درود آتشین به کارگران کارخانه واگن پارس

بیش از هزاروصد نفر از کارگران شرکت واگن پارس اراک۱ برای چندمین بار در نیمه اول شهریورماه دست از کار کشیدند. این حرکت‌های اعتراضی که در طی آن تولید کارخانه متوقف شد، از روز ۴ مردادماه ۱۴۰۳ با تجمع اعتراضی‌ای مسالمت‌آمیز در محوطه کارخانه آغاز گشت. اعتراض‌ها در پی از ورود چند نفر از کارگران ... درود آتشین به کارگران کارخانه واگن پارس

ادامه

ایران, پیام, حقوق بشر, خاورمیانه, طبقه کارگر, عدالت اجتماعی, فساد, مبارزه طبقاتی, معیشت

تجمع اعتراضی جوانان بومی چوار به‌ عدم اشتغال در صنایع نفت و گاز شهرستان

جوانان «چوار» به استخدام غیربومی‌ها و روند بیکاری کارگران بومی شاغل در صنایع نفت و گاز شهرستان اعتراض دارند. به گزارش خبرنگار ایلنا، برخی جوانان بومی در شهرستان چوار در استان ایلام می‌گویند علیرغم وجود چندین پالایشگاه و پتروشیمی و شهرک‌های صنعتی در این منطقه، ما اکثراً بیکار هستیم و بعضی کارگرانی که در این ... تجمع اعتراضی جوانان بومی چوار به‌ عدم اشتغال در صنایع نفت و گاز شهرستان

ادامه

ایران, حقوق بشر, خبر, عدالت اجتماعی, کارگران, مبارزه طبقاتی, معیشت

حذف پیمانکاران از اتلاف ثروت‌های ملی جلوگیری می‌کند/ مافیای آن‌ها، برنده میدان!

رئیس انجمن صنفی پالایشگاه چهارم پارس جنوبی گفت: حذف پیمانکاران به هیچ وجه بار مالی ندارد؛ این ایراد اصلاً وارد نیست. به گزارش خبرنگار ایلنا، «طرح ساماندهی استخدام کارکنان دولت» برای بار سوم به سد ایرادات نهادهای نظارتی برخورد کرد؛ اینبار هیات عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام، طرح را مغایر با سیاست‌ها کلی و ... حذف پیمانکاران از اتلاف ثروت‌های ملی جلوگیری می‌کند/ مافیای آن‌ها، برنده میدان!

ادامه

امنیت شغلی, ایران, حقوق بشر, طبقه کارگر, عدالت اجتماعی, گزارش, مبارزه طبقاتی, معیشت

تجمع اعتراضی کارگران پاکبانی و بهداشت شهرداری یاسوج + فیلم

دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ این کارگران، خواستار پرداخت ۵ ماه حقوق معوقه و سایر مطالبات مرتبط خود هستند.  گذران زندگی با این حقوق‌ها، فلاکت است و معوقه شدن آن مرگ تدریجی است. پیمانکاران واسطه ای بین شهرداری و کارگران برای غارت دستمزد ناچیز آنان هستند. بخش مهمی از دسترنج کارگران نصیب پیمانکاران میشود. اغلب زدوبندهای ... تجمع اعتراضی کارگران پاکبانی و بهداشت شهرداری یاسوج + فیلم

ادامه

امنیت شغلی, ایران, حقوق بشر, خبر, طبقه کارگر, عدالت اجتماعی, مبارزه طبقاتی, معیشت

حوادث ناشی از کار در سال گذشته در تهران، ۴۱۴ کشته و ۳۰۳۸ مصدوم بر جای گذاشته است

مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران آمار مصدومان و متوفیان ناشی از حوادث کار در سال ۱۴۰۲ را اعلام کرد. «مهدی فروزش» مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا درباره آمار مصدومان ناشی از حوادث کار در سال ۱۴۰۲ گفت: در سال گذشته در مجموع ۳۰۳۸ نفر در استان تهران دچار حوادث ناشی ... حوادث ناشی از کار در سال گذشته در تهران، ۴۱۴ کشته و ۳۰۳۸ مصدوم بر جای گذاشته است

ادامه

ایران, ایمنی, حقوق بشر, عدالت اجتماعی, کارگران

خواهش می‌کنم حقیقتِ داغ‌دیدگیمان را سانسور نکنید

این که می‌گویند سرش بعدِ دو ساعت خورده به جایی صحت ندارد؛ سرش به کجا خورده؟ چرا پس در گزارش اولیه پزشکی قانونی نیامده که سرِ متوفی به جایی خورده؟ پزشکی قانونی که به ما اعلام کرده بعدِ‌ چهار ماه، نتیجه قطعی را منتشر می‌کند؛ مقامات این اطلاعات را از کجا آورده اند؛ آن همه آدم در محل حاضر بودند، آن همه شاهدِ زنده.

