پروفسور “مری دیویس”، تاریخدان و نویسنده کمونیست، دیدگاه حزب کمونیست بریتانیا دربارهٔ تفاوت میان ظلم و تبعیض و دلیل اینکه چرا حزب با رواج سیاستهای فردگرایانهٔ (اندیویدوآلیستیِ) هویت همچون سیاستهایی خطرناک برای جنبش زنان و فراسوی آن مخالفت میکند را توضیح میدهد.
روز جهانی زن [در کشورهای سرمایهداری پیشرفته] عمدتاٌ به رویدادی تجاری شده و منعکسکنندهٔ طرز تفکر کنونی و غالب “فمینیسم تجاری” تبدیل شده است. شعار امسال این روز “تعادل برای پیشرفت” است. سازماندهندگان “بدون نام و نشان” برنامههای امسال این روز ادعا میکنند “تعادل” مسئلهٔ زنان نیست، بلکه موضوعی است تجاری و بنابراین “برنامههای اصلی، با کمکهای مالی شرکتهای بزرگ یا حمایت دولت سازماندهی میشوند”. حامیان مالی عبارتند از: آمازون، ریوتینتو، مکدونالد، وودافون و چند شرکت سوداگر و سودجوی دیگر. این روش برگزاری روز جهانی زن، تنها سازماندهیای مضحک نیست، بلکه جعل سازمانیافته و بیشرمانه گذشته و حال جنبش زنان فمینیست سوسیالیست است. برای مبارزه با این تاریخسازی جعلی و ایدئولوژی سرمایهداری، باید به زنان و مردان جنبش کارگری و دیگر مبارزان، تاریخ الهامبخش این روز را یادآور شویم تا تولد دوبارهٔ جنبش فمینیسم سوسیالیستیای را بتوانیم شاهد باشیم که در درک مفاهیم مبارزه زنان برای برابری بهمثابه عرصهای از مبارزهٔ طبقاتی ریشه دارد.
ماهیت فمینیسم کاذب سرمایهداری باید افشا شود. روز جهانی زن در ابتدای قرن گذشته به کوشش زنان سوسیالیست، بهویژه “کلارا زتکین”، مبارزی کمونیست، بهمنظور برجسته کردن و گرامیداشتن مبارزات زنان کارگر با ستم و بهرهکشی مضاعف بنیانگذاری شد: ستم و استثماری که در قرن بیستویکم بیوقفه رواج دارند. اذعان به وجود این ستم و بهرهکشی در حال حاضر بیشازپیش ضروری است. ما در بریتانیا استمرار اختلاف دستمزد بر اساس جنسیت، فقر فزاینده زنان، تعطیلی پناهگاههای امن زنان و حملههای دسیسهآمیز به مفهوم حقوق زنان بهنفع سیاستهای فردگرایانهٔ هویت را شاهدیم که نمونهای عالی از خودآگاهی دروغین و تصنعی است. به همین دلیل است که حزب کمونیست بریتانیا سیاست خود را بهنحوی بازنگری کرده تا با پیامدهای عملی تخریب ایدئولوژیک حقوق زنان برخورد کند.
سیاست کمونیستی
حزب کمونیست بریتانیا در کنگره آبانماه ۱۳۹۷ خود بر تعهدش به آزادی زنان مجدداً تأکید کرد. در جنبش کارگری بریتانیا تنها حزب کمونیست دربارهٔ مسئلهٔ زنان سیاستی دارد که اساس ستم بر زنان را استثمار طبقاتی میداند. این سیاست بر اساس درکی مارکسیستی از مسئله بنا شده است که توضیح میدهد زنان، در مقام کارگر، فرااستثمارشدگاناند بهخاطر اینکه در مقام زن مورد ستماند- دوبرابر مورد ستماند اگر سیاهپوست (رنگینپوست) باشند.
جنس زنان بهلحاظ بیولوژیک، که با تصویر کلیشهای داده شده از جنسیت زن تقویت گردیده، منجر بدان شده که آنان با بارسنگین مضاعف ناشی از تضاد میان نقش دوگانهشان روبرو شوند: بهعنوان کارگران در فرآیند تولید اجتماعی و بهعنوان زن در قلمرو خصوصی و تولیدمثل (بازآفرینی) خانگی. مسئولیت های متضاد ناشی از بار سنگین دوگانه زندگی کاری و زندگی خانوادگی علت فرااستثمارشدگی زنان است.
کمونیستها مخالف هرگونه تبعیضاند و درعینحال، تفاوت آن را با سرکوب تشخیص میدهند. سرکوب، برخلاف تبعیض، بهطور مادی با فرآیند استثمار طبقاتی در ارتباط است و بهاین ترتیب، با پرداخت دستمزد کمتر به زنان، درخدمت انگیزه بهرهکشی سرمایهداری قرار میگیرد.
