بایدن: درخواست استرالیا برای توقف پیگرد قانونی جولیان آسانژ را بررسی می‌کنیم

جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا روز چهارشنبه به خبرنگاران گفت که در حال بررسی درخواست استرالیا از آمریکا برای توقف پیگرد قانونی جولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی لیکس است. به گزارش چهارشنبه شب ایرنا از “اسپوتنیک”, بایدن در پاسخ به سوالی درباره درخواست استرالیا مبنی بر پایان دادن به پیگرد قانونی آسانژ توسط دولت آمریکا گفت: ما ... بایدن: درخواست استرالیا برای توقف پیگرد قانونی جولیان آسانژ را بررسی می‌کنیم

ادامه

آزادی, آزادی‌های دموکراتیک, آمریکا, آمریکای شمالی, استرالیا, افغانستان, اقیانوسیه, انگلیس, جهان, حقوق بشر, عراق, ویکی‌لیکس

گزارش‌هایی از پیکار و زندگی مردم

رشد بیکاری، بطلان شعارهای ولی‌ فقیه! آمار منتشر شده در پایان سال گذشته خط بطلان دیگری بود بر شعار ولی فقیه یعنی سال “مهار تورم و رشد تولید”، شعاری که می‌بایستی به رشد تولید و اشتغال منجر گردد. طبق آمار منتشر شده توسط مرکز آمار، نرخ متوسط بیکاری در زمستان سال گذشته ۸٫۶ درصد بوده ... گزارش‌هایی از پیکار و زندگی مردم

ادامه

آزادی‌های دموکراتیک, اجتماعی, ایران, بازنشستگان, برابری اجتماعی, حقوق بشر, دانشجویی, زنان, سوخت‌بران, سیاسی, فقر, کارگری, کولبری, گزارش, محیط زیست, نئولیبرالیسم, نفتگران, همبستگی

تأملی بر اهمیت شکل‌گیریِ جنبش اعتصابی کارگران

شکست دیکتاتوری حاکم در گرم کردن تنور انتخابات فرمایشی ۱۱ اسفندماه ۱۴۰۲ با “نه” قاطع مردم، ادامه رشته تحول‌های صحنه مبارزه طبقاتی و آرایش سیاسی میهن ما پس از خیزش زن زندگی آزادی بود. در کارزار “نه” به انتخابات فرمایشی در قیاس با دیگر انتخابات‌های پیشین کارگران و زحمتکشان نقشی پررنگ‌تر داشتند. اعتراض و اعتصاب‌های ... تأملی بر اهمیت شکل‌گیریِ جنبش اعتصابی کارگران

ادامه

آلمان, استبداد, اقتصادی, امپریالیسم, امنیت شغلی, امنیتی, حقوق بشر, سیاسی, عدالت اجتماعی, کارگری, مبارزه طبقاتی, مقاله, همبستگی

تعلیق حکم حبس نخست‌وزیر سابق پاکستان

یک دادگاه پاکستانی حکم حبس نخست‌وزیر سابق پاکستان و همسرش را به حالت تعلیق درآورد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از خبرگزاری آناتولی؛ یک دادگاه پاکستانی حکم حبس صادر شده در مورد عمران خان نخست وزیر سابق پاکستان و همسرش در خصوص فروش غیر قانونی هدایای دولتی را به حالت تعلیق درآورد. قاضی عامر ... تعلیق حکم حبس نخست‌وزیر سابق پاکستان

ادامه

آزادی, پاکستان, جنوب آسیا, جهان, خبر, سیاسی

گزارش‌هایی از پیکار و زندگی مردم

افزایش شاخص فلاکت: دستکاریِ رژیم در “آمار”ها واقعیت امر را تغییر نمی‌دهد آغاز سال نو در اوضاع‌واحوال ادامه و تشدید بحران‌های اقتصادی و بدون وجود کورسوی امیدی در چشم‌انداز شرایط کار و زندگی زحمتکشان و بهبود آن، شادی نوروز و طراوت بهار را به‌کام آنها تلخ کرده است. ارزیابی‌های جدید از قرار گرفتن ۳۰ درصد ... گزارش‌هایی از پیکار و زندگی مردم

ادامه

آزادی, استبداد, اقتصادی, تحریم, حقوق بشر, دانشجویی, روزنامه نگاران, زنان, سیاسی, صندوق بین‌المللی پول, فقر, قضایی, کارگری, معلمان, معیشت, مقاله

از توهم‌های شاه تا خیال‌بافی‌های خامنه‌ای

محمدرضا شاه حدود دو سال پیش از فروپاشی حکومتش، در اوایل سال ۱۳۵۵، در کتابی با ‌نام “به سوی تمدن بزرگ”، با برشمردن پیشرفت‌های ادعائی انجام شده در کشور، دیدگاه‌ها و برنامه‌اش را برای رساندن ایران به مرحلهٔ تمدن بزرگ بیان کرد.

