در بزرگداشت انقلاب کبیر اکتبر

هفتم نوامبر با نودونُهمین سالگرد انقلاب اکتبر روسیه برابر است. انقلاب کبیر اکتبر، افق روشنی از زندگی را در برابر جامعهٔ بشری و بهویژه زحمتکشان گشود. تاریخ بشر از رویدادهای بزرگ و تأثیرگذار بسیاری بهخویش دیده است، اما هیچ رویدادی از این دست نتوانسته است تأثیر انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر را بهلحاظ وسعت و ژرفا در سرنوشتِ بشر و جهانِ او داشته باشد. در پرتو این انقلاب نهتنها سرفصل جدیدی در انقلابهای جهانی باز شد، بلکه تمامی جنبش کمونیستی و کارگری و جنبشهای آزادیبخش ملی نیز آنچنان سرعتی گرفتند که اثرهایی تعیینکننده و ژرف در سیر تکاملی جامعهٔ بشری از خویش برجای گذاشتند و تأثیرگذاریشان همچنان آشکار و نهان ادامه مییابد.
این انقلاب هرچند که به دلیلهایی مشخص نتوانست به هدفهای موردنظرش دست یابد، اما با اینهمه، نهتنها تحولهایی فکری، اجتماعی، علمی و صنعتی شگرفی را در جامعهٔ بشری پی ریخت، بلکه در عرصهٔ مبارزه و پیکارِ آزادیخواهان، صلحجویان و تشنگان عدالت و برابری شگفتیهایی آفرید که نه میتوان نادیدهشان گرفت، نه به فراموشی میتوانشان سپرد، و نه تأثیرشان را از تاریخ مبارزهٔ بشر میتوان زدود.
انقلاب اکتبر به افسانهٔ ابدی بودنِ “سیستم سرمایهداری” پایان داد و درعمل ثابت کرد که تنها جایگزین سرمایهداری، سوسیالیسم است. زیر تأثیرِ رویداد شگرف “انقلاب اکتبر”، در اکثر کشورهای جهان، بهویژه در کشورهایی با نظام سرمایهداری پیشرفته، حزبهای کمونیست و کارگری رشدی روزافزون یافتند و چندی نگذشت که در مقام عمدهترین و جدیترین نیروی سیاسی در برابر حزبهای طرفدار سرمایهداریِ حاکم مطرح شدند. زیر تاثیرِ تحقق تحولهای بنیادیِ پس از اکتبر، تحولهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسیای ژرف در کشورهای جهان و در عرصهٔ بینالمللی رخ داد. از همین روی، آثار “انقلاب اکتبر” را نباید تنها در چارچوب ملی روسیه محدود کرد. تأثیرِ جهانی این انقلاب بالاترین درجه از همکاری و همیاریِ انترناسیونالیستی را بهوجود آورد.
با الهام از “انقلاب اکتبر” و در بین سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ [۱۲۹۷ تا ۱۳۰۰ خورشیدی]، تعداد عضویتها در سندیکاهای کارگری در سراسر جهان- و بهویژه در کشورهای پیشرفته صنعتی- به بالاترین حد خود رسید و اعتصابها و اعتراضهای زحمتکشان به “سیستم سرمایهداری” بُعدهایی جدید پیدا کردند. خواستهای زحمتکشان از حیطهٔ اقتصادی فراتر رفته و خواستهای سیاسی را نیز در بر گرفتند.
“انقلاب اکتبر” آتش امید را در وجود صدها میلیون انسان زحمتکش و زجرکشیده جهان شعلهور ساخت، امید به آزادی، برابری، عدالت اجتماعی، صلح و سوسیالیسم. امروزه تراستهای غولآسای رسانههای مُبِلغِ نظام سرمایهداری، حملههای بیامان و آکنده از دروغشان را بر ضدِ سوسیالیسم، انقلاب اکتبر و بهطورکلی هر خیزش انقلابیای را در تبلیغاتی بیوقفه در سراسر جهان میپراکنند. این تراستهای رسانهای، “انقلاب اکتبر” و بهخصوص نقش “لنین” در رهبری این انقلاب را “اشتباه”ی تاریخی مینمایانند و آن را درعمل بهزیانِ طبقه کارگر و مبارزهٔ جهانی کارگران شهرت میدهند. آنها تلاش دارند تا با چنین تبلیغاتی گرمای این شعلهٔ امید به آینده را در دل زحمتکشان سرد و محو کنند. این رسانهها شبانهروز مدام و مکرر با پراکندن سخن و تصویر به مخاطبانشان تلقین و تبلیغ میکنند که “سیستم سوسیالیستی” سیستمی غیرعملی، رؤیایی و در نهایت “غیرانسانی” و دیکتاتوری است.
با پیروزی “انقلاب اکتبر”، بشر به تغییرِ آگاهانهٔ نظام اجتماعیاش دست زد و آگاهانه به آفرینشِ جامعهیی نو پرداخت، آفرینشی که با آرمانهای دیرینه بشری و آرزوهای نو او همخوانی داشت. این آزمونی بود تمامعیار در قیاس تاریخ و انسانیت. با این انقلاب، این گفتهٔ “مارکس”: “فلاسفه تا کنون جهان را توصیف میکردند و حالا باید دست به کار تغییرِ آن بزنند”، جامهٔ عمل بر خود پوشید.
