حفظ قدرت نخست‌وزیر نارندرا مودی تا چه حد به سرمایهٔ انحصاری هند وابسته است؟

بخش‌هایی از گفت‌وگوی ”یونگه ولت“ (دنیای جوان)، نشریه ترقیخواه چپ آلمان، با ویجی پراشاد، مورخ و روزنامه‌نگار مستقر در دهلی نو، دربارهٔ سلطهٔ ملی‌گرایی افراطی هندو و موقعیت هند در جهان

حزب راست‌گرای بهاراتیا جاناتا (BJP) ده سال است بر هند حکومت می‌کند. این حزب چه قدرتی دارد؟

دولت بهاراتیا جاناتا ‏(بی‌جی‌پی) اولین بار در سال ۲۰۱۴ به قدرت رسید و سپس در سال ۲۰۱۹ دوباره انتخاب شد. هر دو بار، بی‌جی‌پی به طور عمده در استان‌های شمالی کشور پیروزی‌اش را به دست آورد. از سوی دیگر، در جنوب هند، نتوانسته است به طور کامل خود را در نظام سیاسی تثبیت کند. همین چند هفته پیش، بی‌جی‌پی در ایالت کارناتاکا شکست خورد.

چرا بی‌جی‌پی قدرت بیشتری در شمال هند دارد؟

یک بخش مهم از پاسخ به این سؤال این است که در ایالت‌های جنوبی تحول بنیادی و روشنگری اجتماعی بسیار قدرتمندتری نسبت به ایالت‌های شمالی رخ داده است … که جنبش‌های خردگرایانه سکولاریسم را در خط مقدم بحث عمومی قرار داده است. در شمال هند، جامعه همچنان درگیر فلاکت ناشی از کاست سلسله‌مراتبی و سیاست‌های مذهبی متعصبانه است. بی‌جی‌پی بخشی از پروژهٔ بزرگ راست‌گرایان هندو است که از لحاظ سیاسی به آراس‌اس (RSS، Rashtriya Swayamsevak Sangh) گرایش دارد که در سال ۱۹۲۵ در ناگپور تأسیس شد. آراس‌اس سازمانی فاشیستی است که از موسولینی و هیتلر الهام گرفته و طرفدار شکل‌گیری ملت هندو به نام ”رَشترا “است. … چشم انداز اجتماعی در بخش‌های بزرگی از هند، در شمال، زمینهٔ ایده‌آل را برای تبلیغات سیاسی آراس‌اس و بی‌جی‌پی فراهم کرده است. […] بی‌جی‌پی قدرت خود را از این بخش از کشور می‌گیرد و احتمال دارد که بتواند از این مزیّت در انتخابات عمومی سال آینده استفاده کند.

آیا هندوت‌وا (ملی‌گرایی افراطی هندو) در همهٔ طبقات اجتماعی هند پذیرفته است؟

هندوت‌وا (Hindutva) ایدئولوژی سیاسی نیروهای نوفاشیست هند است … و در زیر حکومت استعماری [بریتانیا]، یک قرن پیش، با تمرکز بر تصویر دشمن دروغین “حکومت مسلمان”، احساسات مردمی علیه امپریالیسم [بریتانیا] را منحرف کرد. … اما این نگرش پیامدهایی برای بخش‌هایی از مردم داشت، به‌ویژه پس از تقسیم هندِ بریتانیا به هند و پاکستان، که به مرگ میلیون‌ها نفر و آوارگی و پناهندگی سیزده میلیون نفر در هر دو طرف مرز منجر شد.

آراس‌اس “مغز” سازمان‌های توده‌یی گوناگون هندوت‌وا و جبهه‌های سیاسی آنها، از جمله بی‌جی‌پی، بوده است.