 

با وجود تبلیغات بسیار پرسروصدا دربارهٔ اهمیت آن، این کتاب در همان ابتدا نه‌تنها با بی‌اعتنایی روبرو شد، بلکه موضوع سرهم‌بندی شدهٔ “تمدن بزرگ” و خودشیفتگی شاه در ارائهٔ آن در جامعه آن روز ایران هم به تمسخر گرفته شد.

 

کتاب “به سوی تمدن بزرگ” هم مانند کتاب “انقلاب سفید” که همراه با دست خط شاه در دی‌ماه ۱۳۴۵ در پانصد هزار نسخه و ۲۰۶ صفحه منتشر شد، چندان طول نکشید که به‌فراموشی سپرده شد. مشخصهٔ عمده کتاب “به سوی تمدن بزرگ”، نشانگر تفکر و دیدگاهی بود که اکثر دیکتاتورها و شاه نیز دارند. بر پایهٔ این تفکر و دیدگاه، شاه در این کتاب فقط خود را عامل و قهرمان برپایی “تمدن” می‌دانست و برای او نقش مردم و کنش‌های درونی بین طبقه‌های اجتماعی در جامعه وجود نداشت. او تصور می‌کرد پیشرفت کشور بنا بر رؤیاهای حاکم مطلق و امیران حکومت و از بالا به پایین و به‌صورت یک حکم به جامعه تفویض می‌شود. در این ارتباط این جمله شاه در کتاب “به سوی تمدن بزرگ” توجه‌برانگیز است: “رساندن ملت ایران به دوران تمدن بزرگ بالاترین آرزوی من است و رهبری کشورم در این راه اساسی‌ترین وظیفه‌ای است که به‌عنوان مسئول سرنوشت این کشور برای خود قائل هستم.”

 

شاه در قامت یک دیکتاتور مالیخولیایی که خیال خام برپایی تمدن بزرگ شاهنشاهی آریایی را در سر می‌پروراند و تصور می‌کرد با نمایش‌های پرخرج، تبلیغات و شعارها، و تحمیل اوامر ملوکانه، و در کنار و به‌موازات آن‌ها، تفتیش عقاید، ‌به‌بند کشیدن یا اعدام کردن دگراندیشان و زیر نظارت و به‌کنترل درآوردن هرنوع تفکر و فعالیت سیاسی و اجتماعی درون جامعه به‌جز قرار گرفتن در مسیر سیاست‌ها و برنامه‌های رژیم او- که از سوی عنصرهای چاکرمآب در درون و بیرون دستگاه حکومت مطلق پادشاهی اطاعت و دنبال می‌شد- می‌تواند دگرگونی‌هایی اساسی و با ثبات در کشور به‌وجود آورد. یرواند آبراهامیان تاریخ نگار برجسته، نقش و موقعیت شاه و فعالیت سیاسی و اجتماعی و پیوندها بین نهادهای سیاسی حکومتی در آن دوره و در مسیر سیاست‌ها و برنامه‌های رژیم او را بدین شکل توصیف می‌کند: احزاب مردم و ایران نوین در چشم مردم ایران به‌ترتیب “حزب چشم قربان” و “حزب بله قربان” دیده می‌شدند چون اعضای آن‌ها در مجالس به محمدرضا پهلوی و ساواک وابسته بودند.

 

وجود و ادامهٔ حکومت پادشاهی محمدرضا پهلوی از ۲۸ مردادماه ۱۳۳۲ مدیون کودتای خونین آمریکایی- انگلیسی بود و بنا بر این تا واپسین روزهای حیات این حکومت، همهٔ ارکان‌ رژیم پادشاهی پهلوی و بر رأس آن شخص شاه در عرصه‌های سیاست و اقتصاد کشورمان مستقیماً به این دو قدرت امپریالیستی وابسته نگه داشته شده بودند، و برای حفظ این وابستگی هر نوع صدای اعتراض در گلو خفه می‌شد. به موازات این وابستگی، شخص شاه به‌کمک دستگاه تبلیغاتی و آموزش و فرهنگی رژیم و بر اساس شوونیسم آریایی‌پرستی و توسل به حرکت‌ها و شعارهایی مبتذل چهرهٔ خود را در مقام ناجی ونگهبان استقلال و حق حاکمیت ملی ایران بزک می‌کرد. ساختار سیاسی و دستگاه تبلیغاتی کشور در آن دوره فقط و فقط برای حفظ حاکمیت مطلق پادشاه در داخل و حمایت و گسترش منافع کلان لایه‌های بورژوازی کمپرادور (وابسته)‌ شکل گرفته بودند. گسترش بورژوازی کمپرادور سودهایی سرشار نصیب سرمایه‌های خارجی و دلال‌ها و رانت خوارهای داخلی می‌کرد.

