در بلاروس چه می‌گذرد؟

بلاروس کشوری با حدود ده میلیون نفر جمعیت از سوی غرب با سه کشور عضو ناتو یعنی لهستان، لیتوانی و لتونی؛ از جنوب با اوکراین و از شمال و شرق با روسیه هم‌مرز است. بلاروس بزرگ‌ترین کشوری است در اروپا که هیچ گونه دسترسی به آبهای آزاد ندارد. زبان ۷۰درصد جمعیت روسی است و ۲۳درصد مردم به زبان بلاروسی سخن می‌گویند.

 

پس از جدایی این کشور از اتحاد شوروی در ۲۷ جولای سال ۱۹۹۴، لوکاشنکو افسر ارتش سرخ و عضو حزب کمونیست، در انتخابات به عنوان رهبر کشور برگزیده شد. دیری نگذشت که به دنبال یک همه‌پرسی پیشنهادی از سوی خود لوکاشنکو، روز «استقلال» کشور، از ۲۷ جولای (روز جدایی از اتحاد شوروی) به سوم جولای تغییر یافت. در سوم جولای ۱۹۴۴ بود، که ارتش سرخ شهر مینسک، پایتخت بلاروس را از اشغال نازی‌ها آزاد ساخت. در جنگ جهانی دوم، بلاروس یک سوم جمعیت خود را ازدست داد.

 

بلاروس برخلاف دیگر کشورهای سابق عضو اتحاد شوروی، شوک درمانی تحمیلی از سوی نئولیبرالیسم غرب را نپذیرفت و تا حد زیادی سیاست‌های دولتی سوسیالیستی از جمله: کنترل دولتی صنایع سنگین، مزارع اشتراکی، پوشش تأمین اجتماعی و مساوات نسبی را ادامه داد. از این نظر مردم بلاروس از استاندارد نسبتاً بالایی از خدمات اجتماعی، آموزش و سطح زندگی نسبت به کشورهای همسایه برخوردار هستند. هر چند این به مفهوم تبرئه کامل حکومت لوکاشنکو از هر خطایی نیست، اما در عین حال این استقلال نسبی و رفاه مردم در کشور، برای بیش از سی سال خاری در چشم ایالات متحده و اروپا بوده است.

 

این کشور از نظر نگهداری منابع طبیعی (ازجمله حفظ جنگل‌ها که ۴۰درصد مساحت کشور را تشکیل می‌دهد) و حفظ نژادهایی از حیوانات در شرف انقراض، سرآمد کشورهای اروپایی است.

 

حتی بانک جهانی، پرچم‌دار نئولیبرالیسم در جهان، با بی‌میلی اعلام کرد که میزان نسبی جمعیت زیر خط فقر در این کشور از ۹/۴۱% در سال ۲۰۰۰، به ۶/۵% در سال ۲۰۱۸ کاهش یافته است. بلاروس سریع‌تر از هر کشور دیگری در اروپا و آسیای مرکزی توانست سطح فقر را کاهش دهد (در حالی که در بیشتر کشورهای دنیا جمعیت زیر خط فقر افزایش یافته است).

 

این کشور علی‌رغم جدایی از اتحاد شوروی سابق، ارتباطات سیاسی، نظامی و اقتصادی خود با روسیه را به خصوص بعد از به قدرت رسیدن پوتین تحکیم کرد. در سال ۲۰۰۰، طی توافقی با روسیه، قرار شد که اتحادیه‌ای فراملی میان دو کشور تشکیل گردد. دو اقدام اولیه برای تحقق مادی این اتحادیه در ابتدا، ادغام ارزی دو کشور و سازماندهی دفاع مشترک بود. هدف تشکیل این اتحادیه، ایجاد مقدماتی برای وحدت دو کشور در آینده بود، اما طرف بلاروس به انحاء مختلف این روند را به تعویق می‌انداخت.

 

از موارد مهم کمک اقتصادی روسیه به بلاروس، صدور نفت و گاز با قیمت‌های ترجیحی به این کشور بود. بلاروس بعد از تصفیه این نفت و گاز در پالایشگاه‌های خود، آنها را به قیمت بازارهای جهانی به نقاط دیگر صادر می‌کرد.