توسعه اقتصادی هند پس از همه‌گیری کرونا را چگونه ارزیابی می‌کنید، به‌ویژه با توجه به این واقعیت که هند اکنون پرجمعیت‌ترین کشور جهان شده و جای چین را گرفته است؟

در سال ۲۰۲۲، رشد اقتصادی هند ۹٫۱ درصد و بهتر از رکود ۵٫۸ درصدی در سال ۲۰۲۱ بود، اما بسیار بهتر از میانگین ۶٫۲ درصدی در سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۲ بود. رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) علت‌های گوناگونی دارد، اما به علت بهبود سطح زندگی کارگران و دهقانان هند نیست. برعکس، سطح زندگی به‌سرعت کاهش یافته است. دولت برای بالا نگه داشتن تولید ناخالص داخلی و سود شرکت‌های بزرگ هندی، سیاست خصوصی‌سازی بازار فراورده‌های کشاورزی و طولانی‌تر کردن روزِ کاری در صنعت تا دوازده ساعت را پیش برد.

هر دو اقدام باعث اعتراض‌های چشمگیری شد. نخست، قیام تاریخی دهقانان، و سپس اعتراض‌های کارگری و سندیکاهای کارگری را داشتیم. در نتیجه، دولت فدرال مجبور شد قوانین خصوصی‌سازی کشاورزی را لغو کند. برخی از دولت‌های ایالتی نیز تصویب قوانین برای طولانی‌تر کردن روز کاری را متوقف کردند. مبارزهٔ طبقاتی در هند زنده است، اما در موفقیت انتخاباتی بازتاب نداشته است. این امر دو عامل اصلی دارد: اول، نهادهای دموکراتیک هند در پول قشر ممتازی غرق شده‌اند که انتخابات را می‌خرد، و دوم، اینکه راست‌گرایان هندو به‌خوبی از سلسله‌مراتب فرهنگی و اجتماعی برای برتری یافتن بر کسانی استفاده کرده‌اند که می‌خواهند اتحاد اجتماعی را بالاتر از تفرقهٔ اجتماعی قرار دهند.

حفظ قدرت نخست‌وزیر نارندرا مودی تا چه حد به سرمایهٔ انحصاری هند وابسته است؟

مودی از سال ۲۰۱۴ در این مقام بوده است. در دههٔ گذشته، نابرابری اجتماعی در هند افزایش چشمگیری یافته است؛ نه‌فقط به علت همه‌گیری کرونا و جنگ در اوکراین، بلکه به علت تصمیم‌های سیاسی که این دولت برای هدایت سمت‌گیری سرمایه‌داری گرفته است. قوانین طولانی‌تر کردن روز کاری و خصوصی‌سازی بازارهای کشاورزی نشان‌دهندهٔ ارتباط نزدیک دولت مودی با بورژوازی بزرگ هند است. درست همان‌طور که امروزه در جهان تمرکز فزایندهٔ ثروت در دست عدهٔ اندکی را شاهدیم، در هند- کشوری با جمعیت ۱٫۴ میلیارد نفر- فقط چند سرمایه‌دار کلان اقتصاد را کنترل می‌کنند. آنها یا مالک مجموعه‌ای از کسب‌وکارها مانند مخابرات و بندرها هستند یا دست‌کم بر کل صنعت‌هایی خاص مانند معدن و انرژی تسلط دارند….

آنچه نگران‌کننده است نه‌فقط واقعیت سادهٔ انحصاری شدن اقتصاد، بلکه این واقعیت است که این شرکت‌ها بخش بزرگی از سرمایهٔ هند را جذب می‌کنند و از آن برای سوداگری مالی و نه برای هدف‌های تولیدی استفاده می‌کنند. این امر بر اقتصاد هند فشار آورده است و به نظر نمی‌رسد دولت مایل باشد کاری در این مورد بکند.