 

واقعیت امر این است که محمدرضا شاه نه‌تنها کشور را حتا به دروازه‌های این تمدن بزرگ خیالی نرساند، بلکه برعکس و بسیار مهم‌تر از آن، حکومت مطلق و ضد ملی محمدرضا شاه بسترساز بر سرکار آمدن نیروهای واپس‌گرای مذهبی شد. سیاست‌های اقتصادی دیکتاتوری شاه بر خلاف منافع ملی جریان داشت. او با هدر دادن ثروت‌های طبیعی و انسانی کشور به‌جای توسعه و رشد واقعی و متوازن در جامعه- به‌ویژه توجه و رسیدگی نکردن رژیم به وضعیت روستاها و در نتیجه جاری شدن سیل عظیم مهاجرت از روستاها و مستقر شدن روستائیان در حاشیه شهرهای بزرگ، بحران سیاسی- اجتماعی‌ای بی‌سابقه در کشور و فراهم شدن شرایط انقلابی را باعث شد. همچنین سرکوب شدید روشنفکران، نیروهای ملی، مترقی و آزادی‌خواهان در دوره دیکتاتوری پهلوی و به‌موازات آن بازگذاشتن عامدانه میدان فعالیت‌های ترویجی سیاسی نیروهای مذهبی- همچون حربهٔ دیگر رژیم پادشاهی (به‌غیر از سرکوب) در رویارویی با مبارزه نیروهای مترقی، چپ، و نظریه‌های سکولار و مهار آن‌ها- همگی، در سال‌های آغاز خیزش انقلابی ۱۳۵۷ در ظهور و بازتولید دیکتاتوری‌ای دیگر از نوع مذهبی به‌سرکردگی خمینی همراه با پشتیبانی سرمایه‌داران سنتی و بازار شرایط ضرور را فراهم کرد. به‌دیگر سخن، “ساواک” با به‌کار زدن انواع ترفندها، آن دسته از جریان‌های مخالف با شاه که خواهان گسترش و قدرت گرفتن “اسلام سیاسی” در کنار سرمایه‌داری سنتی که درعین‌حال به جریان‌های مذهبی مخالف مدرنیته و به‌شدت ضد چپ متصل بودند، همچون سوپاپ اطمینانی برای رژیم شاه در برابر نیروهای مترقی کشورمان، پرورش داده بود. همین دسته از جریان‌های مخالف با شاه و ضد مدرنیته و ضد چپ همراه با دیگر نیروهای ارتجاعی مذهبی از همان مقطع انقلاب ۵۷ با پی ریزی دیکتاتوری رژیم ولایت فقیه به‌رهبری خمینی و ادامه آن اکنون به‌رهبری خامنه‌ای- مانند رژیم سلف خود یعنی حکومت خودکامهٔ شاه- از امکان به‌وجود آمدن دگرگونی‌هایی بنیادی در جهت دموکراسی و اجرای عدالت اجتماعی جلوگیری کرده‌اند.

 

ظاهراً یکی از رفتارهای عام و رایج بین دیکتاتورهای حکومت‌های خودکامه خیال‌بافی و دادن وعدهٔ برپایی تمدنی جدید در آینده با رجعت ذهنی به قلمرو افسانه‌ها دربارهٔ بازه زمانی تمدن‌هایی بزرگ و طلایی سده‌های سپری شده است. برای مثال، در دوران رژیم شاهان پهلوی دستگاه‌های آموزش‌وپرورش و تبلیغاتی‌شان به ایران باستان و ترویج عقاید نژادپرستانه بر محور آریایی بودن گرایش داشت. در این ارتباط راه اندازی جشن‌های ۲۵۰۰ ساله را می‌توان نام برد که در ژستی واقعاً مضحک، شاه در برابر رهبران دیگر کشورها با تکبر و قهرمان‌وار از خودش و در توجیه ایدئولوژیک رژیم دیکتاتوری‌اش گفت: ‌”ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو [یعنی کورش] گرد آمده‌ایم تا به‌تو بگوئیم: آسوده بخواب، زیرا که ما بیداریم.” البته تاریخ کاملاً برخلاف توهم‌ها و بلند پروازی‌های محمدرضا شاه رقم خورد. به‌درستی می‌توان گفت که دقیقاً به‌دلیل حاکمیت مطلق شاه و سرکوب نیروهای ملی و آزادی‌خواه و چپ بود که چهار دهه پیش در گذر از تنگنای دیکتاتوری سلطنتی حاکمیت مطلق دیگری از نوع ولایت فقیه بر مردم کشور ما غلبه یافت.

