چشمهای جهانیان این روزها به خاورمیانه دوخته شده است. شعلههای جنگ ماهها است که در باریکۀ غزه زبانه میکشد. جنایتهای شبانهروزی اسرائیل در منطقه همچنان ادامه دارد. اکنون بیروت و دیگر شهرهای لبنان، بهویژه جنوب آن کشور، و نیز یمن و سوریه هدف بمبارانهای اسرائیل قرار گرفته است. تاکنون بیشتر از دوهزار تن از مردم ... جنگ وحشتناکترین کابوس ملتها است؛ مردم ایران و منطقه خواهان صلح و آرامشاند
نویسندهٔ برجسته و مردمی ایران، طنزنویس افشاگر ابتذال، رفیق فریدون تنکابنی درگذشت
[تولد: تهران، ۱۳۱۶ درگذشت: کُلن (آلمان)، ۷ مهرماه ۱۴۰۳] رفیق فریدون روز شنبه ۷ مهرماه بهدنبال بیماری در سن ۸۷ سالگی درگذشت. محبوبیت تنکابنی چنین بود که داستانها و طنزهایش پس از انتشار با استقبال خوانندگان در ایران روبرو میشد و گاهی برخی از طنزهایش نقل مجلسهای روشنفکران مخالف رژیم میشد. نیش طنزهای کوتاه و ... نویسندهٔ برجسته و مردمی ایران، طنزنویس افشاگر ابتذال، رفیق فریدون تنکابنی درگذشت
نخستوزیر اسلواکی: هیچکس نباید که فراموش کند «آزادی از شرق میآید»
نخست وزیر اسلواکی که چندی پیش هدف ترور نافرجام قرار گرفت، گفت که احتمالا برای حضور در هشتادمین سالروز شکست آلمان نازی، به مسکو سفر خواهد کرد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از راشاتودی، رابرت فیکو، نخست وزیر اسلواکی با اشاره به تمایلش برای سفر به مسکو در هشتادمین سالروز شکست آلمان نازی، گفت ... نخستوزیر اسلواکی: هیچکس نباید که فراموش کند «آزادی از شرق میآید»
از تاریخ بیاموزیم پیش از آنکه دیر شود
انتظارها پس از یک ماه و نیم سرانجام به پایان رسید و مسعود پزشکیان، رئیسجمهور جدید که بارها گفته است جایگاه کنونیاش را مدیون علی خامنهای میداند، در روز ۲۶ شهریور در نشست خبری مهندسیشدهای شرکت کرد و به پرسشهای طرحشده پاسخ داد. در یک کلام باید گفت که فیل موش زایید. در این نشست ... از تاریخ بیاموزیم پیش از آنکه دیر شود
کلیگوییها و مانورهای فریبکارانه مسعود پزشکیان در برابر مشکلات عینی و مشخص جامعه
با گذشت حدود دو ماه از انتخابات فرمایشی و پایان نمایشهای معارفه و دیدار با ولی فقیه و ماه عسل پزشکیان، اکنون رئیسجمهور برگمارده و وزیران دستچینشدۀ خامنهای در دولت چهاردهم مجبورند با واقعیتهای عینی جامعه روبهرو شوند. شخص پزشکیان نیز متوجه شده است که دورۀ وعده و وعید دادن، انشانویسی، کلیگویی، و ارجاع به ... کلیگوییها و مانورهای فریبکارانه مسعود پزشکیان در برابر مشکلات عینی و مشخص جامعه
گرایش به حرکتها و خواستهای مردمی، و ظهور صفبندیهای ضد چپ
سال ۱۳۹۷ بهعنوان سالی فراموشنشدنی و تعیینکننده در طول تاریخ چهلسالهٔ حکومت اسلامی ثبت خواهد شد، زیرا مردم در این سال مستقیماً به صحنه تحولهای کشور وارد شدهاند و بر آنها اثر گذاشتهاند و همچنین در طی این سال واقعیتهایی مهم نیز در مورد نیروهای سیاسی و اپوزیسیون نمایان شدهاند. در این سال، “نظام” و در وجه مهم و عمده و رأس آن یعنی ولی فقیه، و همچنین جناحهای مطرح و نظریهپردازان اصلاحطلب و اصولگرای متصل به کانونهای قدرت آن، همگی، با بحرانهای عملی و نظریای ژرف و نفسگیر روبرو شدند.