استعمارگران برای حفظ حاکمیت طبقاتی خود، از ابزار سرکوب بهعنوان عاملی روبنایی برای اعمال ایدئولوژیهای سرکوبگر، تحمیل نظام طبقاتی و فرافکنی استثمارشوندگان استفاده میکنند. ایدئولوژیهای ظالمانه همچون جنسیتگرایی و نژادپرستی، مهمترین وسایل حفظ روابط طبقاتیاند که از استثمار طبقاتی حمایت میکنند. بهاین ترتیب، سرکوب عاملی برای یک جامعه طبقاتی و درعینحال، معلول آن نیز هست.
واقعیت این نکته که کمونیستها بر اهمیت مبارزه با سرکوب تأکید میکنند، از اهمیتی که ما برای مبارزه با تبعیض قائل هستیم، نمیکاهد. بااینهمه، ضمن درک ضرورت مبارزه با انواع تبعیض، ما معتقدیم که این مبارزه، نباید مبارزه زنان را درمقام نیمی از جمعیت در راه پایان دادن به سرکوب مانع گردد.
بنابراین، ما مخالف هر سیاست فرافکنانه صرفاً متکی بر جنسیت و هویتمداری هستیم که در پی تفرقه و تضعیف زنان و علیه تئوری و عملکرد فمینیسم سوسیالیستی باشد. سیاستهای فردگرایانه فوق مدرن صرفاً متکی بر جنسیت، با تمرکز بر روی حقوق فردی، حقوق جمعی زنان را تحتالشعاع و تهدید قرار میدهند. بحث فعلی در ارتباط با اینکه فرد شخصاً هویت خود را تعیین میکند، مضامین “جنس” و “جنسیت” را در هم آمیخته و قادر به درک این نکته نیست که تضعیف جنبش تاریخی جنسیتی زنان علیه ظلم و سرکوب، کمکی به مبارزه علیه تبعیضهای خاص جنسی نمیکند.
نتیجه این میشود که این سیاستهای فوق مدرن بهعنوان سلاحی مورداستفاده قرار میگیرند تا حقوق جمعی زنان را تضعیف کرده و تنها به حقوق فردی بپردازند. کمونیستها واقفاند که حقوق و جنبش حمایت از زنان که نتیجه مبارزات و پیروزیهای دو قرن گذشته است، در حال حاضر با حملههایی مداوم و جدی مواجهاند. این نتیجه رشد و گسترش نولیبرالیسم و حمله ایدئولوژیک آن به هویت جمعی و مبارزه متحد طبقاتی است.
بنابراین ما متعهد بهدفاع از حقوق فعلی زنان و گسترش دامنه این حقوق هستیم. این امر در وهله نخست مستلزم حفظ مکانها و خدمات مخصوص برای محافظت از زنانِ قربانی خشونت و سوءِاستفاده و همچنین دفاع و حمایت از حقوق جنسیتی زنان و دختران است. ما متعهد هستیم تا اطمینان حاصل کنیم که اعضای ما تمایز بین جنسیت و جنس و همچنین رابطه بین سرکوب و تبعیض را در بریتانیا و سراسر جهان درک میکنند. مارکس و انگلس در کتاب “ایدئولوژی آلمانی” مینویسند که ایدههای حاکم در هر جامعهای ایدههای طبقه حاکمه است. تعیین هویت جنسی هر فرد از سوی خودش، همچون پدیدهای ایدئولوژیک، به ایدئولوژی حاکم تبدیل شده است و بدین سان به مقولههای نظری و عملی جامعه مدنی، ازجمله جنبش کارگری، عمیقاً نفوذ کرده است.
در حال حاضر این ایدئولوژی در مقام سیاستی برابریطلب عمل میکند و عجیب اینکه از سوی دولتی محافظهکار حمایت میشود، یعنی دولتی که سیاستهای اقتصاد ریاضتیاش در پیشرفت در برنامههای برابری زنان و رنگینپوستان مطلقاً هیچ کاری نکرده است. ما متأسفیم که برخی از بخشهای جنبش کارگری، برابریطلبی دروغین و سفسطهگرانه حاکمیت محافظهکار را درک نمیکنند. ایدئولوژی منبعث از تعیین هویت جنسی هر فرد از سوی خودش، نهتنها مانعی است در راه مبارزه برای حقوق زنان، بلکه درک طبقاتی از ماهیت سرمایهداری و ضرورت وحدت در مبارزه را نیز تضعیف میکند.
ما کمونیستها، سعی خواهیم کرد که این تحلیل در جنبش کارگری بحث و بررسی شود و امیدواریم که سیاستهای غیرمفید کنار گذاشته شوند. کمونیستها میدانند که سرکوب زنان و افراد رنگینپوست یکی از نمادهای اصلی جامعهٔ طبقاتی است و مبارزه علیه آن، نهتنها از محورهای مبارزه طبقاتی، بلکه برای رسیدن به پیروزی، اهمیت کلیدی دارد. موفقیت در مبارزه برای سوسیالیسم بدون درک ارتباط سرکوب زنان و استثمار طبقاتی، قابلدسترس نخواهد بود.
نامۀ مردم