از نشست پادشاه انگلیس و دلیران و نزدیکانش دور یک میزگرد برای گفتگو) گردهم آمدند. ناگفته پیدا است هنگامیکه کمیسیونرهای اروپا همراه با مدیران ارشد چندملیتیها گردهم آیند تا به سران دولتها بگویند که خطمشی اروپا چگونه باید بهپیش برده شود آنگاه چه اتحادیه اروپایی بهبار آورده میشود. اتحادیۀ اروپای بدین سان اتحادیه اروپا در مرحله آغازین شکل و قالب حذف نظارت دولت و سپردن همهچیز به بازار بهخود گرفت. ما این را بهخوبی میتوانیم در قرارداد اروپای واحد در سال ۱۹۸۶ که پیش از قرارداد “ماستریخت” بسته شد مشاهده کنیم.
این ائتلاف میان لایههای بالایی جامعه برای سه دهه بهطور معتنابه توانست دست بههر کاری که مایل بود بزند چون برای رویارویی با آن هیچ نیروی همترازی از تودههای مردم در سطح اروپا وجود نداشت. اما امروز در سراسر اروپا جنبشهای مقاومت و اعتراضیای برای پایان دادن به این روند آغاز شده است. ما برآنیم که در تقویت آنها بکوشیم. در برابر این ائتلاف و اتحاد میان لایههای بالایی ما نیز باید اتحاد خودمان را بسازیم. در برابر نیروی آنها ما به ضد نیرو نیاز داریم. این ضد نیرو از مبارزههای سراسری در اروپا ساخته خواهد شد مانند مبارزه کارگران “رایان ایر” که با اعتصاب یکپارچه در اروپا توانستند رئیسان خود را بهعقبنشینی وادارند. یا کارگران بارانداز و تعمیرکار کشتی در اروپا که با اعتصابهای فراملیتی توانستند فعالیت بندرهای اروپا را بند آورند و کمیسیون اروپا را وادار ساختند که تسلیم مطالباتشان گردد. یا جوانانی که برای بهبود شرایط اقلیمی دست به راهپیماییهای اعتراضی میزنند. این جنبشها و اعتراضها بدون توجه به ناکاراییهای اتحادیه اروپا توانستند بهسرعت به سازماندهی خود در سراسر قاره بپردازند.
آرور ون اوپشتال: آیا کارزار حزب کارگران بلژیک جنبش چپ را در سراسر کشور به چنددستگی نمیکشاند؟
مارک بوتنگا: در حقیقت وارونه این گفته درست است، به این معنا که ما آن را تقویت میکنیم، دستکم شاید بتوانیم یک نامزد راستگرا را از مجلس اروپا کنار بگذاریم. اما بهطورکلی ما در نقش لوکوموتیوی هستیم که بدنۀ جامعه را به سمت چپ میکشاند. ده سال است که برای بستن مالیات بر میلیونرها میکوشیم. چنین کارزاری تنها بستن مالیات بر فراثروتمندان را دربر میگیرد، ولی از نظر اصولی برای جامعه و دمکراسی اهمیت دارد. چرا؟ زیرا انباشت بیشازاندازه ثروت وجود دارد. اکنون پس از ده سال از آغاز این کارزار، حزب سوسیالیست دربارۀ چنین اقدامی صحبت میکند و حتی حزب سبزها هم این خواست حزب کارگران بلژیک را تصویب کردهاند.
ما این روند را در کارزار مبارزه برای داشتن وسیلههای ترابری همگانی شهری با کیفیت بالا و رایگان مشاهده میکنیم. زمانی که این پیشنهاد را در انتخابات محلی سال ۲۰۱۸ مطرح کردیم، حزبهای سنتی پاسخ دادند که خیر، این کار عملی نیست، شما عوامگرا (پوپولیست) هستید و میخواهید دست به اقدامی ناممکن بزنید. امروز سوسیالیستها و بخشی از سبزها (و حتی برخی از سازمان کانون دمکراتیک اومانیستی) پشتیبانی از این اندیشه را آغاز کردهاند. بنابراین، این وظیفه دیگر ماست که همهچیز را به چپ هُل بدهیم. اگر نمیخواهید وعدههای سوسیالیستها و سبزها در روز پس از انتخابات فراموش گردند به یک حزب کارگران بلژیک قدرتمند نیاز دارید.