 

رهبر خودکامه رژیم کنونی حاکم بر کشورمان، علی خامنه‌ای، نیز با ادعای “نماینده خدا بر زمین” بودن، پی ریزی تمدنی بزرگ در آینده و بنا بر تاریخ طلایی حکومت عدل اسلامی در زمان پیامبر را وعده می‌دهد. در گزارش ۲۵ اسفندماه ۹۷ صدا و سیما که بلافاصله در تمام رسانه‌های مجاز درون کشور بازتاب یافت، از جانب علی خامنه‌ای به موضوع “تمدن نوین اسلامی” و لزوم نزدیک کردن انقلاب به آرمان بزرگش اشاره شده بود. در ادامه این گزارش کاملاً تبلیغاتی، گوشزد می‌شود که بنا به‌حکم رهبری به پژوهش و بررسی گام دوم انقلاب، برای ورود انقلاب اسلامی ایران به دومین مرحله‌‌ خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی اشاره و بر لزوم نزدیک کردن انقلاب به آرمان بزرگش یعنی ایجاد “تمدّن نوین اسلامی” تاکید باید شود. اکنون نیز مشابه دوره رژیم پهلوی برای بزرگنمایی حاکم مطلق و نشان دادن عمق تفکر او و فرهیخته بودنش عنوان می‌شود: “رهبر معظم انقلاب، تمدن‌سازی اسلامی را مستلزم طی شدن مراحلی می‌دانند و به فرایند شکل‌گیری تمدن اسلامی اشاره می‌کنند؛ ایجاد انقلاب اسلامی،‌ ایجاد نظام اسلامی،‌ ایجاد دولت اسلامی، ایجاد کشور و جامعه اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی، فرایندی است که برای شکل‌گیری تمدن اسلامی باید طی شود.” توجه‌برانگیز نیز خنده‌دار این است که علی خامنه‌ای یکی از عامل‌های اصلی گذار به تمدن نوین اسلامی را همان قشرهایی در رژیم (علمای دین و روحانیت) می‌داند، یعنی همان‌هایی که برای سد کردن تغییرهای اقتصادی و اجتماعی‌ای بنیادی، از همان ابتدا درصدد به‌شکست کشاندن انقلاب مردمی بهمن ۵۷ برآمدند و چهار دهه بعد کشورمان را به وضعیتی چنین بحرانی دچار کردند.

 

سران قدرت در رژیم ولایت فقیه نسبت به آینده خود دچار واهمه شده‌اند. آنان می‌دانند که حاصل و نتیجهٔ سیاست‌های داخلی و خارجی‌شان نزد مردم آشکار شده است و حاکمیت بخش عمدهٔ پایگاه اجتماعی‌اش را از دست داده است. مردم می‌دانند که علی خامنه‌ای و دستگاه حاکمیت ولایت و دولت حسن روحانی اقدامی موثر برای تغییر وضعیت بحرانی کنونی نمی‌توانند انجام دهند و در نتیجه سیاست‌های چهار دهه اخیر آنان است که سرانجام کشورمان چنین در برابر دست‌اندازی‌های دولت خطرناک دونالد ترامپ به‌لحاظ اقتصادی به‌تنگنا افتاده است.

