آنجلا دیویس میگوید انتخاب “کامالا هریس” بهمقام ریاستجمهوری ایالات متحده بستری مناسبتر برای فراگیری پیکارهایی دگرگونساز است. پاریس- “آیا واقعاً باید به این پرسش پاسخ دهم؟ من به فردی که حزب جمهوریخواه را رهبری میکند بیگمان قصد ندارم رأی دهم.” این پاسخ آنجلا دیویس، نماد کنشگران کمونیست در جهان، به پرسشی بود که روزنامهنگاری در ... آنجلا دیویس دربارهٔ: انتخابات ریاستجمهوریِ آمریکا
تلاش ترقیخواهان بریتانیا برای اثرگذاری بر چشمانداز سیاسی کشور در شرایط جدید مبارزه
بریتانیا در دهههای اخیر و پس از پایان جنگ سرد تغییرهای سیاسی مهمی را از سر گذرانده است. هفده سال حکومت حزب محافظهکار از ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۷ و سپس از ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۴ در آن کشور، در شرایط تغییر موازنهٔ تعیینکنندهٔ نیروها در جهان پس از فروریزی دولتهای سوسیالیستی، پیامدهای سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی مهمی ... تلاش ترقیخواهان بریتانیا برای اثرگذاری بر چشمانداز سیاسی کشور در شرایط جدید مبارزه
مکرون که میخواست فاشیستها پیروز شوند اکنون از گماردن دولت چپ خودداری میکند
رئیسجمهور امانوئل مکرون، رییسجمهور فرانسه، امیدوار بود در انتخابات پارلمانی این کشور حزب راستافراطی “تجمع ملی” در آغاز ماه ژوئیه پیروز شود و به او این فرصت را بدهد “جردن باردلا”، رهبر نوفاشیست، را به مقام نخستوزیری منصوب کند. بهگفتهٔ پائولین بوک، روزنامهنگار مشهور فرانسوی روزنامهٔ Arrêt sur images، این بخشی از ترفندی بود که ... مکرون که میخواست فاشیستها پیروز شوند اکنون از گماردن دولت چپ خودداری میکند
پکن: غرب مسئولیت تاریخی خود را در قبال آفریقا بپذیرد
نماینده دائمی چین در سازمان ملل متحد در مناظره آزاد شورای امنیت این سازمان تاکید کرد که غرب باید مسئولیت تاریخی خود را در قبال آفریقا بپذیرد. به گزارش روز سهشنبه ایرنا از نشریه گلوبال تایمز، فو تسونگ درباره رسیدگی به بیعدالتی تاریخی و افزایش حضور موثر آفریقا در سازمان ملل متحد، اظهار داشت: جامعه ... پکن: غرب مسئولیت تاریخی خود را در قبال آفریقا بپذیرد
«جبههٔ متحد نوین» چپ فرانسه ماکرون را برای کسب قدرت بهچالش میکشد!
با توجه به نتایج کم سابقه دوردوم انتخابات مجلس ملی فرانسه که نیروهای چپ فرانسه در آن اکثریت نسبی را کسب کردهاند، ”نامه مردم“ از رفیق وَنسان بوله عضو رهبری و دبیر شعبهٔ بینالمللی حزب کمونیست فرانسه دعوت کرد که در مصاحبهای به چند سوال مهم در مورد تحولات هفتههای اخیر پاسخ داده و مواضع ... «جبههٔ متحد نوین» چپ فرانسه ماکرون را برای کسب قدرت بهچالش میکشد!
«سیاست» به ارزیابی واقعیت نزدیک میشود، اما «پوپولیسم» نه!
“کِوین آوندِن”، ژورنالیست مارکسیست و ترقیخواه در مقالهٔ زیر کوششهای محیلانهٔ نخبگان سیاسی در سالهای اخیر برای وارونه جلوه دادن دلایل واقعی رویگرداندن تودههای زحمتکش از حزبهای سنتی حاکم در کشورهای سرمایهداری را افشا میکند.