مهمتر اینکه، در خلال ۱۲ ماه گذشته کاملاً روشن شد که این بحرانها در آینده ژرفتر خواهند شد و اصحاب قدرت در حاکمیت درصورت تداوم سیاستهای کنونی توانشان در حل و حتی مدیریت کردن بحرانهای داخلی بهشدت ضعیف خواهد شد.
یک سال پیش، در فروردینماه و آغاز سال ۱۳۹۷، پژواک خیزش و اعتراض تودهها در دیماه ۱۳۹۶ به گسترش سریع طیفی از اعتصابهای کارگران و معلمان و اعتراض از جانب مالباختگان رویید. توجهبرانگیز اینکه، در خردادماه ۹۶ (پنج ماه پیش از خیزش دیماه) اصحاب قدرت و در رأس آنان علی خامنهای و حسن روحانی، سرمست از موفقیتشان در برگزاری نمایش “انتخابات پرشور” ریاست جمهوری، تصور میکردند توانستهاند بر بحرانهای داخلی و خارجی چیره شوند. اما با ورود مستقیم مردم به صحنه خیزش دیماه دیگر بار تحولهای سریع ناشی از این ورود موجب شد تا در سال ۱۳۹۷ خواستهای مبرم مردم برای تغییرهای بنیادین و تقلای سران حکومت برای “حفظ نظام” هرروز در تقابل شدیدتر با یکدیگر قرار گیرند. تضاد اصلی و تعیینکننده، تضاد آشتیناپذیر میان مردم و حاکمیت مطلق ولایت فقیه است. بنابراین، از این بهبعد مطالبههای اقتصادی و سیاسی اکثریت مردم در خیابانها، کارخانهها، و مدارس هرروز بیشتر و رساتر بیان خواهند شد. سال ۹۷ بر انواع تئوریسازی و توجیهها برای مماشات با دیکتاتوری نقطهٔ پایان گذاشت.
در سالی که گذشت شواهد بسیاری نشانگر این واقعیت بودند که طبقه کارگر و در مجموع لایههای گونهگون مردم، جایگاهشان در اقتصاد سیاسیِ کشورمان و حق بهرهمندی از آن (اقتصادی که البته اکنون بغایت ناعادلانه است) و همچنین منافع طبقاتیشان در حاکمیت رژیم ولایت فقیه را شناخته و تشخیص دادهاند و در مقابله با آن به واکنشی کمسابقه دست زدهاند. این واقعیت که بدون اتحاد و در غیاب تشکلهایی مؤثر هیچ خواست پایهای را نمیتوان بهدست آورد و تثبیت کرد برای تودهها درعمل و در زندگی هرروزه آشکارتر شده و میشود. آنان بهروشنی میبینند مبارزه برای آزادیهای دموکراتیک مانند آزادی بیان و حق برپایی تشکلهای صنفی و مدنی تنها راه برونرفت از این وضعیت ناعادلانه است.
میتوان گفت در سال ۹۷ پیوند میان مبارزه در راه آزادی با مبارزه برای عدالت اجتماعی- پیوندی که بهلحاظ خصلت پیوندی ارگانیک است- برای تودهها هر چه بیشتر قابللمس شده است. این سنخ از تحولها ریشهدارند و از متن جامعه برآمدهاند، بهمنظور بهوجود آوردن تغییرهایی واقعی در مسیر دستیابی به آزادیها و استقرار عدالت اجتماعی بهوسیله نیروهای مردمی دربردارنده نیرویی بالقوهاند. این واقعیتی است که بهغیر از سران رژیم ولایی برخی دیگر از جریانهای سیاسی ازجمله اصلاحطلبان و بخشهایی از اپوزیسیون را بیمناک میکند، زیرا ریشههای برهه کنونی مبارزهٔ مستقیم مردم برای آزادیها از خواستهای مادی بیدرنگ آنان آب میخورند.
