به دنبال فرمان “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهوری روسیه برای گسترش قابلیتهای تسلیحات هستهای این کشور، چین خواستار آرامش و خویشتنداری در مناقشه اوکراین شده است. به گزارش ایرنا به نقل از خبرگزاری فرانسه، لین جیان سخنگوی وزارت امور خارجه چین امروز چهارشنبه اعلام کرد که تحت شرایط فعلی، تمام طرفین باید آرام بمانند و خویشتنداری ... واکنش چین به فرمان پوتین برای گسترش قابلیتهای هستهای روسیه
ملونی: سیاست ما در مورد استفاده اوکراین از سلاحهای ایتالیایی تغییری نکرده است
جورجیا ملونی نخست وزیر ایتالیا در اظهاراتی با اشاره به صدور مجوز استفاده کییف از سلاحهای دوربرد برای حمله به اهداف نظامی در عمق خاک روسیه از سوی آمریکا و بعضی از کشورهای غربی، تاکید کرد: سیاست ما در استفاده اوکراین از سلاحهای ایتالیایی تغییری نکرده است. به گزارش بامداد چهارشنبه ایرنا به نقل از ... ملونی: سیاست ما در مورد استفاده اوکراین از سلاحهای ایتالیایی تغییری نکرده است
رویترز: کشورهای اتحادیه اروپا در زمینه توسعه دفاعی و نظامی متحد میشوند
خبرگزاری رویترز در گزارشی نوشت: کشورهای اروپایی روز سهشنبه توافق کردند که برای توسعه قابلیتهای دفاعی و نظامی خود در قالب یکی از چهار طرح کلی ارائه شده از سوی آژانس دفاع اروپایی اتحادیه اروپا، متحد شوند. به گزارش بامداد چهارشنبه ایرنا، در گزارش رویترز آمده است: تعداد زیادی از کشورهای اروپایی در سالهای اخیر ... رویترز: کشورهای اتحادیه اروپا در زمینه توسعه دفاعی و نظامی متحد میشوند
پوتین دکترین هستهای بهروزشده روسیه را تایید کرد
در پی تازهترین تحولات، «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهوری روسیه دکترین هستهای کشورش را بهروزرسانی کرد. براساس آن، دریافت اطلاعات موثق درباره پرتاب موشکهای بالستیک به روسیه یا متحدانش، استفاده از سلاح هستهای را در پاسخ به آن ممکن میسازد. به گزارش ایسنا، رئیسجمهور روسیه امروز (سهشنبه) سیاست کلیدی روسیه در زمینه بازدارندگی هستهای را تایید کرد ... پوتین دکترین هستهای بهروزشده روسیه را تایید کرد
رهبر حزب میهن پرستان فرانسه: صدور مجوز حمله به خاک روسیه، امیدها برای صلح را تضعیف میکند
رهبر حزب میهنپرستان فرانسه در واکنش به رفع محدودیتهای اوکراین برای حمله به عمق خاک روسیه گفت که صدور این مجوز امیدها برای مذاکرات صلح را تضعیف میکند. به گزارش روز دوشنبه ایرنا از تاس، فلوریان فیلیپات، رهبر حزب میهن پرستان فرانسه، در واکنش به تصمیم جو بایدن، رئیس جمهوری کنونی آمریکا در خصوص صدور ... رهبر حزب میهن پرستان فرانسه: صدور مجوز حمله به خاک روسیه، امیدها برای صلح را تضعیف میکند
سی سال پیش، آغازِ پایانِ فدراسیون یوگسلاوی
نوشتهٔ توماسو دی فرانچسکو، نقل از ”ایل مانیفستو گلوبال“، روزنامهٔ تعاونی چپگرای ایتالیایی
۲۵ژوئن ۱۹۹۱[۴ تیر ۱۳۷۴] تاریخی به یاد ماندنی است. در آن روز شوم، با اعلام استقلال اسلوونی و کرواسی از فدراسیون یوگسلاوی- که هنوز ارتشی متحد، و در سازمان ملل متحد نمایندگی داشت- شکاف خونینِ جنگِ قومی در یوگسلاوی باز شد. ۲۵ ژوئن تاریخی است که خیلی چیزها را در جهان آن روز تغییر داد. دههٔ۱۹۹۰ [۱۳۷۰] آغاز شده بود، بحران در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شدّت گرفته بود، درگیری[آمریکا] در عراق [پس از تجاوز به کویت] شروع شده بود، و اتحاد مجدد آلمان پس از سقوط دیواربرلین آغاز شده بود. و این بار، جنگ به “قارهٔ کهن” بازگشت، به اروپای جنوب شرقی، به پل استراتژیک رویارویی و برخورد با شرق.