راجر کوهن، ستوننگار روزنامۀ نیویورکتایمز در تیرماه گذشته در نوشتاری کممانند برخی از اندیشههای خود را درباره کاربُرد روامند واژهٔ “پوپولیسم” یا “تودهگرایی” در رسانههای لیبرالی اروپایی و امریکای شمالی چنین بیان میکند: “کاربرد بیش از اندازه این واژه برای ابراز هرگونه خشم و ناخشنودی سیاسی، بهجایی رسیده است که آن را پوچ و بیمعنی ساخته است.” او در ادامه مینویسد: “بدتر از آن، این واژه حامل حس تحقیرشدگی همهٔ رأیدهندگانی است که به این نتیجه رسیدهاند که در دو دههٔ گذشته حزبهای اصلی برای افزایش دستمزدهایشان یا جلوگیری برای از بین رفتن شغلها یا پیشگیری از فروکش کردن بالندگی کشور کاری انجام ندادهاند.” همچنین “پوپولیسم واژهای است برای تحقیر و بیارزش شمردن نخبگان پایتختنشین که توانایی مشاهده و دریافت واقعیتها را ندارند.”
اما با وجود این خمودگی فکری، کوشش بسیار زیادی از نشستهای همگانی فرهنگستانی گرفته تا نوشتارهای خندهدار زنجیرهای با سرنام: “اندیشهٔ هویتبخش عصر ما” در نشریه “گاردین”- کانون لیبرالیسم رخوتانگیز در بریتانیا- بهمنظور توجیه این مقولهٔ تفسیرناپذیر صرف میشود. مشکلی که این “اندیشهٔ هویتبخش” دارد نبودِ چیزی همانند یک تعریف معنادار است.
درواقع ارنستو لاکلائو، نظریهپرداز “پسا مارکسیست” پوپولیست، در جستار “دربارۀ منطق پوپولیسم” مینویسد که، پوپولیسم بر “دلالتهای پوچ” استوار است. واژههایی که بیانگر مفهومهای انتزاعیاند و هرگونه تلاشی را برای فراکافتن و سادهسازی آنها در نمونههای مشخص را بهچالش میکشانند. در ادعای لاکلائو گرهای درشت که مانند روز روشن است وجود دارد. خاستگاه بحث او دربارهٔ پوپولیسم توضیح پدیدۀ سیاسی بسیار مشخصی در کشور زادگاهش آرژانتین است. این پدیدهٔ مشخص، جنبشی بود پیرامون “خوان پرون” و اینکه او توانست چگونه حزبهای سنتی پس از جنگ جهانی دوم را در محاق قرار دهد. ولی گفتههای لاکلائو در قیاس با آنچه در کتابها و نوشتارهای تولیدشده در کارگاههای خانگی در طول دو سال گذشته مشاهده میشود، نمونهای از انسجامی منطقی است. بنمایۀ اساسی این نوشتارها تلنبار کردن تمامی نمودهای رویدادهای سیاسی برآمده از بحران ساختاری در جهان در قالب واژۀ پوپولیسم است- بحرانی که با فروپاشی مؤسسههای مالی بزرگ در سال ۲۰۰۸ شدت یافت. بههمین ترتیب “سیریزا”- حزب سوسیالدمکراتیکی تکامل یافته و از درون کمونیسم یونانی سر برآورده- “پوپولیست چپگرا” و گروه “طلوع طلاییِ” نونازی “پوپولیست راستگرا” نامیده میشوند. یا جرمی کوربین و دونالد ترامپ، هردو گونههایی از پوپولیسم را نمایندگی میکنند. یکیشان کلاهبردار املاک است و دیگری اجارهنشین یارانهای و دو روی یک سکه دانسته میشوند.
در گفتههای مبلغان سرمایهداری لیبرال هنگامیکه میخواهند معنی توهینآمیز پوپولیست را همزمان توضیح دهند هیچ نشانهای از وجود طعنه و کنایه دیده نمیشود. بنابراین، به ما گفته میشود که پوپولیستها همیشه واژهٔ “مردم” را همچون تودهای نامتمایز بهکار میبرند و آن پیامدهای سیاسیای را که مورد پسندشان نیست حاصل مداخلۀ خارجیای شرارتآمیز قلمداد میکنند.
اینها از سوی کسانی گفته میشود که بدون خم بر ابرو آوردن، مردم را برای انجام همهپرسی غیردمکراتیک دومی دربارهٔ “برگزیت” در بریتانیا تحریک میکنند و این بار آن را “رأی مردم” میخوانند و مدعیاند که نتیجهٔ همهپرسی نخست زیر تأثیر ولادیمیر پوتین بهدست آمده است.