وضعیت کشور ما در سال ۱۳۹۷ و شرایط کنونی بهروشنی نشان میدهد که فرجام سیاست ترغیب مردم به سوی انفعال و شرکت جستن در انتخابات مهندسی شده بر محور گزینش بین “بد و بدتر”، درجا زدن و سقوط به وضعیتی بدتر از گذشته است. در سالی که گذشت هواداران اعتدالگرایی- اصلاح طلبی، انواع مقالهنویسها و نظریهپردازانی که در داخل و خارج کشور، در بیبیسی فارسی و فضای مجازی، مدعی امکان بهوجود آمدن تغییر و دستیابی به آزادیها زیر سایه ولایت فقیه بودند و از حسن روحانی فرشته نجات ساخته بودند، از مردم تودهنی محکمی خوردند. حسن روحانی در راستای وعدههایش هیچ کاری نتوانست یا بهتعبیر برخی نخواست انجام دهد و همه تصمیمهای کلیدی را هنوز علی خامنهای در مقام قدرت مطلق میگیرد. در آخرین روزهای سال ۹۷ خامنهای- همانگونه که پیشبینی میشد- ابراهیم رئیسی، جنایتکار عضو کمیته مرگ اعدامهای سال ۶۷ ، را به دو مقام پرقدرت یعنی رئیس قوه قضائیه کشور و نایبرئیس مجلس خبرگان ارتقا داد.
سال ۹۷ جهت تحولهای کشور به سمت حرکتهای جنبش مردمی و مطرحشدن نظریهها و برنامههای نیروهای مترقی چپ و فروپاشی انواع نظریهها در حمایت از جناح اعتدالگرایی- اصلاحطلبی تغییر کرد و دروغ بودن وعدههای تبلیغاتی حسن روحانی برای همگان کاملاً آشکار شد. بااینوجود، در این ارتباط، در سالی که گذشت بیبیسی فارسی برخلاف ادعایش به بیطرف بودن و رعایت اصول ژورنالیستی، باز هم همان تحلیلگران سیاسی بیاعتبار شده و همیشه در اشتباه که آزادیخواهی زیر سایه ولی فقیه بهوسیله انتخاب حسن روحانی را تئوریزه و تبلیغ میکردند را به صحنه آورد، بیاینکه لااقل دربارهٔ نظریههای ورشکسته شده و توهمآفرینیهایشان در مورد اصلاحپذیر بودن رژیم ولایی خواستار توضیحی از آنان برای مخاطبان شود. اما حالا این تحلیلگران برای عنوان کردن نظریههایی جدید و بههدف زیر ضربه بردن نیروهای مترقی چپ و مغشوش کردن حرکتهای اخیر جنبش مردمی بر صفحه تلویزیون بیبیسی ظاهر میشوند (هرلحظه بهرنگی درآید بت عیار!). در سالی که گذشت بهغیر از رژیم ولایی، در برخی از محفلهای اپوزیسیون درجه نگرانی از افزایش گرایش فعالان سیاسی به سوی تحلیلها و ایدههای مترقی چپ و گسترش یافتنشان بدان حد رسید که لازم شد بار دیگر تاریخ پرثمر جنبش چپ کشورمان از سوی آنان زیر سؤال برده شود. برای مثال، در یکی از مناظرههای اخیر برنامه “پرگار” متعلق به بیبیسی فارسی، نگرانی این محفلها بهچنان درجهای از ابتذال رسید که لازم شد بدون ارائه هیچگونه سند معتبری، به گفتههای چهره مذهبی منفور و بغایت واپسگرایی مانند مصباح یزدی متوسل شوند و مذبوحانه تلاش کنند شخصیت، دیدگاههای معتبر، و محبوبیت زندهیاد رفیق احسان طبری را زیر سؤال ببرند.
