
«کورت م. کمپبل» سیاستمدار و دیپلمات سابق آمریکایی در یادداشتی برای «فارن افرز» نوشت: بی اعتمادی میان آمریکا و چین و نبود ارتبط مستقیم میان دو کشور، این قابلیت را دارد که یک سوءتفاهم کوچک یا حادثه را به سرعت به درگیری میان دو قدرت بزرگ تبدیل کند.
به گزارش روز سه شنبه ایرنا، در سالهای اخیر، روابط نظامی میان ایالات متحده و چین به مرحلهای خطرناک از بیاعتمادی و فقدان ارتباط مستقیم رسیده است. این وضعیت در حالی تشدید شده که فعالیتهای نظامی دو کشور در غرب اقیانوس آرام، بهویژه در اطراف تایوان و دریای چین جنوبی، بیش از هر زمان دیگری به هم نزدیک شدهاند.
«کورت م. کمپبل» سیاستمدار و دیپمات سابق آمریکایی در مقالهای برای نشریه «فارن افرز» به نمونههای متعدد از برخوردهای خطرناک میان نیروهای دو کشور پرداخته و هشدار داده است که بیمیلی چین برای ایجاد ارتباطات نظامی پایدار با آمریکا میتواند زمینهساز یک درگیری ناخواسته شود.
در اکتبر ۲۰۲۳ (مهر ۱۴۰۲) یک بمبافکن B-۵۲ آمریکایی در آسمان بینالمللی دریای چین جنوبی توسط جنگندهای چینی رهگیری شد درحالی که تنها ده فوت (حدود سه متر) بین آنها فاصله وجود داشت. پیشتر در ژوئن (تیرماه) همان سال، یک ناو چینی با سرعت زیاد از جلوی ناوشکن آمریکایی USS Chung-Hoon عبور کرد و خطر برخورد جدی را به وجود آورد. هر دو حادثه بدون پاسخ مؤثر از سوی پکن رخ دادند و همین امر نگرانیها را درباره نبود کانالهای ارتباطی اضطراری افزایش دادند.
به نوشته فارن افرز، «در حالی که استراتژیستها و برنامهریزان نظامی آمریکا به طور فزایندهای بر آمادهسازی برای اقدامات عمدی نظامی چین در غرب اقیانوس آرام —بهویژه در رابطه با تایوان— تمرکز کردهاند، این برخوردهای نزدیک موجب نگرانی جدی در میان تحلیلگران آمریکایی شده است که مبادا یک حادثه یا سوءتفاهم میان نیروهای دو کشور، ایالات متحده و چین را به درگیریای بکشاند که هیچیک از طرفین خواهان آن نیستند.»
طبق این گزارش، ایالات متحده در چند دهه گذشته تلاش کرده است چارچوبهایی برای مدیریت روابط نظامی با چین ایجاد کند. این تلاشها از الگوهای روابط نظامی واشنگتن و مسکو در دوران جنگ سرد الهام گرفتهاند. در دهه ۱۹۹۰، زمانی که آمریکا برتری نظامی آشکاری نسبت به چین داشت، تمرکز بر اقدامات اطمینانبخش مانند گفتوگوهای نظامی و پروتکلهای ارتباطی بود اما با رشد سریع توان نظامی چین، بهویژه در حوزههای موشکهای بالستیک، ناوگان دریایی و فناوری فضایی، تمرکز واشنگتن به سمت اقدامات اعتمادساز و ایجاد پیشبینیپذیری در رفتار نظامی چین تغییر کرد. با وجود این، پکن تاکنون از پذیرفتن چنین چارچوبهایی خودداری کرده است.
این بیاعتمادی ریشهدار سابقهای طولانی دارد. در دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰، پس از آغاز روابط دیپلماتیک چین و آمریکا، تماسهای محدودی میان ارتشهای دو کشور شکل گرفت که پس از واقعه میدان «تیانآنمن» در سال ۱۹۸۹ متوقف شد. حتی زمانی که همکاریها در دهه ۱۹۹۰ از سر گرفته شدند، تنشها برطرف نشدند. یکی از نقاط عطف در روابط نظامی دو کشور، بحران سوم تنگه تایوان در سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۶ بود. در آن زمان، چین برای تهدید تایوان اقدام به شلیک توپخانه به آبهای اطراف جزیره کرد و ایالات متحده برای بازدارندگی، دو ناو هواپیمابر به منطقه اعزام نمود. پکن این اقدام را تحقیرآمیز تلقی کرد و بیاعتمادی متقابل میان دو ارتش به اوج رسید.