شیوۀ پیامرسانی آنان از روشهای “تونی بلر”- “آلیستر کمپبل” (رهبران حزب کارگر “نوین” که در همکاری با جورج بوش از ۲۰۰۳ به بعد جنگ علیه ترور را سازمان دادند) نسخهبرداری شده است. بهیاد آورید که “ضد پوپولیستها” چگونه سیر اوضاع پس از مرگ پرنسس دایانا و گرفتاریهای پیشآمده برای خانوادهٔ سلطنتی را هدایت کردند و این خانم ثروتمند و با لقب اشرافی را “پرنسس مردم” نامیدند. پس از آن، یکی از سخنرانیهای تعیینکنندهٔ تونی بلر بود که با کنار گذاردن تجانس سنتی طبقاتی پذیرفتهشده در حزب کارگر- که باید گفت نقض عهدی تاریخی بود- و در مقابل، به سرزنش “نیروهای محافظهکاری” پرداخت. منظور او از “نیروهای محافظهکاری” هم اعضای قدیمی ترشروی حزب محافظهکار بودند یعنی کسانی که مارگارت تاچر بهسبب اینکه از تدبیرهای نوآورانه برای بازار آزاد بهرهای نداشتند آنان را آماج حمله قرار داده بود و هم “محافظهکاران” در جنبش کارگری، اتحادیههای کارگری، و سوسیالیستهایی بودند که “در برابر دگرگونیهای نولیبرالیستی پیشنهاد مقاومت میکردند.”
آنچه تمایز میان نفعهای شخصی “نخبگان” و مردم عادی را یککاسه میکرد، گفتمان بریتانیای میانهٔ بیطرف میان راست و چپ و تمامی طبقهها بود. آیا این چیزی غیر از حرف و خطابهای پوپولیستی بود؟
اما دلیل آنکه چرا این اقدام بهندرت پوپولیستی درنظر آورده میشود، به اصل چگونگی جا افتادن واژۀ “پوپولیسم” در میان لیبرالها و میانهروها برمیگردد.
و همینطور اینکه چرا آنان امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، که خود را بهشکلی ژوپیتر مردم، پادشاه خدایان، میداند که بر فراز همه ایستاده و ملتی چند تکه را متحد میسازد پوپولیست نمیپندارند؟ بوی آزاردهندۀ گاز اشکآور در خیابانهای فرانسه در اعتراضهای تودهای روزهای اخیر بر درست بودن این گمانهزنی مهر تأیید میزند.
مکرون، بانکدار و سرمایهگذار پیشین، تکنوکراتیست هواخواه اصلاحات نولیبرالی. بنابراین، او نمیتواند یک “پوپولیست” باشد. همین برخورد دربارهٔ هیلاری کلینتون هم صادق است، یعنی کسی که توصیه میکند راه شکست دادن “پوپولیسم” راستگرا در اروپا بیرون انداختن شمار بیشتری از غیراروپاییها و زیادتر کردن ارتفاع سیمهای خاردار دورتادور قاره است.
پوپولیسم نمیتواند به ترفندهای نخبگان سرمایهدار نسبت داده شود، چون معنی واقعی و عملی امروز پوپولیسم مردود دانستن مخالفت گسترده تودهها با این نخبگان و گرایش رشد یابندهٔ مردم به دگرگونیهای بنیادی است.
“ضد پوپولیسم”، نظریهٔ محافظهکار نظم سیاسیای ورشکسته بهشمار میرود، و پوششی برای فروماندگی در دریافتن چرایی ازهمپاشی نظم موجود است. ضد پوپولیسم علت و معلول را جابهجا میکند.
فراتر از آنکه پوپولیسم موجب ورشکستگی سرمایهداری لیبرال باشد، این ورشکستگیِ چندگانهٔ سرمایهداری نولیبرال است که فوران خشم و آشفتگیهای سیاسی پرشوری را بهپیش میراند. این پدیده، دفاع کنندگان از نظم سرمایهداری انحصاری را غافلگیر کرده است، بهویژه آنانی را که در طول دو دهه، آن دوران تاریخی گذرا را با گزارههایی مانند “نظم نوین جهانی” (بهگفتۀ جورج بوش پدر)، “پایان رونق و رکود” (بهگفتۀ نخستوزیر پیشین بریتانیا گوردون براون) و حتی “پایان تاریخ” (بهگفتۀ فرانسیس فوکویاما که اکنون میگوید بعد از همۀ این حرفها پایان نبود) تفسیر میکردند. در پی فروپاشی مؤسسههای مالی بزرگ در ۲۰۰۸ حرفهای تعارفآمیز و نمایشیای دربارهٔ واقعیت اختلاف طبقاتی روبهرشد مطرح شد، درست همانطور که سیاستمداران امروز- یعنی هشت سال پس از آن بحران مالی بزرگ- ادعا میکنند که به حرفهای رأیدهندگان موافق ترک اتحادیه اروپا [برگزیت] در منطقههای صنعتزدایی شدۀ بریتانیا گوش فرا خواهند داد، ادعایی که ثابت شد گذرا بوده است. بیدرنگ پس از آنکه اقتصاد پسابحران ۲۰۰۸ با اقدامهایی مانند: ملی کردن بدهی بانکها و باقی گذاشتن اقتصاد کازینویی در اختیار بخش خصوصی، وارد بهبودیای کمرمق شد، کموبیش تمامی نیروهای حاکم سنتی راست میانه و چپ میانه بهروال پیش از بحران بازگشتند، با این تفاوت که اکنون ریاضت اقتصادی بیشتر شده است.