سال ۹۷ با پیوستن جان بولتون و مایک پومپئو به کابینهٔ دونالد ترامپ آغاز شد و بر گسترهٔ طیف تهدیدها از سوی آمریکا بر ضد میهنمان افزوده شد. در سال ۹۷ برخلاف بازتعریفهای بسیار اشتباه از جانب اصلاحطلبانی از سنخ صادق زیباکلام و پیروانش و همچنین از جانب چپهای سابق (مدرن یا بهعبارتی غیر سنتی!) بار دیگر معلوم شد که مقوله امپریالیسم و خودِ امپریالیسم نهفقط وجود دارد بلکه حتا در حال حاضر در قالب هارترین محفلهای امپریالیستی بهرهبری دولت راست افراطی ترامپ با انواع دستاندازیها و تهدیدها کشورمان را هدف میگیرد. در این ارتباط، سال ۹۷ انواع همایشهای نمایشی مضحک از سوی دو جریان ضد ملی سلطنتطلبان و مجاهدین خلق و سرکردگانشان یعنی مریم رجوی و رضا پهلوی شاهد بود. این دو جریان که پایگاه اجتماعیای قابلاتکا در داخل کشور ندارند، بدون پشتیبانی مستقیم سیاسی، مالی، و نظامی آمریکا و متحدانش، برای براندازی رژیم حاکم در ایران و بهدست گرفتن قدرت شانسی ندارند. در سال ۹۷ مشخص شد که سلطنتطلبان و مجاهدین خلق و سرکردگانشان درواقع بیش از اهرمهایی برای فشار یا محملهایی بهمنظور اجرایی کردن برنامهٔ موسوم به “چلبیسازی” برای “تغییر رژیم” در کشورمان چیز دیگری نیستند. جالبتوجه این بود که در سال ۹۷ بخش عمدهٔ اپوزیسیون، مخصوصاً فعالان و نیروهای چپ، توانستند ماهیت پروژهٔ آلترناتیوسازی دولت ترامپ و ژستهای دمکراسیخواهانهٔ رضا پهلوی را افشا کنند و منسجم، محکم و هماهنگ در برابر آنها موضعگیری کنند.
در سالی که گذشت شرایط و فرصتی ارزشمند برای همکاری عملی نیروهای چپ در حمایت از جنبش مردمی در داخل کشور پیش آمد. درعوض آن اما ما بروز حجم قابلتوجهی مقاله و سخنرانی و تبلیغات برای ارائه بازتعریفهایی از “چپ” را شاهد بودیم که بر سر مسائلی بدیهی مانند ضرورت دموکراتیک بودن چپ، انبوهی بحثهای انتزاعی بدون ذکر ارتباط ارگانیک آنها با عدالت اجتماعی مطرح کردند. شگفتانگیز اینکه، در شرایط کنونی و در فرصت پیشآمده در سالی که گذشت، در ادامهٔ بازتعریف “چپ” در ایران از نولیبرالیسم اقتصادی و جناح اعتدالگرایی- اصلاحطلبی که نماینده سیاسی لایههای سرمایهداری مدرن نولیبرالیستی است دفاع شد و این درحالی بود که کارگران و معلمان توقف آن و معکوس کردن خصوصیسازیها را خواهان بودند. در مقابل این خواست و در زیر تابلوی چپ جدید، گفته شد خصوصیسازیها خوباند اما خوب انجام نشدند!