 

طی قراردادهای همکاری نظامی، موشک‌های دفاعی روسیه در رویارویی با موشک‌های بالیستیک ناتو در نزدیکی مرزهای غربی بلاروس مستقر شده‌اند. هم‌اکنون، ارتش آمریکا با همکاری شرکت ریتیون، مشغول استقرار موشک‌های میان‌بردی در استان خارکف واقع در اوکراین است که می‌تواند تا شعاع ۵۰۰کیلومتری را با دقت هدف‌گیری نماید. فاصلۀ خارکف تا مسکو ۶۵۰ کیلومتر و تا وُیتسک در بلاروس ۴۸۰ کیلومتر است.

 

بلاروس در زمینۀ سیاست خارجی هم مواضعی مترقی داشته است. حمایت او از فلسطینیان، دولت سوریه و ونزوئلا، نمونه هایی از این گرایشات مترقی است.

 

ستاد فکری استراتفور(Stratfor)، که به «سازمانِ سیا در سایه» مشهور است، اذعان دارد که دولت آمریکا در صدد جایگزینی دولت لوکاشنکو، با رژیمی نئولیبرال و دست نشانده است. ستاد فکری استراتفور اذغان می‌کند: «با داشتن نقطۀ اتکایی کامل به دولتی طرفدار غرب در مینسک، شکست مسکو در مبارزه بر علیه پیشروی ناتو به سوی شرق، تضمین خواهد شد». استراتژی ناتو، محاصره کامل مرزهای غربی روسیه است. اگر اوکراین به ناتو بپیوندد، با توجه به عضویت کشورهای استونی، لتونی و لیتوانیا در ناتو، بلاروس تنها کشوری در مرزهای غربی روسیه است که عضو ناتو نیست.

 

اعمال تحریم‌ها علیه بلاروس از سوی ایالات متحده و اتحادیۀ اروپا، که از اواسط سال‌های ۲۰۰۰-۲۰۱۰ آغاز شد، فشاری جدی بر رشد اقتصاد کشور وارد آورد. با وجود بنیه صنعتی قوی و شاخص نابرابری بسیار پایین بلاروس، در سال‌های اخیر شاهد روند شدیدی از کاهش رشد اقتصادی، و کنار گذاشتن گرایش قبلی دولت لوکاشنکو در جهت افزایش دستمزدها و حمایت از رفاه مردم هستیم.

 

سقوط قیمت نفت خام در بازار جهانی و تصمیم مسکو مبنی بر افزایش قیمت بنزین و نفت که باعث ایجاد اصطکاک بین دولت‌های دو کشور شد، نیز اثر تعیین‌کننده‌ای بر اقتصاد بلاروس داشت.

 

به تدریج تدابیر اقتصادی محدودکننده‌ای برای رفع کمبود ذخایر ارزی و بدهی بخش دولتی اتخاذ شد. هم‌زمان، دولت مقرراتی را برای کاهش حقوق کارگران و همچنین جذب سرمایه‌ی خارجی وضع کرد.

 

بعد از حملۀ نیرو‌های ناتو به لیبی‌ و وقایع «میدان استقلال» اوکراین که منجر به کودتای غرب در آن کشور شد، گرایش لوکاشنکو به سوی غرب بیشتر شد.

 

پیش‌تر در سال ۲۰۱۷، قانونی برای جریمۀ کسانی که بیکار هستند وضع شد که موجی از اعتراض اجتماعی را در کشور برانگیخته بود.

 

در سال ۲۰۱۹، با تغییراتی که در «قانون کار» داده شد، ناامنی شغلی و احتمال اخراج بیشتر شد. در سال ۲۰۲۰ طرح خصوصی‌سازی جدیدی علاوه بر شرکت‌هایی که قبلاً آن را به اجرا گذاشته بودند، برای چندین شرکت بزرگ هنوز دولتی اعلام شد. افزون بر این، برنامۀ «اصلاح حقوق بازنشستگی»، که با افزایش سن برای دریافت مستمری، حذف خدمت سربازی، مرخصی زایمان و تحصیلات دانشگاهی از سنوات خدمت می‌شد، نیز در راه بود.