اما پوپولیستهای لیبرال تنها با مشاهده توخالی بودن سیاستهای رسمی در بازه زمانی واپسین سالهای ۱۹۸۰ تا اوایل سالهای دههٔ ۲۰۰۰ از آن دوران گله میکنند. این دوره برای طبقه میلیاردر سالهای عصر طلایی بهشمار میرود: همگرایی حزبهای سنتی با توافق بر اساس دورهٔ پساایدئولوژی، بازار آزاد، فعالیت سیاسای که به یافتن رأیدهندگان نوسانیای موهوم کاهش یافت درحالیکه پشتیبانان پایدار نادیده گرفته شدند و عرصههای بیشتری از زندگی از محلی گرفته تا بینالمللی به بوروکراتهای غیرمنتخب (کارگزاران حرفهای) تحویل داده شد.
آیا تعجبی دارد که بسیاری از مردم احساس میکنند که از کاروان عقب ماندهاند، هیچ اختیاری بر زندگی خود ندارند و با حزبهای سنتی احساس بیگانگی میکنند؟
این پوپولیسمی تازه نیست که ما شاهد آنیم، بلکه بازگشت پرسشهای اندیشهای بزرگ دربارهٔ آیندۀ جامعه و سیاستهای مردمی است. این روندی است که با جنبشهای ضد جهانیسازیِ شرکتهای انحصاری و جنگ، در آستانهٔ سده جدید آغاز گردید. هردوی این جنبشهای ضد جهانیسازی و ضد جنگ، بر حسب تصادف در صفحههای نشریهٔ “اکونومیست” و دیگر نشریههای مشابه، بهمثابه برخوردهایی پوپولیستی که گویا با پاسخهایی ساده- مانند نرفتن به جنگ در ضدیت با جنگ و برای مباحثی پیچیده که گویا تنها یک کارشناس ارشد بازرگانی و مدیریت اقتصادی از هاروارد قادر است از آنها سر درآورد- بهباد تمسخر گرفته شدند.
بازگشت دوبارهٔ برخوردهای بزرگ سیاسی سده بیستم بهمعنای قطبی شدن میان نیروهای چپ و راست است. احساس عمیق موجود دربارهٔ “ما و آنان”، پرسش بیپردهای را در برابر ما میگذارد که منظورمان از این گفته چیست. مخالفت با نژادگرایی در تمامی صورتهای آن، مبارزه چپ را مشخص میکند. این چیزی کمتر از افترا نیست که محبوبیت تازۀ آرمانهای سوسیالیستی با کوششهای سازماندهیشده بهمنظور برپایی راست افراطیای جهانی یا حتا فاشیستی همسان شمرده شود، امری که، با دامن زدن به سیاستها و خطابههای نژادپرستانه از سوی حزبهای حاکم آسانتر شده است.
این فرصتی جدید برای چپ امروز است که خردمندانه خود را دربست در درون جنبش فراگیر طرد نخبگان از کارافتاده قرار دهد، ولی نباید آنجا متوقف بماند. مبارزۀ سترگ عقیدتی و اندیشهای در پیشِ رو قرار دارد تا چشماندازی انترناسیونالیستی و ضد سرمایهداری بر خشم عمومی مسلط شود.