آرور ون اوپشتال: آیا اتحادیۀ اروپا یک پیروزی نیست؟ بهاین معنا که اروپا هفتاد سال است که در صلح بهسر میبرد.
مارک بوتنگا: نه در تمام اروپا! جنگ اسفبار یوگوسلاوی را فراموش نکنیم. ولی مهمتر از همه، اتحادیۀ اروپا بیش از هرزمانی در جهت جنگ قرار دارد. حتی قراردادهای ابتدایی و موردنیاز میان کشورهای اروپا، هر عضوی را ناگزیر میسازد که توانایی نظامیاش را افزایش دهد. و در سطح اروپا، نمایندگان مجلس و شورای اروپا بهتازگی برنامۀ بودجۀ نظامی اروپا را بهتصویب رسانیدند که میلیاردها یورو را به زرادخانۀ چندملیتیهای صنعت تسلیحات سرازیر خواهد کرد. طرحهای دیگر اروپایی مانند برنامۀ فضایی یا حتی سازوکارهای زیربنای بههمپیوسته بُعد نظامی بهخود میگیرند. اتحادیۀ اروپا برای جنگ آماده میشود. تا کنون کشورهای عضو این اتحادیه بودند که تمامی کشورهایی مانند “لیبی” را نابود میکردند. شاید بهزودی زیر پرچم اتحادیه اروپا این کار را انجام دهند. چگونه میتوان این طرحها را صلحآمیز تلقی کرد؟
آرور ون اوپشتال: ولی آیا امروز نیازی به “اروپای بیشتر” دیده نمیشود؟ کنشگری هماهنگ بیشتر در سطح اتحادیۀ اروپا تا پاسخی برای بحران اجتماعی و شرایط اقلیمی بیابد؟
مارک بوتنگا: من دوراهی گولزننده میان اروپای بیشتر و اروپای کمتر را نمیپسندم. اروپا یک قاره است در حالی که اتحادیۀ اروپا یک گروه نهادها و قراردادهای گوناگون است. ما بر سر یافتن یکسری رهیافتها برای شناخت و حفاظت از محیط زیست، پذیرش پناهندگان، فرار مالیاتی چندملیتیها به همکاری کشورهای اروپایی نیاز داریم. ما به این همکاری نیازمندیم تا این چالشها را در چنگ خود بگیریم.
اما همکاری بیشتر به معنی “اتحادیۀ اروپای بیشتر” نیست. بگذارید برای نمونه دگرگونیهای اقلیمی را درنظر بگیریم. چگونه اتحادیۀ اروپا قصد دارد از پس بحران اقلیمی برآید؟ با بازار کربن، بازار پروانۀ آلودهسازی که به شرکتها اجازه میدهد بهجای آنکه میزان برونپاشی گازهای خود را کاهش دهند، حق آلودهسازی هوا را بخرند و بفروشند. آیا ما به این نوع رفتارها نیاز بیشتری داریم؟ پاسخ حزب کارگران بلژیک یک “نه” روشن است. ما به همکاری اروپایی برای برونرفت از گرفتاری شرایط اقلیمی نیاز داریم، اما این باید ما را در بلندپروازتر شدن، در تحمیل معیارهای اجرایی الزامآور بر چندملیتیها، و گسستن از منطق بازار یاری دهد. پس در گفتمان “اروپای بیشتر یا کمتر” چیزی بسیار مزورانه و خطرناک دیده میشود. پرسش واقعی آن است که کدام اروپا؟
آرور ون اوپشتال: چه راهکاری را برای گسل از پیوند میان نمایندگان پارلمان اتحادیه اروپا و چندملیتیها درنظر دارید؟