 

رابطه با مقامات آمریکایی

 

پس از انتخابات سال ۲۰۰۶ بلاروس، کنگرۀ آمریکا به بهانۀ «نقض بنیادها و روندهای دموکراتیک»، به اتفاق آرا قانون «حمایت از دموکراسی در بلاروس» را به تصویب رساند. بعد از تصویب این قانون، سیل کمک‌های ایالات متحده از طریق سازمان سیا و بنیادهای پوششی دیگر برای سازمان‌های به اصطلاح «مردم نهاد» در بلاروس شروع شد. در سال‌های اخیر این سازمان‌ها در اجرای ۳۷ پروژۀ مختلف، از دولت آمریکا به‌طور آشکار و نهان کمک دریافت کرده‌اند.

 

در فوریۀ سال گذشته ملاقاتی میان پمپئو و لوکاشنکو انجام گرفت. در این ملاقات، پمپئو از گرایش جدید لوکاشنکو به غرب بدین گونه استقبال کرد: «… ایالات متحده اکنون بزرگ‌ترین تولیدکنندۀ انرژی در جهان بوده و تولیدکنندگان انرژی در این کشور آماده‌اند که ۱۰۰% نیاز بلاروس به سوخت فسیلی را تامین نمایند. برای انجام این امر تنها یک تماس تلفنی شما کافی است… ایالات متحده می‌خواهد کشور بلاروس از استقلالی کامل برخوردار شود…». روابط دیپلماتیک بلاروس و ایالات متحده، که برای مدتی قطع شده بود، از ماه آوریل دوباره از سر گرفته شد. بعد از این ملاقات به ناگاه لحن مطبوعات غربی نسبت به لوکاشنکو عوض شد و نیویورک تایمز طی مقالۀ مفصلی از پیشرفت‌های دولت لوکاشنکو ستایش کرد.

 

بلاروس قراردادی برای خرید نفت شیل از آمریکا امضا کرد که اولین محمولۀ آن درست چند روز قبل از انتخابات به بلاروس تحویل شد. ایالات متحده اقدام به گشودن سفارتخانه خود کرد. ساختمان این سفارت‌خانه به بزرگی یک محله در شهر مینسک است. وطیفه سفارتی با این عظمت طبیعتا نمی‌تواند تنها به صدور ویزا محدود باشد. به علاوه آمریکا یکی از تواناترین و زبردست‌ترین مقامات امنیتی خود در وزارت امور خارجه به نام جفری جیاک (Jeffery Giauque) را به عنوان کاردار سفارت به مینسک اعزام کرد. او در دوران بحرانی بعد از وقوع انقلاب رنگین در یوگسلاوی که منجر به سرنگونی میلوسویچ و چند پاره شدن کشور گردید، از طرف وزارت امور خارجه مامور به خدمت در کرواسی و صربستان بوده است.

 

توطئه برای تیره‌ ساختن رابطه بلاروس با روسیه

 

در تاریخ ۲۹ جولای، تنها چند روز قبل از ۹ آگوست، روز انتخابات، مقامات بلاروس اعلام کردند که «صدها» نفر مأمور روسی برای خرابکاری به بلاروس اعزام شده‌اند. لوکاشنکو شخصاً تائید کرد که اطلاعات مربوط به این توطئۀ بزرگ را از طریق ادارۀ امنیت اوکراین (SBU) دریافت کرده است. گفته می‌شد که هدف از اعزام این افراد به بلاروس، که از آنها به عنوان تروریست و خرابکار یاد می‌شد، ترور شخص لوکاشنکو، ایجاد اغتشاش و زمینه‌چینی برای وقایعی مانند وقایع میدان استقلال در اوکراین بوده است.

 

این گروه شامل ۳۳ نفر، اغلب از نظامیان بازنشسته و اعضای یک ارتش خصوصی به نام «واگنر» بودند که قبلاً در دوران جنگ داخلی (۲۰۱۸-۲۰۱۴) در جبهه‌های دُنباس (ایالت شرقی اوکراین) علیه دولت کیف جنگیده بودند. دولت اوکراین بارها استرداد آنها را خواستار شده بود.