بد نیست دوباره نگاهی به تحولهای تعیینکنندهٔ آن زمان بیندازیم.
فدراسیون یوگسلاوی ساختار تاریخی-سیاسی بسیار اصیلی بود؛ تا حدودی به دلیل سابقهٔ برجستهٔ جنبش پارتیزانی تودهیی که در جنگ جهانی دوّم کشور را از اشغال نازیها و فاشیستها و از دست رژیمها و نیروهای محلی مرتبط با اشغال، آزاد کرده بود. این کشور درزیر رهبری مارشال تیتو، در طول “جنگ سرد”وضعیت متعادلی داشت؛ یوگسلاوی بعد از جدا کردن راهش از استالین در سال ۱۹۴۸، با ترویج شکلگیری جنبش غیرمتعهدها، موقعیت بینالمللی خوبی برای خودش فراهم کرده بود؛ و در داخل کشور، شکلی از دموکراسی نمایندگی متشکل ازدولتهای محلی – اگرچه هنوز هم با حزب واحد – برقرار شده بود، که نسبتاً مردمی و مشارکتی بود.
ولی دشواری همیشگی در یوگسلاوی، نامتوازن بودن اقتصاد منطقههای تشکیل دهندهٔ فدراسیون بود. به همین دلیل، در سال ۱۹۷۴، پس از اتحاد کل کشور زیر پوشش قانون اساسی جمهوری سوسیالیستی، تیتو و ادوارد کاردیلی[عضو مجمع ریاستجمهوری یوگسلاوی از اسلوونی] تغییرهای قابلتوجهی در سطح فدرال در خودمختاری شش جمهوری داخلی (اسلوونی، کرواسی، مقدونیه، بوسنی-هرزگوین، مونتهنگرو، صربستان، بهعلاوهٔ دو منطقهٔ خودمختار همراه با صربستان، یکی کوزوو با اکثریت آلبانیایی و دیگری وویوُدینا با جمعیت چشمگیری از مجار-تبارها) ایجاد کرده بودند. پس از مرگ تیتو در سال ۱۹۸۰، کشور دچار آشفتگی اقتصادی شدیدی شد و به صندوق بینالمللی پول روی برد، که خیلی زود، پول خود را طلب کرد؛ چنین شد که اجرای اقدامهای ریاضتی در کشور شروع شد، و از سال ۱۹۸۵، اعتراضها و درگیریهای اجتماعی گسترده در بخشهای تولید آغاز شد.
این جوّ نمیتوانست بر ساختار حزب سراسری یوگسلاویایی”اتحادیهٔ کمونیستها” و بر ساختار قانون اساسی جدید تأثیری نداشته باشد، زیرا در یکی از اصلهای آن، به هر یک از جمهوریهای کشور حق وتو کردن تصمیمهای گرفته شده در سطح فدرال داده شده بود.
چنین بود که پدیدهای در بالکان ریشه گرفت که نهفقط حادثهای منفرد در گذشته، بلکه پیشنمایی از تاریخ آینده بود. این همان چیزی است که شاخص بحران اخیر اتحادیهٔ اروپا بوده است: تفرقه به دلیل بحران اقتصادی و اجتماعی. “غنیترین” مناطق مانند اسلوونی، وقتی با مشکلاتی در بودجهٔ دولتی روبرو شدند، تصمیمهای گرفتهشده در مورد سهیم شدن آنها در هزینههای بحران با فقیرترین مناطق (مونتهنگرو، کوزوو، مقدونیه – این سوّمی تنها منطقهای بود که به لطف توافق بین میلوشویچ [رئیسجمهور صربستان] و گلیگوروف [رئیسجمهور مقدونیه]، دستکم تا زمان جنگ داخلی بین مقدونیههای آلبانیاییتبار و اسلوونیتبار، از درگیریها کنار ماند) را وتو کردند.
بیان سیاسی این فروپاشیِ همبستگیِ اوّلیه در قالب “برادری و وحدت”، اوّلین انتخابات چندحزبی در سال ۱۹۹۰ بود که در آن حزبهای ملیگرا و طرفدار استقلال در همهجا ظهور کردند؛ در کرواسی، قدرت جنبشهای راستگرای افراطی نو-استاشه [نو-فاشیستی] نیز به لطف بودجهٔ عظیمی که غربیها زیر نام “دموکراسی”در آنجا ریخته بودند، آشکار شد.