 

روایت مرگ مظفر عباسی میوه فروش قمی از زبان بستگانش:

 

 

مظفر، حدودا چهل‌ساله بود، سه فرزندِ هفت، چهار و دو ساله دارد؛ کاسبی‌اش سالها میوه فروشی بود، اما پول و سرمایه‌ای نداشت که یک باب مغازه یا حتی دکه اجاره کند؛ همان پیاده روِ مقابل منزلش شده بود محل کسب و کارش؛ وانت را می‌گذاشت همانجا و میوه می‌فروخت؛ نه کسبه محلی و نه همسایه‌ها هیچ کدام شکایتی نداشتند؛ آرام، کارش را می‌کرد؛ کاری به کسی نداشت

 

«ما داغداریم؛ این بماند، به ما دروغگو هم گفتند؛ این هم بماند؛ فقط نمی‌خواهیم حرفهایمان سانسور شود؛ می‌خواهیم حقیقت رسانه‌ای شود..»

 

عباسی، پسرعموی مظفر عباسی، میوه فروشی است که عصر شنبه پس از برخورد با ماموران سد معبر شهرداری قم جان خود را از دست می‌دهد؛ این خبرِ تکان دهنده منتشر که می شود، مردم شهر را، میوه فروشان قمی را و همسایه های مظفر عباسی را منقلب می کند؛ روز بعد، میوه فروشان قم در ورودی میدان میوه و تره‌بار تجمع می‌کنند؛ آنها پلاکاردی در دست دارند: ما هم فرزندان ایرانیم؛ ما را نَکُشید…
این خبر همه آنهایی را که نگران برخوردها با دستفروشان و فروشندگانِ خیابانی هستند، نگرانتر می‌کند؛ چند سال ِ پیش، جریان مرگِ دلخراشِ علی چراغی، دستفروش تهرانی، توسط ماموران سد معبر شهرداری تهران پیش آمد و چندی پیش، برخورد با زنان دستفروش ارومیه‌ای، فومنی و اهوازی و حالا هم قصه‌ی دردناک مظفر عباسی.

 

فعالان اجتماعی معتقدند پاک کردن صورت مساله آن هم با اعمال خشونت، جمع‌آوریِ ضربتی فروشندگانِ شهری و دستفروشان و برخوردهای حذفی، نمی‌تواند راه حلی برای غیررسمی زدایی از بازار کار باشد؛ واضح است تا بیکاری هست، تا آمارِ نیروی جویای کار بیش از فرصت های رسمی ِ اشتغال است، هم دوره‌گردی و دستفروشی هست و هم به اصطلاح سد معبر. یکی از میوه فروش های قم که وانت دارد و دوره می‌گردد و میوه می‌فروشد و دیروز هم در تجمع وانت داران شرکت کرده؛ می‌گوید: شهرداری از جانمان چه می‌خواهد؟ اگر میوه نفروشیم؛ اگر ماشین هایمان راببرند، چه کنیم؟ برویم دزدی کنیم؟

 

و اما روایت شهرداری قم در مورد حادثه به صورت رسمی منتشر شده‌است: ساعت ۱۹:۳۰ ماموران سد معبر شهرداری قم به یک راننده وانت میوه فروش به خاطر سد معبر تذکر می‌دهند که منجر به واکنش وی می‌شود و راننده وانت اقدام به شکستن شیشه خودروی خود می‌کند. هیچ برخوردی با این راننده نمی‌شود و پس از اخذ تعهد بدون هیچ مشکلی راننده وانت از محل دور می‌شود. اما پس از مدتی حال راننده وانت بد شده و سرش به جدول کنار خیابان برخورد می‌کند که با حضور اورژانس به بیمارستان الزهرا منتقل می‌شود. با این وجود راننده پس از ۲ ساعت فوت می‌کند.