مارک بوتنگا: گروههای فشار چندملیتیها مشکلی بزرگ هستند و پارهای از ژن اتحادیۀ اروپا بهشمار میآیند. شما در مقام یک جوان دانشآموخته وارد کمیسیون اروپا میشوید، به شما دستمزدی خوب پرداخت میکنند یک لباس خوشدوخت میپوشید و به شما میگویند شما قانونهای اروپا را تصویب خواهید کرد. اما از کجا باید آغاز کنید؟ خب، بیزینس یوروپ یا یک گروه فشار دیگر متن خوبی را برایتان آماده میکند و شما میتوانید با آن بهراه بیفتید. با تأسف باید بگویم منظرهای را که من برای شما بهتصویر میکشم بههیچوجه شبیهسازی غلوآمیز نیست. چندملیتیها در تمامی سطحهای قانوننگاری دستاندازی میکنند. برخی از پیمانهای بازرگانی حاصل ۹۵ درصد رایزنی گروههای فشار از سوی چندملیتیها بودهاند. این کمیسیون اروپا پیشنویس لایحه را مینویسد که سپس به پارلمان اروپا و شورای اروپا فرستاده میشود. در این فرآیند گروههای فشار در میان نمایندگان پارلمان، دستیارها و مشاوران حقوقی و جز اینها هم در تکاپو هستند.
برهم زدن این پیوندها بهطور مشخص بهمعنای نوسازی نهادهای اروپایی و کارکرد آنها است. ما پیشنهادهای مشخصی برای این انتخابات داریم تا پیوندهای مالی و پولی نمایندگان مجلس اتحادیه اروپا بهثبت رسمی برسند که بهاین ترتیب شفافیت بیشتر را امکانپذیر میسازد. چنین چیزی امروز وجود ندارد. دوم، کمیسیونرهای اروپا و نمایندگان پارلمان اروپا نباید تا هفت سال پس از پایان دوره نمایندگی خود به استخدام هیئتمدیره و یا هر گروه تصمیمگیرنده برای بانکها یا شرکتهای چندملیتی درآیند. چرا هفت سال؟ برای آنکه این بازه زمانی چارچوب بودجهبندی چندسالۀ اتحادیۀ اروپا است. اساسیتر از آن، ما باید به وارسی چگونگی عملکرد نهادها بپردازیم و مشارکت اثرگذار مستقیم شهروندان را بیشازاین افزایش دهیم. ما پیشنهاد میکنیم همهپرسی برای ابتکار شهروندان بهویژه در سراسر اتحادیۀ اروپا برپا گردد.
آرور ون اوپشتال: با اصل ۶۳ اتحادیۀ اروپا مبنی بر گردش آزادانۀ سرمایه بهویژه با توجه به اصل ۴۸ در مورد تغییر پیماننامه چه باید کرد؟
مارک بوتنگا: گره اصلی آن است که در این پیماننامهها اولویتبندی کارها مبهم است. این غیرمنطقی است که شما هرگاه میخواهید به پیاده کردن اقدامی ترقیخواهانه برای جامعه دست بزنید باید آن را بازبینی کنید تا پی ببرید که آیا با مقررات و تبصرههای مصوبه در پیمانهایی که آزادی حرکت خدمات و سرمایه را تضمین میکنند همخوانی دارد یا ندارد.
وارونه این قضیه باید درست باشد به این معنا که بهجای این پرسش که نیاز بازار چیست ما باید بر این تمرکز کنیم که نیاز جامعه و کرۀ زمین چیست و با این مضمون فعالیت سرمایه را محدود کنیم. ما مخالف حرکت آزاد بهویژه در مورد فعالیت انسانها نیستیم. اما ما اولویت بیچونوچرا را به نیازهای جامعه و محیط زیست میدهیم و تدبیرهایی که از آن سرچشمه میگیرد.