 

این افراد از طریق تماس‌های مشکوک با استفاده از تلفن‌های همراهی که ظاهراً از سوریه و یا با یک شماره تلفن قلابی از کنسولگری روسیه در ونزوئلا برقرار می‌شد، برای ماموریت حفاظت از تاسیسات نفتی در سوریه و ونزوئلا استخدام شده و پولی به عنوان حقوق از منبعی ناشناس به عنوان پیش‌پرداخت به حساب آنها ریخته شده بود. اولین دسته از این گروه قرار بود که از روسیه به مینسک و از آنجا به استانبول پرواز کرده و سپس از طریق هاوانا به کاراکاس پایتخت ونزوئلا بروند. بلیط‌های آنها توسط یک کمپانی مستقر در اوکراین از خط هوایی ترکیه خریداری شده بود. پس از رسیدن به مینسک، پرواز به استانبول لغو می‌شود و رابط گروه از اعضا می‌خواهد تا کارت پروازهای صادر شده را دور بریزند و فعلاً در هتلی که برای اقامت موقت آنها در نظر گرفته شده بمانند. این هتل نزدیک اقامت‌گاه لوکاشنکو بود. در حالی که ظاهراً تلاش می‌شود تا بلیط‌های جدیدی برای پرواز به استانبول برای آنها تهیه شود، عکس این افراد از طرف سازمان امنیت اوکراین در اختیار دولت بلاروس قرار داده می‌شود! به این ترتیب توطئه‌ای توسط ادارۀ امنیت اوکراین (که البته بی‌اجازۀ عمو سام آب هم نمی‌خورند) به اجرا گذاشته می‌شود. این توطئه دو هدف داشت. اول: با تحویل این افراد توسط بلاروس به اوکراین، اوکراین انتقام شرکت آنها در جنگ‌های دنباس را بگیرد؛ و دوم که از اولی مهم‌تر است، رابطۀ روسیه و بلاروس تخریب شود. خوشبختانه این توطئه توسط نیرو‌های امنیتی روسیه کشف و با تمام جرئیات به دولت بلاروس گزارش شد.

 

انتخابات نهم آگوست

 

بلاروس به شیوۀ معمول در گذشته، قبل از انتخابات، از سازمان امنیت و همکاری اروپا، کشورهای مشترک‌المنافع و سازمان همکاری شانگهای دعوت نموده بود تا هیأت‌هایی برای نظارت بر انتخابات اعزام نمایند. اما سازمان امنیت و همکاری اروپا به بهانۀ دیر رسیدن دعوت‌نامه، از اعزام نماینده سرباز زد. این عدم پذیرش دعوت، زمینه‌ای برای سیاستمداران و رسانه‌های غربی شد که حتی قبل از اعلام نتایج نهایی، انتخابات را مخدوش اعلام نمایند.

 

نتایج رسمی انتخابات حدود ۸۰% به نفع لوکاشنکو اعلام شد. هرچند که شاید این رقم میزان درستی نباشد اما از دید بسیاری از ناظران هنوز او صاحب اکثریت آرا است. ناظران کشور‌های دیگر که در جریان انتخابات حضور داشتند، هیچ‌گونه گزارشی در مورد عدم رعایت موازین قانونی ندادند. یکی از سازمان‌های غیر دولتی طرفدار مخالفین که با هزینۀ دولت آمریکا در بلاروس فعال است، با آماری که از مصاحبۀ افراد درمراکز اخذ رای گرفته بود، میزان آرای لوکاشنکو را ۷/۶۱ درصد اعلام کرد. بعد از اعلام آرای خانم سوتلانا تیخانوفسکایا، رقیب اصلی لوکاشنکو به میزان ۱۰%، این خانم به لیتوانی گریخت و در آنجا طی پیامی ویدئویی اعلام کرد برندۀ اصلی انتخابات و آماده رهبری کشور است.

 

تیخانوفسکایا هیچگونه تجربۀ سیاسی قبلی نداشته و به گفتۀ خودش فردی «غیرسیاسی» است. تنها دلیل اولیۀ شرکت او در انتخابات دستگیری همسرش بلاگ‌نویس معروفی است که ابتدا قرار بود به عنوان کاندیدا در مبارزات انتخاباتی شرکت نماید. اما او اکنون در نقش عروسکی زیبا در ویترین دکان امپریالیسم که به زبان انگلیسی هم حرف می زند، تمام مشخصات لازم برای رئیس جمهوری دست نشانده را در خود جمع دارد.