انقلاب کبیر اکتبر، از جهتهایی گونهگون، بزرگترین جنبش اجتماعی در تاریخ بشر و در مسیر تحولهای بنیادی در سراسر جهان بود. این انقلاب تفاوتی ماهوی با دیگر انقلابهای اجتماعی پیش از خود داشت. با انقلاب اکتبر نخستین بار قدرت حکومتی بهدست زحمتکشان افتاد. در انقلابهای اجتماعی پیشین، قدرت حکومتی همواره از حکومتی استثمارگر به طبقهٔ استثمارگری دیگر منتقل میشد، یعنی به طبقهیی که صاحبانِ ثروتهای غارتشده، وسایل تولید، آب و زمین بودند و شیوههایی جدید از استثمار را بهکار میبردند. ازاینروی، و برخلاف همه انقلابهای پیروزمند گذشته، طبقهٔ حاکمه جدید، با کوتاه کردن دست همه استثمارگران، زمینهٔ جامعهیی غیرمتکی به بهرهکشیِ انسان از انسان را فراهم ساخت. “انقلاب اکتبر”، نخستین بار، جامعهیی را پایهگذاری کرد که در آن مالکیت عمومی بر وسایل تولید، آب و زمین جایگزینِ مالکیت خصوصی بر آنها شد.
در پرتوِ این انقلاب کبیر و با الهام گرفتن از آن، جهان جنبشهای ضدِ استعماری و استقلالطلبانهای عظیم را بهخود دید. از آسیا گرفته تا اروپا و از آفریقا گرفته تا آمریکای لاتین، بسیاری از کشورها راه رشدِ سوسیالیستی را درپیش گرفتند و تحولهایی بسیار مهم و جدی در زمینههای اقتصادی و اجتماعی در آنها روی داد.
هرچند که “کشور شوراها” پس از قریب هفت دهه فروپاشید، و این واقعه برای تازشِ نیروهای امپریالیستی و ضدِ کمونیست و هوادارانشان زمینهیی شد تا “سوسیالیسم” و “مارکسیسم- لنینیسم” را بیش از گذشته و زیرِ ضربههای بیوقفه و “افکارعمومی”سازِ رسانههایشان بیندازند. اما با همهٔ اینها، تأثیرِ “انقلاب اکتبر” بهاندازهای شگرف بود که نشانههایش را بر تمامی تاریخ قرن بیستم بهجا گذاشت. تأثیرِ “انقلاب اکتبر” همچنان و در قرن بیستویکم نیز ادامه دارد.
امپریالیستها و نیروهای ضدِ کمونیست با اغتنام فرصت و سوءِ بهرهگیری از پدیدهٔ “کیش شخصیت”ی که در شرایطی معین از تاریخ در برخی کشورها [ی سوسیالیستی] و اتحاد شوروی پدید آمد، “انقلاب اکتبر”، “مارکسیسم”- بهویژه “لنینیسم”- را در افکارعمومی پایانیافته و بیاعتبار نمایاندند، و مینمایانند، و مُهر “باطلشد” بر آنها کوبیدند. اما پدیدههای منفیای که در سیر تکامل تحولهای سوسیالیستی در این کشورها بروز کرد، بههیچوجه برآمده از ماهیتِ سوسیالیسم و یا نتیجهٔ استراتژی و تاکتیک لنینیِ “انقلاب اکتبر” و ساختمان جامعهٔ نوین نبود و نمیتواند باشد، بلکه برآمده از عاملهایی تاریخی و اجتماعیای بهکلی دیگر بود که با سرشت سوسیالیسم پیوندی نداشتند و ندارند.
“انقلاب اکتبر” به ملل جهان آموخت که طبقهٔ کارگر میتواند همگام با حزبش و رهبریهای آن، به رسالت تاریخیاش عمل کند و با برچیدن “نظم کهن”، نظمی نو بر پایهٔ اصول سوسیالیسم بنا نهد. پژوهش دربارهٔ روند پیروزی “انقلاب اکتبر” و آموختن تجربههای مبارزاتی طبقهٔ کارگر و زحمتکشان روسیه میتواند آموزش گرانقدری در مبارزات تمامی نیروهای مترقی و پیشرو کشورمان باشد. آموزشهای گرانبهایی که در خلال آنها، “لنین”، با بهرهگیری از درسهای “مارکس” و “انگلس”، نشان داد که برای ایجاد تحولهایی انقلابی در “جامعهٔ سرمایهداری” و هدایت آنها بهسمت ساختمان جامعهیی سوسیالیستی، کارگران و زحمتکشان به سازماندهی در سازمان سیاسیِ ویژه و مستقل خود نیازمندند، سازمانی که بتواند طبقهٔ کارگر را در جریان مبارزاتش راهنمایی کند، آگاهی سیاسی آن را بالا ببرد و بهمنظور بهوجود آوردنِ تحولهایی انقلابی و بنیادی آمادهاش سازد.
نامه مردم