در مورد مادۀ ۴۸ و پیچیدگی تغییر قراردادها اینجا هم باید نگرش خود را به موضوع تغییر دهیم. اگر میخواهیم قراردادها را تغییر دهیم، باید مبارزه و فشار از پایین در درون کشورها وجود داشته باشد. گاهی به ما میگویند که چنین تغییرهایی به توافق همۀ کشورهای عضو نیاز دارد و ما هیچگاه به آن دست نخواهیم یافت. اما اگر جنبش نیرومندی داشته باشیم که بداند چگونه بهپیش رود، آنگاه میتوانیم نیروی خود را در سطح اروپا به آزمون بگذاریم. ما هماکنون نمونههای آن را دیدهایم: با بسیج نیرو و پیکار مشترک در کشورهای مختلف، توافقنامۀ جامع تجاری و اقتصادی (میان اتحادیۀ اروپا و کانادا) و پیمان تجاری و سرمایهگذاری دو سوی اقیانوس اطلس پذیرفته نشدند. ما به چنین مبارزهای در برابر پیماننامههای کنونی نیاز داریم دستکم تا آنجا که به اصلهای پایهای برمیگردد، یعنی مبارزه علیه رقابت، بازارسازی و ریاضت. باید بگوییم که ما اینها را دیگر نمیخواهیم. من بر این باورم که این شدنی است. درواقع، ما چنین برخوردی را در واکنش به بحران ۲۰۰۸ مشاهده کردیم. بانکها از ورشکستگی نجات داده شدند در حالی که این برخلاف قانون اروپا بود. اما برای نجات بانکها همه مقررات و آییننامهها کنار گذاشته شدند چون بانکها در شرایطی اضطراری قرار گرفته بودند.
امروز یک شرایط اضطراری اجتماعی و همینطور بدون تردید یک بحران شرایط اقلیمی وجود دارد. ما میتوانیم بهمنظور چارهجویی و برخورد با شرایط اضطراری کنونی باز هم چنین قراردادهایی را کنار بگذاریم. نکتۀ مهم آن است که از فشار گذاشتن دست نکشیم. در آن برهه تاریخی بانکها بودند که با نفوذ خود بر تصمیمگیریهای سیاسی اثر میگذاشتند. امروز کارگران هستند که باید فشار خود را بر تصمیمگیریهای سیاسی اعمال کنند تا بتوانیم مسیر را عوض کنیم.
آرور ون اوپشتال: شما اقتصاد ریاضتی را رد میکنید. اما آیا اینطور نیست که در مشاهده برآیندهای ارزش یورو که از ارزهای دیگر قویتر است کوتاهی میکنید؟ یا باید نرخ ارز بهوسیلۀ اهرمهای حمایتگرا پایین آورده شود یا در غیر این صورت باید از دستمزدها و پرداخت پاداشها کاسته شود.
مارک بوتنگا: مشکل تنها ارز نیست، بلکه مشکل ساختار اقتصادی و الگویی است که بر اساس رقابت بنیان گذاشته شده است. اما بله، البته این ارز بهاین منظور طراحی شده است که چندملیتیهای اروپایی بتوانند جایی در رقابت بینالمللی داشته باشند. شرکتهای بزرگ ژاپنی و آمریکایی ارزهای خود را دارند و چندملیتیهای اروپایی میخواستند که آنان هم ارز یکسان داشته باشند تا جای “خود” را در بازار بینالمللی بهدست آورند. اما امروز الگوی اقتصادیای که بر اساس صادرات بنا شده به سقف گنجایش خود نزدیک میشود. بهویژه با کاهش رشد در چین، قدرت صادراتیای بزرگ مانند آلمان هم خود را در تنگنا میبیند و بهطورمستقیم بر کشورهایی مانند بلژیک اثر خود را میگذارد.