 

علی خامنه‌ای و دستگاه حاکمیت ولایت فقیه در حالی‌که انواع بحران‌های اقتصادی،‌ سیاسی،‌ بین‌المللی، و زیست محیطی کشورمان را تهدید می‌کنند، از سر استیصال به انشا نویسی و تبلیغی واهی دربارهٔ آینده‌ای بهتر بر اساس پدیده‌ای تخیلی زیر نام “تمدن سازی نوین اسلامی” روی آورده و آن را در دستور کار خود قرار داده‌اند. در این ارتباط قرار است سپاه پاسداران وارد عمل شود. بنا به‌گزارش گروه دفاعی خبرگزاری فارس،۱۸ خرداد ماه ۱۳۹۸، سرتیپ دوم پاسدار محمد تولایی، مسئول اشراف کلی سپاه، در جمع مدیران کارگروه‌های فعال در تهیه نقش‌های سپاه در تحقق بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، در مورد تحقق تمدن نوین اسلامی تصریح کرد: “همزمان با چهل سالگی انقلاب اسلامی ایران، توسط مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا، امام خامنه‌ای ابلاغ شد، علاوه بر ترسیم آینده روشن انقلاب و ملت ایران و ایجاد شور و نشاط در میان جوانان به منظور پیگیری اهداف و آرمان‌های بلند انقلاب و نظام اسلامی، خط بطلانی بر تمامی توطئه‌ها و ترفندهای دشمنانی که رؤیای شوم و دست نیافتنی پایان انقلاب را در سر می‌پروراندند، محسوب می‌شود.” علی خامنه‌ای در رأس دیکتاتوری ولایت فقیه به‌همراه فرمانده‌های قوای سرکوبگر آن نیز در بهترین حالت همان خیال‌های خامی را در سر می‌پرورانند که شاه و اطرافیانش در مخیله‌شان می‌پروراندند یعنی مهندسی کردن “تمدنی جدید” از بالا، که غیر از کارزاری تبلیغاتی برای بزک کردن چهره کریه رژیم‌شان کاربرد دیگری نداشت و حالا هم نخواهد داشت.

 

روشن است که هر حکومتی برای دگرگونی‌هایی در مسیر ترقی کشور می‌باید برنامه، خط‌مشی، و نظریه‌های مشخصی داشته باشد. اما موضوع اساسی این است که حکومت می‌باید از جانب مردم و برای مردم شرایطی به‌وجود آورد تا نیروهای اجتماعی بالنده جامعه در طراحی، زمینه سازی و اجرائی کردن تغییرهای مترقی پیگیر باشند. وگرنه، مهندسی جامعه از بالا و بنا بر حکم پادشاه یا ولی فقیه و به‌رسم شبان و رمه- همان‌طور که تاریخ معاصر و وضع کنونی کشورمان نشان می‌دهند- تغییرهای فرمایشی در راستای منافع لایه‌های کم‌شمار بالایی جامعه و وابسته به هرم قدرت حکومتی انجام خواهند شد و به‌جز رابطه‌سالاری و فساد‌ ساختاری به​جای شایسته‌سالاری نتیجه‌ای دیگر در بر نخواهند داشت. فرایند مهندسی جامعه از بالا حدود یک قرن پیش با کودتای رضا شاه و به شکست کشاندن جنبش مشروطه آغاز شد. ادامه آن تا به‌حال از سوی دیکتاتورهای پهلوی و ولایی، به‌دلیل به‌وجود آوردن رشد ناموزون و بی‌ثبات و شکل‌گیری اقتصاد سیاسی‌ای ناعادلانه، این حکومت‌های خودکامه را با منافع و مطالبات مردم برای توسعه اقتصادی- اجتماعی، دموکراسی، صلح و امنیت و حفظ حق حاکمیت ملی در تضاد قرارمی دهند. این همان فرایند اساسی‌ای است که سرانجام و به‌رغم تغییرهایی معین در بافت اقتصادی و اجتماعی سرنوشت حاکمیت مطلق شاه را تعیین کرد. اکنون همین فرایند حاکمیت مطلق ولایت فقیه را در تضادی آشتی‌ناپذیر با منافع ملی و خواست‌های مردم کشورمان قرار داده است.

نامۀ مردم

فساد مالی گسترده در رژیم، و تأثیر آن بر زندگی طبقهٔ کارگر فعالیت‌های دلالی، تحریم، و خروج سرمایه از کشور، منافع زحمتکشان را پایمال می‌کند!

درباره فساد مالی نهادینه در ارکان رژیم ولایت ‌فقیه گزارش‌هایی متعدد در رسانه‌های داخلی و خارجی انتشار یافته و اندیشه‌های همگانی کم‌وبیش به آن آشناست. اما تأثیر این فساد مالی بر زندگی توده‌های محروم به‌ویژه طبقه کارگر و زحمتکشان در گزارش‌های مطبوعاتی بازتابی چندان نیافته است.

ادامه

ایران, فساد, کارگری, مقاله