 

جناح نئولیبرال مخالف دولت، از رایزنی‌های تحلیل‌گری معروف به نام ویتالی شکلیاروف (Vitali Shkliarov) بهره می‌گیرد. او استاد دانشگاه هاروارد است که در مبارزات اتنخاباتی به نفع اوباما شرکت داشته و به علاوه او کارنامه پر و پیمانی از رایزنی‌ها برای رهبران و نامزدهای انتخاباتی مخالف دولت در روسیه، گرجستان و اوکراین دارد.

 

ائتلاف مخالفین دولت بلاروس، در طی اعلامیه‌ای اهداف خود را بیان کرده اند (شرح تفصیلی مفاد این اعلامیه را در همین شمارۀ مجله میتوان مطالعه کرد). این متن تقریبا رونوشت برنامۀ دولت اوکراین بعد از کودتا است. برنامه بر تغییر جهت کامل بلاروس از سوی شرق به غرب و برقراری نظام خالص نئولیبرالی در کشور تاکید دارد. خارج شدن بلاروس از هرگونه پیمان و توافقی با روسیه، پیوستن به اتحادیۀ اروپا و ناتو، خصوصی کردن بنگاه‌های دولتی و برقراری نظام اقتصاد خالص بازار، از جملۀ رئوس اصلاحات پیشنهادی این گروه است.

 

واکنش رهبر اتحادیۀ اروپا بلافاصله بعد از انتخابات قابل توجه است. او گفت که در بلاروس شرایطی مشابه ونزوئلا به وجود آمده است. وزرای خارجۀ مثلث «لوبین» (لهستان- لیتوانی و اوکراین) خواستار آزادی همۀ بازداشت‌شدگان و عدم توسل به زور شدند. کلیسای کاتولیک بلاروس که ارتباط تنگاتنگی با عناصر ارتجاعی لهستان دارد، نیز از معرکه برکنار نمانده و اسقف اعظم آن با ادعای میانجی‌گری خواستار حل سریع بحران در جامعه و تشکیل میز گردی از همۀ طرف‌های درگیر شده است. عکس العمل این مقام کلیسای کاتولیک یاد آور نقش بزرگ کلیسای کاتولیک لهستان در همکاری با پاپ جان پل دوم در تضعیف حکومت سوسیالیست لهستان است.

 

تنها بین سال ۲۰۱۹ تا اوایل سال ۲۰۲۰، دولت آمریکا ۲۰ میلیون دلار بودجه برای سازمان‌های غیر دولتی بلاروس، به منظور تهیۀ مقدمات برای تظاهرات ضد دولتی، تخصیص داد. این بودجه عمدتا صرف ایجاد شبکه‌ای از وبلاگ نویسان و وبگاه‌های خبری در شبکه‌های اجتماعی شد تا بخشی از جمعیت جوان ناراضی در بلاروس را آمادۀ تظاهرات خیابانی کنند. فعال‌ترین این عوامل توسط متخصصین آمریکایی در کشور‌های لهستان، لیتوانی و اوکراین برای «تظاهرات غیر خشونت آمیز» آموزش دیده‌اند. همسر خانم تیخانوفسکایا، یکی از معروف‌ترین این افراد بود.

 

علی‌رغم نقش کلیدی آمریکا در ایجاد ناآرامی‌های کنونی در بلاروس، واشنگتن کوشش دارد که در سایه مانده و این اقدامات خود را از اذهان عمومی پنهان نگاه دارد. بعد از شروع تظاهرات خیابانی، این دولت کمک‌های خود به نیرو‌های ضد حکومتی در بلاروس را به ده‌ها میلیون دلار افزایش داده است.

 

اتحادیۀ اروپا نیز بعد از اعلام نتایج انتخابات، مبلغ ۵۳ میلیون یورو با عنوان «حمایت از مردم بلاروس در این دوران سخت…» اختصاص داده است.