در درون اتحادیۀ اروپا در سطح ملی بهویژه در جنوب اروپا تأثیر از دست دادن اهرمهای اقتصاد کلان مانند پایین آوردن نرخ ارز با قانونهای منع سرمایهگذاری در خدمات همگانی شدت یافتهاند. معیارهای بهاصطلاح “همگرایی” قراردادِ ماستریخت که بهقصد یکسانسازی تحمیلی اقتصادهای ناهمگون در اروپا طرحریزی شد در حقیقت اختلافهای عمیقتری میان این اقتصادها بهوجود آورد. این معیارها که کشورها به پیروی از آنها مجبور میشوند، بهمرور سختتر و محدودکنندهتر شدهاند. برای نمونه، در “پیمان بودجه اروپا”، معیار شرطی نیم درصدی را برای کسر بودجۀ ساختاری منظور کرده است که معنایش چنین است: در یک سال معین شما نمیتوانید درعمل هیچ کسر بودجهای داشته باشید. این مدیریت اقتصاد اروپا نهتنها به همگرایی نینجامیده است، بلکه سبب شده که کشورها بیشتر از هم دور شوند. چنین شرایطی سود سرشاری برای آلمان بهبار آورده است، یا بهتر است بگوییم برای شرکتهای بزرگ آلمانی و نه بازنشستگان آلمانی که در زبالهها بهدنبال غذا میگردند. ایتالیا که دومین قدرت صنعتی ناحیۀ اروپا بود، و حتی از فرانسه هم جلوتر بود، ۲۵ درصد ظرفیت تولید خود را از دست داده است که زیان بسیار بزرگی است، یونان هم که جای خود دارد. این منطق رقابت به اختلافهای طبقاتی در درون هر یک از کشورها هم شدت میبخشد. به اسم رقابتگرایی، ما به پایین بردن نرخ ارز داخلی روی میآوریم که نام دیگری برای درهم کوفتن سطح دستمزدها است.
آرور ون اوپشتال: آیا نمونۀ پرتغال (دولت حزب سوسیالیست با حمایت حزب کمونیست و فراکسیون گروههای چپ) نشانگر این نیست که حتی در درون منطقۀ یورو هم میتوان به رشد اقتصادی برگشت؟
مارک بوتنگا: نمونۀ پرتغال موردی یگانه است. زیر فشار پیامدهای خوب انتخاباتی برای حزب کمونیست و فراکسیون چپ، و نیز برخی حرکتهای سازماندهیشدهٔ اجتماعی، حزب سوسیالیست ناچار شد دست به تشکیل یک دولت اقلیت بزند و سپس به لغو یکسری تدبیرهای پیشین ریاضتی تن دردهد. کارنامۀ تدبیرهای ریاضتی نشان داده است که کارایی ندارند و باید از آنها دست کشید.
اما همزمان، دولت سوسیالیست میخواهد در منطق پیمانهای موجود باقی بماند که این شامل معیارهای اروپایی در مورد بدهی و کسری بودجه هم میشود. چنین سیاستی در سرمایهگذاری برای خدمات همگانی هم که در پرتغال بهشدت پایین است تأثیر خود را میگذارد. و زمانی که شما در برنامههای زیربنایی و خدمات سرمایهگذاری نکنید، به بدهی درازمدت خود اضافه میکنید. درنهایت، ناگزیرید که این زیربنا را بازسازی کنید و آن وقت هزینۀ آن گرانتر خواهد شد. پس بهاین ترتیب، آینده را به خطر انداختهاید. اگر شما پیمانها را کنار نگذارید، راه دیگری که شما را پیش ببرد برایتان باقی نخواهد ماند.
آرور ون اوپشتال: چه چیزی در انتخابات اروپا در خطر است و آیا کاری از دست پارلمان اروپا برمیآید؟
مارک بوتنگا: پارلمان اتحادیه اروپا پوششی دمکراتیک برای اتحادیۀ اروپاست، هیچ تواناییای در گزینش و تصویب قانون ندارد. ولی وانمود هم نکنیم که این نهاد یکسره بدون هرگونه قدرتی است. از نظر عینی، اگر نمایندگان پارلمان اروپا بخواهند، میتوانند تمامی متن یک حکم پیشنهادی از سوی کمیسیون را تغییر دهند. اما با تسلط حزبهای سنتی بر پارلمان اروپا این امکان تماماً امکانی است فرضی. و اگر متممها از یک توان نهفته بهسود مردم برخوردار باشند آنگاه بهطور یقین، زیر پا گذاشتن و نقض مفاد پیمانهای اتحادیه اروپا بهشمار خواهند رفت.