در صربستان، در بستر نخستین بحرانی که در کوزوو با اعتراضهای اجتماعی و اعتصابهای معدنکاران اوج گرفت، اسلوبودان میلوشویچ رهبر”اتحادیه”، به نحوی ناروا و غیرمسئولانه، سوار بر موج ملیگرایی در حال احیای صربها شد.
همزمان با این رویدادها، اتحادیهٔ اروپا در حال شکلگیری بود. هنوز به پیمان ماستریخت نرسیده بودیم، امّا ترس از بحران انفجاری اتحاد شوروی، کشورهای اروپایی را متعهد به انتخاب مهمی کرد: کمیسیون داوری کنفرانس صلح در یوگسلاوی به ریاست روبرت بَدَنتر [سیاستمدار فرانسوی] تصمیم گرفت که اعلام استقلالی که به صورت یکجانبه، با اعمال خشونت و بدون توجه به روندهای دموکراتیک صورت گرفته باشد، نباید به رسمیت شناخته شود. امّا در ۲۵ ژوئن ۱۹۹۱، اروپا برعکس آنچه تصمیم گرفته بود عمل کرد: پیش از همه، آلمانِ هلموت کوهل و گنشِر، و واتیکان به رهبری پاپ لهستانی وویتیلا، استقلال اسلوونی و کرواسی را به رسمیت شناختند. اسلوونی و کرواسی بر اساس ارزشهای قومی”اسلوونی میهن اسلوونیاییها است” و “کرواسی میهن کرواتها است”استقلال خود و نخستین قانون اساسیهای کشورهای جدید خود را اعلام کرده بودند.
بهتدریج همهٔ دیگر کشورهای اتحادیهٔ جدید اروپا این استقلال بر پایهٔ قومی را به رسمیت شناختند، بدون اینکه بدانند بر سر جمعیتهای غیر اسلوونیایی و غیرکروات در کشورهای از لحاظ قومی “خالص” چه خواهد آمد. نتیجه این شد که اعلام استقلال صربها در کرواسی، بارانیا و کرایینا آغاز شد. و این شکافی را ایجاد کرد که بعداً به درگیری در بوسنی و هرزگوین تبدیل شد، که در آن از همهٔ قومیتها و دینها شرکت داشتند.
روند رویدادها چنین بود که درست در نقطهٔ مقابل این تجزیه، اتحادیهٔ اروپا در میان ویرانی و فروپاشی فدراسیون یوگسلاوی به دنیا آمد.
همهچیز از جنگی به وجود آمد که اگر بگوییم در آن “دخالت نکردیم”یا خیلی دیر رسیدیم، حقیقت را نگفتهایم. این جنگی بود که مایل به بروز آن بودیم، و ما [اروپاییها] نیز، همراه با جنبشهای ملیگرایانهٔ داخلی، در وقوع آن مسئولیت داریم. مسئولیتی سنگین به گردن ماست، با صدها هزار قربانی، قتلعامها، پاکسازیهای قومی، محاصرهٔ سارایوو، خشونت علیه زنان، تمام جنایتهایی که دادگاههای ویژه فقط مُجرمان محلی، ولی نه مُجرمان بینالمللی، را در ارتکاب آنها محکوم کردند، و احتمالاً هرگز هم اینها را محکوم نخواهند کرد. چون اینجا هم، حقیقت نخستین قربانی این جنگ داخلی بود.
آیا میشد طور دیگری به موضوع برخورد کرد؟ و چطور؟ در برخورد با یوگسلاویای که شامل ۱۹ ملیّت، دستکم سه دین (مسیحی ارتدوکس، مسلمان، و کاتولیک) و چهار زبان بود، ولی در آن، در نخستین سرشماری سال ۱۹۸۱، میلیونها نفر خود را فقط”یوگسلاو” اعلام کردند، لازم بود عاقلانه عمل میشد و گفته میشد که آن ناحیه [کشور یوگسلاوی] فقط در صورتی میتواند به اتحادیهٔ اروپا بپیوندد که وحدت خود را حفظ کند.
اما اروپای در حال شکلگیری- در برابر موضع کاملاً متفاوت آمریکا در آن زمان- عکس آن را انجام داد: با به رسمیت شناختن استقلال بر اساس قومیت، نشان داد که مایل است یوگسلاوی به صورت تکهتکه به آن بپیوندد و در واقع، فقط در صورت تجزیه میتواند به آن بپیوندد. حتی بدتر از آن، دولتهای اروپایی هر کدام شروع به حمایت از یک جمهوری یوگسلاوی سابق در برابر جمهوری دیگر کردند (برای مثال، آلمان از اسلوونی و کرواسی جانبداری کرد، و فرانسه جانب صربستان را گرفت، و غیره). خلاصه سخن: تفرقه بینداز و حکومت کن. بنابر این میتوان گفت که ساختمان واحد اتحادیهٔ اروپا بر پایهٔ ویرانی فدراسیون یوگسلاوی بنا شد.