 

از آن سوی اقیانوس، تیموتی اسنایدر، عضو شورای آمریکایی روابط بین‌المللی، برندۀ جایزۀ «هانا آرنت» و متخصص در امور کشورهای اروپای شرقی و روسیه هم به ناگاه بر پرده ظاهر شده و گفت لوکاشنکو مسیر یاروزلسکی (آخرین رهبر دولت سوسیالیستی لهستان) را در پیش گرفته و باید خود را برای سپردن دولت به دست «لخ والسا»ی (رهبر جنبش همبستگی در لهستان که در فروپاشی دولت سوسیالیست لهستان نقش بسزایی را بازی کرد) بلاروسی آماده سازد.

 

در حال حاضر ملاقات‌های بسیاری میان مقامات عالی‌رتبۀ ایالات متحده و تیخانوفسکایا (همتای خوان گوایدوی ونزوئلا) در خاک لیتوانی در جریان است. او در جلسۀ شورای امنیت سازمان ملل و پارلمان اروپا حاضر شده و در هردو جلسه خواستار اعمال تحریم بر علیه مردم خود شد.

 

تظاهرات مخالفان در مینسک و دیگر شهرهای بلاروس ادامه دارد. مخالفان به جای پرچم ملی بلاروس، پرچمی با رنگ‌های سفید- قرمز- سفید حمل می کنند. این پرچم کسانی است که در سال‌های ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۵، با فاشیست‌های ارتش هیتلری همکاری می‌کردند. در این تظاهرات بیشتر شاهد حضور کارکنان جوان یقه سفید هستیم. تفاوت عمدۀ سطح زندگی و درآمد این بخش جوانان با همتایان اروپایی و آمریکایی‌شان، یکی از عمده‌ترین ریشه‌های نارضایتی آنهاست. اما برخلاف آنچه که رسانه‌های غربی آگاهانه پنهان می‌کنند، وجود تظاهرات عظیم و متعدد دیگری است که به حمایت از لوکاشنکو برگزار می‌شود. در حقیقت دولت از پشتیبانی بخش عظیمی از مردم برخوردار است. بخش اعظم افراد مسن‌تر و طبقۀ کارگر یقه آبی شاغل در مجتمع‌های صنعتی و صنایع سنگین بلاروس عمدتا طرفدار دولت هستند. ۸۰ درصد جمعیت بلاروس در شهرها زندگی می کنند و اتحادیه‌های دولتی ۴ میلیون نفر را در زیر پوشش خود دارند. اتحادیۀ خصوصی کارکنان یقه سفید بر طبق آخرین داده‌ها ۱۰۰۰۰ عضو دارد.

 

نشریۀ شورای اتلانتیک در مورد تظاهرکنندگان چنین می نویسد:

 

«…تظاهر کنندگان اغلب بسیار احساساتی، مؤدب و صلح‌طلب هستند. بسیاری از آنان جوانانی هستند که در صنایع در حال رشد فناوری اطلاعاتی شاغل‌اند. آنها اغلب با شکل و شمایل هیپی‌ها در تظاهرات و گردهمآیی‌ها شرکت می‌کنند. برخلاف وقایعی که در سال‌های ۲۰۱۳-۲۰۱۴ در کیِف اتفاق افتاد ، تظاهرات فاقد جنبه ستیزه‌جویانه است. در حقیقت رنگ صورتی این انقلاب به حدی است که گاهی خواب‌آلود به نظر می‌آید. درهرصورت عدم حضور نیروهای جوانِ خشن و ثابت قدم که بتوانند لیبرال‌ها را به تشویش بیاندازند و یا در صورت توسل به قهرِ حکومت استبدادی، مقاومتی را سازمان دهند، به وضوح به چشم می خورد…».

 

مقاومت حکومت لوکاشنکو هر روزه در حال افزایش است. به علاوه با موضع محکمی که روسیه در حمایت از لوکاشنکو گرفته است (از جمله اعطای وام ۵/۱ میلیارد دلاری)، و بدون نقش مشابهی که میلیشای نازی با کمک ایالات متحده، لهستان و لیتوانی در شورش‌های «میدان استقلال» اوکراین به عهده داشت، تظاهراتی با جلوه‌های بصری زیبا و اعتصاب‌های پراکنده راه به جایی نخواهد برد. با توجه به کم شدن شدت و حدت تظاهرات در روز‌های اخیر، ممکن است که نیرو‌های توطئه گر با کمک عوامل خارجی، تاکتیک دامن زدن به خشونت را در پیش بگیرند. این اعمال دولت را وادار می کند که دست به سرکوب بیشتر بزند. این همان تاکتیک «کنش در جواب به واکنش» است که با موفقیت در مسکو سال ۱۹۹۳، و در ریگا، ویلنوس، کیف و آلِپو به اجرا درآمد: فرستادن تک تیراندازان ماهر که افراد هردو طرف را هدف گرفته، و در نتیجه جرقۀ شروع جنگ داخلی.