همچنین تأسفانگیز اینکه، با سرهمبندی برچسبهایی مصنوعی و غیرواقعی مانند چپ دموکراتیک یا جدید در برابر چپ سنتی هنوز هم تلاش میشود که هویتی مصنوعی، ناپایدار، و ابهامآمیز به جنبش چپ کشورمان القا شود. به این منظور اعلام میکنند که، یک حزب چپ برای دموکرات بودن در دوران کنونی نمیبایست “ایدئولوژیک” باشد، چون عصر ایدئولوژیها و ایسمها بهسر رسیده است. البته آنان هیچگاه توضیح نمیدهند که چرا نیروهای سیاسی راست به ایدئولوژیهایی مانند نولیبرالیسم اقتصادی و در عصر کنونی حتی فاشیسم مسلحاند؟ مهمتر اینکه توضیح نمیدهند چطور یک حزب یا فعال چپ بدون داشتن تئوری سیاسیای سازمانیافته (یعنی ایدئولوژی) و تکیه بر آن میتواند وارد مبارزه عملی شود؟ پرواضح است که ایدئولوژی و پایه تئوریک امری همواره ثابت نیست و بهتبع تغییرهایی مشخص تحول میپذیرند و تکامل مییابند، اما ادعای نداشتن ایدئولوژی جای تأمل بسیار دارد. البته نظریهپردازان چپ جدید، دانسته یا ندانسته، بین داشتن ایدئولوژی و جزمگرایی نوعی مغلطه و ابهامآفرینی بهوجود آوردهاند و حاضر نیستند عنوان کنند یا شاید اصولاً نمیدانند که هویت واقعیشان چیست و سمتگیریشان در جامعهای طبقاتی در چه جهت است. البته بهنظر میرسد که یکی از مبتکران فکری این مکتب “چپ جدید”، در برنامهٔ اخیر “پرگار” بیبیسی، همراه با زیر ضربه بردن عقاید یکی از مهمترین تئوریسینهای جنبش چپ معاصر کشورمان یعنی احسان طبری، هویت “چپ جدید” را مشخص کرد. او در پاسخ به این سؤال که حال مواضعش بر اساس کدام مکتب قرار دارند؟ اعلام کرد او به سوسیالدموکراسی معتقد است. بههرحال، این نوع نظریهپردازیها و بازتعریف کردنهای چپ در مجموع با وضعیت جامعهٔ ما ارتباطی ندارند و در سالی که گذشت بهجز اتلاف انرژی و فرصت سوزی در مبارزهٔ جنبش مردمی با دیکتاتوری حاکم تأثیر دیگری نداشتهاند. این نظریهپردازیها و بازتعریفها از چپ نتوانستند در زمینهٔ موضوع مهمی مانند دموکراسی برای کشورمانجز اشارههایی نمادین و انبوهی نوشتار نامنسجم کاری جدید یا مؤثر عرضه کنند. منافع مردم و حق حاکمیت ملی میهن ما لای منگنهٔ دیکتاتوری ولایی و سیاستهای امپریالیستی دولت راست افراطی آمریکا فشرده میشوند. اعتراضهای صنفی و تظاهرات درحالگسترشِ تودهها بهطور آشکار نشانگر مخالفت اکثریت مردم با تعدیلهای اقتصادی نولیبرالیستی و اقتصاد سیاسی بغایت ناعادلانه در کشورمان است که زیر سایه ایدئولوژی “اسلام سیاسی” زندگی و معیشت میلیونها کارگر، کارمند، معلم، پرستار، نیمه شاغلان و خُرده سرمایهداران را بهنفع لایههای فوقانی بورژوازی بهورطهٔ نابودی کشانده است. این اعتراضهای صنفی و تظاهرات چیزی غیر از مبارزهٔ تمامعیار ایدئولوژیک در چارچوب طبقاتی نیست، نکتهای که حداقل برای یک فعال چپ آگاه باید بدیهی باشد. بنا بر این به انبوهی از تحلیل و کار تئوریک و بر هم انباشتن تلی از نظرهای شخصی در زمینهٔ بازتعریف چپ و وظیفه و جایگاه یک حزب چپ چندان احتیاجی نیست. اکنون زمان عملِ مؤثرِ سازمانیافته بین مردم بهمنظور بالا بردن سطح آگاهی جنبش مردمی و کوشش در مسیر بهوجود آوردن اتحادها و جبهههای متحد مبارزه بر ضد رژیم ولایی است.