این پیکارها باید دربرگیرنده مبارزۀ سیاسیای شدید در اعتراضهای کنونی به افزایش بهای سوخت در فرانسه تا هدایت آنها نه به سوی سخنان کرکننده لوپن فاشیست، بلکه به سوی چپی رادیکال و توضیح اینکه این رنجها زاییدهٔ نظام سرمایهداری است و نه دسیسهٔ مخفیانه “سرمایهدارهای بدسرشت”. چپ میتواند پیروزمند این نبرد باشد بهشرط آنکه تحقیر و بیزاری نخبهسالارانه از طبقه کارگر و نگرش آن را قاطعانه مردود بشمارد. برای واژۀ پوپولیسم کاربردی سودمند وجود دارد، و پدیدهای مشابه آن در واپسین سالهای سدهٔ نوزدهم در دو سوی اقیانوس اطلس است که باید بهوسیله تاریخشناسان بررسی شود. برای نمونه، از حزب پوپولیست خرده کشاورزان در ایالات متحده یا نارودنیکهای طبقۀ متوسط که در میان دهقانان روسیه به تبلیغ میپرداختند یا محبوبیت حزب لیبرال در بریتانیا که با گسترش حق رأی پیوند داشت، میتوان نام برد. هرکدام از این پدیدهها به شیوهای ناهمسان با یکدیگر و بهصورت ابتدایی بیانکنندۀ نارضایتی عمومی از رنج اقتصادی و جابهجایی ناشی از سرمایهداری صنعتی و از انباشت بیسابقه ثروت و قدرت بودند.
در دو مورد، سوسیالیستها که اغلب متأثر از مارکسیسم بودند، با موفقیت توانستند از این جنبشهای متناقض نیرویی تودهای بسازند که در مورد روسیه به یک جنبش انقلابی و در بریتانیا به جنبشی پارلمانتاریستی منتهی شد. طبقۀ کارگر ایالات متحده هنوز برای نارسایی مطلوب جنبش آن زمان خود هزینه میدهد.
رخ دادن دوباره رویدادهایی مشابه در اقتصادهای کهن سرمایهداری که همتایان امروزی صنعتگران سده نوزدهم را همچون اسلافشان هراسان ساخته است، احتمال دارد. ازاینروی، باید ماهیت تهاجم تبلیغاتی “ضد پوپولیسم” در رسانههای پرتیراژ سرمایهداری را دقیقاً رصد کرد و شناخت. واقعیت امر این است که این بلندگوهای سرمایهداری نولیبرال ضد پوپولیسم نیستند، بلکه با بهرهگیری از این واژه، از اینکه مبارزه برای سوسیالیسم بار دیگر محبوبیت پیدا کند، هراسشان را بهنمایش میگذارند.
نامۀ مردم
فراخوان پایانی بیستمین نشست بینالمللی حزبهای کمونیست و کارگری/ با شرکت ۹۰ حزب کمونیست و کارگری
بیستمین نشست بینالمللی حزبهای کمونیست و کارگری جهان در روزهای ۲۳ تا ۲۵ نوامبر ۲۰۱۸ در آتن و به میزبانی حزب کمونیست یونان برگزار شد که امسال صدمین سال پیکارهای تاریخیاش را جشن میگیرد.
مارکسیسم دانش اجتماعی زمان ماست – ژان کلو دلونی
من یکی از کسانیام که در گهوارهٔ آذین شده با آثار مارکسم به دنیا نیامدهاند. امّا من، به مثابه پژوهشگر، زندگی خود را وقف درکِ چیستیِ سرمایهداری با کمک نظریههای مارکس کردهام.
مولانا و خِرد گرائی
مولانا جلالالدین محمد بلخی دانشمند، شاعر و فیلسوف بزرگ، نگاهی به مقولهی دین داشته است:
«شی جین پینگ»: کارگران باید برای حل مشکلات کشور روشهای مارکسیستی را بکار گیرند
رئیس جمهور جمهوری خلق چین «شی جین پینگ» در دیداری با رهبری اتحادیه های سراسری کارگران بر نقش رهبری طبقه کارگر در این کشور تاکید کرده و از آنان خواست برای حل مشکلات و بهبود وضعیت کشور از روش ها و متدهای مارکسیستی سود جویند.
سعید مدنی: آقایان در جایگاهی نیستند که مردم را دعوت به صرفهجویی کنند
سعید مدنی، جامعه شناس و پژوهشگر علوم اجتماعی ضمن تاکید بر ضرورت اصلاح و تغییر روابط و قوانین و ساختارهای موجود برای بهبود وضعیت کشور، گفت: از آقای نوبخت و وزیر بهداشت گرفته تا آقای ولایتی در موضع و جایگاهی نیستند که مردم را دعوت به صرفه جویی یا عدم اسراف کنند.