 

اما اگر کارگران در واحدهای بزرگ صنعتی دست به اعتصابات خودجوش بزنند، داستان دیگری برای لوکاشنکو رقم خواهد خورد. تا این تاریخ نیز گروهی از کارگران ناراضی دست به اعتصاب زده‌اند، اما اکثریت کارگران، نمونه‌های عبرت‌انگیزی چون خیانت «جنبش همبستگی» در لهستان، یلتسین خودفروخته در روسیه و نئونازی‌های اوکراین را فراموش نکرده‌اند. جدیدترین پیامد انقلاب‌های رنگی در اروپا، یعنی اوکراین که زمانی به انبار غلۀ اروپا معروف بود، اکنون به فقیرترین کشور اروپایی بدل شده است.

 

در این نمونه‌ها و موارد مشابه دیگر، بنگاه‌های دولتی به ثمن بخس به اولیگارش‌های نوپا و تجار غربی فروخته شده، تجهیزات کارخانه‌ها به تاراج رفته، بخش اعظم نیروی کار اخراج و حقوق کارگران پایمال شده است. اگر وحشت مردم از امکان کودتای آمریکایی دیگری مشابه اوکراین با تمام تضیقات نئولیبرالی که به بار آورد نبود، سرنوشت دیگری برای بلاروس رقم می خورد.

 

در چند دهۀ بعد از جنگ جهانی دوم، تهاجمات امپریالیسم آمریکا در جهان در جهت ایجاد ثبات برای رشد سرمایه‌داری امپریالیستی بود. اما در دوۀ اخیر با افول امپریالیسم، تهاجم ایالات متحده در جهت بی‌ثبات‌سازی جهان است.

 

سخن جرج دبلیو بوش که «شما یا با ما هستید و یا بر علیه ما»، معضل بلاروس را علی‌رغم کوشش‌هایی که لوکاشنکو در سال‌های اخیر در نزدیکی به غرب انجام داد، نشان میدهد.

 

در هر کشور اگر سال‌ها خرابکاری عوامل خارجی با نارضایتی در داخل همراه شود، جنبشی برای تغییر رژیم به وجود خواهد آمد. و این دقیقا روند انقلاب‌های رنگین را نشان می‌دهد که اغلب با جنبشی بر مبنای شکایات و نارضایتی‌های واقعی مردم شروع شده ولی با تلاش‌های مهندسی شدۀ آشکار و نهان نیروهای امپریالیستی، مسیر جنبش منحرف شده و بر ضد اهداف اولیه‌اش تغییر می‌کند. مثال جنبش «همبستگی» در لهستان در سال‌های ۱۹۸۰، نمونۀ بارز این دگردیسی است، جنبشی که در ابتدا برای حمایت از حقوق کارگران به‌وجود آمد، اما در نهایت به سازمانی برای پایمال کردن حقوق کارگران تبدیل شد.

 

دولت‌های کوچک حتی با سیستم ملایمی از اقتصاد دولتی اگر سیاست خارجی مستقلی را دنبال نمایند، هدفی اصلی این انقلاب‌های رنگین قرار دارند. اگر بلاروس بالاترین استانداردهای دموکراسی و بهره‌وری را هم می‌داشت، باز هم اسمش از فهرست انقلاب‌های رنگین غرب حذف نمی‌شد. سلاح اصلی این دولت‌ها در مقابله با این فشار خارجی، اتکا به حمایت تودۀ مردم، از طریق اجرای هر چه بیشتر سیاست‌های حمایتی ازآن‌هاست.

 

در شرایط کنونی وظیفۀ عاجل نیروهای مترقی در همۀ کشورهای جهان مخالفت پیگیر با هر گونه مداخلۀ امپریالیستی در بلاروس است.

فرشید واحدیان

مجله دانش و امید