با توجه به این وضعیت، قدرت سازمانی کنونی نیروهای چپ یا کمونیست در هند در چه حدی است؟

در هر کشور، چپ را فقط در پیوند با بررسی پایگاه طبقاتی که برای فعالیت چپ مهم است می‌توان درک کرد. در هند، این بدان معنی است که ما باید وضعیت طبقهٔ کارگر، دهقانان، و همچنین لایه‌های متحد با این زحمتکشان را ارزیابی کنیم و همچنین، به نیروهای اجتماعی خاصی مانند جنبش دانشجویی، جنبش زنان، و جنبش‌های حقوق جوامع قومی سرکوب‌شده توجه کنیم. قوانین ضدّ طبقهٔ کارگر و فروپاشی سیستم تولید کارخانه‌یی (فوردیست)“(Fordist) اثر زیادی بر وضعیت طبقهٔ کارگر گذاشته است. تجزیهٔ تولید صنعتی بزرگ [به فرایندهای جداگانه و متعدد] شرایط کاری ناپایداری را به‌ویژه در بخش غیررسمی ایجاد کرده است که شکل‌گیری سندیکاها را بسیار دشوار می‌کند. دهقانان با نفوذ سرمایهٔ خصوصی به مناطق روستایی مواجه‌اند و هم از پیامدهای تغییرات آب‌وهوایی زیان می‌بینند، هم از کالایی شدن بخش‌های بزرگی از امور مالی و بازارهای روستایی.

ضعف سازمانی طبقهٔ کارگر و دهقانان- دو پایگاه اجتماعی چپ- دشواری‌های عمده‌ای برای هر نیروی چپ ایجاد می‌کند. با این حال، تلاش برای خصوصی‌سازی آموزش به احیای جنبش دانشجویی منجر شده است که به علت رادیکالیسم مورد حملهٔ دولت قرار گرفته است، تا حدی که رهبران دانشجویی را به عنوان “ضد ملی” دستگیر کرده‌اند. چپ تلاش کرده است تا با سازمان‌دهی کارگران غیررسمی- به‌ویژه پرستاران- و تدوین برنامه‌ای برای متحد کردن گروه‌های بیرون از حزب حاکم با این وضعیت مقابله کند. نباید نگرش ذهن‌گرایانه به چپ داشته باشیم، زیرا باید مشکلات مادّی ناشی از عملکرد سرمایهٔ نولیبرال در تکه‌تکه کردن طبقهٔ کارگر و موفقیت آن را در افزایش پراکنده‌کاری و بی‌ثبات‌کاری، در برابر پرولتاریا [ی مجتمع و متشکل]، درک کنیم. در همین حال، چپ روی دفاع از قانون اساسی‌ای تمرکز دارد که پس از پیروزی بر امپریالیسم بریتانیا نوشته شد و حاوی عناصر مترقی بسیاری است. این جبههٔ گسترده برای دفاع از قانون اساسی و ترویج فدرالیسم در برابر مرکزگرایی، آن هم در چنین کشور بزرگی، موفقیت‌هایی داشته است.

بپردازیم به سیاست خارجی. آیا در دولت هند این نگرانی دیده می‌شود که در جنگ نیابتی بین غرب و اتحاد روسیه و چین، هند ممکن است بین این دو جبهه گرفتار شود؟

در ”جنوب جهانی “تحول جالبی دیده می‌شود که ظهور احساس تازه‌ای از “منافع ملی” به‌جای دنباله‌روی از کشورهای جنگ‌طلب غربی است. کشورهای متفاوتی مانند هند و برزیل و عربستان سعودی اعلام کرده‌اند که نمی‌خواهند از خط‌مشی آمریکا در موضوع روسیه و چین پیروی کنند، زیرا نمی‌خواهند منافع آمریکا را به عنوان منافع ملی خود بپذیرند. این کشورها نیازهای خود را دارند، مانند نیاز به دریافت انرژی ارزان‌تر از روسیه و جذب سرمایه‌گذاری و فناوری چین. قطع روابط تجاری با روسیه و چین اثر منفی بر هند خواهد گذاشت. بنابراین، به‌رغم فشارهای کشورهای غربی، دولت هند در حال حاضر تمایلی به قطع روابط با روسیه ندارد. انگیزهٔ این امر هم حفاظت از منافع ملی هند است. به همین علت است که هند تا کنون در برابر فشارها مقاومت کرده است.

