
رسانه آمریکایی در مقالهای به قلم استاد روابط بینالملل و نظریه سیاسی در کالج «مکالستر» نوشت: جنگ اوکراین نتیجه مستقیم گسترش ائتلاف نظامی غرب و نادیدهگرفتن نگرانیهای مشروع مسکو است.
به گزارش ایسنا، رسانه آمریکایی در مقالهای با اشاره به سیاستهای خصمانه و توسعهطلبانه کشورهای غربی در دهههای اخیر، گزارش داد که جنگ اوکراین نتیجه مستقیم گسترش ائتلاف نظامی غرب و نادیدهگرفتن نگرانیهای مشروع مسکو است.
دکتر «اندرو لاتام» عضو اندیشکده «اولویتهای دفاعی» و استاد روابط بینالملل و نظریه سیاسی در کالج «مکالستر» آمریکا در این مقاله مینویسد: «بیش از ۳۰ سال پس از پایان جنگ سرد و بیش از ۲ سال از آغاز خونبارترین جنگ زمینی اروپا از سال ۱۹۴۵، این بحث همچنان ادامه دارد که آیا گسترش ناتو عامل اصلی جنگ اوکراین بود؟»
او در این مقاله که در ژورنال آمریکایی «امنیت ملی» منتشر شده، ادامه میدهد: «آیا غرب هرگز نگرانیهای امنیتی روسیه را جدی گرفته بود؟ و شاید مهمتر، آیا لحظهای هرچند کوتاه وجود داشت که روسیه بتواند خود به ناتو بپیوندد؟ اگر چنین بود، چرا آن فرصت را از دست دادیم؟ چرا پیمان ناتو را تا آستانه مرزهای روسیه گسترش دادیم بدون آنکه بهطور جدی به عضویت روسیه بیندیشیم؟»
این تحلیلگر با تاکید بر لزوم رویارویی با واقعیتهای راهبردی، میگوید در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، غرب به رهبری آمریکا مجموعهای از تصمیماتی را اتخاذ کرد که تقابل با روسیه را نهتنها محتمل، بلکه تقریباً اجتنابناپذیر کرد.
بر اساس این گزارش، در سال ۱۹۸۹، ناتو ۱۶ عضو داشت. امروز این تعداد به ۳۲ رسیده و فنلاند و سوئد جدیدترین اعضای آن هستند. تقریباً تمام کشورهای پیمان ورشو اکنون زیر چتر ناتو قرار دارند و چندین جمهوری سابق شوروی نیز در مسیر عضویت قرار گرفتهاند.
در تمام این روند، رهبران آمریکایی یک جمله را مکرر تکرار کردند: این موضوع مربوط به روسیه نیست، بلکه مربوط به دموکراسی، صلح، ثبات و تحقق وعدههای سال ۱۹۸۹ است. اما از نگاه مسکو، پیام روشن بود: غرب پیروزی در جنگ سرد را به نفع خود مصادره کرده، نقشه اروپا را مجدداً ترسیم کرده و روسیه را کنار گذاشته است.
این در حالی است که در اوایل دهه ۱۹۹۰، در ۲ سوی اقیانوس اطلس بحثهایی جدی درباره گنجاندن روسیه در ساختاری جدید برای امنیت اروپا وجود داشت. حتی برخی مقامات ارشد آمریکایی از ایده پیوستن روسیه به ناتو حمایت میکردند و منطق این ایده هم ساده بود: اگر ناتو دیگر یک ائتلاف ضدروسی نیست، پس چرا رقیب دیروز را در یک چارچوب جدید برای ثبات قارهای ادغام نکنیم؟
اما در لحظه تصمیمگیری، غرب عقبنشینی کرد و بهجای گسترش ناتو بهگونهای که روسیه را هم در بر بگیرد، آن را به شکلی توسعه داد که عملاً مسکو را کنار گذاشت. به اذعان این تحلیلگر، غرب ژستهای دیپلماتیک گرفت و در ظاهر با اعتراضهای روسیه همدلی نشان داد، اما در نهایت کار خود را پیش برد و وقتی روسیه همان واکنشی را نشان داد که هر قدرت بزرگی در برابر محاصره راهبردی نشان میدهد، غرب اظهار تعجب و بهتزدگی کرد!
لاتام مینویسد: «از سال ۱۹۹۵، دولت بیل کلینتون تصمیم گرفته بود ناتو را صرفنظر از رضایت مسکو گسترش دهد. وقتی روسیه اعتراض کرد، تجدیدنظر نکردیم؛ آن را نادیده گرفتیم. وقتی افرادی چون جورج کنان هشدار دادند که گسترش ناتو در مسکو بهعنوان تحریک راهبردی تلقی خواهد شد، آنها را عقبافتاده و دارای اندیشههای منسوخ خطاب کردیم.»
بر اساس این مقاله، قدرتهای غربی بهجای آنکه با روسیه همچون یک قدرت با منافع مشروع رفتار کنند، آن را همانند دشمنی شکستخورده و بیاعتبار تلقی کردند و تا مدتی هم گویا بدون پرداخت هزینهای پیش رفتند. آنها ضمن حفظ نهادهای جنگ سرد، روسیه را نه بهعنوان شریک صلح، بلکه مسئلهای در نظر گرفتند که به مدیریت نیاز دارد.
از سوی دیگر، گسترش ناتو از ضرورت راهبردی خود فاصله گرفت و به پدیدهای مستقل بدل شد؛ حرکتی با شتاب زیاد که از دل بروکراسی، سیاست داخلی و باورهای ایدئولوژیک تغذیه میشد. در هر مرحله، از لهستان گرفته تا بالتیک، گرجستان و اوکراین، سیاستگذاران غربی حتی ابتداییترین پرسش را مطرح نکردند: «این اقدامات از نگاه مسکو چگونه دیده میشود؟ وآیا میتوانیم با واکنش آن کنار بیاییم؟»
لاتام با تاکید بر اینکه نباید نقش غرب را در بنیانگذاری بستر جنگ اوکراین نادیده گرفت، میگوید: «ما میتوانستیم چیزی بسازیم که وحدت غرب را حفظ کرده و همزمان نگرانیهای امنیتی روسیه را تخفیف دهد. اما بهجای آن، نظم موجود را توسعه دادیم، سراسر اروپا را دربر گرفتیم و روسیه را بیرون نگاه داشتیم. بعد هم انتظار داشتیم مسکو آرام بنشیند و تماشاگر باشد که حوزه نفوذش دود میشود.»
در نتیجه این سیاستهای اشتباه، اروپا متلاشی شد، روسیه از اروپا جدا افتاد و ناتو گستردهتر اما آسیبپذیرتر شده است. لاتام میگوید: «اکنون، پس از نادیدهگرفتن هشدارهای گذشته، در آستانه تکرار همان اشتباهها با چین هستیم و باز هم با انکار معضلهای امنیتی، طوری رفتار میکنیم که انگار قدرت واکنش نمیطلبد، و انگار هژمونی میتواند دائمی باشد.»