 

دادستانی قم هم اعلام کرده‌است که آثار ضرب و جرحی دیده نشده و قتلی در کار نبوده‌است. می‌گویند متوفی احتمالا سکته کرده‌است.

 

حالا دو روز بعد از حادثه، پسرعموی متوفی تقاضا می‌کند که صحبت های خانواده متوفی هم شنیده شود؛ او می‌گوید: شهردار در صدا و سیمای قم، ادعا کرده که مظفر دو ساعت بعدِ تذکر ماموران سکته قلبی کرده، اما ما این روایتِ رسمی را قبول نداریم؛ کلی هم فیلم داریم که کسبه محلی گرفته اند؛ از همین فیلم‌ها به عنوان مستندات در شکایاتمان استفاده خواهیم کرد؛ در فیلم‌ها مشخص است؛ ماموران سد معبر، با پسرعموی من درگیر می‌شوند، وقتی که بیجان می‌شود، می‌گذارند و می‌روند؛ بعد، مردم و همسایه‌ها در حضور پدر و مادرِ متوفی به اورژانس زنگ می‌زنند؛ اورژانس که می‌آید؛ هرچه تلاش می‌کند، مظفر احیا نمی‌شود، می‌برندش بیمارستان و آنجا اعلام می‌کنند که تمام کرده‌است….

 

از عباسی می‌خواهم که از پسرعمویش بگوید؛ از کار و کاسبی‌اش و این که چطور شد ماموران آمدند، اصلا از او چه می‌خواستند؟

 

عباسی ناپیوسته حرف می‌زند؛ صدایش زیادی مضطرب است، اما آنطور که می‌گوید بیشتر از خودِ حادثه، از آنچه بعدش پیش آمد و رفتارِ شهرداری ناراحت است. او شروع به روایت می‌کند:

 

«مظفر، حدودا چهل‌ساله بود، سه فرزندِ هفت، چهار و دو ساله دارد؛ کاسبی‌اش سالها میوه فروشی بود، اما پول و سرمایه‌ای نداشت که یک باب مغازه یا حتی دکه اجاره کند؛ همان پیاده روِ مقابل منزلش شده بود محل کسب و کارش؛ وانت را می‌گذاشت همانجا و میوه می‌فروخت؛ نه کسبه محلی و نه همسایه‌ها هیچ کدام شکایتی نداشتند؛ آرام، کارش را می‌کرد؛ کاری به کسی نداشت.»

 

او زندگی مظفر را شرح می‌دهد؛ این که اگر وانت را از او می‌گرفتند؛ چطور می‌خواست خرج خانوار ۵ نفره را دربیاورد؛ این که مظفر به هر دری که می‌زد، بسته بود؛ این که بچه هایش هرچه بزرگتر می‌شدند، سفره‌اش کوچکتر می‌شد. او زندگی پسرعمویش را شرح می‌دهد تا به روز حادثه می‌رسد:

 

«آن روز هم داشت مشتری‌ها را راه می‌انداخت که ماموران سد معبر آمدند؛ گفتند نباید اینجا کار کنی؛ راه را سد کرده‌ای؛ می‌خواستند وانت را با خود ببرند؛ مظفر به آنها می‌گوید: حقِ بردن ماشین را ندارید؛ فقط بایستی اخطار بدهید و به من فرصت بدهید؛ خالاصه در نهایت گلاویز می‌شوند، همه همسایه‌ها وکسبه شاهدند؛ بعد هم نقش زمین که شد؛ می‌گذارند و می‌روند. مادر و پدر مظفر هم سر می‌رسند؛ غوغایی به پا می‌شود؛ ماموران، صحنه را ترک می‌کنند و پیکرِ بیجانِ مظفر می‌ماند روی دستِ خانواده و همسایه‌ها.»

 

داغِ دلِ عباسی تازه می‌شود: این که می‌گویند سرش بعدِ دو ساعت خورده به جایی صحت ندارد؛ سرش به کجا خورده؟ چرا پس در گزارش اولیه پزشکی قانونی نیامده که سرِ متوفی به جایی خورده؟ پزشکی قانونی که به ما اعلام کرده بعدِ‌ چهار ماه، نتیجه قطعی را منتشر می‌کند؛ مقامات این اطلاعات را از کجا آورده اند؛ آن همه آدم در محل حاضر بودند، آن همه شاهدِ زنده.