پارلمان اروپا هم بیشتر به هدفها و خواستهای چندملیتیها توجه دارد تا به مردم عادی. این نهاد آن ضد نیرویی نیست که در پیاش هستیم. بهسخنی دیگر، نمونه کارگران رایان ایر، کارگران بارانداز، و راهپیماییهای جوانان نگران شرایط اقلیمی نشان میدهند که دگرگونی از نمایش قدرت در خیابانها بهدست خواهد آمد.
در بلژیک هم مانند جاهای دیگر، این انتخابات برای داشتن نمایندگان چپاندیش راستین در پارلمان اتحادیه اروپا است که بتوانند تمامی دغلکاری و سیاستهای ضد اجتماعی نهادهای اروپایی را برملا سازند و مردم را به مبارزهجویی و کوشندگی اجتماعی تشویق کنند. نمایندگان حزب کارگران بلژیک در پارلمان اروپا نه با آوردن بهترین متممها، بلکه با افشا کردن سندها و پروندههایی که از دید همگان پنهان میمانند تأثیر خود را خواهند گذاشت. اینگونه نمایندگان میتوانند در نیرومندی و وحدت جنبشهای اروپا بر ضد ابرثروتمندان اروپایی سودمند واقع شوند.
مصاحبهکننده: آرور ون اوپشتال
—————————————
۱. Goldman Sachs ، شرکت خدمات مالی و بانکداری آمریکایی و چندملیتی متعلق به مارکوس گلدمن بانکدار معروف آمریکایی است. این شرکت در زمینه ارائه خدمات بانکداری سرمایهگذاری، مدیریت سرمایهگذاری، بانکداری تجاری، همچنین مبادله کالاهای اقتصادی، اوراق بهادار، سهام اختصاصی و مدیریت بر صندوقهای سرمایهگذاری مشترک سابقهٔ دیرینه دارد. ۲. Arcelor Mittal ، شرکت چندملیتی فولاد و بزرگترین تولید کننده فولاد در جهان است. لاکشمی میتال، ثروتمندترین فرد بریتانیا و آسیا در خلال سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ و یکی از ثروتمندترین افراد جهان، مالک شرکت آرسلورمیتال است.
نامۀ مردم
جهان مردم؛ بر رغم رشد نیروهای راست، در برههٔ کنونی هم سوسیالیسم در آمریکا مطرح است!
یادداشت سردبیر “جهان مردم”: مضمون این نوشتار در ۱۴ آوریل در اختیار شورای ملی حزب کمونیست ایالات متحده گذاشته شد.
عوامل رشد عوامگرایی (پوپولیسم) در دو سوی اقیانوس اطلس شمالی
یکی از تأثیرگذارترین آثار قرن بیستم- مانیفست کمونیست- با این گزارهٔ مشهور آغاز میشود:
تاریخچه اول ماه مه، به قلم رزا لوکزامبورگ
ایده شادى بخش استفاده از جشن و تعطیلى بعنوان ابزارى براى به کرسى نشاندن خواست هشت ساعت کار در روز اولین بار در استرالیا متولد شد. در سال ١٨۵۶ کارگران تصمیم گرفتند بعنوان سمبل هشت ساعت کار در روز، در یک روز معین کار را تعطیل کنند، دور هم جمع شوند و به جشن و ... تاریخچه اول ماه مه، به قلم رزا لوکزامبورگ
مصاحبه با “زوگانف” : حزب کمونیست روسیه و رویدادهای جمهوری اوکرائین
انتخابات ریاست جمهوری “اوکرانین” با شکست سنگین رئیس جمهور کودتاچی این کشور پایان یافت و رقیب او در این انتخابات با آرائی بالای ۷۳ در صد پیروز شد.