در مبارزهٔ کنونی برای شکل‌گیری جهانی چندقطبی، هند کجا ایستاده است؟ آگاهانه و فعالانه عمل می‌کند یا صرفاً‌ تماشاگری علاقه‌مند است؟ پیکارگری نیک‌خواه است یا سودجوی اقتصادی خاموش؟

بورژوازی هند منافع کوته‌بینانهٔ خودش را دارد که سیاست‌های دولت هند را شکل می‌دهد، اما کاملاً تعیین‌کنندهٔ آن سیاست‌ها نیست. برای مثال، اگر هند از روسیه جدا شود، قیمت انرژی افزایش خواهد یافت و مردم عادی هند به‌شدت درمانده خواهند شد، و این می‌تواند به اعتراض و خشونت تبدیل شود. دولت نمی‌خواهد در هیچ شرایطی اجازه دهد چنین وضعی پیش بیاید. بنابراین، نیاز به واردات انرژی از روسیه را درک می‌کند و به آن پایبند است. من این را “عدم‌تعهد از بالا” می‌نامم. این بی‌تردید آن عدم‌تعهدی نیست که با مبارزهٔ ضدّامپریالیستی توده‌ها ممکن می‌شود. دولت مودی ناگهان ضدّ امپریالیست نشده است. دولتی ملی‌گراست که می‌بیند تسلیم شدن به امپریالیسم آمریکا منافع ملی را به خطر می‌اندازد. از این نظر است که هند به اتحادهایی مانند بریکس پیوسته است که از چندجانبه‌گرایی برای تقویت قوانین بین‌المللی و سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد حمایت می‌کند. ”جنوب جهانی “متحد نیست. اختلاف ابزار مؤثری برای سلطهٔ امپریالیستی است: بارها و بارها دیده‌ایم که موفق شده‌اند کشورهای به‌اصطلاح حاشیه‌یی را رودرروی یکدیگر قرار دهند.

به نظر می‌رسد موتورهای محرک و پیش‌برندهٔ ”جنوب جهانی»- کشورهای بریکس- با یکدیگر بسیار صبورانه رفتار می‌کنند و اجازه نمی‌دهند تفاوت‌ها به شکاف و جدایی منجر شود. برای مثال، چین و هند درگیر یک اختلاف مرزی جدّی‌اند که حتی به درگیری و مرگ سربازان از هر دو طرف منجر شده است. با وجود این، دولت‌های دو کشور روابط خود را در چارچوب بریکس حفظ می‌کنند و رهبران دو کشور ارتباط‌های دوجانبه و چندجانبهٔ خود را حفظ کرده‌اند.

دادگاه کیفری بین‌المللی حکم بازداشت ولادیمیر پوتین را صادر کرده است. با این حال، انتظار می‌رود رئیس‌جمهور روسیه برای شرکت در نشست بریکس در تابستان به آفریقای جنوبی برود. آفریقای جنوبی اعلام کرده است که او را دستگیر نخواهد کرد یا به دادگاه کیفری بین‌المللی تحویل نخواهد داد. مقام‌های ارشد آفریقای جنوبی حتی گفتند که ممکن است از عضویت در دادگاه کیفری بین‌المللی خارج شوند. این نمونه‌ها نشان می‌دهد که این کشورها هشیارند و واکنش‌های آنی و فکرنشده نشان نمی‌دهند، اما تحولات جهان را جدّی می‌گیرند. کشورهای جنگ‌طلب غربی تلاش کرده‌اند با درخواست از کشورهای ”جنوب جهانی “برای جدا شدن از روسیه یا تشکیل اتحاد نظامی علیه چین، وضعیت خصمانه‌ای به وجود آورند. غرب باید یاد بگیرد که همکاری کند و فلسفهٔ رویارویی را رها کند. کرهٔ زمین ما با تهدیدهای زیادی روبه‌رو است- از جمله تغییرات آب‌وهوایی، نابرابری اجتماعی؛ این موضع تقابلی در دهه‌های آینده نمی‌تواند و نباید ادامه یابد.

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۸۳، ۱۵ خرداد ۱۴۰۲