 

عباسی از شکایت صحبت می‌کند؛ از این که خانواده با جدیت پیگیر قضیه هستند؛ می‌پرسم از چه مقامی شکایت کرده‌اید؛ از شهرداری؟ او پاسخ می‌دهد:

 

«نه! شهردار که نگفته بروید، بزنید و بکشید؛ گفته فقط بروید تذکر و اخطار بدهید؛ ما از شهردار شاکی نیستیم؛ از مامورانِ سد معبر شکایت کرده‌ایم؛ رفتارِ بدِ این ماموران، این فاجعه را به سرِ خانواده ما آورد؛ مامورانِ سد معبر، باید پاسخگوی رفتارشان باشند.»

 

عباسی همچنان نگران است؛ از صدا و سیما هم دلخور است؛ آخرِ صحبت باز هم تاکید می‌کند: ما داغداریم؛ جوان از دست داده‌ایم؛ یک خانواده عزادار، یک مادرِ داغدار، از شما می‌خواهند اگر قصد دارید از مظفر عباسی بگویید، حرف‌ها را تمام و کمال به مردم برسانید؛ ما را دروغگو که کردند، شما حداقل سانسورمان نکنید….

نسرین هزاره مقدم

ایلنا

کارگران سیمان کارون برای معوقات مزدی از ۲۸ روز پیش در اعتراض به‌سر می‌برند.

کارگران کارخانه سیمان کارون (مسجد سلیمان) در اعتراض به تاخیر در پرداخت مطالبات مزدی خود از حدودا ۲۸ روز پیش در اعتراض به سر می‌برند.   این اجتماع صنفی اعتراضی از روز ۲۵ تیرماه آغاز شده است. به گفته آنان، در این کارخانه سیمان حدود ۴۷۰ کارگر رسمی، قراردادی و روزمزد مشغول به کار هستند که ... کارگران سیمان کارون برای معوقات مزدی از ۲۸ روز پیش در اعتراض به‌سر می‌برند.

ادامه

ایران, حقوق بشر, خبر, کارگری

در نتیجه نشت گاز کلر در دزفول؛ ۴۷۵ نفر مسموم شدند

نشت گاز کلر از انباری متروکه در اطراف میدان رودبند دزفول در شنبه شب موجب بروز مشکل تنفسی برای ۴۷۵ نفر شد.   تعدادی از شهروندان دزفولی شنبه شب اظهار داشتند: هنگام عبور در محدوده بین میدان مادر تا پل سوم این شهر بوی تندی استشمام کرده که این بو موجب بروز مشکل تنفسی برای ... در نتیجه نشت گاز کلر در دزفول؛ ۴۷۵ نفر مسموم شدند

ادامه

ایران, حقوق بشر, خبر, کارگری

تجمع وانت‌دارانِ میوه فروش قم در اعتراض به مرگ همکارشان

روز گذشته، یک میوه‌فروش قمی پس از مواجه شدن با ماموران سد معبر شهرداری قم جان خود را از دست داد.   صبح امروز ، از ساعت ۹ صبح، تعدادی از وانت داران میوه‌فروش در میدان میوه و تره‌بار قم تجمع کردند.   تجمع‌کنندگان به مرگ میوه فروش قمی پس از مواجهه با ماموران سد ... تجمع وانت‌دارانِ میوه فروش قم در اعتراض به مرگ همکارشان

ادامه

ایران, حقوق بشر, خبر, کارگری

جنبش سندیکایی کارگران و مبارزه علیه خصوصی‌سازی و ارزان‌سازی نیروی کار

در ماه‌های اخیر مبارزهٌ طبقهٌ کارگر میهن ما علیه برنامه خصوصی‌سازی افزایش یافته و برخی مراکز مهم صنعتی نظیر ماشین‌سازی تبریز، کارخانجات فولاد اهواز، بخش‌های فنی راه‌آهن ملی ایران، صنعت برق و واحدهای مختلف صنایع نفت، گاز و پتروشیمی را به درجات مختلف دربر گرفته ‌است.   مبارزه کارگران جان به لب رسیده مجتمع نیشکر ... جنبش سندیکایی کارگران و مبارزه علیه خصوصی‌سازی و ارزان‌سازی نیروی کار

ادامه

ایران, حقوق بشر, کارگری, مقاله