در پی این بحران، واشنگتن به ضرورت ایجاد پروتکلهای ارتباطی نظامی با پکن پی برد. از سال ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۹، روابط نظامی دو کشور در بالاترین سطح خود بود. در سال ۱۹۹۸ توافقنامه «روابط دریایی نظامی» میان دو کشور امضا شد تا از بروز برخوردهای خطرناک در دریا جلوگیری شود. همچنین «خط مستقیم ارتباطی» میان رهبران دو کشور برقرار شد و مقامات دفاعی دو طرف درباره دکترینهای نظامی گفتوگو کردند. حتی تماسهای محدودی درباره ایمنی کلاهکهای هستهای و پروتکلهای پرتاب انجام شد. با این حال، این ارتباطات کوتاهمدت و سطحی باقی ماندند.
از نگاه چین، برتری نظامی آمریکا پس از جنگ سرد باعث میشد هرگونه شفافیت نظامی به زیان پکن تمام شود. در این دوره، هواپیماهای شناسایی و زیردریاییهای آمریکایی به طور مکرر در نزدیکی سواحل چین فعالیت داشتند و رهبران پکن گمان میکردند هدف واقعی واشنگتن از این گفتوگوها، مهار و نظارت بر رشد نظامی چین است. در نتیجه، پکن روابط نظامی را به صورت عمده مبهم و تشریفاتی نگه داشت.
از آن زمان، ایالات متحده بارها کوشیده است مکانیزمهای جدیدی برای کاهش خطر درگیری—از فضای مجازی تا فضا— ایجاد کند اما همه این تلاشها با رد یا بیاعتنایی چین مواجه شدهاند. گفتوگوهای امنیتی مانند مذاکرات سایبری در دوران «باراک اوباما» نیز کارساز نبودند و حتی به بدگمانی بیشتر انجامیدند. چین این همکاریها را تهدیدی برای کنترل داخلی حزب کمونیست بر ارتش میداند و از شفافیت نظامی پرهیز میکند.
گزارش تصریح دارد: از نظر تاریخی، چین از شرکت در اقدامات اعتمادساز که بر اساس تجربه آمریکا و شوروی طراحی شدهاند، خودداری می کند زیرا نمیخواهد شبیه رقیب نظامی مشابه شوروی دیده شود. در دهه ۲۰۰۰، پکن ترجیح داد بهجای صحبت از «ظهور چین»، بر «توسعه ملی» تأکید کند.
اکنون تا حدی این وضعیت تغییر کرده است: چین میخواهد بهعنوان ابرقدرتی جهانی دیده شود، اما برخلاف شوروی، از خطرات تشدید ناشی از روابط تیره نظامی با آمریکا چندان نگران نیست. در واقع، پکن این ابهام را مفید میداند؛ زیرا ایالات متحده به طور معمول تمایل دارد قدرت نظامی خود را آشکار کند تا بازدارندگی ایجاد کند، در حالی که چین ترجیح میدهد با مبهم نگه داشتن جایگاه و دکترینهای خود، اضطراب در میان نیروهای آمریکایی را افزایش دهد.
به باور نویسنده، احتمال دارد رهبران چین خطر وقوع جنگ ناخواسته را نادیده گرفته باشند، زیرا از پایان جنگ کره تاکنون هیچ بحران نظامی جدی میان دو کشور رخ نداده است. با این حال، تجربه جنگ سرد نشان میدهد که تنها بحرانهای واقعی —مانند بحران موشکی کوبا— رهبران قدرتهای بزرگ را به ایجاد کانالهای ارتباطی نظامی وادار میکند.
از نظر کمپبل، ایالات متحده باید پیش از وقوع چنین بحرانی، برای ایجاد ارتباطات مؤثر نظامی با چین تلاش کند. شاید این تلاشها به نتیجه نرسند، اما در جهانی که دو قدرت نظامی عظیم در برابر هم صفآرایی کردهاند، نبود کانالهای ارتباطی بحران میتواند جهان را در معرض خطری همانند بحران موشکی کوبا در منطقه هند و اقیانوس آرام قرار دهد.