این طرح نفرتانگیز، کاملاً اروپایی بود. در آن زمان وزیر امور خارجی آمریکا، جیمز بیکر جمهوریخواه، و فرستاده و نمایندهٔ ارشدش سایروس وَنس، برعکس، نگران فروپاشی کشوری بودند که نقشی محوری در تعادل با شرق داشت، کشوری که در طول جنگ سرد متحد غرب بود؛ آنها تا پایان تجزیهٔ یوگسلاوی سعی کردند با این روند مبارزه کنند. ولی پس از تجزیه، در دورهٔ ریاستجمهوری بیل کلینتون، همهچیز تغییر کرد و آمریکا حامی تمام درگیریها شد و حتی راهی در بوسنی برای ورود مجاهدین اسلامی از افغانستان باز کرد؛ مداخلههای مکرر ناتو نیز وجود داشت که در نهایت فرصتی برای ایفای نقش پیشاهنگ پیدا کرد، تا اینکه صلح دِیتون [در پایگاه هوایی آمریکا در شهر دیتون در ایالت اوهایو] در پایان سال ۱۹۹۵ روی کاغذ برقرار شد، که باز هم چیزی بیش از تقسیم و تجزیه بر اساس قومیت نبود.
تصویر کنونی کشورهای کوچک متولد شده از روند خونین تعیین سرنوشت فدراسیون یوگسلاوی با هدایتِ دیگران، به ما نشان میدهد که هیچیک از این کشورها بهتنهایی آیندهای ندارد. اسلوونی، عضو اتحادیهٔ اروپا، در زیر رهبری یانِز یانشا [نخستوزیر]، ناراضی سابق در مجلهٔ هفتگی ملادینا و رهبر شبهنظامیانی که بیرحمانه به گروههایی از سربازان وظیفه یوگسلاوی حمله کردند، آیندهای ندارد. اوکسی است که اکنون با ویکتور اوربان [نخستوزیر راستگرای افراطی مجارستان] همپیوندی دارد و معترضان در خیابانها او را”دیکتاتور” مینامند.
درگیریهای این کشورهای کوچک بر سر تعیین مرزها هنوز ادامه دارد (برای مثال، خلیج پیران بین لوبلیانا و زاگرب مورد مناقشه است). بحران بوسنی، که همیشه در پس زمینهٔ تجزیهٔ یوگسلاوی بوده است، در حال سر باز کردن است. مسئلهٔ آلبانیاییها در این منطقه همچنان حلنشده باقی مانده است، از جمله در جمهوری مقدونیه که حالا به نام جدید مقدونیهٔ شمالی خوانده میشود.انزوای صربستان همچنان خطرناک است، و کوزوو هم کشوری آنچنانی نیست.
ولی همه، یا تقریباً همهٔ این جمهوریها، بودجههای دفاعی پُر زرقوبرقی دارند: بعد از کشور کوچک مونتهنگرو، همهٔ آنها اکنون یا عضو ناتو هستند یاناتو چشم به عضویت آنها دارد. آیا این را باید”گسترش دموکراسی لیبرال” نامید؟
نامۀ مردم
سفیر چین در روسیه: همچنان در حال کنار گذاشتن دلار در مبادلات تجاری هستیم
سفیر چین در روسیه مدعی شد که سهم یوآن در تجارت بین دو کشور در حال افزایش است و هر دو طرف تلاش میکنند تا آنجا که میتوانند از دلار فاصله بگیرند.
تأکید وزرای دفاع روسیه و چین بر همکاری منطقهای و مبارزه با تروریسم
وزیر دفاع چین در دیدار با همتای روس، بر لزوم همکاری دو کشور در زمینه پاسخ به تحولات منطقه و مبارزه با تروریسم تأکید کرد.
برگزاری دور تازه نشست کنترل تسلیحاتی روسیه و آمریکا در ژنو
پیش از این گفتگوها، وزارت خارجه روسیه تاکید کرد که طرفین درباره مسائل مربوط به حفظ و تقویت ثبات راهبردی و همچنین دورنمای کنترل تسلیحات بحث خواهند کرد.
لاوروف: غرب در تلاش است تا بیثباتی را در اطراف روسیه ایجاد کند
وزیر امور خارجه روسیه گفت آمریکا و متحدانش نزدیکترین همسایگان مسکو را مجبور به انتخاب میان غرب و روسیه میکنند.