روزنامه گاردین در مقالهای تحلیلی با بررسی و بازبینی اسناد جنگ افغانستان بهافشای واقعیتهای جنگی پرداخت که بر پایه دروغ شکل گرفته بود.
به گزارش روز دوشنبه ایرنا از روزنامه «گاردین»، در تابستان ۲۰۰۹ آخرین فرماندهان نظامی آمریکا در افغانستان، آخرین خط در بازبینی استراتژیک را به کار بستند تا با ایجاد تغییری به آمریکاییها فرصت و اجازه بازگشت به خانه را بدهند.
ژنرال «استنلی مک کریستال» سرباز نیروی ویژه آمریکا بهدرخواست «باراک اوباما» رئیسجمهوری وقت آمریکا، بازنگری ۶۶ صفحهای در مورد افغانستان را ارائه داد و خواستار منابع مناسب مالی و نیروهای بیشتر برای پویش ضدشورش شد.
با این وجود به سرعت معلوم شد دو مشکل مهم در میان است. القاعده که به عنوان توجیه اصلی و ابتدایی حمله آمریکا به افغانستان اعلام شده بود، در پیش نویس اول مک کریستال حتی اشارهای به آن نشده بود و آمریکا نتوانست با متحدان ناتوی خود بر سر اینکه آیا این اتفاق را جنگ بنامد یا ماموریتی آموزشی برای حفظ صلح، مسئلهای که به لحاظ پیامدهای قانونی مهم تلقی میشد به توافق نرسید.
به هر حال در پیش نویس دوم، القاعده در نوشته گنجانده شد و این مناقشه به شکلی خطرناک به عنوان “جنگی غیر مرسوم” تعریف شد. اما هیچ ویرایشی نمیتوانست واقعیت را تغییر دهد، واقعیتی که پس از ۸ سال جنگ خونین هنوز برای آمریکا و متحدانش مشخص نبود که برای چه و علیه چه کسی یا چه چیزی میجنگند.
این داستان یکی از روایت های غافلگیرکننده و غم انگیزی است که توسط «کرگ وایت لاک» خبرنگار تحقیقی «واشنگتن پست » کشف شد. کتاب او براساس اسنادی است که از طریق درخواست آزادی اطلاعات و با مصاحبه های اداره بازرسی عمومی آمریکا در بازسازی افغانستان « سیگار » بدست آمده است.
در پرونده های اداره ” سیگار ” و دیگر مصاحبه های انجام شده با نهادها و موسسات ارتشی و مراکز تحقیقی، وایت لاک فهمید سربازان با هر درجه ای و همتایان غیر نظامی شان در به اشتراک گذاشتن تجربیات خود خیلی بیشتر از خبرنگارانی که دراین باره کار می کنند آزاد هستند. ارزیابیهای صریح بدون اینکه هرگز منتشر شوند نادیده گرفته میشوند.
اسناد افغانستان کتابی درباره شکست و دروغ است و اینکه چگونه این شکست منجر به شکستهای بدتری در طول ۲۰ سال شده است. او به روشنی تصریح میکند فقدان شفافیت، فریب و جهالت از ابتدا این جنگ را پشتیبانی میکرده است. چنانچه جورج بوش در اکتبر ۲۰۰۱ قول داد تا این ماموریت را به روشنی تعریف و تبیین کند اما هرگز این تعریف روشن ارائه نشد.
وایت لاک در این کتاب مینویسد: « رهبران سیاسی و نظامی با سکوت هم دستانه خود از پاسخگویی سرباز میزنند و از ارزیابی مجدد این جنگ خودداری میکنند. این ارزیابی مجدد و بازبینی شاید میتوانست نتیجه را تغییر داده و یا درگیری را از نظر زمانی کوتاه کند. در عوض آنها تصمیم گرفتند اشتباهات خود را دفن کنند و اجازه دهند جنگ ادامه پیدا کند.»
این کتاب نسخه ای قطعی از نگاه فردی آمریکایی است و داستانی هشدار دهنده است که چگونه جنگی میتواند سال ها حتی پس از آنکه بی معنا و بیفایده تلقی شده ادامه پیدا کند.