سال پیشِ رو مسلماً آبستن تحولهایی مهم خواهد بود. سال جدید که تحولهای کلیدی در امور داخلی و خارجی سال گذشته را در بر خواهد داشت همراه با طرح هرچه بیشتر خواستهای مردمی و گرایش به سوی ایدههای ترقیخواهانه همچنان ادامه مییابند. از دیماه ۹۶ و مخصوصاً در سال گذشته رژیم ولایی پایگاه اجتماعی عمدهای را از دست داده و طیف گونهگونی از اپوزیسیون درصدد جلب نظر و جذب این پایگاه اجتماعی از دسترفته به سوی خوداند. از هماکنون میتوان بهوضوح دید که به نیروهای مردمی و ازجمله چپ مترقی از جهتهایی مختلف حمله میشود، زیرا تحلیلها و راهحلهای این نیروهای مردمی بیش از دیگر نیروها به خواستها و منافع قشرها و طبقههای مرتبط با کار و زحمت (یعنی اکثریت مردم) نزدیک است.
نقش و وظیفه عمدهٔ نیروهای چپ در مرحلهٔ کنونی برپایی مرکز ثقلی بهمنظور گردهمایی با نمایندگان سیاسی طیف گسترده لایهها و طبقههای اجتماعی و بهرهمندی از مخرج مشترکهایشان است. این گردهمایی بر محور شعار “حذف حاکمیت مطلق ولایت فقیه” در راستای گذار از مرحله دیکتاتوری به مرحله دموکراتیک در سطح ملی است. ما معتقدیم در راه تحقق این هدف، یک حزب چپ به طرد ایدئولوژی و سرهمبندی کردن هویتهایی چندوجهی متناقض برای خود نیازی ندارد. این نوع راهکرد و زدن برچسبهایی مانند چپ جدید یا دموکراتیک بر خود در برابر اصطلاح خودساختهٔ جعلی چپ سنتی، امکان ایجاد اتحادهای تاکتیکیای ضرور بین نیروهایی که صرفنظر از مارکسیست یا غیرمارکسیست بودنشان میتوانند و میباید بهمنظور برونرفت میهن از شرایط خطرناک کنونی باهم همکاری کنند، دانسته یا ندانسته با مشکل روبرو خواهد کرد.
نامۀ مردم
برگماشتن یک جنایتکار بهریاست قوۀ قضائیه، نشانهای روشن از برنامههای رژیم برای تشدید جو سرکوب و اختناق!
بیانیهٔ حزب تودهٔ ایران: برگماشتن یک جنایتکار بهریاست قوۀ قضائیه، نشانهای روشن از برنامههای رژیم برای تشدید جو سرکوب و اختناق!
تأملی بر بحران سیاسی حکومت ولایی ورشکسته و مستأصل
آنان که در ایران با دیدی واقعگرایانه به موضوعهای سیاسی و اقتصادی جامعه مینگرند، بهسادگی درمییابند که فضای اجتماعی و سیاسی کشور در حال حاضر آنچنان دگرگون شده است که هرنوع حرکت و سخنوری سران حکومت دربارهٔ تهدیدهایی که متوجه کشور است با تمسخر و انزجار مردم روبرو میشوند.
آزادی هر جامعه در گرو آزادی زنان آن جامعه است
اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن فرخنده باد هشتم مارس، روز گرامیداشتِ مبارزۀ تاریخی و قهرمانانهٔ زنان جهان برای رهایی از ستم جنسیتی، و برای برابری حقوق و دستیابی به دنیایی رها از خشونت و اندیشههای قرون وسطایی بر ضد زنان!
چرا خامنهای از بیان واقعیتها ابا دارد؟
خبرگزاری مهر، ۱۹ بهمنماه، سخنان علی خامنهای در دیدار با فرماندهان و جمعی از کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش را انتشار داد که در قسمتی از آنها گفت: